بخشی از مقاله
عهدوپيمان امام به مالك اشتر
فهرست مطالب
عنوان
پيشگفتار
عهدوپيمان امام به مالك اشتر نخعي در دستوردادرسي ورموز رعيت پروري وآداب مملكت داري وپند اندرز به همگان
امر نمودن عثمان ابن حفيف را به جنگ با دشمن
ترغيب نمودن اشعث بن قيس را به حفظ اموال آذربايجان
امر كردن بعضي از كارگردانش را به مماشات با رعيت هايي كه مشرك بودند
تهديد نمودن زياد ابن ابيه را از ضيافت به بيت المال
امر نمودن ابن عباس را به مهرباني با قبيله بني تميم
امر نمودن زياد بن ابيه را به ميانه روي وفروش
دستور به پرهيزكاري ومهرباني با رعيت و اداء حقوق زيردستان
امر نمودن محمدبن ابي بكر را به عدالت و پرهيزكاري و مخالفت هواي نفس و مواظبت نماز
نكوهش يكي از كارگرداناش وحساب خواستن از او
سرزنش يكي ازكارگردانان خود بر اثر پيمان شكني وخوردن از بيت المال
سرزنش معقله ابن هيبره برستمگري او درپخش غنيمت
نكوهش عثمان ابن حفيف براي رفتن به مهماني
امر نمودن يكي از كارگردانان خود را به مدارا وخوش رفتاري با رعيت وسختگيري در هنگام مقتضي
بيان حق سران لشگرهايش بر خود و حق خويش برانها وامر نمودن آنان را به دادگري و پيروي
نهي نمودن كارگردانانش را از آزار رساندن براي گرفتن خراج و وادار نمودن به فروش چيزي كه فروشش زيان دارد
پنددادن عبدالله ابن عباس را به شادي و افسردگي در امر آخرت
امر نمودن اسود ابن قطبه را به دادگري
برحذر داشتن سلمان فارسي را از فريب دنيا
آموختن خوهاي نيكو وروش هاي پسنديده به حارث همداني
اميرحسين دولت زارعي- قاسم نعمتي پور-ساسان احساني-مرتضي جباري
پيشگفتار
بسم الله الرحمن الرحيم
نهج البلاغه ،كتابي كه سيرشريف ابوالحسن محمدرضي از سخنان امام الموحدين باب مدينه العلم علي بن ابيطالب گردآورده بهترين اثر ونشانه دين مقدم اسلام ومذهب شريف جعفري است ،درياي بي پايان است،محتوي مسايل علمي.ادبي،ديني،اجتماعي،اخلاقي،سياسي كه بهتر وبليغ تر ازآن
سخنان بعد از قرآن كريم وبيانات حضرت رسول دردنيا گوينده اي نگفته است و آن راهنماي گمراهان وچاره بيچارگان وپناه دهنده ودستگير درماندگان است،پس كسي را كه خواهان سعادت هميشگي وگريزان از ذلت وبدبختي است لازم است كه اين كتاب را سرمشق قرارداده از سخنان آن پندگرفته و به دستوراتش رفتار نمايد زيرا مفاسد وتباهكاري هاي دنيا اصلاح نمي شود مگر روزي كه تعليمات اميرالمومنين علي(ع) در ميان جميع طبقات مردم عملي گردد، واين سخني به گزاف گفته نشده، چون روي دو پايه برهان (عقل وعلم) استوار است. علماء اعلام ودانشمندان پيشين كتاب نهج
البلاغه را اخ القران (برادر قرآن9 تعبير نموده اند. هر چند علم ودانش در ميان افراد بشر پيشرفت نمايد، فضل و بزرگواري امام علي (ع) بيشتر هويدا مي گردد و روزي بيايد كه مردم دنيا در مقابل آنحضرت اظهار خضوع وفروش نموده براي رهايي از بدبختي چاره اي نيابند مگر آنكه به گفتار وكردار آن بزرگوار عمل نمايند.
در اين تحقيق تعدادي از نامه هاي مولاعلي(ع) را كه حاوي سفارش ها، اندرزها و عهد وپيمان هاي آن بزرگوار به دشمنان ،ياران زمامداران واهل بيت عصمت و طهارت نوشته اند در اين تحقيق جمع آوري كرده ايم اميد است هم ما از ياران وپيروان آن حضرت بوده باشيم.
از عهد وپيمان هاي حضرت علي(ع) براي مالك ابن حارث اشتر نخعي كه اين پيمان طولاني ترين وكامل ترين پيماني است كه علي(ع) براي واليانش نوشته است واين عهدنانمه دستورالعمل وراهنماي حكمرانان وواليان در سراسر جهان گرديده است.اي مالك تو را به پرهيزكاري و ترس از خدا امر مي كنم و پيروي از قرآن كريم وواجبات ومستحبات زيراكسي نيكبخت نمي شود مگر به پيروي از آنها وبدبخت نمي گردد جز با عمل نكردن به آنها.
اي مالكت نفس خود را هنگام شهوات و خواهشها فرونشان وهنگام سركشي ما جلويش را بگير وبدان كه بالاترين جهان جهاد كسي است كه با نفس خود مبارزه مي كند.
اي مالك حكمران چه مسلمان باشد چه كافر بايد كاري كند كه ذكر جميل و نام نيكويش به يادگار بماند تا مردم درباره اش دعاي خير نمايند وبر اثر آن نيكبختي جاويد بدست آورد پس بايد بهترين اندوخته هاي توكردار شايسته ات باشد.
اي مالك مهرباني وخوش رفتاري ونيكويي با رعيت را در دل خود جاي بده نه انكه در ظاهر اظهار دوستي كرده ودر باطن با آنان دشمن باشي كه اين عمل تو موجب پراكندگي رعيت ميشود چنانكه در قرآن كريم آيه 159 سوره آل عمران به رسول اكرم مي فرمايد: براثر بخشايش خدا تو با مردم مهربان گشتي و اگر تندخو سخت دل بودي از گردت پراكنده مي شدند پس «اگر به تو بدي كنند» از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه و در كار جنگ با ايشان مشورت نما، وپس از مشورت اگر تصميم گرفتن به خدا توكل كه خدا متوكلين را دوست دارد.
اي مالك مبادا خود را براي جنگ با خدا آماده سازي و مخالفت دين نموده به مردم ستم روا داري و به خشمي كه مي توان مرتكب نشوي شتاب منما و از سركشي و بددلي مگو من مامورم وبه هر چه بخواهم امر مي كنم پس بايد فرمان مرا بپذيرند و اين روش سبب فساد و خرابي دل و ضعف وسستي دين وتغيير و زوال نعمت ها مي گردد و هر گاه سلطنت وحكومت برايت عظمت وبزرگي يا كبر و خودپسندي پديد آورد به عظمت وبزرگي خداوند وتوانايي او نسبت به خود بنگر زيرا انديشه نمودن در بزرگواري و غالب بودن خدا بر هر چيز كبر وسركشي انسان را از دور مي كند.
وكاري كه بايد بيش از هر كار دوست داشته باشي اجراي عدالت وحق است و برابري و دادگري را درهركاري اختيار كن كه به صلاح رعيت باشد هر چند بر خواص گران آمده از آن راضي نباشند زيرا خشم همگان رضا وخشنودي چند تن را پايمال مي سازد و خشم چند تن در برابر خشنودي همگان اهميت ندارد.
اي مالك كينه مردم را در دل راه مده واز خود رشته هر انتقام وبازخواستي را جدا كن ودر تصديق وباورداشتن گفتار بدگو وسخن چين شتاب منما زيرا سخن چين خيانتكار وفريب دهنده است هر چند خود را به صورت پنددهندگان درآورد.
و در كار خود بخيل را را نده كه تو را از نيكي وبخشش بازداشته از بي چيزي و درويشي مي ترساند و نه حريص را كه از اندوختن جهت روز نيازمندي ستمگري به مردم را در نظرت جلوه ميدهد، پس بخل و ترس و حرص حاصل بدگماني به خدا است و بدگمان خداوند را نمي شناسد.
اي مالك بدترين وزيران وزيري است كه پيش از تو وزير اشرار وبدكرداران شريك و انباز بوده پس چنين كسي نبايد از خواص ونزديكان توباشد زيرا آنان يار گناهكاران وهمراه ستمگران هستند، در حالي كه تو بجاي آنها در كساني كه داراي انديشه ها وكاربري هاي نيكو در امور مملكت هستند مي تواني بهترين وزير را بيابي زيرا اندك نعمت تو را بسيار دانسته از آن دانسته از آن قدرداني نموده سپاسگذاري مي باشند و ياريشان برايت نيكوتر وميل و رغبتشان به تو از روي مهرباني بيشتر و دوستي شان با غير توكمتر است،پس ايشان را در خلوت ها و مجلس هاي خود از نزديكان قرارده.
وبايد برگزيده ترين ايشان نزد تو وزيري باشد كه سخن تلخ حق به تو بيشتر گرديد و كمتر تورا درگفتار و كردارت كه خدا براي دوستانش نمي پسندد بستايد اگر چه سخن تلخ وكمتر ستودن خواهش وآرزوي توسبب ناخشنودي تو از او شود و با راستگويان و درستكاران همنشين باش و آنان را بياموز كه بسيار تو را ستايند.
ونبايد نيكوكار و بدكار نزدتو به يك پايه باشد كه آن نيكوكاران را از نيكوي كردن بي رغبت سازد و بدكاران را به بدي كردن وادارد و هريك از ايشان را به آنچه گزيده جزاده.
و بدان چيزي سبب خوش بيني حاكم نسبت به رعيت بهتر از نيكويي وبخشش او به ايشان وسبك گردانيدن هزينه اي آنها ورنجش نداشتن از آنها بر چيزي كه حقي به آنها ندارد نيست پس بايد در اين باب كاري كني كه خوش بيني بر رعيت را به دست آوري زيرا خوش بيني رنج بسيار را از تو دور مي دارد، و هر گاه به ياري رعيت نيازمند شدي اعتماد كن به كسي كه به او احسان نموده اي نه به كسي كه ا زتو بدي وسختي ديده.
اي مالك براي انجام كارها افرادي را برگزين كه براي بدست آوردن رضا وخشنودي خدا براي پيروي از امام و پيشوايت پند پذيرنده تر و راست گفتار ودرست كردارتر باشند.افرادي كه دير به خشم آيند و زود عذر گناهكار پذيرند و به زيردستان مهربان بوده و بر زورمندان سختگيري كرده باشند.
پس همنشين باش با آنان كه از خانواده هاي شريف و خوشنام و كساني كه داراي سابقه هاي نيكو مي باشند وروساي لشكر وكشورت را از چنين مردمي برگزين زيرا آنان جامع بزرگواري و شاخه هاي احسان و نيكويي هستند پس به كارهاي انها رسيدگي كن چون پدر و مادري كه به
فرزندانشان رسيدگي مي نمايند و ياري كردن در كارهاي كم اهميت را رها كن به اميد رسيدگي به كارهاي بزرگ آنها.
ونيكوترين چيزي كه حكمرانان را خشنود مي دارد برپا داشتن عدل و دادگري در شهرها و سالم ماندن سينه هاشان را بيماري خشم وكينه و خيرخواه نمي مانند مگر به دوستداري به نگهداري حكمرانان و گردآنان بودن وسنگين نشمردن حكومتشان وانتظار نداشتن بسررسيدن مدت حكومت آنها پس آرزوهاي ايشان را برآورده كن و آنها را به نيكويي ياد كن و كساني را كه آزمايش نموده رنجي برده اند همتشان را به زبان آور،زيرا ياد كردن نيكوكاريهايشان دلير را به هيجان آورده به جنبش وامي دارد و از كاراي را به خواست خدايتعالي ترغيب مي نمايد و او را دوباره به كار مي آورد. پس رنج و كار هر يك از آنان را براي خودش بدان و رنج كسي را به ديگري نسبت مده تاريخ بوده ا زعدل و انصاف والي نوميد نگردد و ديگران هم بدكارهاي بزرگ اقدام كنند وبايد پاداش افرادت را به موقع بدهي وبايد بزرگي كسي تو را برآن ندارد كه رنج و كار كوچك او را بزرگ شماري، وپيستي كس تو را وادار نسازد كه رنج وكار بزرگش را كوچك پنداري زيرا چنين رفتاري برخلاف عدل ودادگري است وسبب بي رغبتي كارگردانان در انجام كارها مي شود.
و در كارهاي مشكلي كه درمانده شدي و دركارهايي كه براي دانستن حكم حق سرگردان ماندي به كتاب خدا وسنت پيغمبر بازگردد.
اي مالك براي قضاوت و داوري بين مردم بهترين رعيت را اختيار كن كسي كه از عهده هر حكمي برآيند آنكه ناتوان باشد ونزاع كنندگان راي خود را بر اوتحميل نمايند و هرگاه به خطا خود آگاه شد يا او را به آن لغزش آشنا نمودند بازگردد، نه آنكه براشتباه خويش ايستادگي نمايد. پس از آن از قضاوت او بسيار خبرگير و وارسي كن مبادا خطايي از او سرزند وآنقدر به او ببخش و زندگي اش را فرخ ساز كه عذر او از بين ببرد ونيازش به مردم با آن بخشش كم باشد تا بهانه اي براي رشوه گرفتن نداشته باشد.
اي مالك دركارهاي عمال وكارگردانانت نظر وانديشه كن و تا ديانت و راستي ودرستي شان را نياز موده اي به كاري مگمار و آنها را به ميل خود وبي مشورت به كاري نفرت چون حكمران اگرسر خود بدون مشورت وآزمايش به هواي نفس اشخاص را به كارهايي گماشت خلاف عدل وداد رفتار نموده وامانت مردم را تباه ساخته است. پس در كارهايشان كاوش و رسيدگي كن وبازرس هاي راستكار ووفادار برآنان بگمار زيرا خبرگيري و بازرسي دركارهاي آنها سبب ميشود آنها امانت دار باشند و با رعيت به نرمي رفتار كنند وهرگاه والي به كارهايشان نرسد آنها از راه عدل و دادگري بيرون رفته و به مردم ستم روا دارند.
اي مالكت خود را از ياران خيانتكار دور كن واگر يكي از يارانت به تو ضيافت كرد و باز رسانت به ضيافت او گوا مي دادند او را كيفر بدني بده و او را به جزاي كردارش برسان و او را بي مقدار و خوارش گردان و داغ ضيافت بر پيشاني او بزن تا نادرستان را عبرت و پند باشد.
اي مالك در حال نويسندگانت بنگر وبهترين ايشان را از جهت راستي گفتار و درستي كردار به كارهايت بگمار و نامه هايت كه در آنها تدبير ها و رازها براي رفع دشمني وملكداري بيان مي كند تخصيص به كسي كه در هم خوهاي پسنديده مانند دينداري،امانت داري، خيرخواهي، پاكدامني ومانند اينها از نويسندگان ديگرجامعتر باشد زيرا كسي كه براسرار سلطنت وحكومت از هم بيشتر دست مي يابد بايد داراي اوصاف شايسته باشد وگرنه به اندك غرض شكست لشكر را در جنگ وزيان مملكت را در كارها فراهم مي آورد.
پس سفارش درباره سوداگران وصنعتگران را بپذير و درباره نيكي كردن به آنها به گماشتگان خودسفارش كن كه به طمع مالي و دارايي صنعتگران بهانه ها نياورد. آنها را نرجانند تادلسرد نشوند زيرا آنها باعث رونق وآسودگي و رفاه حال مردم هستند و كارهاي صنعتگران را وارسي كن و از دور ونزديك آسودگي آنها را بخواه تا ظلم وستمي بر آنها رخ ندهد و بدان كه سختگيري بي اندازه و بخل ورزي سبب ميشود تاجرين وصنعتگران دست به احتكار ونگاهداري اشيا براي گرانفروشي بزنند و اين كار ما سبب زيان رساندن به همگان وزشتي حكمرانان است. پس از احتكار جلوگيري كن كه رسول خدا آن را منع فرموده پس كسي را كه بعد از نهي تو احتكار كند به كيفررسان، كيفري كه سبب رسوايي او و عبرت ديگران باشد ولي متناسب با جرم باشد و زياده از گناه نباشد و ان نسبت به طبقات مردم مختلف است چه بسا كسي را كه اندك سرزنش كيفر باشد و بسا به حبس وشكنجه متنبه نگشته به خود نيايد، در اين صورت كيفره و هر كس با حكمران است.
پس از خدا بترس، از خدا بترس درباهره دسته زيردستان درمانده بيچاره و بي چيز ونيازمند زيرادر اين طبقه هم خواهنده است كه ذلت و بيچارگي اش را اظهار ميكند و هم كس است كه به عطا و بخشش نيازمند است ولي از عفت نفس اظهار نمي نمايد وبراي رضاي آنچه را كه از حق خود درباره ايشان به تو امر فرموده بجاآور وقسمتي از بيت المال كه در دست داري وقسمتي از غلات وبهره هايي كه از زمين هاي غنيمت اسلام به دست آمده در هر شهري براي ايشان مقرر دار زيرا همه ايشان ازبيت المال وغلات زمين هايي كه از كافران گرفته شد بهره مي برند خواه دور خواه نزديك، و چون توانايي ندارندكه خود را به شهر توبرسانند وسهم خود را بگيرند پس در شهر
خودشان ماموري بگمار كه حق آنها را بپردازد تاكس محروم ونوميد نماندورسيدگي و وارس كن به كارهاي درويشان وناتوانان كه به تو دسترسي ندارند زيرا دربانان آنان را ذليل وخوارمي شمارند وايشان را به والي راه نمي دهند، پس تو براي آنان كاري كن كه درخواست هاي خود را بي ترس و رنج به تو اظهار نمايند تاكسي ستمديده و افسرده نماند و شكايت تو راه به خدايتعالي نبرد پس امين خود را كه از خدا بترسد و فروتن باشد براي رسيدگي به احوال ناتوانان قرارده تاكارهاي آنها را به تو برساند ورسيدگي كن
به يتيمان خردسال وپيران سالخورده كه چاره اي ندارند و از روي ناتواني خود را براي حواسش آماده نساخته اند و پاره اي از وقت خود را براي نيامندان قرار بده تا ناتوانان و بيچارگان به تو دسترسي داشته باشند. پس براي خوشنودي خدايي كه تو را آفريده با آنان فروتني كن ولشكريان و دربانان خود را از جلوگيري رعيت باز دار تا آنها بي لكنت وگرفتگي زبان و بي ترس و نگراني سخني گويند كه من بارها از رسول اكرم شنيده ام كه مي فرمود:
هرگز امتي پاك وآراسته نگردد كه در آن امت حق ناتوان بي لكنت وترس ونگراني از توانا گرفته نشود.
پس درشتي وناهمواري وآداب سخني ندانستن را از آنان تحمل كن و به روي خود نياور، زيرا بسياري از حاجتمندان تنگدل و در سخن ناتوانند و اگر والي خوشخو وبردبار نباشد كارشان درست نمي شود و تندي وخودپسندي را از خويشتن دور كن تا خدا درهاي رحتمش را به روي تو بگشايد واگر خواستي چيزي به يكي از آنها بدهي آنچه مي بخشي به خوشرويي ببخش واگر به انجام خواهش او توانا نبوده يا مصلحت ندانستي آنچه را از او منع مي نمايي با مهرباني وعذرخواهي منع كن تا نرنجد وكينه ات را در دل نگيرد.
و در هر روز كار آن روز را بجا آور زيرا براي هر روز كاري است مخصوص آن پس اگر غفلت نمود كارامروز را به فردا و فردا را به پس فردا افكني كارها بسيار گشته از عهده آن بر نمي يايي و مردم سرگردان و از كار باز مي مانند و درنتيجه مملكت ضايع و تباه مي گردد و بهترين وقت ها و پاكترين قسمت آن را به عبادت اختصاص بده هر چند رسيدگي به كار رعيت واجراي عدالت هم عبادت محسوب مي شود.
اي مالك مبادا خويشتن را از زياده از رعيت پنهان كني زيرا رونشان ندادن حكمرانان به رعيت قسمتي از نامه مهرباني وكم دانش وآگاه نبودن به كار ما است چون حكمرانان با نشست و برخاست وسخن گفتن با مردم از احوال مملكت و رعيت آگاه مي گردند. سپس بدان حكمرانان را نزديكان وخويشاني است كه به خودسري وگردنكشي و درازدستي به مال مردم وكمي انصاف خو گرفته اند و رعيت را به سختي وگرفتاري دچار مي نمايند پس با اجراي عدالت و با خبر بودن از اوضاع داخلي مملكت به آنها اجازه نده تا آنها بي عدالتي وبي خبري تو را وسيله خودسري
ودرازدستي وكم انصافي قراردهند و بدرعيت آزار برسانند و به اهل بيت وخويشاوندانت زمين واگذار مكن و در هر زمان به اجراي حق بپرداز حتي اگر لازم آيد ك از روي حق يكي از اقوامت را قصاص نمايي و اگر رعيت به تو گمان ستمگري بودند عذر و دليلت را براي ايشان آشكار كن تا از اشتباه بيرون آمده دوستي ات را در دل جاي دهند.
و ازصلح و آشتي كه رضاوخشنودي خدا در آن است ودشمنت تو را به آن بخواند سرپيچي مكن زيرا در آشتي وملح راحتي لشكريان و آسودگي اهل شهرهايت را به دنبال دارد ولي از دشمنت پس از آشتي او سخت برحذر باش و بترس زيرا دشمن قصد غافلگير كردن تو را دارد پس احتياط
واستواركاري را پيشه كن چون مومني با اينكه به هم كس نيك بين است درامور اجتماعي بايد از زيان نفاق و دورويي ومكر دشمن آگاه و هوشيار باشد. واگر بين خود و دشمنت پيماني بستي و او را از جانب خويش پناه دادي به پيمانت وفادار باش وپناه دادنت را به درستي رعايت كن زيرا چيزي از واجبات خدا مهمتر از وفاي به عهد نيست پس به امان وزنهارت خيانت نكرده پيمانت را نشكن و دشمنت را فريب مهمتر از وفاي به عهد نيست پس به امان و زنهارت خيانت نكرده پيمانت را نشكن ودشمنت را فريب مده زيرا پيمان شكني جرات و دليري برخداست و بر خدا جرات ودليري نمي كند مگرنادان بدبخت وعهد و پيماني مبند كه در آن تاويل و بهانه و به كاربردن مكر و فريب راه داشته باشد