بخشی از مقاله
نهضت عاشورا
مقدمه
حادثه عاشورا , از مهمترين حوادث تاريخ اسلام , بلكه تاريخ آدم و عالم است. چه بسيار حوادث تلخ و شيريني كه تنها نام آنها در كتابهاي تاريخ برده شده و آن چنان كه شايسته است ,به جزئيات آنها پرداخته نشده است ؛ اما نهضت عاشورا , با گذشت حدود چهارده قرن – افزون بر اين كه تمام وقايع آن در منابع تاريخي ثبت شده است – دريادها و خاطرهها جاودان و ماندگار گشته و مراسم آن هر سال در ماه محرم با سوز و گداز بيشتر برگزار ميشود و سر ماندگاري نهضت امام حسين (ع) اين است كه درخت اسلام با اين نهضت سيراب شد و دين خاتم با خون حضرت سيد الشهدا (ع) پايدار ماند.
امام حسين (ع) در زماني قيام كرد كه حقيقت اسلام تغيير يافته , تعريف معارف و محتواي شريعت نبوي (ص) به اوج خود رسيده , خلافت رسول خدا (ص) به سلطنت موروثي بني اميه تبديل گرديده و اسلام در بسياري از كشورها و مناطق تازه مسلمان شده به تحريف گراييده شد ! و آن چه از اين تحريفها نتيجه شد , انشعاب و ظهور فرقههاي منحرفي بود كه در زمان بني اميه و بني عباسي بوجود آمده , رواج پيدا كرد و پي آمد آن , معرفي اسلام وارونه به مردم و گوشه نشيني پيشوايان اصيل اسلام بود ؛ اما قيام امام حسين (ع) نه تنها بني اميه را از مشروعيت انداخت , كه مقدمه پيدايش و گسترش قيام هاي ديگري چون قيام توابين , قيام مختار , قيام حره و 000 گرديد.
اين واقعه – به جهت اهميت و گستردگي – گرفتار چالشها و شبهههايي شده است. عمده اين پرسشها به اهميت و پيشينه عزاداري امام حسين (ع) , ابعاد و فلسفه قيام عاشورا , بررسي شهادت امام حسين (ع) فرزندان و اهل بيت امام حسين (ع) , بانوان كربلا و بررسي شهادت ساير شهدا اختصاص دارد.
پيشينه و فلسفه عزاداري امام حسين
آيا اين مطلب صحت دارد كه امام سجاد (ع) در عزاي پدرش امام حسين (ع) خون گريه ميكرد ؟
منظور از « خون گريه كردن » اين است كه عمص مصيبت و عزاداري امام سجاد (ع) بيان شود و در هر صورت , به چنين لفظي در منابع برخورد نكرديم. اگر چه يكي از القاب آن حضرت «بكاء» بود ؛ البته خون دل خوردن حضرت از فراق پدرش امام حسين ميتواند توجيه گر اين اصطلاح باشد.
در زيارت ناحيه مقدسه منسوب به امام عصر (ع) نيز نزديك به اين معنا ديده ميشود كه حضرت فرموده باشد : « به قدري برتو گريه ميكنم كه اگر اشكم تمام شد. به جاي اشك از چشمانم خون جاري شود.»
امام سجاد (ع)- فرزند امام حسين (ع) – يكي از حاضران و ناظران صحنه خونين كربلا در سال 61 هجري بودند. از نزديك شهادت پدر بزرگوارش , عموي عزيزش حضرت عباس و برادرش علي اكبر و علي اصغر (ع) و شهادت تمام ياران امام و برخي از صحابه رسول خدا و بني هاشم را در كربلا مشاهده نمود و عمق فاجعه دردناك اين حادثه و هتك حرمت اهل البيت (ع) و اسارت آنها را به خوبي درك كرد , و هر انساني به جاي او بود از شدت غم و اندوه , قالب تهي ميكرد. امام سجاد (ع) نداي « هل من ناصرينصوني» پدرش را ميشنيد و با آن كه از شدت بيماري , در بستر افتاده بود , مي خواست به سوي ميدان برود كه امام حسين (ع) به خواهرش ام كلثوم فرمود : « او را نگاه دار , كه از نسل پيامبر در زمين باقي بماند ».
امام زين العابدين (ع) به همراه عمههاي خود و خواهران و ساير اسيران بني هاشم و غير آنها , به اسارت برده شد و فشارهاي روحي و رواني سختي را متحمل گرديد و در عين حال براي ابلاغ پيام سيد الشهدا (ع) خطبهها ايراد فرمود و در اين كار , با موفقيت كامل و پيروزمندانه بر دشمنان و بني اميه فائق آمد و همراه عمه اش زينب , انقلاب ديگري در اجتماع آن روز و جامعه غفلت زده اسلامي به پا كردند.
امام (ع) با به يادآوردن حادثه عاشورا و خاطرات پدر و ياران و برادرانش گريه ميكرد و اساساً , چنان كه اخبار صحيح گزارش ميدهند , آسمانها و زمين و حيوانات وحشي و جمادات و نباتات و مجردات , اعم از جنيان و پريان ( ملائكه ) , در عزاي سالار شهيدان (ع) گريستند و مدتها ماتم آنها ادامه داشت , اين اخبار از طريق علماي عامه نيز نقل شده است و از لحاظ تكويني صحيح ميباشد و هيچ خدشهاي بر آنها وارد نيست ؛ چرا كه بر اساس احاديث فراواني ,امام حجت خدا است و تمام موجودات , در تكوين وجودشان به وجود او وابسته است و در حقيقت برقراري آسمانها و زمين و حيات موجودات و استمرار آن , از وجود امام و حجت الهي سرچشمه ميگيرد و سلسله حيات در هستي , متعلق و مشروط به وجود آنها است.
پس در اين انديشه اصيل , جاي هيچ ترديد نيست كه مخلوقات هستي در فقدان حجت الهي يك صدا ناله سر دهند. چه رسد به اين كه حجت خدا به دست جمعي ظالم و سفاك با اين وضع فجيح و درد آور به شهادت رسد و فرزندانش و اهل حرمش اسير و غارت زده شوند ؛ اما فقدان ولايت اگر براي انسان قابل تحمل باشد – كه براي انسان واقعي نيست – براي موجودات ديگر تحمل ناپذير است و آنها بر اساس آن وديعه الهي بهترين اظهار تأسف را براي اين مصيبت ابراز و اظهار ميكنند كه خون گريستن يكي از مصاديق آن است.
در زيارت ناحيه مقدسه ميخوانيم : « براي گريه در عزاي تو اگر اشك تمام شود خون گريه ميكنم » ؛
لئن اخرتني الدهور و عاقني عن نصرك المقدور لايكينك صباحاً و مساء فلا ندنبك صباحاً و مساء و لابكين عليك بدل الدموع دما.
بنابراين , ( خون گريستن ) ممكن است كنايه از شدت حزن و اندوه و عظمت مصيبت باشد كه به امام سجاد (ع) نسبت ميدهند , همان گونه كه در اين زيارت – كه به امام زمان (ع) ---- است – حضرت چنين فرموده است. طبق نقل منابع معتبر امام زين العابدين بسيار ميگريست : « ولقد كان بكي علي ابيه الحسين عشرين سنه 000 » ؛ يعني براي پدرش حسين (ع) بيست سال گريه كرد. يك روز غلامش عرض كرد : اي پسر رسول خدا , حزن و اندوه شما كي تمام ميشود ؟ امام فرمود : واي برتو ! يعقوب بني با اين كه دوازده پسر داشت , در فراق يوسف به قدري گريست كه چشمانش نابينا شد , و اينك من كه شاهد شهادت پدرم و عمويم و هفده نفر از اهل بيتم بودم , چگونه حزن من تمام شدني است ؟
امام سجاد (ع) با اين حالت گريهها و عزاداري خويش , از ارزشها دفاع ميكرد و ميراث عاشورا را زنده نگه ميداشت و درس توحيد , اخلاق و آداب اجتماعي ميداد و ميفرمود : « قتل ابن رسول الله جائماً , قتل ابن رسول الله عطشاناً » ؛ پس گريههاي امام زين العابدين (ع) , خون دل بود كه جاري ميشد.
آيا در دوره معصومين (ع) عزاداري امام حسين (ع) در ايام محرم برگزار ميشده و اگر چنين است , به چه صورت بوده است ؟
اقامه عزا و گريه بر عزيزان از دست رفته , از جانب معصومين (ع) رايج بوده است ؛ چنان كه حضرت فاطمه زهرا (س) به خاطر گريه شبانه روزي براي پدر بزرگوارش , مورد اعتراض قرار گرفت و به ناچار بيت الاخوان را به وجود آورده , دست حسن و حسين (ع) را ميگرفت , وبراي عزاداري و گريه به آن جا ميرفت. ائمه اطهار (ع) نيز براي امام حسين (ع) سوگواري ميكردند.
اما درباره چگونگي عزاداري آنها و اين كه آيا اين عزاداري در ايام محرم بوده است يا خير , لازم است در سيره ائمه معصومين (ع) و چگونگي سوگواري آنها تحقيق و بررسي لازم انجام شود , در اين زمينه سيروي امام سجاد (ع) و امامان پس از او را به اجمال بررسي خواهيم كرد :
1. عزاداري امام سجاد (ع) :
از آنجائي كه حضرت امام زين العابدين (ع
) هنگام شهادت پدر بزرگوارش , در كربلا حضور داشت و از عمق فاجعه آگاه و چگونگي شهادت آن عزيزان را مشاهده كرده بود ؛ بنابراين , بر اساس روايات معتبر , آن حضرت تمام عمر باقي مانده خويش را عزادار بود و بر شهداي كربلا گريه ميكرد , چنان كه اگر غذايي را خدمت حضرت سجاد (ع) قرار ميدادند , اشك از چشمان مباركشان جاري ميشد , تا جائي كه گاه غلامي از او ميپرسد , آيا حزن و اندوه شما تمام نميشود ؟ حضرت ميفرمايد : واي بر تو ! همانا يعقوب (ع) دوازده فرزند داشت , يكي از آنها ناپديد شد و يعقوب از شدت اندوه چشمانش سفيد ( و نابينا ) گرديد , در حالي كه فرزندش يوسف زنده بود ! ولي من پدر و برادر و عمو و هفده نفر از اهل بيتم و تعدادي از ياران پدرم را ديدم كه ذبح شده و به خون آغشته بودند ؛ پس چگونه حزن و اندوهم تمام شود ؟
در « المجالس السنيه » آمده است كه امام صادق (ع) درباره جدش امام سجاد (ع) فرمود : او چهل سال بر پدرش گريه كرد , در حالي كه روزها روزه ميگرفت و شبها شب زنده داري ميكرد و هنگامي كه زمان افطار فرا ميرسيد و يكي از غلامانش براي او غذا ميآورد و عرض ميكرد : اي مولاي من ! ميل كنيد ؛ حضرت ميفرمود : فرزند رسول خدا گرسنه شهيد شد , و همين طور اين كلام را تكرار و گريه ميكرد تا اين كه غذا و آب با اشك چشمش مخلوط ميشد و اين وضعيت همچنان ادامه داشت تا اين كه خداي خويش را ملاقات كرد و به ديدار حق شتافت.
2. عزاداري امام باقر (ع) :
در كتاب « نهضه الحسين » (ص 152) آمده است : با آمدن ماه محرم , حزن و اندوه در اهل بيت نبوي (ع) ظاهر ميگشت و آنان از شعرا ميخواستند تا براي جدشان امام حسين (ع) مرثيه سرايي كنند. همچنين در كامل الزيارات امن قولويه آمده است كه امام باقر (ع) در روز عاشورا به سوگواري براي امام حسين (ع) امر فرموده , و در خانه خويش مجلس عزا اقامه ميكرد و 000
3. عزاداري امام صادق (ع) :
درباره عزاداري امام صادق (ع) نيز روايات زيادي وارد شده است كه از شاعران درخواست مينمود براي جدش مرثيه سرايي كنند و آنان را بر اين امر مقدس تشويق ميكرد و اهل بيت او از پس پرده به مرثيه سرايي شاعران گوش ميدادند و گريه و ناله ميكردند.
4. عزاداري امام موسي كاظم (ع) :
در اين باره , امام رضا (ع) ميفرمايد : هنگامي كه محرم فرا ميرسيد , پدرم هرگز با حالت خنده و تبسم ديده نميشد و ده روز اول محرم به همين شكل بود تا اين كه روز دهم و روز عاشورا فرا ميرسيد و اين روز , روز مصيبت و حزن و گريه او بود و ميفرمود : عاشورا روزي است كه جدم حسين (ع) را شهيد كردند.
5. عزاداري امام رضا (ع) :
دعبل خزاعي ميگويد : در ايام دهه محرم به محضر آقا و مولاي خود , علي بن موسي (ع) , در مرو شرفياب شدم و آن حضرت را در حالي كه اصحابش دور او نشسته بودند. محزون يافتم , وقتي حضرت مرا ديد فرمود : مرحبا برتو دعبل ! مرحبا بر كسي كه با دست و زبانش ما را ياري ميكند ؛ سپس حضرت مرا در كنار خودش جاي داد و فرمود : اي دعبل ! دوست داري شعر بخواني ؛ زيرا اين روزها ايام غم و اندوه بر ما اهل بيت و روز شادي دشمنان ما , به ويژه بني اميه , است ؛ سپس برخواست و پردهاي بين ما و اهر بيتش زد و آنان را پشت پرده نشاند تا بر مصيبت جدش حسين (ع) گريه كنند ؛ آن گاه رو به من كرد و فرمود : اي دعبل ! مرثيه بخوان ! تو ياور ما و مرثيه سراي ما هستي , تا زماني كه زندهاي ,در اين هنگام دعبل مرثيه سرايي را آغاز كرد.
6. عزاداري در زمان چهار امام ديگر :
در آن زمانها , عزاداري گاه سير صعودي و گاه نزولي داشته است ؛ مثلاً در زمان امام جواد (ع) تا حدي امكان عزاداري براي شيعيان فراهم بود و اين حالت تا زمان معتصم ادامه داشت ؛ اما پس از آن , سير نزولي يافت و شيعه براي عزاداري و احياي شعائر حسيني در فشار بود. در اين دوران نيز عزاداري در ايام محرم نسبت به ماهها و ايام ديگر بيشتر بود.
با توجه به بررسي سيره امامان معصوم (ع) , عزاداري سيد الشهدا در طول سال در مناسبهاي ويژه برپا بود , ولي در ايام محرم , مجالس سوگواري هر روز برپا مي شد و برخي از آنها , مانند امام سجاد (ع) , در ايام محرم سياه پوش نيز بودند.
آيا سبك عزاداري موجود , از دوره صفويه وارد فرهنگ شيعه شده است ؟
سوگواري و مرثيه سرايي براي سالار شهيدان (ع) در زمان ائمه معصومين (ع) رايج بوده و همچنين براي قدام آن توصيه شده است.
بزرگان دين نيز همواره شيعيان را بر ادامه اين امر مقدس توصيه ميفرمودند ؛ اما اين كه آيا عزاداري مرسوم زمان ما از همان ابتدا و از عصر امامان معصوم (ع) بود يا پس از آنها رايج شده است , به نظر ميرسد كه بعضي از شيوههاي عزاداري , به ويژه تغزيه خوانيها , بعد از ائمه (ع) به وجود آمده است , چنان كه پترچلكووسكي در اين زمينه ميگويد : « مراسم محرم , حمايت و تشويق دربار صفوي را جلب كرد. ياد كرد شهادت امام حسين (ع) به صورت عملي ميهن پرستانه درآمد. گزارشات متعددي از اجتماعات مزبور كه اكثراً توسط
فرستادگان سياسي اروپا , مبلغان , بازرگانان و سياحان به ثبت رسيده , از اشخاص سخن ميگويند كه ملبس به جامعه هاي رنگارنگ (بوده) , به طور منظم پياده روي ميكردند , يا سوار بر اسبها و شترها , آفريننده وقايعي بودند كه به واثعه حزن انگيز كربلا ختم ميشد. نبردهاي ساختگي توسط صدها تن از عزادان ملبس به جامههاي همگون و مسلح به تير و كمان و شمشير و سلاحهاي ديگر , بطور آهسته بازي ميشد. سراسر نمايش با سوگ نوا همراهي ميشد و تماشاگران كه در امتداد گذرگاهها صف ميكشيدند , بر سينه ميزدند و در حالي كه دسته عزا از كنارشان رد ميشد , فرياد ميزدند : حسين , حسين , يا پاه شهيدان حسين »
هر چند برخي , تاريخ شروع عزاداري به اين سبك را به دوره حكومت آل بويه نسبت دادهاند ,ولي روضه خواني يا قرائت كتاب « روضه الشهداء » و كتابهاي مشابه بر روي منبر , از دوره صفويه شروع شد. در همان زمان كه مراسم محرم در دوره صفويه رشد و توسعه مييافت , و شكل مهم و معروف ديگري از نمايش مذهبي پديد آمد كه نقل نمايش زندگي و اعمال , رنج و مرگ شهيدان شيعه بود. موضوع اين نمايش در اساس – هر چند هم اندك – هميشه در ارتباط با واقعه كربلا بود اين داستانها از كتابي فارسي به نام « روضه الشهداء » يا بهشت شهيدان , گرفته ميشد و از اوايل سده شانزدهم در ميان شيعيان به گونهاي گسترده , انتشار يافت. درباره مراسم تعزيه خواني و عزاداري در دوره صفويه , ژان كالمارنين
مينويسد : « تجديد خاطره فاجعه كربلا بصورتيكه در زمان صفويه جاني تازه گرفت , دنباله سنتي قديمي از آداب مذهبي است ؛ مانند زيارت بقاع شهيدان كربلا , سينه زني و روضه خواني در روز عاشورا و در دهه اول محرم , كه به وسيله مسلماناني كه گرايشهاي عقيدتي گوناگون دارند اجرا ميشده است , 000 موضوع گرفتن انتقام خون امام حسين (ع) كه از ديرباز بخش اعظم تجديد خاطره فاجعه كربلا حكم فرما بوده و شاه اسماعيل , بينان گذار سلسله پادشاهي صفوي , از آن براي تبليغ و پيشبرد كارهاي خود استفاده كرد »
ژان كالمار , قسمت بيشتري از تحولات عزاداري را به نسبتهاي ديرينة ايران مربوط ميداند و چنين ميگويد : « به عقيده من قسمت اعظم اين تحول , صرف نظر از جنبه ايماني و عقيدتي آن , تحت تأثير نسبت هايي به وجود آمده است كه ريشههاي ژرف نزد ايرانيان دارد و حتي صورت ---- نمايشي مصائب روحاني را موجب گرديده است. مطلبي كه قابل توجه است اين كه چون قبل از صفويه عزاداري به اين سبك رايج نبوده و با جلوس شاه اسماعيل بر تخت سلطنت و چند ماه بعد از آن , تأليف كتاب « روضه الشهداء » در تبريز به پايان رسيد , كه مجموعه روايات رثايي و حماسي و ديني و تركي و فارسي را درباره فاجعه كربلا و يادآوري آن و انتقام گيري , به زبان فارسي درآورد ؛ پس در اين جا هم مانند برخي جاهاي ديگر , خود را در برابر موقعيتي تناقض آميز ميبينيم كه در آن ايران شيعي , مصيبتنامه كربلا را به صوفياي از سلسله « نقش بندي » مديون است كه مسلماً به تقيه متصفش كردهاند و احتمالاً مردي از اهل تسنن بوده كه در محافل صوفي گري و فتوت , هرچه بيشتر ,اهل بيت و شهيدان كربلا را محترم ميشمرده است.
از اين جا روشن ميشود كه با توجه به خلاء فرهنگي دوران صفويه , سرودن شعر در مدج و رثاي ائمه و شهداي كربلا ؛ براي شاعران افتخاري بس بزرگ محسوب ميشد. حتي ميتوان گفت كه احتمالاً اگر محركي مانند هفت بند محتشم كاشاني – كه در گسترش بعدي ذكر مصائب تأثير به سزايي داشته – نميبود , تعزيه خواني به جاي مهمي نميرسيد.
در دهههاي آخر قرن دهم , شاهد رواج مراسم عزاداري ماه محرم , بيشتر در مراكز شهري شيعي هستيم , در كنار عزايي عمومي كه ميرود تا بيستم و حتي بيست و هشتم صفر نيز به طول انجامد , به موازات اين امر روضه خواني گسترش مييابد و از قرن يازدهم موجب افزايش خيرات براي جمع بسياري كه به اين مجالس روي ميآورند , موجب افزايش خير است ميگردد ؛ علاوه بر اين , با اين كه هيچ اطلاعي متكي بر ارقام در دست نيست ؛ پس از آن كه در نيمه دوم قرن يازدهم تدارك چشمگيري براي برگزاري عزاي حسيني و تعزيههاي سيار آغاز ميشود , حمايت رسمي از اين مراسم بايد كسب اهميتي كرده باشد.
با روي كار آمدن دولت صفويه و در آوردن مملكت به صورت كشوري شيعه و مقتدر تأثيري فراوان بر آنده آيين سوگواري محرم گذارد , به گونهاي كه تظاهرات شكوهمند شيعيان در محرم هر سال , در نشر و اشاعه مذهب تشيع در فلات غاره ايران , مساعدت فراواني كرد. در اين زمان كتاب «روضه الشهداء» به رشته تحرير در آمد و قوه محركهاي شد براي پيدايش مراسم محرم كه از بطن آن , سبك تازهاي از فعاليت به نام روضه خواني يا قرائت « روضه الشهداء » به وجود آمد. دو قرن و نيم بعد , اين سبك به منزله رشتهاي كه به وسيله آن اشعار غنائي و متون و نمايشهاي تعزيه به هم بافته شدند. »
از آن چه گذشت چنين بر ميآيد كه عزاداري به سبك موجود , از صدر اسلام نبوده , بلكه بيشتر از دوران صفويه به وجود آمده است , هرچند عدهاي بر اين باورند كه منشأ آن از زمان آل بويه ميباشد ؛ رواج سبك عزاداري صفويه ميتواند به اين دليل باشد كه اولاً : دولت روي كار آمده , شيعي بوده , تمام امكانات را در دست داشته است و ثانياً بيشتر مرم شيعه بودند و ترويج نهضت حسيني و بيان مظلوميتهاي آن حضرت و اهل بيت و يارانش را ميخواستند , بنابراين , دو عامل ياد شده در شكل گرفتن سبك موجود , نقش اساسي داشتند.