بخشی از مقاله
مراتب بهشت و حقیقت هاي آن
از سوره هایی كه ذكر آيات بهشت در آن بسيار آمده، سوره واقعه است كه پس از آنكه مردم را به سه دسته: سابقون و اصحاب ميمنه و اصحاب مشئمه تقسيم مي كند، مي فرمايد:
السابقون السابقون اولئك المقربون في جنات النعيم ثلّه من الاولين و قليل من الاخرين:سبقت گيرندگان به اعمال صالح سبقت گيرندگان به مغفرت و رحمت هستند. آنان مقربان درگاه خدا مي باشند كه در بهشت هاي نعيم اند. جماعتي از آنها پيشينيان هستند، و گروه ك
مي از پيسينيان.(واقعه 10 تا 14) همان طور كه خواهد آمد، بهشت نعيم، بهشت ولايت است و منظور از <اولين>، امتهاي گذشته، و منظور از <آخرين>، امت پيامبر آخر الزمان است. البته تعداد افراد مقرب در اين امت، نسبت به امت هاي گذشته كم است، گرچه از جهت قوت و مقدار كمال مقدم هستند، و ليكن تعداد افراد اصحاب اليمين در اين امت همانند امتهاي گذشته زياد است؛ چنان كه خواهد آمد.
علي سرر موضونه متّكئين عليها متقابلين: بر روي تختهاي بافته شده هستند؛ در حالي كه تكيه برآنها زده اند، همه روبروي يكديگر قرار گرفته اند. تقابل بهشتيان در جلوس و نشست، كتاب از كمال اُنس و حسن معاشرت، وصفاي باطن آنهاست كه هيچ گاه به پشت سر يكدگر نمي نگرند و با عيبجويي و غيبت، باطن خود را برخلاف ظاهر آلوده نمي نمايند.
يطوف عليهم و لدان مخلدون بأكواب و اباريق و كأس من معين لايصدّعون عنها و لاينزفون: پيوسته اطفال نورس گرداگرد آنان براي خدمت در گردش آيند، اطفالي كه جاودانه به همان جواني مي مانند. با كوزه ها كاسه هاي پر از شراب معين كه بياشامند و بيارامند؛ ولي در آنان خماري و سردردي پيدا نمي شود، و هيچ گاه عقلشان از دست نمي رود.
و فاكهه مما يتخيرون و لحم طير مما يشتهون و حور عين كامثال اللولو المكنون جزاء بماكانوا يعملون: هر نوع ميوه اي كه بگزينند و گوشت پرنده از هرچه بدان ميل داشته باشند و حورالعين كه مانند مرواريد پنهان درصدف، طراوت و تازگي شان هيچ زائل نشده است؛ تمام اينها پاداشي است كه براثر آنچه در دنيا به جا مي آوردند، به آنها داده مي شود.
لا يسمعون فيها لغوا و لاتأثيما الا قيلا سلاما سلاما: هيچ گونه سخن بيهوده و هيچ گونه سخني كه رابطه با گناه داشته باشد، نمي شنوند، مگر گفتار پي درپي سلام، سلام.
و اصحاب اليمين ما اصحاب اليمين في سدر مخضود و طلح منضود وظل ممدود و ماء مسكوب و فاكهه كثيره لا مقطوعه و لا ممنوعه: اصحاب يمين و اهل سعادت، نمي داني چه مقام و درجه اي دارند! در درخت سدري كه خارهايش گرفته شده، و درخت موزي كه ميوه اش روي هم چيده شده است، و سايه كشيده و گسترده اي كه هيچ كم و كوتاه نگردد، و آبي كه پيوسته روان شود و ريخته گردد؛ و ميوه هاي بسياري كه هيچ گاه مقطوع نشود و [انسان به واسطه سيري و يا دوري و يا خاري و يا مرضي از خوردن آن] ممنوع نگردد.
در <تفسيرالدّرّ المنثور> حاكم تخريج و تصحيح كرده، و بيهقي در بحث بعث از ابوامامه روايت كرده اندكه: اصحاب رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم مي گفتند: ما از عرب هاي بدوي و سؤالاتشان استفاده مي بريم. يك روزي يك اعرابي پيش آمد و به رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم گفت: <يا رسول الله! در قرآن نام درختي برده شده كه اذيت مي رساند و
من چنين نمي بينم كه در بهشت درختي باشد كه صاحبش را آزار ب
رساند!> رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم گفتند:<آن درخت كدام است؟> اعرابي گفت:<درخت سدر، چون خار دارد!>رسول الله صلي الله عليه و آله وسلم گفتند: مگر خدا نمي فرمايد: <في سدر مخضود>؟ <سدري كه خارش گرفته شده است.> خداوند آن را از هر خاري كه دارد، پاك مي كند و به جاي محل هر خار، ميوه اي قرار مي دهد كه از آن ميوه هايي روييده مي شود، و هر يك از آن ميوه ها شكافته مي شود و هفتاد رنگ از طعام پديد مي آيد كه هيچ يك از طعامها مشابه ديگري نيست!
بايد دانست كه آنچه از گفتار خدا: في سدر مخضود و طلح منضود و ظل ممدود، تا اينجا كه مي فرمايد: فجعلناهن ابكارا ً، عُرُبا اترابا، همه متعلق به خوبان و <اصحاب يمين> است؛ و آنچه سابقا ً بيان شد از گفتار خدا كه مي فرمايد: في جنات النعيم تا آنجا كه: الا قيلاً سلاماً سلاماً همه متعلق به <سابقون> و <مقربون> است. و با دقت در خصوصيات آن مزايا، و خصوصيات آنچه براي اصحاب يمين بيان فرموده است، اشرفيت و افضليت <سابقين> از<اصحاب يمين> مشهود مي گردد.
بايد دانست كه در سوره دهر نيز در باره پاداش ابرار، خداوند آياتي را كه حكايت از عظمت و مقام آنان مي كند، بيان مي فرمايد.اين سوره درباره اهل بيت رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم نازل شده است، و فضه خادمه را نيز فرا مي گيرد. و در سوره قمر (آيه 54 و 55)، مقام پرهيزكاران را مقعد صدق، در نزد مالك و حكمران با اقتدار معين كرده است: ان المتقين في جنات و نهر في مقعد صدق عند مليك مقتدر.
و در سوره بيّنه (آيه 7 و 8) آن پاداشها را كه حتي شامل رضايت طرفيني است، براساس خشيت و احترام از عز جلال و مقام و موقف حضرت پروردگار معين فرموده است: ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البريّه... رضي الله عنهم و رضوا عنه ذلك لمن خشي ربه: آنان كه ايمان آورده و كار شايسته انجام داده اند، تنها ايشان بهترين خلايق هستند. پاداش آنها در نزد پروردگارشان بهشت هايي است كه از زير درختانش رودها روان است، و ايشان در آن بهشت ها جاودانه مي مانند. خدا از ايشان خشنود است و ايشان از خدا خشنودند. اين است پاداش كسي كه از پروردگار خود در هراس باشد.
و در آيات 31 تا 36 از سوره نبأ وارد است كه: انّ للمتقين مفازا حدائق و اعنابا و كواعب اترابا... جزاء من ربك عطاء حسابا:[در رستاخيز] براي پرهيزگاران محل آسايش است: باغها و تاكستانها، و دختران جوان نورس، و كاسه هاي سرشار از باده بهشتي. در آنجا هرگز سخن بيهوده و دروغ نمي شنوند. اين همه در مقام پاداش از جانب پروردگارت در محاسبه به آنان عطا مي گردد.
از اين آيات استفاده مي شود كه بهشت مقام صدق و امانت و تقوا و برداشتن گلايه از آثار و مظاهر عالم آفرينش كه مخلوق خداست، و حفظ مقام جلال و عظمت حضرت ذوالجلال است. در آنجا بطلان و لغو و دروغ بي گناه نيست، و نقصان و عيب راه ندارد؛ شرابش مست مي كند، ولي مست جمال و صفات و افعال خدا و سردرد نمي آورد و عقل را هم نمي برد و آن را شراب طهور گويند كه در سوره دهر ذكر شده است.
غذايش سنگيني و خستگي نمي آورد، نكاحش سستي ندارد و علتش اين است كه در آنجا نقصان و عدم نيستي راه ندارد؛ برخلاف دنيا كه لذتش و اثرش ضعيف مي شود و از بين مي رود كه به جهت نقصان اين عالم است.نقصان و عيب و مرض و مرگ و سستي و كژي و كاستي اين عالم، معلول سنگيني و ثقل ماده است؛ ولي در قيامت ماده ثقل ندارد و تمام
جهات نعمت و لذت متراكماً موجود است، و آثار و خواص ماده در كار نيست؛ بنابراين لذتش پيوسته است و دگرگوني و خرابي و تشويش در آن راه ندارد.
در حديث است كه اهل بهشت جملگي جوان نورس هستند؛ گرچه پيران فرتوت باشند كه از دنيا رفته اند و با كمر خميده و چشمان در هم هشته و گوش سنگي
ن؛ ولي در بهشت همگي به صورت جوان نورس كه هنوز بر عارضش خط سبزي كشيده نشده است، مي باشند . در روايت است كه روزي رسول اكرم صلي الله عليه وآله وسلم كه در اوصاف بهشت و نعمت هاي جاوداني آن بياناتي داشتند، از روي شوخي به پيرزني كه در خدمتش بود، فرمود: <پيرزنها به بهشت وارد نمي شوند.> پيرزن شروع كرد به گريستن. حضرت فرمود: <گريه مكن، همگي به صورت دختران جوان و با طراوت و استقامت وارد مي شوند، خداوند آنان را بدين صورت محشورمي كند و سپس داخل بهشت مي فرمايد.>
مراتب بهشت از زبان قرآن
قرآن کریم در بسیاری از آیات خود تصویری از ویژگیهای بهشت و اوصاف زندگی بهشتیان ارائه میدهد که مطالعه در این آیات ـ که در جایجای آنها خداوند موءمنان پرهیزکار را به چنین پاداشی بشارت میدهد ـ علاوه بر نمودار ساختن هدف باریتعالی از خلقت و دوستی بیکرانش نسبت به انسان، میتواند موجب انگیزه در انتخاب راهی باشد که انسان هماره و بهطور فطری در پی آن بوده است. همچنین درک درست این آیات میتواند راهنمایی باشد که پیش از مرگ نیز انسان را از یک زندگی بهشتی بهرهمند نماید. در نوشتهای که هماینک پیش روی خوانندگان گرامی است نامهای بهشت و مراتب مختلف آن در قرآن مورد بررسی قرار گرفته و نکتههایی درباره این نامگذاریها بیان شده است.
بهشت موعود دارای مراتب و درجاتی مانند جنت نعیم، مأوا، عدن و فردوس است ولی علاوه بر مراتب، اوصاف و القابی کلی دارد که جا دارد قبل از ورود به این مراتب با بعضی از آن اوصاف مثل دارالسلام، دارالارث، دارالرضا، دارالمقام و فوز عظیم آشنا شویم.
دارالسلام
در قرآن آیات بسیاری بر وجود نعمتهای مادی تصریح دارد که نقطه شروع آن نعمتها، صحرای محشر است که از آنجا بهشتیان به دارالسلام که یکی از القاب بهشت ا
ست خوانده میشوند: و الله یدعوا الی دارالسلام و یهدی من یشاء الی صراط مستقیم (یونس، آیه 25). دارالسلام نمایانگر محیطی آرام و امن است که سراسر صفا و صمیمیت بوده و صلح و آرامش در آن موج میزند. این رستگاران با هدایت نوری که جلو روی آنها میدرخشد و مسیر را برای آنها روشن میکند به سوی بهشت میشتابند و در همان حال بشارتِ بهشتهایی به آنها داده میشود که از زیر درختانش نهرها جاری است یومتری الموءمنین و الموءمنات
یسعی نورهم بین أیدیهم و بأیمانهم بشریکم الیوم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها ذلک هو الفوز العظیم: (حدید، آیه 12) و آثار بشارت که حاکی از مسرت باطنی آنهاست در چهرههای آنها کاملاً نمایان است وجوه یومئذ ناعمه لسعیها راضیه (غاشیه، آیات 8و9). در مدخل بهشت، فرشتگان نگهبان با پیام ادخلوها بسلام آمنین (حجر، آیه 46) به آنها خوشآمد میگویند و آرامشی کامل را که نمایانگر خروج هرگونه کینه و کدورتی از سینههای آنهاست به آنها بشارت میدهند و نزعنا ما فی صدورهم من غل اخواناً (حجر، آیه 47). نکته لطیف این که کلمه نزع از معنای خاصی برخوردار است و آن این است که چنان از دلهای آنان غل و غش و کینه و کدورت را بیرون میکشیم که گویی هرگز آلودگی و کدورتی نداشتهاند.
دارالارث
«بهشت را به پرهیزگاران به ارث میدهند»: تلک الجنه التی نورث من عبادنا من کان تقیّاً (مریم، آیه 63). ارث در دنیا مالی است که بدون هیچ رنج و زحمتی به دست میآید و در مالکیت آن هیچ جای شک و شبهه نیست ولی بهشت، ارثی است که موءمنان در مقابل اعمال صالحی که در دنیا انجام دادهاند از آن بهرهمند میشوند.
دارالرضا
بهشت، عالم تجرد و اطلاق است و برای موءمنان به مجرد درخواست باطنی و مشیت درونی هرچه بخواهند موجود میشود لهم ما یشآءون عند ربهم (شوری، آیه 22). در حقیقت اراده انسان در بهشت مظهر اراده الهی شده و معدومات را لباس وجود میپوشاند بنابراین همهچیز برای او مهیاست و به رضایت کامل میرسد. از طرفی راهیافتن به بهشت، نتیجه اطاعت و رسیدن بنده به مقام عبودیت است و از آنجا که رسیدن به مقام عبودیت هدف خداوند از خلقت انسان است، رضای الهی را به دنبال دارد، یعنی بهشت دارالرضاست چون خداوند از بنده، راضی و بنده از خداوند راضی است: رضیالله عنهم و رضوا عنه (مائده، آیه 119).
دارالمقام
بهشت، دارالمقام یا دارالخلد است و این وصف، بیانگر این نکته است که رستگاران بهشتی برای همیشه در آنجا مخلدند چون بهشت جایگاهی است که کسی از آن بیرون نمیرود و به مکان دیگری کوچ نمیکند و هیچگونه رنج و مشقتی به او نمیرسد و از همینروست که بهشتیان زبان به حمد و ستایش حق میگشایند و شکرگزار خداوندی میشوند که هرگونه حزنی را از آنها برطرف کرده است: و قالوا الحمدالله الذی أذهب عنّا الحزن ان ربنا لغفور شکور، الذی احلّنا دارالمقامه من فضله لا یمسنا فیها نصب و لا یمسنا فیها لغوب (فاطر، آیات 35 و 34). مسئله خلود در بسیاری از آیات مربوط به بهشت و جهنم آورده شده و این سوءال را در ذهن مطرح میکند که
با آن که عمر انسان محدود است و میزان اعمال و فعالیت انسان نیز محدود، پس انسان چگونه در بهشت مخلّد است؟ پاسخ این است که انسان موءمن اگر در دنیا هم مخلد بود همیشه با همین خصوصیات زندگی میکرد. سوءال دیگر اینکه آیه تخلید حتی در نعمت، خستهکننده نیست؟ در پاسخ باید گفت، عالم آخرت متنوع است و انسان بهشتی، پویاست
نه ایستا زیرا دائماً در معرض تجلیات گوناگون قرار دارد، از تجلیات مادی به رضوان الهی صعود میکند و در فضای ربوبیت حق به تماشای آفرینش مینشیند بنابراین بهشت جایگاهِ ماندگارِ متنوع است.
نکته دیگر اینکه انسان بُعدی جاودانه دارد که جز به جاودانگی قانع نمیشود چون انسان در ساحت جسم و نفس محدود و در ساحت روح، نامحدود است زیرا روح از عالم خلق نیست بلکه از عالم امر است. قل الروح من امر ربی (اسری، آیه 85) و عالم امر آغاز و انجام ندارد.
فوز عظیم
بهشت "فوز عظیم" است یعنی جامع بین نعمتهای مادی و معنوی است و مژدهای است به موءمنان به جهت معاملهای که با خدا کردهاند و نشاندهنده این است که خداوند، تنها خریدار مال و جان موءمنان است: فاستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم (توبه، آیه 111).
مراتب بهشت
اولین مرتبه از مراتب بهشت جنت نعیم است که همان بهشت افعال است. پوینده راه حق در این بهشت با نعمتهایی چنان وسیع روبهرو میشود که در تصور نمیگنجد: فیها تشتهیه الانفس و تلذ الاعین (زخرف، آیه 71). توضیح این
که واژه نعیم هفده بار در قرآن کریم آورده شده که همه درباره نعمتهای عظیم بهشت است، غیر از آیه لتسئلن یومئذٍ عن النعیم (تکاثر، آیه 8) که همه مفسران بر این عقیدهاند که منظور از نعیم در آیه مذکور، نعمت ولایت است. چون مراد از نعیم، مطلق نعمتهاست که خداوند به انسان ارزانی فرموده و مسلماً نعمت ولایت اهل بیت (ع) ارزندهترین مصادیق نعمت است چون با راهنمایی آنهاست که نعمت
ها هرکدام در جای خود به کار گرفته شده و شکر آن گزارده میشود. معصومین(ع) واسطه فیض خالق به مخلوق هستند بنابراین هر انسانی در برابر این نعمت عظیم مورد سوءال قرار خواهد گرفت.
جنت مأوا
جنت مأوا مرتبه دیگری از بهشت است که با تمام نعمتها و بر کاتش نخستین وسیله پذیرایی از میهمانان الهی است: أما الذین ءامنوا و عملوا الصالحات فلهم جنات المأوی نزلاً بما کانوا یعملون (سجده، آیه 19) زیرا کلمه نُزُل به معنای نخستین چیزی است که با آن از مهمان پذیرایی میکنند و تقدم کلمه لهم بر جنات المأوی نیز اشاره دارد به اینکه خداوند این باغهای بهشت را مخصوص بهشتیان قرار داده و عاریتی نیست و احتمال زوال نعمتها هرگز آرامش فکر آنها را برهم نمیزند.
جنت عدن
جنات عدن از عالیترین مراتب بهشت است و با توجه به معنای لغوی کلمه عدن، این مکان، در وسط و متن بهشت قرار دارد. فرشتگان از هر دری برای تهنیت وارد شده و به جهت صبر و استقامتی که رستگاران بهشتی از خود نشان دادهاند سرانجامِ زیبا و نیکویی را به آنها بشارت میدهند و هریک از نزدیکان آنها را که شایسته باشند با آنها وارد بهشت میکنند: جنات عدن یدخلونها و من صلح من ءابائهم و أزواجهم و ذریاتهم والملائکة یدخلون علیهم من کل باب، سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبیالدار (رعد، آیات 23 و 24). آیه اشاره دارد به اینکه افراد صالح یک خانواده در بهشت نیز در کنار یکدیگرند و از مصاحبت یکدیگر لذّت میبرند. با توجه به اینکه ذکر عنوان بعضی از افراد خانواده مثل پدر، همسر و فرزند دلالت بر خصوصیتی ندارد و شامل همه افراد خانواده میشود، عدم ذکر نام مادر به جهت آوردن کلمه ازاج است که پدر و مادر هردو را شامل میشود. همچنان که برادران و خواهران و عموها و داییها و اولاد آنها هم در واقع ذریههای پدراناند که کلمه آبائهم شامل آنها میشود.
یکی از امتیازات قرآن کریم بیان پرمحتواترین مطالب در کوتاهترین کلمات است که یکی از آن کلمات سلام است. سلام یکی از نامهای خداوند و تهنیت خداوند بر پیامبران است: سلام علی نوح فیالعالمین (صافات، آیه 79) سلام علی موسی و هارون (صافات، آیه 120). سلام، تبریک الهی بر بهشتیان است، سلام، زمزمه فرشتگان است، سلام، کلام بینالمللی تمام مسلمانان است، سلام، پیامی است که سلامتی، احترام، دعا و امنیت را به ارمغان میآورد.
نکته بسیار جالب آیه که جمله بما صبرتم به آن اشاره دارد این است که در نظام الهی همهچیز حتی به کاربردن کلمات، بر مبنای ایمان و عمل صالح است. چنانچه سلام فرشتگان نیز به جهت صبری است که اهل ایمان در مصیبت و معصیت و طاعت کردهاند.
جنت فردوس
فردوس بالاترین مراتب بهشت
است. این کلمه دوباره در قرآن
کریم آورده شده و وسعت نعمتهای بهشتی را نشان میدهد و چنین به نظر میرسد که مقامی فوق بهشت و جهنم و ثواب و عقاب است زیرا با وجود اینکه تمام مراتب و درجات عالم ملکوت چه نعمتهای مادی و چه نعمتهای معنوی مطلق و غیر مشوب به نواقص هستند ولی خداوند متعال برای بعضی از بندگان خاص خود نعمتهایی را مخفی نگه داشته که از سعه افهام نفوس و ادراک اذهان خارج است چنانچه در روایت صحیح از رسول خدا(ص) وارد شده است که: " خداوند فرمود: من برای بندگان صالح خود چیزهایی را مهیّا کردهام که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و بر هیچ دلی خطور نکرده است، از این نعیم بهشتی که من شما را آگاه کردهام سخن نگویید و دست از کنجکاوی بردارید و اگر میخواهید اجمالاً در این ارتباط چیزی بدانید، این آیه را قرائت کنید: فلا تعلم نفس ما أخفی لهم من قرّة أعین (سجده، آیه 17). (تفسیر مجمعالبیان، الشیخ ابی علیالفضل بن حسنالطبرسی طبع صیدا، ج4، ص33). این روایت را بخاری و مسلم هر دو بیان کردهاند.
در سیر مواهب و نعمتهای بهشت به اینجا میرسیم که فردوس بهترین و برترین مراتب بهشت است و با اینکه طبع تحولطلب انسان دائماً تقاضای دگرگونی و تنوع میکند ساکنان فردوس هرگز تقاضای نقل مکان و تحول نخواهند کرد: انالذین ءامنوا و عملوا الصالحات کانت لهم جنات الفردوس نزلاً. خالدین فیها لا یبغون عنها حولاً (کهف، آیات 107 و 108).
یکی دیگر از مراتب والای بهشت که آیات مبارکه به تصریح بیان میکند غرفههای آن است. غرفه در لغت به اتاق فوقانی گویند که بر روی اتاقهای دیگر ساخته شده است و محل عالی و مرتفع از خانه و قصر است و در روایات نیز کنایه از درجه عالی در بهشت است که به افراد خاصی عنایت میشود: لکنالذین اتقوا ربهم لهم غرف من فوقها غرف مبنیه تجری من تحتها الانهار وعدالله لایخلفالله المیعاد (زمر، آیه 20). غرفههای بهشت هم از نظر جایگاه و هم از نظر پایگاه در اعلی مراتب بهشت است زیرا اهل تقوا از نظر جایگاه در عمارات بلندی که به اطراف اشراف دارد، قرار دارند و از نظر پایگاه نیز در مقام والایی قرار دارند.
حقيقت بهشت
حقيقت بهشت تجلّى رحمت و مغفرت خداست و جهنم ت
جلّى غضب و لعنت خداست. توضيح مطلب اينكه؛
اولاً گاهى اين چنين گمان مىشود كه «بهشت» و «جهنم» دو موضوع جداگانه بوده، مستقلاً مطرح است. امّا اين پندارى بيش نيست؛ بلكه حقيقت آن است كه بهشت و جهنم، جدا از مسأله لقاى پروردگار نمىباشد.
به عبارت ديگر، بهشت و بهشتها و جهنم و جهنمها مقصد و مقصود، در سير و حركت نيستند و حركتها به سوى پروردگار و منتهى به لقاى پروردگار است؛ نه اي
نكه حركتها به سوى بهشتها و جهنمها باشد و به آنها منتهى گردد.
هر حركتى در نهايت به مبدأ متعال منتهى مىگردد و بهشتها و جهنمها، از آثار چگونگى لقاءها و رسيدنها است؛ يعنى، بهشت و بهشتها، از آثار و لوازم لقاى حضرت حق با «اسماى رحمت و مغفرت» و جهنم و جهنمها هم از آثار و تبعات لقاىِ پروردگار با «اسماى غضب و سخط» است.
ثانياً براى روشن شدن حقيقت بهشت و جهنم لازم است، به صورت مقدمه، مطالبى را در حقايق اسماى ربوبى مطرح كنيم تا معناى آنكه بهشت از آثار «لقاى حضرت حق با اسماى رحمت» و جهنم از آثار «لقاى پروردگار با اسماى غضب» بوده، درست تحليل و تفهيم شود.
«اسماى حسنى» يك سلسله عناوين محض و اعتبارى نيست؛ بلكه آنها منشأ آثارند و اصولاً هر وجودى و هر موجودى در دنيا و نظامهاى ديگر و عوالم برتر و حتى آخرت، از آثار اسماى حسنى است.
عوالم وجود، همه جلوههاى اسما بوده، هر اسمى آثار خاص خود را دارد و در مراتب مختلف تجلى مىكند. به بيان ديگر، ذات مقدس حق در مقام ربوبيت موجودات، هر موجودى را، با اسم و صفت خاص ربوبيت مىكند. اسم «رب» داراى شاخهها و انشعاباتى است و در واقع اسماى حسنى شاخههاى اسم «ربّ»اند: ربّ رزاق، ربّ مصوّر، ربّ قدير، ربّ عليم، ربّ هادى، ربّ غفور، ربّ منتقم، ربّ شديد العقاب و ... .
خداوند متعال در مقام ربوبيت، داراى اسما و صفات مختلف بوده، همه را با اين اسماى گوناگون تربيت مىكند؛ مثلاً در مقام ربوبيتش به شيطان با «منتقم» و «شديدالعذاب» تجلّى مىكند و به حضرت رسولاكرم(ص) با «هادى»، «رحيم» و «غفور» تجلى مىكند.
گياهى كه صورت و شكلى به خود مىگيرد، با اسم «مصوّر» پيش مىآيد و هنگامى كه خاك را مىشكافد و بيرون مىآيد، با ربّ «خالق» پيش مىآيد. به هر صورت، هر موجودى در اين نظام هستى، با عوالم گوناگون خود و با موجودات متفاوت - كه در درون خود دارد - در مقام ربوبيّت با اسمى از اسماى حسناى الهى، در ارتباط است.
آدمى اگر در مقام طاعت خداوند باشد، با ربّ «هادى» روبهرو است و خداوند با اين اسم او را ربوبيت مىكند؛ امّا اگر انسان در مقام طغيان و مخالفت با حضرت حق باشد، ربّى كه او را تربيت مىكند، ربّ «هادى» نخواهد بود؛ بلكه ربّ «منتقم» و «شديد العذاب» خواهد بود.
نتيجه آنكه، هر كسى از مسير خود با اسمى از اسماى ربوبى در ارتباط است و از اين رو، من و شما لحظه به لحظه با صفت و اسم خاصى از خداوند متعال، با او در ارتباط هستيم و به همين دليل است كه خداوند با لحن خاصى گفته است كه از مقام ربوبيّت بترسيد: (مَنْ خافَ مَقامَ رَبّهِ)؛نگاه كنيد به: الرحمن (55)، آيه 46 و نازعات (79)، آيه 40.
به هر روى، تمام هستى و از جمله انسان لحظه به لحظه با «ربّ» با چهرههاى مختلف در ارتباط است و هر يك از اسماى حسنى، انسان را بسته به نوع عمل، فكر، صفت و اخلاق، ربوبيت مىكند.
در حقيقت اين انسان است كه با انتخاب مسير، راه، عملكرد و مقصد، خود را در تحت يكى از اسماى ربوى مىاندازد، چرا كه اسماى الهى، واسطههاى فيض بوده و كل وجود و هستى به آنها منتهى مىشود و از آنها نشأت مىگيرد.
اگر به دقت به اطراف و جوانب وجود نگاه كنيم، همه جا آثار و جلوههاى اسماء را خواهيم يافت: «وَ بَأَسْمائِكَ الّتى مَلَأَتْ اَرْكانَ كُلِّ شَىْ»؛دعاى كميل. «[ باراله
ا! به درستى من مىخواهم از تو ]به نامهايت و به اسمائت كه اركان هر چيز را پر كرده است».
آيا روبه رو شدن با اسماى ربوبى، آثار دارد يا خير؟ قطعاً اثر دارد، اينكه انسان در دعاهاى خود و در خواستههايش و در هر نيازى، به اسم متناسب با آن احتياج متوجه گشته، خداى متعال را با همان اسم مىخواند؛ دلالت بر همين حقيقت دارد كه: گويا آدمى به طور فطرى متوجه همين واقعيت است كه هر چيزى متأثر از اسمى از اسماى خدا است.
شخصى كه مريض است، به اسم «شافى» متوجه مىشود و شفاى خود را از خداوند متعال با اين اسم مىخواهد؛ چرا كه شفا را اثر اين اسم مىداند. كسى كه رزق و وسعت رزق مىطلبد، به اسم «خيرالرازقين» توجه دارد. فردى كه مغفرت مىخواهد، با اسم «غفور»؛ كسى كه نصرت مىخواهد با اسم «نصير» و «ناصر»؛ كسى كه هدايت مىطلبد، به اسم «هادى»؛ محفوظ ماندن از خطرات را مىخواهد، به اسم «حافظ» و «حفيظ» و كسى كه روشنايى باطن مىخواهد، به اسم «نور» متوجه مىگردد و خداى سبحان را با آن مىخواند، چرا كه هر يك از اينها را آثار اسماى ربوبى مىداند.
از صفت و زنام چه زايد خيال و آن خيالش هست دلال وصال
ديدهاى دلال بى مدلول هيچ تا نباشد جاده نبود غول هيچ
هيچ نامى بىحقيقت ديدهاى يا زگاف و لام گل، گل چيدهاى
اسم خواندى رومسمّا را بجو مه به بالا دان نه اندر آب جو
مثنوى معنوى، دفتر اول، ابيات 3454 - 3457.
با توجه به توضيحات بالا، مشخص مىگردد كه بهشتها، از آثار و جلوههاى اسماى «رحمت» بوده و جهنمها هم از آثار «غضب و سخط» است؛ چرا كه وقتى همه وجود و همه عوالم هستى، از آثار و مظاهر اسماى حسناى الهى باشد، قهراً بهشت و جهنم نيز به عنوان نظام و عالم خاصى از وجود، از اين حقيقت مستثنا نيست. حال براى روشن شدن اينكه بهشتها و جهنمها، از آثار اسماى «رحمت» و «غضب» حضرت حق است، به بعضى از آيات قرآنى اشاره مىكنيم.
«و اطاعت كنيد خدا و رسول او را شايد مشمول رحمت شويد و سرعت و شتاب كنيد، به سوى مغفرتى از پروردگارتان و بهشتى كه پهنايش به قدر آسمانها و زمين است و براى پرهيزكاران آماده شده است».
اين آيات، انتهاى سير و حركت اطاعتكنندگان از خدا و رسول را، رحمت حق و رسيدن به رحمت او و لقاى او با اسماى «رحمت» مىداند (لعلكم ترحمون) و نيز دست
ور مىدهد كه به سوى مغفرت و غفران الهى، شتاب كنيد و بكوشيد كه با غفران او مواجه گشته و به مغفرت او برسيد؛ يعنى، او را با اسم «غفور» ملاقات كنيد كه از آثار اين لقا، بهشت است با آن خصوصيات كه در ادامه آيه فرموده است.
«اى مردم: حقيقت اين است كه براى شما از جانب پروردگارتان برهانى آمده و ما به طرف شما نور روشنگرى را فروفرستادهايم و امّا آنانى كه به خداى متعال ايمان آورده و به اين [ برهان و نور الهى ]تمسّك جستند، به زودى خداوند آنان را در جوار رحمت فضل خاص خويش داخل كرده، ايشان را به سوى خود، به راهى راست [ كه به سوى او نزديكتر مىكند ]هدايت كند».
اين آيات به روشنى گوياى اين حقيقت است كه خداوند متعال، مؤمنان و پيروان قرآن و رسول اكرم(ص) را به زودى در رحمت و فضل خود داخل مىگرداند؛ به اين معنا كه به لقاى او با اسماى رحمت و فضل رسيده، در عالمى كه جلوهگاه رحمت و فضل او است، وارد مىشوند. اين تعبير بيانگر اين است كه لقاى خداوند با اسماى رحمت، ورود به عالم رحمت و فضل - كه همان بهشتها است - مىباشد.
از ديدگاه قرآن، جهنم و جهنمها نيز از آثار لقاى پروردگار با اسماى غضب، سخط، انتقام، طرد و ردّ است. در اين باب نيز آيات زيادى وجود دارد كه به دو مورد اشاره مىكنيم:
اين آيات مىفرمايد كافران و ستمگران مشمول لعن و غضب الهى مىشوند و بعد از آن مىفرمايد. در اين طرد و ردّ الهى جاودانه مىمانند و سپس اشاره مىكند: هيچ وقت عذاب آنان تخفيف نمىيابد. پس اوّلاً، آنان به خداوند متعال در حالى كه او، آنان را لعن و طرد مىكند، مىرسند (لقا با اسماى غضب) و ثانياً، غضب و لعن هميشگى است و ثالثاً، اين روبهرو شدن با اسماى غضب همان جهنم است؛ يعنى، عذاب و جهنم از آثار لقا با اسماى غضب خداوند است.
اين آيه به روشنى گوياى اين حقيقت است كه عدهاى از انسانها، رو به غضب الهى مىآورند و او را با اسماى غضب ملاقات مىكنند كه از آثار آن جهنم است و آنان را در آنجا جاى مىدهند.ر.ك: قيام قيامت، صص 85-100 و معاد يا بازگشت بسوى خدا، ج اوّل، صص 87-123.
نقض ميثاق و شكست توبهها موجب لعنت شود در انتها
نقض توبه و عهد آن اصحاب سَبْت موجب مسخ آمد و اهلاك و مقت
مثنوى معنوى، دفتر پنجم، بيت 2591 و 2592. 1. (وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ)؛آلعمران (3)، آيه 132 و 133. 2. (يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَكُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبِيناً فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ اعْتَصَمُوا بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِنْهُ وَ فَضْلٍ وَ يَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِراطاً مُسْتَقِيماً)؛نساء (4)، آيه 174 و 175. 1. (أُولئِكَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ خالِدِينَ فِيها لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ)؛آلعمران (3)، آيه 87 و 88. «آنان، سزايشان اين است كه لعنت [ و طرد ]خداوند و فرشتگان و مردم، همگى بر آنها است، در آن [ لعنت و طرد حق هميشه و] جاودانه بمانند [ و هيچگاه] نه عذاب از آنان كاسته گردد و نه مهلتى يابند (يا نظرى به آنان شود)». 2. (أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللَّهِ كَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ)؛همان، آيه 162. «آيا كسى كه خشنودى خدا را پيروى مىكند [ و طالب رضوان است ]مانند كسى است كه روى به خشمى از خدا آورده [ و دچار غضب و سخط از خداگرديده] و جايگاهش جهنم است؟ و چه بد بازگشتگاهى [ و نقطه برگشت بدى] است».