بخشی از مقاله
ظهور و سقوط احزاب در ايران
تعریف حزب از دیدگاه برخی اندشمندان سیاسی و اجتماعی
اولین نكته ایكه باید روشن شود اینست كه آیا هر تشكلی كه دارای مولفه های مشترك فرهنگی – سیاسی است حزب نامیده می شود؟
بطور کلی احزاب به یك تعبیر پل میان جامعه و حكومت ها بشمار می آیند. یا به تعبیر سیستمی « ابزار خوراك دهنده یا ابزار باز خورد هستند» از این جهت « ظهور احزاب بدون تردید یكی از علائم ممیزه و شاخصه های اصلی حكومت ها و دولت های مدرن هستند. از یكسو این احزاب سیاسی بودند كه دمكراسی را خلق كردند و از سوی دیگر دمكراسی مدرن نیز تنها در صورت حضور مدام و فعالیت مستمر احزاب سیاسی قابل دوام و ماندگار است.»
بدون آنكه بخواهیم در بخش تعاریف و نظریه ها بیشتر وارد جرئیات بشویم ،اشاره وار توضیح می دهیم كه :« اندیشمندان مختلف تعاریف نسبتاً متفاوتی را از حزب داشته اند. از جمله موریس دوورژه در تعریف حزب می گوید : احزاب سازمانها و گروههائی هستند بنیان یافته و منظم كه برای مبارزه در راه قدرت ساخته شده اند و منافع و هدفهای نیروهای اجتماعی گوناگون را بیان می كنند.
در دائرة المعارف دمكراسی حزب را عبارت از گروه یا سازمانی كه می كوشد نامزدهای مورد نظرش را با عنوان موقعیتّی خاص به قدرت برساند، معرفی كرده. در این تعریف همچنین احزاب از جمله مهم ترین سازمانهای سیاست نوین بشمار می آیند. حزب پژوهان عمدتاً به پیوند احزاب با دمكراسی تاكید كرده اند. بعضی استدلال می كنند كه دمكراسی نظامی است كه درآن احزاب با یكدیگر رقابت می كنند. دولت های غیر حزبی غالباً در بین نظامهای دودمانی سنّتی و معدود رژیمهای نظامی یافت می شوند كه در سالهای اخیر از تعداد آنها كاسته شده است.
در برخی فرهنگ های سیاسی معاصر در تعریف حزب چنین آمده است: حزب به معنی سیاسی، گروهی سازمان یافته و متشكل از كسانی است كه دیدگاهی مشترك دارند و معمولاً موضع عقیدتی كلی آنان یكی است . صرف داشتن دیدگاهی مشترك و تركیب گروهای مختلف، حزب بوجود نمی آورد. گروه وقتی حزب می شود كه در صدد دستیابی به قدرت سیاسی باشد یا قدرت را در دست داشته باشد.
برخی متفكران داخلی نیز تعابیری از حزب دارند. مانند علی شریعتی كه در تعریف خود از حزب دچار نوعی رویكرد ایده الیستی شده و چنان تعریف مشروحی از حزب ارائه داده كه با این نگاه هیچگاه حزبی جامع و كامل در جهان وجود نداشته و نخواهد داشت. این در حالیست كه شریعتی در جای دیگر از نظرات خود در خصوص ساختار مذهب شیعه، از آن بعنوان یك حزب تمام یاد كرده و با این نگاه از نظر وی و شمار دیگر از اندیشمندان دینی در شیعه و جامعه اسلامی، اصولاً حزب جایگاهی نخواهد داشت.
از نظر حسین بشیریه، حزب عبارت است از مهم ترین سازمان سیاسی در دمكراسی های معاصر. وی همچنین معتقد است كه انتخابات بدون رقابت احزاب معنی ندارد. به این اعتبار حزب نیز خود قائم به مفهوم رقابت است . تنها در نظامهای دو حزبی یا چند حزبی، مفهوم حزب مصداق پیدا می كند. وی نیز معتقد است كه حزب به معنی مصطلح و متعارف ،آن گروه و دسته سیاسی است كه مفهومی اساساً مدرن داشته و پیدایش آن در غرب بوده است.
با تعاریفی كه از حزب بعمل آمده است تا حدود ی كار كرد آن مشخص می شود : عموماً در جامعه دمكراتیك حزب معنی واقعی پیدا می كند. جامعه ایكه در آن دمكراسی وجود داشته باشد ، كاركرد حزب و مسئولیت های آن مشخص است ، بنحوی كه احزاب به نسبت برنامه های سیاسی شان پاسخگو خواهند بود. اما درجوامع غیر دمكراتیك گرچه غیر سیاسی نیستند، امّا نوع كاركرد احزاب در این نوع جوامع با جوامع دسته اول تفاوت دارد. در چنین شرایطی است كه گروههای زیر زمینی و یا نهضت های انقلابی امكان رشد پیدا می كنند.
بنابراین اگر بخواهیم حزب را در راستای نهادی كه كاركرد دمكراتیك دارد بپذیریم، می توان آنرا از ابزارهای اجتناب ناپذیر توسعه سیاسی قلمداد كرد كه كار ویژه آن با ذات توسعه سیاسی همراه خواهد بود.
بطوركلی می توان گفت در كشورهائی كه نظام حزبی جا افتاده است، احزاب بعنوان حلقه پیوند میان منافع اجتماعی و نهادهای تصمیم گیری سیاسی عمل می كنند ، و در نظامهای فاقد حزب، نیروی اجتماعی – سیاسی ممكن است برای پیشبرد اهداف خود از انواع دیگری از سازمان های سیاسی بهره برداری نمایند.
سوابق جمعیت ها و تشكیلات سیاسی - اجتماعی در ایران
بطور خلاصه سابقه تشكلات سیاسی و اجتماعی در ایران به قبل از اسلام برمی گردد. تاریخ نشان می دهد كه گروهها و تشكیلات متعددی در ایران وجود داشته و هركدام تاثیرات و نقش بسزائی در تحولات اجتماعی و حتی سیاسی گذارده اند. درمقابل، عواملی نیز بوده اند که موجب اضمحلال این گروه ها شده اند، از جمله وجود حكومتهای پادشاهی و سلطه حكومتی شان و مهم تر از آن فرهنگ و سنن دیرینه در قالب مسلك ها و ادیان بوده است. بدین ترتیب می توان گفت كه تجربه گروههای اجتماعی و سیاسی و برخورد با آنان در ایران دارای سابقه دیرینه است. این گروهها معمولاً دارای ماهیت مخالف با حاکمیت دستگاه پادشاهی بوده اند که در لایه ای از اقتدارو مذهب پیچیده شده بود.
به همین دلیل می بینیم نخستین جمعیت سیاسی در ایران باستان مواضع ضد دینی داشته است. در عهد ساسانی زندیك ها گروهی بودند كه دین رسمی را قبول نداشتند و از سوی حكومت به انواع الحاد متهم شدند. نهضت مانی عكس العمل طبیعی در مقابل اوضاعی بود كه موبدان زرتشتی و شاهان ساسانی بوجود آورده بودند. همینطور فرقه دیگر، مزدكیان بودند كه ابتدا بطور علنی فعالیت داشتند و سپس قباد پادشاه ساسانی با اشراف و روحانیون مصالحه نمود و بازی مزدكیان را زائد دانست.
پس از اسلام در دوران میانی ،گروهها و جمعیت های مختلفی در قالب اعتقادی، سیاسی و ایدئولوژی تشكیل شد كه عموماً به شكل مخفی فعالیت داشتند. از جمله نهضت خرّم دینان، نهضتی با ماهیت رهائی بخش، همینطور دستجات دیگر از جمله نهضت سربداران، جمعیت اخوان الصّفا، نهضت تصوّف، نهضت قرمطیان، نهضت اسماعیلیه، كه مبنای فعالیت آنان را شیعه گری دانسته اند. در دوران معاصر نیز چنین گروهها و جریانات اجتماعی – سیاسی ابتدا بصورت نیمه مخفی یا مخفی فعالیت داشته اند و سپس علاوه بر این نوع جماعات مخفی، احزاب سیاسی با تاثیرپذیری از رخدادها در تحولات اجتماعی بوجود آمدند و به مرور همه آنها رو به اضمحلال گذاردند.
تاريخ کشورمان نشان ميدهد که در دوران انقلاب مشروطه، احزاب، سازمانها و تشکلهاي سياسي غير حکومتي شکل جديدي يافته است. اصول و مباني آنها منطبق و هماهنگ با معيارهاي حزبي است، چيزي که در آن هنگام رايج و متعارف بوده است. بدينترتيب فصل جديدي در تاريخ و در حيات سياسي ايران رقم خورده است. پديدهاي که قبل از انقلاب مشروطه خبري از آن نبوده است. پيدايش اين نهادها گام مهمي در مسير توسعهي سياسي ايران بوده است. برخي از گروههاي تازه بوجود آمده را ميتوان اتحاديههاي کارگري، انجمنها، احزاب سياسي و گروههاي مجاهدين يا واحدهاي مسلح مردمي نام برد. واژه حزب، احزاب و وزيرکه غالباً در فرهنگ سياسي و جامعه از آن سخن به ميان ميآيد براي مردم بيگانه و دور از ذهن نيست. اين واژگان در متون ديني بکار رفته است. اگر چه بلحاظ محتوا با تجربيات امروز بشري تفاوت دارد.
علماء و مقامات ديني و مذهبي اگر چه همواره در امور ديني، فرهنگي، اجتماعي و سياسي فعاليت داشتهاند، اما اين فعاليتها در چارچوب حزب، رايج نبوده است. مبارزات آنان هم در گذشته فردي و غيرحزبي بوده که توسط مردم همراهي ميشد. مراجع تقليد که اصطلاحاً به وي صاحب رساله ميگويند و مردم نيز در شئون ديني از او پيروي ميکنند. هيچگاه به طور رسمي از حزبي پشتيباني نکردند. ولي برخي از روحانيون در تأسيس برخي از تشکلها نقش داشتهاند.
جامعهي ايران که همواره بافت مذهبي و ديني داشت و رهبران ديني هم مواضع خويش را در خصوص اين محصول و تجربه بشري يعني احزاب ابراز نکردند پرسشهاي گوناگوني در جامعه پديد آمده است. با اينکه احزاب به عنوان مهمترين تجربه بشري و کار جمعي توانست در جوامع امروز نقش مؤثري ايفا کند.
از اين رو نميتوان به يک باره احزاب را بوسيد و کنار گذاشت و وجود آن را مردود و کارکرد آن را ناديده پنداشت مخالفت يا موافقت با تحزبگرايي تنها به اقشار مذهبي برنميگردد اين موضوع در ميان سايز نخبگان هم جريان داشته است. در دوران معاصر حزب به عنوان پديدهاي خنثي در فضاي سياسي ايران نگريسته شده است. از يک سو تلاش ميشود با تکيه بر تجربيات ساير کشورها که از دموکراسي برخوردارند الگوها و متدهايي تهيه گردد و با اشکال بومي آن مورد استفاده قرار
گيرد. از سوي ديگر شرايط داخلي به نحوي بوده که به محض ايجاد تشکيلات حزبي با کمترين معيارهاي ضروري با نوعي واکنش منفي اجتماعي و سياسي مواجه گرديده است. همين فراز و نشيبها موجب گرديد که اين پرسش اساسي مطرح شود آيا در جامعه ايران حزب به عنوان يک ابزار لازم و ضروري تشخيص داده شده است يا خير؟ اين پرسش کليدي با رويکردهاي مختلف پاسخ متفاوت داده شده است. نويسندگان و محققان کوشيدند براساس مقتضيات ذهني و فکري خويش
از زاويهاي بدان بنگرند ترديدي وجود ندارد که در جامعه ما از گذشته دور تا به امروز حزب جايگاهي نداشته و هم نتوانست جايگاه ارزشمند خويش را بدست آورد. شايد يکي از علل و عوامل ناتواني مخالفتهاي بيش از حد باشد. به هر تقدير عدهاي در جامعه ما با تحزب گرايي موافق و عدهاي مخالفند. اين روند کماکان ادامه دارد. اولاً بايد دانست حزب وسيلهاي است که ميتواند براي نيل به هدف استراتژيک سياسي جامعه مفيد و مؤثر باشد. با اين تعبير ميتوان دريافت که حزب هدف نيست. يکي از دلايل مخالفان احزاب و تحزبگرايي اين است که ساختار خزبي را نوعي الگوبرداري از غرب تلقي ميکنند. بدون شک چنين تصوري بسياري از نهادها و دستگاههاي اجرايي، قانونگذاري و قضايي را که بسيار مهم هم هستند بزير سوال خواهد برد. زيرا موارد مذکور هم با اندکي تغيير و تحول محصول و پديده غرب محسوب ميشود. اکنون پرسشهاي فراواني در حوزه احزاب، عملکرد آنها و علل ناپايداري آن مطرح است. آيا حزب به معناي واقعي در ايران تشکيل شده است؟ در صورتيکه پاسخ اين سوال مثبت باشد پرسش ديگري به دنبال خواهد آمد و آن اينکه علل و عوامل ناپايداري آنها چه بوده است؟
با پرسشهاي فوق سؤال مهمتري مطرح ميگردد و آن اينکه آيا احزاب گوناگون و متنوع از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامي 1357 و پس از پيروزي انقلاب تاکنون چه ميزان در توسعه سياسي ايران تأثيرگذار بودهاند؟
تحزب در دنيا و در کشور ما سابقه نسبتاً طولاني دارد. اما بسياري از مردم هنوز از عضويت در احزاب خودداري ميکنند و علاقه چنداني هم نسبت به آن نشان نميدهند. به عبارت روشنتر بايد اين تعبير را به کار برد که مردم هنوز نسبت به مقوله احزاب اعتماد و اطمينان ندارند و آن را برسميت نميشناسند. شايد يکي از علل عدم رويکرد مردم به احزاب عملکرد منفي برخي از احزاب باشد که در تاريخ ثبت شده است. برخي از کارشناسان بر اين باورند که فعاليت حزبي يک کار و تلاش جمعي است که در چارچوب جمعي راندمان آن بالا است. اين مساله به مسلمان بودن يا نبودن ارتباطي ندارد اين يک موضوع عقلي است و ممکن است در همهي مسايل تحقق يابد نه فقط در امور سياسي. هنگامي که ليست احزاب تشکيل شده را در طول يکصد سال اخير بازگشايي ميکنيد. اساسنامه و مرامنامه آنان بازخواني ميشود در مييابيد که دليل و برهان مناسبي براي تاسيس خويش اقامه کردهاند. اما هيچيک از آنها در ميان مردم طرفدار پيدا نکردهاند ظاهراً مردم تمايل چنداني نسبت به آنها بروز ندادهاند حتي بسياري از نخبگان دانشجويان، شخصيتهاي سياسي، روزنامهنگاران و روزنامهخوانان هم از آنها استقبال به عمل نياوردهاند.
علل، عوامل، راز و رمز ماجرا چيست؟ دقيقاً معلوم نيست ولي موضوع با تمام ابعادش در ميان کارشناسان در حال بحث و بررسي است همانگونه که يادآوري گرديد مراجع تقليد به طور رسمي از حزبي پشتيباني نکردند ولي برخي از روحانيون بلندپايه از دهه چهل به بعد يا از گروههايي حمايت کرده يا در تاسيس برخي از تشکيلها نقش داشتهاند. آيتا... طالقاني که از مبارزان برجسته مذهبي و ملي ايران به شمار ميرود از جمله بنيانگذاران نهضت آزادي محسوب ميگردد. پس از پيروزي
انقلاب اسلامي در سال 1357 رويکرد سياستمداران به احزاب و تشکلهاي سياسي فزوني يافت. بدون شک اين رويکرد دلايلي دارد. نخست اينکه به نظر ميرسد علت اساسي و بنيادي آن رويکرد اين است که قانون اساسي جمهوري اسلامي دولت را موظف کرده است آزاديهاي سياسي و اجتماعي را در حدود قانون تامين کرده و مشارکت عامه مردم را در
تعيين سرنوشت سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي فراهم سازد. بنابراين به عقيده بسياري از کارشناسان و صاحبنظران، احزاب توانمندترين بازوي اجزايي اين پديده به شمار ميروند. دوم اينکه جمعي از روحانيون نخبه و صاحبنظر در مسايل اسلامي، اجتماعي، فقهي و فرهنگي تشکيل احزاب و نهادهاي مدني را پرورش نيروي انساني کارآمد، فراهم ساختن زمينههاي تبليغ ديني، موجب افزايش سطح آگاهيهاي عمومي و بالاخره آن را يکي از ابزارهاي امر به معروف و نهي از منکر ميپندارند امر به معروف و نهي از منکر و گسترش آن در جامعه بر پايه اصل هشتم قانون اساسي است.
احزاب، گروهها و نهادهاي مدني با ابزاري که در اختيار دارند براحتي ميتوانند در اجراي اين اصل همگاني سهيم بوده و آن را علاوه بر توده مردم به حوزه دولت و مديران ارشد سرايت دهند و بالاخره سوم اينکه قانون اساسي جمهوري اسلامي آزادي احزاب، جمعيتها، انجمنهاي سياسي و صنفي و انجمنهاي اسلامي يا اقليتهاي ديني شناخته شده را به رسميت شناخته است. اينان در فعاليتها آزادند مشروط بر اينکه اصول استقلال، آزادي، وحدت ملي، موازين اسلامي و اساس جمهوري را نقض نکنند. در اصل 26 قانون اساسي آمده است هيچ کس را نميتوان از شرکت در آنها منع کرد يا به شرکت در آنها مجبور ساخت. بر اين اساس رويکرد نخبگان به احزاب و تشکلهاي سياسي افزايش يافته است. برخي از صاحنظران و مديران احزاب بر اين باورند با اينکه هم اکنون در کشور به لحاظ قانوني احزاب امکان فعاليت دارند ولي در خصوص تحزب و حزبگرايي هم به لحاظ نظري هم به لحاظ عملي مشکلاتي احساس ميشود. در تعيين مصداق اين مشکلات ميگويند يک تعريف قابل قبول و جامع از حزب که بتواند نيازهاي فرهنگي، سياسي و اجتماعي جامعه را پاسخ دهد بدست نياوردهاند.
نکته حائز اهميت اين است که در حال حاضر احزاب و تشکلهاي سياسي در کشور به وفور به ثبت رسيده است. اين امر زماني هويدا ميشود که پاي انتخابات در ميان باشد. مديران احزاب در بيانيهها، مصاحبهها و سخنراني خويش سخن از تدوين برنامه به ميان ميآورند. اگر احزاب داراي برنامه براي اداره کشور هستند چرا مردم به برنامه راي نميدهند و به سخنراني اين يا آن و بالاخره به وعدههاي فردي اعتماد کرده و به آن راي ميدهند؟ قبل از آنکه به اين پرسش و پرسشهاي پيشين پاسخ داده شود لازم است ابتدا حزب تعريف شود زيرا تعريف حزب ميتواند بخشي از پيچيدگيهاي موجود در عرصه
جامعه را که حزب با آن گريبانگير است تبيين و آشکار سازد. احزاب سازمانها و گروههايي هستند بنيان يافته و منظم که براي مبارزه در راه کسب قدرت ساخته شدهاند و منافع و هدفهاي نيروهاي اجتماعي گوناگون را بيان ميکنند. برخي ديگر از محققان در تعريف حزب نوشتند حزب به معناي سياسي، گروهي سازمان يافته و متشکل از کساني است که ديدگاهي
مشترک دارند و معمولاً موضع عقيدتي کلي آنان يکي است و در صدد دستيابي به قدرت هم باشند. با اندکي تامل و ژرفانديشي ميتوان به ماهيت احزاب در کشورمان پي برد. نظم و سازمان يافتگي از شرايط لاينفک احزاب محسوب ميشود آيا چنين چيزي در احزاب کشورمان مشاهده ميشود؟ مجموعهاي که حزب را تشکيل ميدهند بايد در مسايل اجتماعي، سياسي و عقيدتي مواضع مشترک داشته باشند آيا احزاب معروف و مشهور کشورمان که در صحنه هستند خو
د را به اين خصايص و ويژگي آراستند؟ نکتهي بسيار مهمي در تعريف حزب آمده است و آن اينکه احزاب بايد منافع و هدفهاي نيروهاي گوناگون اجتماعي را در ابزار تبليغي خويش بيان کنند. آيا اين شيوه به صورت کارآمد در احزاب موجود ملاحظه مي گردد. و بالاخره اينکه در تعريف با صراحت بيان شد که حزب درصدد دستيابي به قدرت است اکنون چنين انگيزه و هدفي در احزاب کشورمان وجود دارد؟ در صورتي که پاسخ اين پرسش مثبت باشد و موانع سياسي هم در ميان نباشد احزاب موجود نيروهاي لازم را جهت دستيابي به کسب قوه مجربه و اداره جامعه دارا هستند؟ اگر چه پاسخ دادن به هر يک از سوالات زمان طولاني را ميطلبد ولي سعيمان اين است که در حد حوصله اين گفتار به نکات کليدي بحث اشاره و بسنده شود.
شايد اين گفتار کوتاه بتواند زمينه را براي حل مشکلات بزرگ فراهم سازد. شواهد و قرائن موجود نشان ميدهد که احزاب شرايط مناسبتري براي فعاليتهاي سياسي و اجتماعي دارند تا مطبوعات، اگر چه مطبوعات لازمه کار احزاب و ابزاري براي ارتباط هستههاي مرکزي احزاب با نيروهاي مورد نظر آنان و همچنين افکار عمومي است. پس از پيروزي انقلاب اسلامي تاکنون فعاليتهاي حزبي اگر چه افت و خيز داشته است ولي سرنوشت مطبوعات را نداشته است. اگر احزاب و گروههايي
که فعاليتشان متوقف شد بدون شک همراه با يکي از دلايل زير بوده است. دستهاي از احزاب به دليل عدم توان رقابت در عرصههاي گوناگون فرهنگي، اجتماعي و جذب نيروهاي متخصص و تربيت آنان از ادامه رقابت بازماندهاند تعدادي به دليل عدم توان تامين مالي جهت حضور در صحنه رقابت با ديگران بخودي خود متوقف شدند شماري ديگر از احزاب و سازمانها چه سراسري و چه منطقهاي که توسط مراکز قضايي غيرقانوني اعلام شده و منحل گرديدند به دليل فعاليتهاي تروريستي
و مغاير با شوون احزاب بوده است. همهي کشورها از جمله کشور ما فعاليتهاي احزاب و سازمانها را برسميت شناخته تا جايي که اين فعاليتها مخل نظم و امنيت جامعه نباشد حمل سلاح، شيوههاي تروريستي، تهديد، ارعاب شهروندان، برخورد مسلحانه و هر حرکتي که موجب اخلال نظم و امنيت شود هم به لحاظ عقل و هم با معيارهاي قانوني بايد با آن برخورد شود. بهر تقدير احزاب منحل شده چه سراسري و چه منطقهاي به دليل فعاليتهاي مغاير با امنيت ملي، وحدت ملي و
تماميت ارضي بوده است. هم اکنون دهها حزب، سازمان، انجمن و تشکلهاي سياسي، فرهنگي و .3320+9اجتماعي از گذشته تا به امروز در کشور وجود دارند که سرگرم تلاش و فعاليت هستند که به زودي به تحليل فعاليت آنها و توانمنديشان پرداخته خواهد شد تا از اين رهگذر موانع فعاليت احزاب و رمز و راز موفقيت احتمالي آنها هويدا و پاسخ دهها پرسش قبلي در خصوص احزاب روشن و آشگار گردد.
برخي از فعالان حزبي و سياسي معتقدند ماهيت ساختار قدرت در ايران به نحوي شکل گرفت که احزاب فعال در عرصههاي سياسي که ميکوشند و ميخواهند فعاليتشان معطوف به کسب قدرت گردد، از ورود به هستههاي مرکزي قدرت باز ميمانند. جمعي ديگر از کارشناسان ميگويند ورود بخشي از نهادهاي نظارتي به مقوله رقابت انتخاباتي است که مانع دستيابي احزاب به قدرت يا تداوم فعاليت پرثمر حزبي ميشود و به عبارت ديگر حذف پيش از ورود به رقابت بدين معني که احزاب با هزينههاي سنگين نيروهاي خويش را منسجم ميکنند و برنامههايي جهت ارايه به مردم تدوين مينمايند تا در صورت پيروزي در انتخابات پيگيري نمايند اما قبل از ورود به رقابت و هنگامي که زير تابلو آن ايستادند نيروهاي سياسي خود به خود منجر به حذف ميشود. اين رويکردها به اعتقاد بسياري از موانع تحزبگرايي و ناکامي احزاب در جلب نظر مردم نسبت به احزاب است. گروهي ديگر از فعالان سياسي و حزبي بر اين باورند که در ساختار قدرت اساساً چنين تفکري وجود ندارد، زيرا اين تفکر هرگز به نفع نظام نيست، اينان براي باور و اعتقاد خويش استدلالي را اقامه مينمايند که هم به لحاظ عقلي منطقي است و هم در بسياري از کشورها بدان عمل ميشود. و آن اين است اگر احزاب با برنامه و نيروهاي مجرب و
متخصص مورد نياز وارد ميدان شوند و در مدت معين قانوني فعاليت کنند و با راي مردم تغيير يابند پيشرفت کشور را ضمانت بيشتري خواهند کرد. مضافاً بر اين برنامهگرايي و تخصص محوري و شايسته سالاري خصوصيات و ويژگيهاي ديگري هم پديد ميآرد و آن اينکه مصونيت براي اصل نظام ايجاد ميشود در نتيجه ناکارآمدي متوجه احزاب و مديران آن که با راي مردم به قدرت دست يافتهاند ميشود. در غير اين صورت ممکن است حتي گراني سيبزميني باعث شود تا مقامات راس نظام هرم هم مورد توجه قرار گيرند.
اکنون با بررسي علل و عوامل تاسيس احزاب در قبل از انقلاب و پس از آن و مقايسه آنها با يکديگر هم به نتايج ملموس دست يافته و هم پرسشهاي قبلي با نتايج حاصله پاسخ داده خواهد شد. احزاب و تشکلهاي سياسي در زمان شاه با گرايشهاي گوناگون فراوان بودند برخي از آنها متعلق به خود حکومت بوده که جهت دو حزبي شدن تأسيس شد و عضويت در آن اجباري بود مانند حزب رستاخير، ميليون و مردم بسياري از آنها هم سياسي بودند اما رابطهاي با امور ديني، اعتقادي و مذهبي نداشتند و با گرايشهاي خاص خويش فعاليت ميکردند، اما در اين ميان احزاب و تشکلهايي هم بودند که علاوه بر فعاليتهاي سياسي با فعاليتهاي مذهببي هم پيوند خوردند، که ما اکنون به بررسي آنها پرداخته تا از اين رهگذر ثبات، عدم ثبات و پايبندي آنها به شعارهاي مطرح شده و بالاخره کارکرد آنها در جامعه روشن شود.
يکي از احزاب شناخته شده در ايران نهضت آزادي ايران است نهضت آزادي ايران حزبي سياسي و اسلامي است و با اصل بازگشت به اسلام حقيقي و دفاع از تماميت ارضي تاسيس شده است، اين حزب در ايران به فعاليتهاي علني سياسي و مذهبي ميپردازد، دبير کل کنوني آن ابراهيم يزدي است. اين تشکل سياسي بيش از چهل و نه سال سابقه دارد. نهضت آزادي ايران در دوران پيش از انقلاب اسلامي 1357 با تاکيد بر هويت ايراني اسلامي تاسيس گرديده است. تشکل مزبور محل تجمع شماري از اسلام گرايان مخالف محمدرضا پهلوي شاه ايران بوده است. خط سياسي اين حزب همواره با پافشاري بر اعتقادات ملي و مذهبي خود، طرفدار دمکراسي و برخورد با هر مساله از طريق گفت و گوي مسالمتآميز بوده است. اين حزب با سابقه خود را پيرو انديشههاي دکتر مصدق ميخواند. مهندس مهدي بازرگان ظاهراً در آستانهي تاسيس اين حزب و معرفي آن اقدام به طرح شعاري کرده است و آن اينکه ما ايراني هستيم ما مسلمانيم ما مصدقي هستيم نهضت آزادي ايران در ارديبهشت 1340 توسط مهدي بازرگان و در مخالفت با رويه شاه تاسيس شد همانگونه که گفته شد تشکل مزبور از ابتدا گرايش ملي و مذهبي داشت چندي بعد مهندس بازرگان، آيتالله سيد محمود طالقاني و يدالله سبحاني که از بنيانگذاران بودهاند هر کدام به 4 تا 10 سال زندان محکوم شدند.
نهضت آزادي ايران در ماجراي پانزده خرداد 1342 از امام خميني (ره) و جنبش ايشان حمايت کرد. لازم به يادآوري است شهيد مصطفي چمران و دکتر علي شريعتي نيز از بنيانگذاران اين تشکل به شمار ميروند. از بنيانگذاران نهضت آزادي تنها احمد صدر حاج سيدجوادي و دکتر ابراهيم يزدي وزير امور خارجه دولت موقت در قيد حيات هستند. نهضت آزادي پس از پيروزي انقلاب اسلامي با روند گذشته يعني با هويت ملي و مذهبي، مواجهه با مسايل از طريق گفت و گوي مسالمتآميز و فعاليت در چارچوب قانون اساسي به فعاليت خويش تداوم بخشد. اما ظاهراً پس از دهه اول انقلاب مباحث مربوط به دولت
موقت بالا گرفت و اين موضوع مطرح شده که آيا نهضت آزادي و فعاليتهايش قانوني است يا خير شماري از سياستمداران و خانه احزاب ايران نهضت آزادي ايران را به رسميت نميشناسند ولي اين حزب فعاليت خويش را به دليل قبول قانون اساسي جمهوري اسلامي قانوني و مشروع ميپندارد. به نظر ميرسد آنچه که موجب تداوم فعاليت اين حزب تا پنج دهه شده
است اموري است که بنيانگذاران آن همواره آن را به عنوان اصول و مباني ضروري مدنظر داشته و به حاميان و هواداران خويش توصيه ميکنند. و آن عبارت است از پايبندي به هويت ايراني اسلامي، دفاع از تماميت ارضي، پافشاري بر اعتقادات ملي و مذهبي، برخورد با هر مساله از طريق گفت و گوي مسالمتآميز، جذب و بهرهگيري از نخبگان جامعه، تمرکز بر شعار اوليه حزب، دوري از هر نوع تنش و ساختن ايران به هر شکل ممکن، نهضت آزادي هيچ نوع تريبون رسمي براي برقراري ارتباط با مخاطبان خويش در اختيار ندارد.
برخي از محافل خبري معتقدند اين گروه توانست در مجامع علمي و پژوهشي و دانشگاهي نفوذ چشمگيري پيدا کند. شماري از تحليلگران ناکارامدي احزاب بعد از انقلاب را موجب افزايش نفوذ نهضت آزادي ايران ميدانند. حزب مذکور نه در گذشته و نه هم اکنون ارتباط با دولت ندارد و امکاناتي که احتمالاً احزاب دريافت مينمايند بدليل غيرقانوني بودن از آن محروم است. حزب موئلفه اسلامي يکي از با سابقهترين احزاب و تشکلهاي ايراني در فضاي ايران است، حزب موتلفه اسلامي که در گذشته از آن به هياتهاي موتلفه ياد ميشد، در سالهاي 1341 و 1342 همزمان با طرح انجمنهاي ايالتي اعلام موجوديت کرد. هياتهاي موئلفه اسلامي محتواي ديني داشته و اکنون هم حزبي با محتواي ديني فعاليت ميکند و بنا به اظهارات راهبران فعلي اين حزب کارهاي سياسي را با محتواي ديني انجام ميدهد.
اين حزب براي پيروزي انقلاب اسلامي تلاش و کوششهاي فراواني به عمل آورده است. اعضاي حزب مذکور هم مبارزات سياسي قابل ملاحظه و هم حمايتهاي مادي گستردهاي را از انقلاب اسلامي در پرونده خويش دارد. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي اين حزب با سرعت در تمام بخشهاي حکومتي نفوذ کرده است. به همين دليل اين حزب را دولتي ميشناسند نه يک حزب آزاد و مردمي. بيشتر اعضاي حزب موتلفه بازاريان هستند اين حزب در جذب نخبگان سياسي، فرهنگي و اجتماعي توان چنداني ندارد. تاجران نخبه غالباً جذب اين حزب شده و يا از آن پشتيباني ميکنند. اين حزب بدليل توان مالي و نفوذ در هستههاي قدرت دسترسي کامل به رسانه دارد. امّا در همسو ساختن افکار عمومي نسبت به ديدگاه خويش ناتوان است.
در شناسنامه اين حزب که همان اساسنامه و مرامنامه آن است شعاري را نميتوان يافت تا مردم ايران را زير تابلوي آن گرد آورد.
مانند شعاري که نهضت آزادي و جبهه مشارکت ايران اسلامي بر آن تأکيد دارند. ممکن است با گذشت زمان اين حزب با از دست دادن قدرت دولتي و نفوذ خويش را در مراکز قدرت، ادامه حيات اين حزب هم مورد ترديد قرار گيرد. حزب موتلفه اسلامي چون طرح راهبردي در عرصه فرهنگي، اجتماعي و سياسي براي جامعه ندارد اجراي طرحهاي اقتصادي شفاف و بدون رانت اين حزب را بلحاظ قدرت و توان اقتصادي تضعيف خواهد کرد در اين صورت هيچ جاذبهاي براي جذب افراد جامعه نخواهد داشت. و خلاصه اينکه حزب مذکور در خط مشي خويش راهبرد علمي ندارد. حزب جمهوري اسلامي يکي از احزاب مهمي است که پس از پيروزي انقلاب اسلامي شکل گرفت. اين حزب از اينرو تازه و جديد بود که همزمان با پيروزي انقلاب شکل گرفت. حزب مزبور با اهداف و آرمانهاي اسلامي و انقلابي از سوي سران انقلاب تأسيس گرديد.
حزب جمهوري اسلامي در آن فضاي انقلابي با اقبال عموم مردم روبرو شد و توانست موفقيت ويژهاي براي خويش دست و پا کند. اين حزب بتدريج و با گذشت زمان پايگاه مردمياش کاهش يافته و استقبال اوّليه از ميان رفت. اگرچه حزب مذکور داراي تجربهاي کوتاه برابر با عمر انقلاب در عملکرد سياسي و اجتماعي داشت. اما کارشناسان و بنيانگذاران اين حزب اسلامي از فعاليت آن خوشنود و آن را ميستايند.
مهمتر از همه اينکه روحانيان مجرّب و آشنا به امور فرهنگي، سياسي و اجتماعي به اين نتيجه دست يافتند که حزب ميتواند گره بسياري از معضلات جامعه را بگشايد. از اين رو اقدام به تأسيس آن نمودند. اين اقدام در نوع خود تجربه بسيار بزرگ و موفق محسوب ميگردد. چرا که اقداماتي از اين دست انديشه تحزبگرايي را ترويج ميکند و عدم معايرت آن را با شرع را به اثبات ميرساند. حزب جمهوري اسلامي بصورت يک حزب رسمي و فعال وارد جامعه شد و به عضوگيري در اکثر مناطق کشور پرداخته است. حزب جمهوري اسلامي بنا به مصالحي منحل اعلام شد، همين امر موجب گرديد ساير احزاب و گروههاي موجود در آن مقطع هر کدام بنا به دلايلي زمينه فعاليتشان راکد گردد. لازم به يادآوري است که آيتا.. سيد محمدحسيني بهشتي اعليالله مقامه يکي از موسسان آن حزب بوده است. ظاهراً روزنامه جمهوري اسلامي که تريبون آن حزب محسوب ميگرديد کماکان به فعاليت خويش ادامه ميدهد. با اين بيان ميتوان استنباط کرد حزب ميتواند اسباب آگاهي و پرورش نيروهاي مناسب براي جامعه و بالاخره ابزاري مناسب براي امر به معروف و نهي از منکر باشد. اگرچه در حال حاضر احزاب فراواني در جامعه به چشم ميخورند اما بررسي شرايط سه حزب که در دهههاي دوم و سوم انقلاب شکل گرفتند ميتواند آينده احزاب در ايران را ترسيم کند.
حزب اعتماد ملي از جمله احزابي است که توسط يکي از روحانيان بلند پايه و تأثرگذار در جمهوري اسلامي تأسيس شده است.
حزب اعتماد ملي در ماده 8 اساسنامه خود هدف از تأسيس اين حزب را اينگونه بيان ميکند. هدف «حزب اعتماد ملي» فعاليت سياسي، اجتماعي و فرهنگي به منظور (سرعت بخشيدن به توسعه پايدار ملي، بسط عدالت و آزادي در نظام جمهوري اسلامي و ارتقاء رفاه عمومي بر مبناي مرامنامه حزب و در چارچوب اين اساسنامه است. مؤسسان اين حزب ابتدا 14 نفر و از اعضاي ستاد انتخاباتي کروبي بودند تحليلگران، حزب اعتماد ملي را با اين تعبير ياد ميکنند. ستادي بوده که حزب شده و صندوقي بود که سازمان شد. دبيرکل اين حزب ميگويد: براي اينکه مشمول انتقاد نباشيم و شائبه هرگونه
سوءاستفاده از قدرت در تشکيل و ادامه حزب اعتماد ملي منتفي شود از کليه مسئوليتهاي سياسي از جمله عضويت مجمع تشخيص مصلحت نظام استعفا ميدهم. اين بيان کروبي در واقع طعنهاي است به آن دسته از احزاب و گروههايي که در آن دوره قربت به قدرت شکل گرفتند مانند جبهه مشارکت ايران اسلامي و حزب کارگزاران يا گروههايي مانند رايحه خوش خدمت و امثال آن. اظهارات دبيرکل حزب اعتماد ملي در ستايش از آن حزب است که در دوره فراغت از قدرت شکل گرفت. در اينجا يک پرسش کليدي مطرح ميشود و آن اينکه اگر آقاي کروبي برنده انتخابات بوده حزب اعتماد ملي تشکيل ميشد و آيا از پستهاي سياسياش کنارهگيري ميکرد؟
او حزب اعتماد ملي را حزبي جدي مانند احزاب متداول در دنيا ناميد.
دبيرکل اعتماد ملي يکي از ويژگيهاي حزب خويش را خانوادگي و رفاقتي نبودن آن ذکر کرد. براي اينکه حزب مزبور رفاقتي و خانوادگي نشود همسر ايشان که سالها است سابقه مديريت دارد و فرزند ايشان که جانباز و تدريس در دانشگاه دارد را به عضويت حزب نپذيرفته است. کروبي در 17/7/84 در مصاحبه با ايسنا گفت: بايد به ناکامي احزاب در ايران پايان بخشيد.
حزب اعتماد ملي روزهاي پس از انتخابات بهمن 84 رياست جمهوري که با شکست آقاي کروبي همراه بود با خروج از دو مجمع تشخيص مصلحت نظام و مجمع روحانيون با هدف تبديل شدن به حزبي فراگير و غيرحکومتي شکل گرفت. ظاهراً تأسيس حزب اعتماد ملي ريشه در اموري دارد که برخي از آن به شرح زير است. ناهمراهي حزب متبوعش يعني مجمع روحانيون با نامزدي وي در انتخابات رياست جمهوري و رخدادهاي روزهاي آخر ستاد انتخاباتي او از جمله آن است. همين امر او را واداشت در يک اقدام سريع از مجمع روحانيون که سالها مديريت آن بر عهده وي بوده است استعفا دهد. تحليلگران بر اين اعتقادند که نابساماني ستاد انتخاباتي کروبي و دست کشيدن همراهان وي در آخرين ساعات سرنوشتساز و پيوستن
برخي به قافله نامزدي ديگر و در نتيجه شکست او در انتخابات موجب گرديد تا از مجمع روحانيون خارج و حزب اعتماد ملي را پايگذاري کند. کروبي به همين مقدار اکتفا نکرد و در سال 1384 و پس از شکست، طي نامهاي به محمد خاتمي رئيسجمهور نوشت: واقعيت آن است که دخالت بخشي از نيروها در انتخابات موضوعي است که نزد افکار عمومي مطرح است و هر تلاشي در جهت پاک کردن صورت مسأله محکوم به شکست است. کروبي نامهاي مشابه به مقام معظم رهبري
ارسال کرده است سپس از کليه مسئوليتهاي خويش در نظام جمهوري اسلامي ايران از جمله مجمع تشخيص مصلحت نظام استعفا داد. در همان هنگام هاشمي رفسنجاني نيز نارضايتي خويش را اعلام کرده و نوشت من شکايت خويش را پيش خدا ميبرم. بهر تقدير حزب اعتماد ملي مولود بحرانها و شکستهاي فوق است حال بايد آينده آن را در اين انتخابات شاهد بود.کروبي دبيرکل حزب اعتماد ملي در 21/7/87 در يک کنفرانس خبري در تهران نامزدي خود را در دوره دهم انتخابات رياست جمهوري اعلام کرد. وي در اين کنفرانس افزود حزب وي به اتفاق آراء، او را به نامزدي برگزيده است و خود او نيز با مشاوره فراوان و آگاهي از نقاط ضعف و قوت و مشکلات و دشواريهاي پيشرو براي رقابت اعلام آمادگي کرده است.
شعار اصلي او رونق اقتصادي و دفاع از آزادي مشروع و حقوق مردم است. کروبي که خود را اصلاحطلب ميداند در برابر انتقادات اصلاحطلبان واکنش نشان داده و نامزدي واحد را به حکمت موکول کرده است.
دبيرکل حزب اعتماد ملي حضور خويش در انتخابات دهم رياست جمهوري را به منزله جهاد و فداکاري ارزيابي کرده است. اين جمله در جمع اعضاي شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات بيان شده است او بارها تأکيد کرد که از نامزدي به رياست جمهوري به نفع هيچکس کنارهگيري نخواهد کرد. اين در حالي است که شواهد و قراين و دهها نظرسنجي رتبه وي را بلحاظ کسب آرا، در پايينترين سطح نشان ميدهد. شکست و عدم پيروزي ايشان در انتخابات بدون شک حزب اعتماد ملي را دچار بحران جدي خواهد ساخت.
آنچه که موجب خرسندي اصلاحطلبان شده شعارهاي آقاي کروبي است که در بيانيههاي وي مطرح ميشود. و آن عبارت است از حذف انحصار رسانهاي، حذف نظارت استصوابي و بالاخره دفاع از حقوق مشروع و مصرح مردم در قانون اساسي. اين شعارها اگرچه در آستانه انتخابات موجب افزايش سطح توقعات مردم است و برخي از آن هم از مطالبات قانوني آنان است ولي شماري از آنها هم بايد بطور ريشهاي و بلحاظ قانوني حل شود. کروبي پس از ناکامي در انتخابات نهم به سراغ حزب، روزنامه و شبکه تلويزيون رفته است به باور ايشان راههاي قديمي در تبليغ و بيان ديدگاه جوابگو نميباشد. شبکه ماهوارهاي صبا قرار بود شب يلداي 84 پخش برنامههاي خود را با مديريت يکي از کارگردانان سينما آغاز کند. اما با درخواست تفسير شوراي عالي امنيت ملي در دوره علي لاريجاني از شوراي نگهبان مواجه شد. شوراي نگهبان براساس اصلي 175 قانون اساسي فعاليتهاي شبکه کابلي، فيبري، نوري و... را ممنوع و مغاير با اين اصل اعلام کرد. اين آغاز اولين ناکامي حزب اعتماد ملي به شمار ميرود. تحليلگران معتقدند مرزهاي اختلاف، انتلاف، همسويي و عدم همسويي در ايران چندان روشن و بر مبناي علمي نيست. اين موضوع را ميتوان در يک اتفاق که در حزب اعتماد ملي رخداد فهميد. در خبرها آمده که شخصيتها و جناحهاي گوناگون از نامزد حزب اعتماد ملي حمايت کردند. کرباسچي رئيس ستاد انتخابات کروبي شد اين در حالي است که کرباسچي دبيرکل حزب کارگزاران و به اصطلاح از تکنوکرات کشور محسوب ميشود. تحليلگران ميگويند کرباسچي صرفاً بخاطر ماجراي دادگاه گذشته و عدم حمايت جدي خاتمي از ايشان از خاتمي جدا و به کروبي پيوسته است. محمدعلي ابطحي از مجمع روحانيون و از نزديکان خاتمي است اما دقيقاً معلوم نيست که وي به چه دليلي به کروبي ملحق شده است. عباس عبدي که تحليلگر آزاد و مواضعي روشن دارد ظاهراً ترجيح ميدهد از هر جهتي که هاشمي رفسنجاني نفوذ يافته دوري جويد و اما فعاليت خاتمي را در امر اصلاحات کافي نميداند. رفتار اشخاص نامبرده با مواضع حزبي همخواني ندارد بلکه سرخوردگي از خاتمي موجب گرديد تا به کروبي روي آورند.
اين امر نشان ميدهد که احزاب در ايران در ميان حتي اعضاي آنها معني و مفهوم نيافته است چه رسد به عموم مردم. حزب کارگزاران سازندگي از درون قدرت جوشيد زمستان سال 1374 بود که شعور و شعفي بخاطر انتخابات مجلس پنجم جامعه را فرا گرفت در همين حال گروهي تحت عنوان «کارگزاران سازندگي ايران» اعلام موجوديت کرد. در آن هنگام آقاي هاشمي رئيس جمهور بود. وي توانست پس از جنگ گامهاي مؤثري در ساختن زيرساختهاي کشور بردارد. از اينرو او را سردار سازندگي لقب دادند بدون شک او شايسته آن لقب بوده است. از آنجايي که نيروهاي حزب مزبور با کابينه ايشان همراه بودند
اين عنوان را براي حزب خويش برگزيدند قبل از دريافت پروانه فعاليت رسمي با نام «جمعي از کارگزاران سازندگي» استفاده ميکردند. در بيانيه اعلام موجوديت اين حزب نام شخصيتهايي ديده ميشود که سالها سابقه حضور در قدرت را تجربه کردند. افرادي همچون آقازاده، زنگنه، ترکان، غرضي، نجفي، فروزش، مهاجراني، نوربخش، امراللهي، محمدهاشمي،
هاشمي طبا و بالاخره آقاي کرباسچي، غلامحسين کرباسچي در آن هنگام بر کرسي شهرداري تهران تکيه زده بود. برخي از صاحبنظران بر اين باورند که تشکيل و تأسيس اين حزب بيشتر به قصد بسط گسترش و تداوم قدرت بوده است تا فعاليتهاي مستقيم حزبي و توسعه و گسترش انديشه دموکراسي، اکنون کارگزاران سازندگي بصورت يک حزب در حال فعاليت است چيزي که براساس شواهد و قراين انتظار آن نميرفت. روزنامه اخبار در تاريخ 12/6/75 از قول کرباسچي نوشت: کارگزاران يک گروه سياسي داراي آييننامه و اساسنامه نيست، بلکه به سبب ضرورتهايي که در مقاطع مختلف انقلاب پيش ميآيد فعاليت ميکنيم. اين حزب که از تحصيلکردگان شکل يافت کوشيد تا چهرهاي علمي به خود داده و ژست علمي کسب نمايد
به همين منظور به نامي مانند تکنوکرات پناه برد. اين حزب بلحاظ سياسي بيشتر متمايل به اصلاحطلبان بوده و هستند. اين گلايه از سوي محمد هاشمي و چهرههاي ديگر هم مطرح شده است. نمونه بارز و آشکار آن کرباسچي است که اکنون در کارزار انتخابات به صف اعتماد ملي پيوسته است. حزب مذکور در درون همواره دستخوش تشنج، اختلاف و ناآرامي بوده است. اين روند به آغاز تأسيس حزب کارگزاران سازندگي برميگردد. ماجرا بدين قرار است. غلامحسين کرباسچي که به اصلاحطلبان نزديک و متمايل به اين جناح است، افراد اين جناح را در حزب رهبري ميکرد. در مقابل محمد هاشمي که منتقد جناح اصلاحطلب است و خود جناح راست حزب مذکور را رهبري مينمايد. سبب تداوم اين اختلاف شده است. اين اختلاف با دبيرکل شدن کرباسچي و رئيس دفتر سياسي شدن محمد هاشمي اندکي کاهش و يا از سطور مطبوعات حذف شده است.
امّا به دنبال محکوم شدن کرباسچي و دستگيري و زنداني شدن او عملاً حزب کارگزاران منحل گرديد. حتي اين حزب بعدها به دليل اختلافات روزنامهاش تعطيل شد و اعلام گرديد اين تعطيلي به علت مشکلات مالي بوده است، چيزي که احدي آن را نپذيرفته است است. با اين اوصاف کارگزاران هم نميتواند حزبي فراگير باشد تا بتواند جامعه ايران را با برنامههايش اداره کند.
احزاب و تشکلهاي فراواني هستند که مدعياند برنامه و توان اداره کشوري چون ايران را دارند بسياري از آنها در همين دو دهه اخير شکل گرفتند ولي بدليل کوچکي و عدم اشتهار آنها از پرداختن به آنها خودداري و به مجال ديگر مولول ميکنيم. بنا به گفتهي يکي از نويسندگان همهي احزاب که نبايد فعاليت کنند همين که نامشان در خانه احزاب ثبت و ضبط گرديد و از مزايايي آن بهرهمند هستند مگر فعاليت کمي محسوب ميشود.
از گروهها و تشکلهايي که نميتوان به سادگي از آن عبور کرد سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي و حزب جبهه مشارکت ايران اسلامي است. مجاهدين انقلاب اسلامي از قدمت نسبي برخوردار است و در بيان مسايل و تحليل آن صراحت لهجه دارد. همين امر چندان مورد تأييد مخالفانش نيست. مضافاً بر اين گروه مزبور بسياري از مسايل را به گونهاي تجزيه و تحليل ميکند که اولاً نخبگان بدان توجه نشان داده و به سمت و سوي آن گرايش پيدا ميکنند. ثانياً برداشت اين گروه از مسايل جاري کشور و اوضاع جهاني بنحوي است که روحانيت و احزاب متمايل به راست غالباً با آن مخالفاند. در چند سال اخير دبيرکل حزب اعتماد ملي که خود از اصلاحطلبان است همواره به عناوين مختلف با اين دو گروه سياسي به مخالفت برخواسته است. حزب جبهه مشارکت ايران اسلامي در اساسنامه خويش خود را به اختصار جبهه ناميده است. مرکزيت اين جبهه در تهران است. اين جبهه ميتواند با رعايت اساسنامه نسبت به تشکيل شعب در داخل يا خارج از کشور اقدام کند. اين حزب هدف خويش را ايجاد زمينه مناسب براي مشارکت ملت ايران در فعاليتهاي سياسي و اجتماعي که منجر به دخالت مستقيم آنان در سرنوشت سياسيشان ميگردد به منظور حفظ دستاوردهاي انقلاب عظيم اسلامي و تداوم آرمانهاي امام خميني (ره) ناميده است.
جبهه مشارکت هم مانند کارگزاران زماني پا به عرصه فعاليت گذاشته که با قدرت پيوند خورده بود. پس از شکلگيري اين حزب اين شائبه و گمانهزني پديد آمد که مؤسسان و طرفداران حزب مذکور به تداوم قدرت خويش ميانديشند. ناکارآمدي
، همگام نبودن شعار با عمل، عدم توجه به شايسته سالاري در دوران قدرت، عدم توجه لايههاي مياني و طبقات پايين جامعه، فقدان توانايي دربرآوردن نيازهاي مشروع و قانوني مردم. ناتوان بودن در دفاع از نيروهاي حامي خويش و بالاخره چيره شدن روابط بر ضوابط. اين حزب را زمينگير و از قدرت کنار زده است. البته نگاه اين حزب به مسائل در کاهش قدرت او مؤثر بوده و مؤثرتر از آن جملاتي بود که توسط محافظهکاران عليه آن صورت ميگرفت. اين حزب بدليل ناتواني در کنار آمدن با
حاکميت و اعتراض شديد به شوراي نگهبان و ديگر دستگاههاي نظارتي اقدام به طرح شعار خروج از حاکميت را سر داده است. اين شعار هرگز به مذاق ديگر احزاب بويژه جناح راست خوش نيامده است. بعيد به نظر ميرسد جبهه مشارکت ايران اسلامي به اين سادگي بتواند با آراء مردم به قدرت دست يابد. حزب مذکور در برنامههاي خويش همه چيز را لحاظ کرده و به يک موضوع بسيار بها داده است و آن شعاري است که بر تارک آن حزب نقش بسته است. «ايران براي همهي ايرانيان» اين امتياز بزرگ صرفاً در دو تشکل بطور وضوح ملاحظه ميشود. نهضت آزادي و جبهه مشارکت ايران اسلامي. جبهه مذکور در ميان جوانان طرفداران بسياري دارد. همين نيروهاي پرخروش حزب فوق را بسيار اميدوار به آينده ايران کرده است. جبهه مشارکت ايران اسلامي در ميان روحانيت مخالفان سرسختي دارد.
لازم به ذکر است اين جبهه روزنامهاي موسوم به مشارکت داشته که تعطيل کردهاند. در حال حاضر هيچ تريبون رسمي در اختيار ندارد. از آنجايي که جبهه مشارکت بلحاظ نحوه تأسيس با کارگزاران شباهت فراوان دارد همين شباهت يعني زايش و تولد در دامن قدرت سبب شد که ناظران نتوانند براي جبهه مشارکت هم سرنوشتي به غير از سرنوشت کارگزاران سازندگي و ساير احزاب دولتي تصور نمايند. با اين بيان نسبتاً مفصل کارآيي و عدم کارايي، علل سقوط و ظهور احزاب در ايران و پاسخ پرسشهاي مطرح شده روشن و آشکار شده است.
موانع فعالیت احزاب در ایران
پس از مشخص گردیدن نتایج انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی؛ گروههای سیاسی با توجه به پیام آرای مردم در سطح کــشور نگاه خویش را با دقتی بیش از پیش معطوف انتخابات پیش رو خواهند ساخت که در حالی طی سال آتی برگزار خواهد شد که طبق رویه معمول سایر انتخابات ها درایران، گفتمانی سیاسی در قالب بحث هایی از قبیل پیش بینی نتایج ؛ تخریب کاندیداها ؛ تشویق برای مشارکت عموم مردم ؛ رقابت های حزبی ؛ تردید شخصیت های مطرح برای حضور یا عدم حضور و رد صلاحیت ها و ... به علت حساسیت و جذابیت موضوع از چندین ماه پیش از سررسید تاریخ انتخابات آغاز گردیده و این بار نیز مردم در کنار نهادهای سیاسی شمارش معکوس نزدیک شدن به یکی از موثر ترین انتخابات تاریخ جمهوری اسلامی را آغاز نموده اند.
معمولا درهر انتخاباتی عوامل بسیاری در شکل گیری و نتیجه آن رقابت نقش دارند ولی امروزه مساله ای که بیش از سایر پارامترهای موثر در انتخابات مورد توجه و بررسی کشورها قرار میگیرد، توجه به نقش احزاب در فرایند یک انتخابات موفق است. زیرا دست یازیدن جوامع به مفهوم دقیق دموکراسی و ایفای جمهوریت در عرصه عمل و النهایة تحقق حکومت مردم بر مردم بدون وجود احزاب سازمان یافته ؛ قانونی و البته موثر غیر قابل تصور خواهد بود و برای دستیابی به این مهم ؛ مردم باید امکان نظارت بر حکومتشان را در کنار پارلمان و سایر نهادهای نظارتی از طریق تشکلهای مدنی – مردمی ؛ نظیر احزاب پیگیری نمایند.
حزب و اصولاً فعالیت تشکیلاتی در ایران به سوابق سالهای خیلی دور و خیلی نزدیک بر میگردد وتجربه ای که مردم از احزابی مانند منافقین ؛ توده یا رستاخیز و کلاً یک نظام تک حزبی در یاد داشته اند، فرصت اعتماد به فعالیت حزبی را از آنان گرفته و این عامل باعث گردیده تا به نوعی رفتار فراجناحی یا تکروی در میدان سیاست باب گردد که طبیعتاً نتیجه چنین رفتاری جز آسیب بر بدنه نوپای تشکل های مردمی درقامت تحزب نخواهد بود .
متاسفانه جایگاه احزاب چه نزد هیات حاکمه و چه در سطح جامعه هیچگاه آنطور که باید و شاید مورد توجه قرار نگرفته و همواره شاهد نگاهی مبهم ؛ غیر صریح و گاهاً توام با شک به چنین فعالیتهایی بوده ایم و این در حالی است که با نگاهی به نقش احزاب در سیستم سیاسی سایر کشور ها متوجه این امر خواهیم شد که احزاب درانتخابات با معرفی برنامه ای مدون به شهروندان ؛ پس از کسب رای و پیروزی بدواً با شکل دادن دولت یا مجلس ؛ سکان هدایت کشور را عهده دار شده و با نظارت بر عملکرد یکدیگر کشور را اداره میکنند و به تبع چنین عملی مردم اعم از اعضا یا حامیان حزب ؛ خود را داخل در مناسبات و تصمیمات کشوری حس میکنند.
تنوع موجود دراحزاب برخی کشورها محدود به دو حزب اصلی میشود و تمرکز سیاسی ما بین دو گروه حاضر در آن کشور منتج به سطح آگاهی بالای مردم در انتخابات با توجه به آگاهی قبلی و شناخت کافی از اشخاص مطرح و برنامه های احزاب است که قطعا داشتن چنین آگاهی به سبب تجربه و سابقه پیشین ؛ به انتخاباتی موفق و دقیق منتهی خواهد شد .
در مورد این نوع نظامهای به اصطلاح دوحزبی میتوان به انگلستان با دو حزب کارگر و محافظه کار یا ایالات متحده با دو حزب جمهوری خواه و دموکرات اشاره داشت و همانطور که در رقابت اوباما و مک کین درایالات متحده مشاهده کردیم احزاب در یک فرایند از پیش تعیین شده برای دریافت درصد مقبولیت مردمی کاندیدهای خویش ؛ آنها را در معرض نظر سنجی ها و سایر معیار های سنجش عمومی قرار میدهند و در نهایت پس از رقابت مابین این دو شخص از دو حزب که نقش اساسی در شکل گیری ارکان حکومت را بازی میکنند ریاست جمهور معین میگردد ؛ اما به نظر میرسد بر خلاف نظامهای دو حزبی ؛ در سیستم هایی که در آنها تنوع احزاب بیش از چند حزب بوده روح رقابت در بزنگاه هایی از جمله انتخابات بیشتر باشد. زیرا علاوه بر گوناگونی سلایق و نظرات ؛ جنبه رقابتی - نظارتی بیشتری نسبت به نظامهای دو حزبی وجود دارد که همین امر میتواند نقش بسزایی در ایجاد انگیزه مشارکت عمومی برای مردم داشته باشد ؛ البته نباید غافل شد درصد موفقیت سیستم های حزبی از جامعه ای به جامعه دیگر متفاوت بوده و ممکن است الگوی نظام دوحزبی که در جوامع غرب دقیقاً پاسخگوی نیازها به شمار می آید در سایر کشورها موفق ومقبول تلقی نگردد .
در هر صورت همانطور که ذکر شد فرایند شکل گیری و رفتار حزبی همچنین محدوده اختیارات احزاب در سایر جوامع با فعالیت احزاب در داخل کشور قابل مقایسه نیست ؛ این ضعفی که احزاب از آن آسیب می پذیرند ناشی از علل متفاوتی است که اولین آنرا میتوان بر اصرار شخصیتهای تاثیر گذار سیاسی بر فعالیت فردی و مستقل جستجو کرد وعلاوه بر این میتوان به عدم احساس مسئولیت لازم از طرف مردم برای سرنوشت سیاسی خود اشاره داشت که به نوبه خود باعث ضعف در شکل گیری احزاب با پشتوانه مردمی میشود؛