بخشی از مقاله
هنر، گرافيك
مقدمه
انسانها عاشق موجوداتند و از خود نمي پرسند كه اين موجودات از كجا مي آيند و به كجا مي روند و ديار اصليشان كجاست.
مولوي عاشقي است كه مي گويد: نيستي اصل همه هستيهاست مانند هوا كه به نظر هيچ مي آيد ولي همه بدو زنده اند هنر از قله بي رنگ سرچشمه مي گيرد و بر دشتهاي عالم صورت روان مي شود كه هاتف مي گويد:
ز آب بيرنگ صد هزاران رنگ لاله و گل نگر در اين گلزار
كلاً جان هنر كه خودش يك شهود بي حساب حقيقت است در عالم جبروت زاده مي شود. عالمي كه آنجا، جاري نيست ما زمان نيست، صورت نيست، و اگر چيزي باشد خود معناست و خود اين معناي محض عين زيبايي و نيكويي است كه در گلشن راز آمده :
شراب و شمع و شاهد عين معناست كه در هر جلوه اي او را تجلي است
اين معني به آسمان ملكوت و فراختاي خيال نزول مي كند و اين دنياي خيال ك عرصه نامتناهي دارد و در آنجا اين معني صورتي مناسب مي پوشد و براي فرود به ارض عالم تن آماده مي شود و در اينجاست كه بايد بگويم:
جان هنر از غيب الغيوب انديشة هنرمند پاي به عالم تماشا مي گذارد و خلق را فرا مي خواند كه :
اي بستگان تن به تماشاي جان رويد زيرا رسول گفت تماشا مبارك است
(ديوان شمس)
زبان تنها در بيان انديشه ها و احساسات عادي و سطحي تواناست و به محض آنكه به احوال عميق و لطيف باطني مي رسد سكوت مي كند
چو بلبل روي گل بيند زبانش در حديث آيد مرا در رويت از حيرت فروماندست گويايي
(سعدي)
اگر بگويم زبان براي بيان معاني وسيله اي بسيار ناقص است و ناتوان ستايش اغراق آميز كرده ام چرا كه زبان در آن ولايت هيچ كاره است. پس چه بايد كرد و چاره چيست؟ چاره هنر است .
- هنر مي تواند آنچه را كه به زبان عادي نمي توان گفت به زبان خود كه آميخته با هزار رمز و راز است بيان كند.
- هنر استفاده كامل از وسيلة ناقص است (اسكاروايلد شاعر انگليسي)
هنرمند نخست بايد بداند كه غوغاي عالم درون را چگونه مي توان با مردمان در ميان نهاد و داغ سينه شرحه شرحه را چون لاله آشكار كرد. پس با هزار آرزو به نزد سر مي رود كه مرا از اين تنگناي تنهايي رهايي بخش و راهي بنماي تا چگونه خود را به خلق بنمايم آخر من رسول جمالم و جبرئيل عشق بر من آيت ها آورده است كه بايد بر مردمان فرو خوانم.
هنرمند اصيل عاشق زيبائي است نه عاشق خويشتن و در سوداي اعتلاي هنر است نه در انديشه نام و شهرت خويش و پروانه ايست كه برگرد شمع جمال مي گردد نه شمعي كه خلق را به طوافغ گرد خويش فرا خواند.
و بزرگترين هنرمند كه همة هنرمندان را در سلسله گيسوي پريشان خود اسير كرده كسي نيست جز ايزدمنان.
كه: با قلم موي باد و باران و جنبش خاك و گردش افلاك هردم هزاران نقش بر بوم زمين و آسمان مي آفريند و رقص گستاخ و بي خيال امواج را زيبايي مي بخشد.
و تو اي هنرمند سر به سجده او نهاده اي
و تو اي معلم هنر ميداني كيست؟
ومن الله توفيق
عسكري 1/10/81
پيش گفتار
گرافيك
واژه گرافيك از مصدري يوناني به معناي (نوشتن) مي آيد. ريشه آن در اصل بمعناي (خراشيدن)، (حك كردن) و (نقر كردن) است. گرافيك (Graphic) در زبان فرانسه مانند اسم دستور بمعناي منحني و نمودار رياضي به كار مي رود. لغت انگليسي و آلماني آن Grapin ميباشد كه اين لغت در انگليسي كوتاه شده Graphic Farmula است. از لحاظ راه بندي هنرها، هنر گرافيك را شاخه اي از هنرهاي تجسمي (پلاستيك) بشمار مي آورند.
گرافيك زباني تصويري است كه براي ايجاد ارتباطي ديداري جهت انتقال پيامي خاص، از نشانه هاي بصري بهره مي برد. آنچه اساس يك اثر گرافيكي را تشكيل مي دهد «فرم» و رنگ است. آنچنان كه در ساير هنرهاي تجسمي، در گرافيك نيز «فرم» وظيفه اصلي و اساسي را در انتقال پيامي كه اثر حامل آن خواهد بود، به عهده دارد. در يك كار خوب حتي نوشته ها و كلمات نيز از جهت «فرم» و تصوير خود مورد ارزيابي قرار گرفته و مؤثر خواهند بود. از اين جهت ميزان موفقيت يك اثر بستگي تام به كيفيت بهره گيري خلاقانه گرافيست از «فرم» دارد.
كار گرافيكي به دليل موقعيت معمول خود در زندگي روزانه، آنچنان مورد تأمل قرار نمي گيرد كه يك اثر نقاشي . به همين خاطر «فرم» در اثر گرافيك براي برقراري ارتباط بصري با مخاطب از صراحتي خاص و شمولي عام برخوردار است. از همين جا تفاوت اصلي گرافيك با هنر نقاشي در نسبت بهره جويي آنها از «فرم» آشكار مي شود، چرا كه نقاش در ارتباطش با اشياء سعي در گذشتن از صورت ظاهر آنها دارد. به عبارت ديگر، در نقاشي رسيدن به تماسي نزديكتر از آنچه، به چشم مي آيد مورد نظر مي باشد، يعني اينكه هنرمند فراتر از ديدار، در
شيء متصرف مي شود، به همان نسبت كه شيء احساسي را در او برمي انگيزد يا حالتي را در او به وجود مي آورد. بنابراين، ارتباط دروني ميان نقاش و اشياء است كه به خلق اثر مي انجامد، در حالي كه گرافيست به ظاهر اشياء كار دارد و اصلاً هنر او در استفاده خلاقانه، صريح و ضربه گونه از صورت اشياء مي باشد، نه جستجوي ارتباط با باطن آنها. رابطه اشياء با يكديگر و احساسي كه از اين ارتباط خارجي برانگيخته مي شود مايه اصلي كار او را تشكيل مي دهد. از اين مقايسه نبايد نتيجه گرفت كه هنر گرافيك برتر از هنر نقاشي است يا بالعكس، بلكه سخن از ساخت هاي جداگانه دو شعبه از هنرهاي تجسمي است و اصلاً اگر اين تفاوت نبود چگونه مي شد شاخه هاي هنرههاي تجسمي را از يكديگر تميز و تشخيص
داد و يا تفاوت آنها و كاربردشان را حس كرد؟ بنابراين، هنر گرافيك را مي توان «فرم» گران ترين شعبه هنرهاي تجسمي به شمار آورد كه با جستجوي مشتركات بصري اشياء به كشف معاني عام «فرم»ها پرداخته و از طريق ديداري، پيامي خاص را منتقل مي كند در اين راستا هرچه «فرم» از صراحت بيشتري برخوردار باشد درجه شمول آن عام تر و گسترده تر خواهد بود، تا جايي كه به سمت تقارن فرهنگي ميان مخاطبان پيش خواهد رفت.
هنر گرافيك به شكل امروزي اش در خدمت تبليغات و زاييده بسط و توسعه جهان معاصر و تمدن تكنولوژيك است. همين تمدن در تكوين خود رو به سوي يك قطبي كردن جهان داشته و سعي در يكنواخت كردن همه ابزارهاي تبليغي دارد. از اين رو، هنر گرافيك نيز در بطن خود نوعي ارتباط بصري جهاني را مي پروراند تا به عنوان مثال قادر باشد در يك پوستر سينمايي مبلغ و شناساي فيلمي از اين سوي دنيا به مردمان آن سوي دنيا باشد و برعكس، يا اينكه بسته بندي يك كالا را به گونه اي انجام دهد تا طلب آن را تقريباً به يك نسبت در مردم همه نقاط جهان فراهم آورد. اين خصوصيت كه بستگي تام به ويژگي ذاتي توليد براي مصرف و مصرف براي مصرف دارد الزاماً فرهنگي بصري را به وجود آورده است كه در آن خواهش هاي
ذاتي انسان تحت تأثير القائات بصري شكل گرفته و جهت گيري مي شوند تا جايي كه نيازهاي واقعي او مشروط و مستحيل در القائات بصري ناخواسته مي گردد. هم از اينجاست كه بيگانگي انسان با خود از دريچه چشم هايش رسوخ خواهد كرد. به اين ترتيب، هنر گرافيك كه از طرفي مبشر تقارن فرهنگي و بصري است، متضمن از خود بيگانگي نيز خواهد شد. اين تضادي است كه در بطن تمدن معاصر و همه ملزومات آن وجود دارد. در مقابل اين تضاد و عامل آن، يعني ميل باطني گرافيك به برقراري ارتباط بصري جهان شمول، ذائقه فرهنگي و سنت هاي اقوام مختلف قرار دارد كه تنها وسيله مقاومت در برابر همسان سازي سلايق و تحريك و مطيع كردن ذائقه انسانها مي باشد و عواملي است كه بيش از همه در عرصه
«گرافيك فرهنگي» مي تواند مؤثر واقع شود. اما متأسفانه از آنجا كه تبليغات شعبده اي است كه با نفي عقل و اختيار انساني، او را زير سلطه هولناك تشنگي و تب مصرف در مي آورد، نيازهاي كاذب آنچنان در زندگي روزانه از طريق فرهنگ بصري گسترش يافته و شاخه دوانيده است كه ذوق سنتي را نيز به نفع خود دگرگون و مسخ مي كند. ظهور اين پديده عجيب نيست؛ تبليغات و از آن ميان تصاوير قادر خواهند بود صورت هاي كاذب را بتدريج به صورتي موجه به ذوق عامه تحميل كنند.
در و ديوار و كوچه و خيابان و هجوم تصاوير بزرگ و كوچك انواع و اقسام اجناس مصرفي كه بر سر چهارراه ها و بر روي اتوبوس هاي غول پيكر و هرجا كه چشم بگردد، خواسته و ناخواسته به چشم هاي مردم و آيينه روح آنها هجوم مي برند، شاهد اين مدعايند.
شايسته تر اين است كه با تأمل و تعمق بيشتر به تلفيق سنت هاي تصويري و گرافيك معاصر توجه كرد. به تعبير ديگر، اضافه و تلفيق كردن پاره اي از نقوش سنتي اعم از اسليمي ها، نقوش تزييني به كار گرفته شده در معماري، هنرهاي سنتي و ... با شيوه هاي گرافيكي معمول – كه غالباً به خاطر مراعات سفارش دهنده صورت مي گيرد – نمي تواند تحول در هنر گرافيك محسوب شود، يا اينكه صبغه «ملي» به خود بگيرد، بلكه در نهايت كليشه هاي ملال آوري را متداول خواهد ساخت كه بي هيچ خلاقيت و اعتقاد هنري از جانب گرافيست به كار گرفته شده و جز مانعي در برابر كنكاش و جستجوي اصيل و خلاقانه نخواهد بود.
آيا گرافيك با هويت ايراني (ملي) مي تواند مطرح باشد؟
شايد اگر اين پرسش راجع به نقاشي و براي نقاشان مطرح شده بود، پاسخ چندان مشكل نمي نمود. هرچند جستجوي راه هاي عملي آن دشوار مي نمايد، اما به دليل وجود تجربه تاريخي نگارگران ايراني، به راحتي مي تواند پاسخي مثبت داشته باشد. ليكن گرافيك مقوله اي است كه تكوين آن با تاريخ تمدن معاصر غرب گره خورده است و به روشني پيداست كه گرافيك معاصر نه تنها پيوندي با اعتقادات و سنت هاي ما ندارد بلكه منافي آن نيز مي باشد. چرا كه تبليغي كه گرافيك معاصر را جان بخشيده، نه از مقوله تبليغي است كه ايجاد تحول حقيقي در مخاطب از آثار آن است، بلكه هويت او در ربودن هوشياري آدمي ست، و ابزاري است در خدمت محصول سود بيشتر. از اين جهت پاسخ سؤال بالا روشن است. گرافيك معاص
ر ناقض هويت ملي و تجربه سنتي است. اما چنانچه بتوان به وجود مقوله اي به نام «گرافيك فرهنگي» معتقد شد، هم در اين عرصه است كه مي توان اميدوار به تحولي بود. زيرا عالم «فرهنگ» متفاوت است با مشهودات و عادات روزمره، و هنرمند متعهد به سطحي نگري و مراعات ذوق عامه نيست. در واقع خلق اثر در عرصه فرهنگ، هنر و ادبيات به او فرصت گذشتن از حصارهاي گرافيك معاصر و كليد شكستن طلسم «ابزار بودن» را مي دهد. تصرف در گرافيك معاصر با تمسك به سنت تصويري و نه صرفاً با «انضمام نقوش سنتي» به آن، مي تواند راهگشاي تحول واقعي باشد و طبيعتاً متناقض با گرافيك به عنوان رسانه تبليغي.
هنرهاي گرافيك عبارتند از آنگونه هنرهاي تصويري كه در دهه نخست به منظور تكثير يا رپرودكسيون (دوباره توليد كردن) آفريده ميشود. البته شيوه هاي چاپ و دوباره توليد كردن اثرهاي گرافيك گوناگونند: نكته مهم ديگر در هنرهاي گرافيك تقدم خط پر رنگ است.
در گذشته گرافيك به آن قسمت از طراحي و نقاشي سياه و سفيد گفته ميشد كه بوسيله فن چاپ دستي يا ماشيني تكثير مي شد. هنر گرافيك و هنرهاي تجسمي در كشور ما، از يك سابقه تاريخي برخوردارند. مي توان گفت از زمكان نقوش اوليه روي سفالها، حجاريها، گچ بريها، خطوط كوفي و ثلث و نستعليق و ساير خطوط نگارش و مصور كردن كتابها و مينياتور و
تذهيب و آرايش صفحات و نيز نقوش پارچه ها و قالي و حكاكي روي وسايل مختلف زندگي و امثال اينها تا زمان ظهور فن چاپ هنر گرافيك و هنرهاي تجسمي در كشور ما وجود داشته اند حتي اگر فن چاپ را مبنا قرار دهيم باز سابقه هنر گرافيك ما نزديك به يك قرن مي شود. امروزه هنر گرافيك معناي بسيار گسترده اي پيدا كرده است. امروزه هنر گرافيك وسيله اي براي آگاه كردن مصرف كننده از كيفيت موضوع است. درصد از موضوعات معرفي شامل كالاهاي تجاري مي شوند و قسمت اعظم آن كيفيتي فرهنگي، آموزشي و روشن كننده دارند، مانند شناساندن انواع فعاليتهاي فكري انسان بوسيله تصوير.
هنر گرافيك هنر گسترده اي است كه دقيقاً نمي توان حدود آن را مشخص و معين كرد. اين هنر به آساني هنرهاي ديگر را به كار مي گيرد و به انها شكلي گرافيكي مي دهد.
گرافيك در عصر ما علاوه بر كتاب آرايي و مصارف گذشته به عرصه تبليغات تجاري، اعلانات ديواري (پوستر) و مطبوعاتي و نشانه ها و غيره را يافته است. حتي از اين حد هم تجاوز كرده و با ورود به عالم سينما و تلويزيون در عنوان بندي (تيتراژ) فيلم ها و برنامه هاي تلويزيوني، نقاشي متحرك (انيميشن) كاربرد يافته است. تكنيكهاي گرافيكي عكاسي، طرحهاي گرافيكي كامپيوتري، فرمها و رنگهاي لباسها و دكورها، مسائل ارتباط محيطي و امكانات متنوع ديگر.
هنر گرافيك را به حيطه عكاسي، كامپيوتر، تئاتر، معماري مجسمه سازي، نقاشي و خياطي، طراحي صنعتي و فنون ديگر كشانده است. بدين قرار ملاحظه مي كنيم كه هنر گرافيك رفته رفته آنچنان تحول و تنوع پيدا كرده و مي كند كه هر آن، نيازمند تعريف جديد و جديدتري است زيرا ابعاد و جنبه هاي تازه، جامعيت تعاريف قبلي را از بين مي برند. اما اين همه اركان اساسي هنر گرافيك يعني نقش و خط و تكثير همچنان پابرجا هستند و با تكيه بر همين اركان اساسي هنر گرافيك از ساير هنرها متمايز مي گردد.
طراح و هنرمند گرافيك، هنرمندي جامع است كه با نبض زندگي، زندگي مي كند و با ريتم نبض زندگي كار مي كند. كار و گفتگوي تصوير زمانه است. هنرمنديست كه جامعه را روز به روز تصوير مي كند و با تصاويري شرايط و كيفيت فرهنگي جامعه را بازگو مي كند. كار هنرمند گرافيك گاه بصورت كاريكاتور هشدار دهنده مي شود و گاه با نقوش تزئيني، هويت جامعه امروز را براي آينده به ثبت مي رساند. گاه به صورت تصوير و ايلوستراسيون يا به شكل نشانه و سمبل و برچسب و علائم راهنمايي به جامعه آموزشي تصويري مي دهد. گاه به صورت خط و صفحه آرايي غنا بيان تصويري را بالا مي بر د. گاه به صورت اعلان و پوستر و آگهي، منادي موضوعات فكري انسان چون مذهب، سياست، علم، صنعت، فرهنگ، هنر ورزش مي شود. گاه بصورت تبليغات تجاري در خدمت اقتصاد درآمده وسيله اي تعيين كننده مي شود. گاه با نقش اسكناس و پول در پيچ و خم ارتباطات مادي قرار مي گيرد. گاه با طرح تمبر حامل پيام و فرهنگ جامعه مي گردد. و گاه نيز به صورت كارت، سركاغذ، پاكت و تابلو، معرف خصوصي افراد مي شود. خلاصه هنرمند گرافيك نويسنده ايست كه با بياني تصويري سرگذشت انسانها را مي نويسد و براي تمام لحظات زندگي و براي تمام موضوعات زندگي قلم مي زند.
امروزه انقلابي كه در زمينه نشر روميزي ايجاد شده ما را چنان با صنعت چاپ 10 سال پيش فاصله داده كه ديگر فكر كردن در زمينه نشر و گرافيك دستي و روشهاي سنتي به فراموشي سپرده شده است. پيشرفتهاي علمي و تكنيكي به دست آمده در صنعت چاپ با يك چنان سرعتي اين صنعت را متحول كرد كه هنوز متخصصاني پيدا مي شوند كه فرصت كافي براي كنار گذاشتن تمام يا بخشي از روشهاي سنتي خود را پيدا نكرده و يا هنوز انس و الفت كافي با شيوه هاي مدرن پيدا نكرده باشند. سيستم سنتي صنعت چاپ انجام امور مربوط به نشر و چاپ را محدود به افرادي خاص و بسيار با تجربه، چه از لحاظ اجرايي كرده بود. در سيستم سنتي يك طراحي براي اجراي ايده هايش با مشكلات اجرايي وسيعي روبرو بود. اجراي يك كار مدرن نيازمند بود به وجود ابزارهاي مختلف دستي و نيز فردي كه تخصص و تجربه كافي در زمينه استفاده از اين ابزارها را داشته باشد.
امروزه كامپيوترها با پردازنده هاي پرسرعت و ابزارهاي جانبي خودكار و دقيقشان مثل اسكنرها و ايميج سترها، به كمك صنعت چاپ آمده و ضمن ايجاد تحول در اين صنعت، انجام امور را راحت، انعطاف پذير، سريع و با دقت عمل بالا انجام مي دهند. نرم افزار فتوشاپ به عنوان يك ابزار بسيار كارآمد و پرقدرت كه روي كامپيوتر نصب مي شود، نقطه پايان اغلب روشهاي قديمي و سنتي به شمار مي آيد، هرچند كه هنوز مواردي پيدا مي شوند كه كامپيوتر در زمينه اجراي آنها هنوز انعطاف پذيري لازم را نداشته باشد اما اين موارد چندان تعيين كننده نيستند و ارائه نسخه هاي نرم افزاري جديد با امكانات تازه تر روز به روز ما را به سمت گرافيك مدرن تر پيش مي برند.
آشنايي با نرم افزارهاي گرافيكي
بيش از اين كه كاربر به بررسي برنامه هاي گرافيكي بپردازد بهتر است با مفاهيم نرم افزارهاي گرافيكي و تفاوت هاي آنها با يكديگر آشنا شود تا اولاً تفاوت ها و توانايي هاي نرم افزارهاي مختلف گرافيكي را درك نمايد و دوماً قبل از شروع به طراحي امكان تصميم گيري براي او فراهم آيد كه كدام يك از برنامه ها نياز او را بهتر برآورده مي سازند و يا اين كه كدام يك را بايد در كنار هم يا موازي با ديگري به كار بندد گرافيك كامپيوتري به دو بخش برداري ورستري تقسيم مي شود كه هر كدام خواص و توانايي هاي خاص خود را دارند نرم افزارهاي
رستري مثل فتوشاپ با پيكسل ها سر و كار دارند و امكان ديجيتايز كردن ويرايش تصاوير توسط اسكنرها در آنها فراهم آمده است در حالي كه نرم افزارهاي برداري مانند فري هند و كارل در او بيشتر به منظور طراحي و رسامي موضوعات ساخته فكر انسان به كار مي روند و كمتر با عكس و تصاوير فتوگرافيكي سرو كار دارند و امكان ديجيتايز كردن و ويرايش تصاوير توسط اسكنرها در آنها فراهم آمده است در حالي كه نرم افزارهاي برداري مانند فري هند و كارل در او بيشتر به منظور طراحي و رسامي موضوعات ساخته فكر انسان به كار مي روند و كمتر با عكس و تصاوير فتوگرافي سر و كار دارند به عنوان مثال براي شبيه سازي بدنه يك اتومبيل به كمك كامپيوتر از نرم افزارهاي برداري استفاده مي شود كه امكانات كافي براي رسامي در اختيار دارند اما چنانچه بخواهيم از يك اتومبيل واقعي عكس بگيريم و رنگ آن را تغيير دهيم و با تصاوير ديگر ممزوج نماييم پر واضح است كه از نرم افزارهاي رستري مانند فتوشاپ كمك مي گيريم.
نرم افزارهاي گرافيكي برداري (Vector)
اساس طراحي در اين نرم افزارها موضوعاتي مثل دايره كمان و خط هستند كه هريك موضوع واحدي بوده و توسط فرمولهاي رياضي تعريف مي شوند و هر موضوع به تنهايي قابل انتخاب تغيير سايز و تغيير رنگ بدون افت كيفيت مي باشد چرا كه اين نرم افزارها و گرافيك آنها مستقل از رزولوشن مي باشند از اين رو موضوعات ترسيم شده توسط اين نرم افزارها داراي حداكثر كيفيت بوده و به هر اندازه مي توان آنها را بزرگ يا كوچك نمود بدون اينكه خللي در كيفيت آنها وارد آيد Freehand , coreldraw , autocad نمونه هايي از نرم افزارهاي گرافيكي از نوع برداري هستند.
اين نرم افزارها بر پايه خلق و ترسيم اشكال گرافيكي پايه ريزي شده اند و امكان اسكن تصاوير واقعي و دخل و تصرف (ويرايش و تغيير رنگ) در آنها توسط اين نرم افزارها يا امكان پذير نيست و يا اين كه محدود است به همين دليل از اين نرم افزارها عمدتاً در جهت توليد آرم لوگو تايپ متون خلق تصاوير ترسيمي شبيه سازي اجسام و شخصيتها ساخت انيميشن و كليپهاي اينترنتي و مشابه اينها استفاده مي شود البته در اين برنامه ها امكان import كردن تصاوير رستري صادر شده از برنامه هاي رستري مانند فتوشاپ وجود دارد اما پس از ورود با آنها همانند يك موضوع واحد برخورد خواهد شد و امكان ويرايش آنها در محيط برنامه هاي برداري وجود ندارد.
كارل دراو برنامه اي برداري مي باشد كه در آن مي توانيد به خلق تصاوير برداري پرداخته و آنها را به هر اندازه كه بخواهيد تغيير اندازه داده و چاپ كنيد بدون اينكه در كيفيت تصوير خللي وارد شود اين برنامه مستقل از رزولوشن عمل مي كند. كارل در او علاوه بر كاربردارهاي تبليغاتي و چاپ افست در زمينه هاي متنوع ديگري نيز به خدمت گرفته مي شود به عنوان مثال از اين برنامه براي طراحي لوگوها وبنرهاي تبليغاتي (advertising banners) در سايتهاي اينترنتي و نيز به منظور تهيه طرح اوليه براي انتقال به برنامه flash و ساخت انيميشن هاي دو بعدي منظور استفاده در وب و يا به منظور ساخت قالب گرافيكي نرم افزارهاي ديگر استفاده مي شود.
نرم افزارهاي گرافيكي پيكسلي (raster)
اساس و پايه طراحي در برنامه هاي رستري كه سر دسته آنها photoshop مي باشد پيكسل ها مي باشد به اين معني كه هر تصوير در اين گونه نرم افزارها توسط پيكسل كه كوچكترين واحد تشكيل دهنده تصوير است نمايش داده مي شود در واقع هر تصوير از تعداد زيادي پيكسل تشكيل مي شود كه هريك به تنهايي فضايي از حافظه RAM را اشغال مي كنند و داراي رنگ خاصي مي باشد از كنار هم نشستن پيكسل ها با رنگ هاي مختلف تصاوير رنگي با تركيب رنگ هاي متفاوت توليد مي شود اين پيكسل ها اساس و پايه تصاويري مانند مختلف تصاوير رنگي با تركيب رنگ هاي متفاوت توليد مي شود اين پيكسل ها اساس و پايه تصاويريث مانند عكسهاي ديجيتالي عكسهاي اسكن شده و مشابه اينها مي باشن
د و به كمك اين نقاط يك تصوير در رنگ هاي مختلف و تورپردازي هاي دقيق نمايش داده و چاپ مي شود و چون اجزا تشكيل دهنده تصاوير پيكسيل يا اصطلاحاً نقشه بيتي (BITMAP) پيكسل هاي كوچك مي باشد از اين رو با ويرايش كردن و ايجاد تغيير در اين پيكسل ها در عمل مي توان يك تصوير را از لحاظ رنگ وضوح بريدن و چسباندن مونتاژ و مشابه اينها به راحتي ويرايش نمود و نيز اين ويژگي باعث شده كه اين نرم افزارها توانايي اسكن و ويرايش تصاوير و عكسها را نيز داشته باشند.
نكته كاربردي :
بسياري از طراحان حرفه اي اسكن و ويرايش تصوير و سايه پردازي را توسط نرم افزارهاي نقشه بيتي مانند فتوشاپ انجام مي دهند و با انتقال و تصوير نهايي به يك نرم افزار برداري مثل فري هند يا كارل دراو و تايپ متن در اين محيط ها به كيفيت كار خود مي افزايند چرا كه متون در نرم افزارهاي نقشه بيتي داراي كيفيت پايين تر هستند و مستقيماً به تعداد پيكسل ها تشكيل دهند سند بستگي دارند از اين رو بحث رزو لوشن در نرم افزارهاي نقشه بيتي با كيفيت تصاوير و متون تايپ شده در ارتباط مستقيم است اما چون نرم افزارهاي برداري مستقل از رزولوشن و در حداكثر كيفيت خود مي باشد بهترين راه حل براي تايپ متون و صفحه آرايي و چاپ آنها مي باشند از اين رو بسياري از طراحان صنعت چاپ ترجيح مي دهند تصويرسازي خود را در محيط فتوشاپ به پايان برسانند و ساير مراحل تايپ و نگاري طرح را در برنامه برداري مانند فري هند دراو انجام دهند چرا كه در اين صورت كيفيت حروف و متون تابع رزولوشن نبوده و در حداكثر خود چاپ خواهند شد.
تفكيك پذيري (Resolution) و اندازه تصوير
رزولوشن در واقع عبارت است از تعداد كل پيكسل هاي تشكيل دهنده يك تصوير در هر اينچ كه به صورت PPI (pixcl pcr Inch) تعريف مي شود يك تصوير ppI داراي 72 پيكسل در هر اينچ مي باشد و هرچه تعداد پيكسل ها در هر اينچ بيشتر باشد تصوير داراي وضوح بيشتري خواهد بود چرا كه ابعاد پيكسل ها با بالا رفتن رزولوشن كوچكتر مي شود پيكسل هاي تشكيل دهنده يك تصوير PPI 150 نسبت به تصوير PPI 72 كوچكتر است از اين رو يك تصوير PPI 150 نسبت به يك تصوير PPI 72 با وضوح و جزئيات تصويري بيشتري ديده مي شود.
در فتوشاپ امكان تغيير رزولوشن تصوير وجود دارد چنانچه قصد افزايش رزولوشن تصوير را داشته باشيم فتوشاپ با افزودن به تعداد پيكسل ها و شبيه سازي كردن آنها را افزايش مي دهد.
لازم به توضيح است كه مجموع كل پيكسلهاي تشكيل دهنده تصوير علاوه بر رزولوشن تصوير به اندازه تصوير نيز بستگي دارد تعداد كل پيكسهاي تشكيل دهند يك تصوير با ابعاد 10*15 ورزولوشن ppI 72 عبارت است از :
Pixel 10800 = 72* 15*10 = تعداد پيكسلها
هرچه تعداد كل پيكسلهاي تصوير بيشتر باشد فضاي اشغال شده توسط اين تصوير در حافظه RAM بيشتر و فايل ذخيره شده روي ديسك سخت بزرگتر خواهد بود از اين رو اسنادي كه داراي رزولوشن بالا هستند و يا ابعاد بزرگي دارند حجم بيشتري از حافظه را اشغال مي كنند و اساساً فايلهاي فتوبي معمولاً حجيم هستند اما نكته اي كه اين جا قابل ذكر است اين است كه فايلهاي گرافيكي برداري كه توسط نرم افزارهاي برداري هستند مگر اين كه در سند مربوطه يك تصوير نقشه بيتي نيز وارد شده باشد.
آرم :
آرم نشانه ايست كه به منظور معرفي شركت يا كارخانه و يا اداره اي مي باشد. در حقيقت يك آرم بدون يك سناريوي متقاعد كننده براي افراد، آرم نيست. اين علامت ممكن است به آرم، شباهت داشته باشد، نام، نشانه، ويژگي هاي تصويري شناخته شده اي داشته باشد و حتي از روشهاي تبليغات نيز استفاده كند. اما مصرف كنندگان به اين محصول بي اعتنا مي باشد.
مشتريان اغلب به آرم شركت ها توجه زيادي نشان مي دهند، زيرا اين علامت ها پر ارزش محصولات و خدمات مي افزايند. گاهي اين ارزش به بهترين عامل تحريك كننده مشتريان براي خريد و استفاده از محصولات و خدمات تبديل مي شود، اينجاست كه علامت تجاري و يا آرم معناي كمك مي بايد. قبل از هرچيزي اين ارزش دقيقاً به چه معناست؟ ارتباط نوع محصول و نام شركت و ارزش و بسيار با اهميت است. حرفه اي هاي بازاريابي، همه اين موارد تبليغات مي نامند. مشتريان عاشق تبليغات هستند. بنابراين آرم ها را نيز دوست دارند. خبرگان در امر بازاريابي انتخاب يك آرم يكدست، كامل كليد همه مشكلات بازاريابي مي دانند. سه رويكرد رايج بسياري از بازاريان را در توسعه و طراحي آرم، به كمك گرفتن از تبليغاتي مشاورين و مؤسسات طراحي آرام را بررسي كنيم.
3رويكرد :
1- دكوراسيون 2- الحاق 3- Colem
1) در روش اول اين طور به نظر مي رسد كه تمايز عاملي براي جلد تابش تر است متخصصين با اشاره به نام ها و نشانه هاي طراحي شده اظهار مي كنند. آرمهاي متمايز از رقيبان خود طراحي مي كنم به اين ترتيب مشتريان ما را از بقيه متمايز مي كند.
2) اين روش ، رويكردي كاملاً ابتدايي است و براي افزايش اعتبار بايد آن را با عواملي از دو رويكرد ديگر تلفيق كرد.
(مثلاً آنها در تبليغات احساسات را برانگيخته قرآن را تحريك مي كنند)
3) رويكرد سوم : بازاريان، سعي مي كنند تبليغات نشان با هويت انساني و شخصيت پردازي همراه باشد. به اين ترتيب مشتريان با آرم ارتباط برقرار مي كند. به عقيده نويسنده اين 3 نگرش، شركت ها را به بيراهه كشانده، موجب شده پتانسيل و نيروي لازم براي طراحي آرم را نديده بگيرند. اما رويكرد ديگري هم وجود دارد، كه به نظر من سودمندترين روش است. كارآمدي اين روش را تحقيقات و نظريات روان شناسانه و جامعه شناسانه ثابت كرده اند.
احساسات را نمي توان به علامت هاي تجاري تزريق كرد: بلكه اگر به عنوان يك منبع سودمند در نظر گرفته شوند. احساسات را برمي انگيزند. احساسات مثبت، نتايج مستقيم اين انتظارات هستند. سمبول هاي مختلف (نام، نشانه، هويت، نمادهاو...) برخلاف انتظار تأثير زيادي ندارند؛ آن ها در حقيقت نشانه هايي هستند كه ما را براي رسيدن به هدف اصلي هدايت مي كنند و اصل اوليه طراحي آرم، در نظر گرفتن ارتباط آرم با اسم و ساير نمادها با سود آشكار و محسوس است. (نتيجه ملموس يا تجربي) اين سود را با خود محصول به تنهايي ايجاد مي كند و يا اجزاي تشكيلات بازاريابي اين اصل مهم را همواره به ياد داشته باشد.
تمام روشهاي نوين و موفق در امر توليد محصولات و ارائه خدمات، در مورد طراحي آرم نيز چه راه ساز است. شرايط لازم و كافي براي موفقيت، فراهم كردن چيزي براي مشتري است كه به آن نياز دارد ولي نمي تواند خيلي سريع به آن دست پيدا كند... به اين دليل كه تهيه آن براي مشتريان كاري شوار، پيچيده و پرزحمت و خسته كننده و گسترده است. مطابق اين رويكرد، آرم شركت ها مسائلي با هويت انساني نيستند و هم چنين خارج از فكر مشتري هويت ندارد. آنها فقط ابزار هستند. به همين سادگي ابزارهايي براي دست يابي به هدف نهايي. احساسات را نمي توان به علامت هاي تجاري تزريق كرد.
1- ارتباط طراحي آرم به سودهاي مستقيم:
اصل اوليه طراحي آرم، در نظر گرفتن ارتباط آرم با اسم و ساير نمادها با سود آشكار و محسوس است. اين سود را يا خود محصول به تنهايي ايجاد مي كند و يا اجزاي تشكيلات بازاريابي اين اصل مهم را همواره به ياد داشته باشد. آرمهاي موفق با رعايت اين اصل به موفقيت رسيده اند، درست است كه در اين مرحله خود آرم به تنهايي اهميت چنداني ندارد، اما با اندازه اي بايد به آن توجه كنيد.
2- طراحي قوي با تأثير رواني: يك متن مؤثر بر احساسات، مفهومي يا اصل سازمان يافته است. كه مشتري را به يك سري عوامل نامربوط ولي تأثيرگذار مانند تمام فعاليتهاي بازاريابي يك شركت مرتبط مي كند. در اين مورد،متن انتخاب شده، تأثير و سود مورد نظر را تضمين مي كند.
3- كسب تجربه :
در اينجا مي خواهيم از تأثير هيپنوتيزم كننده طراحي آرم صحبت كنيم. شما با انتخاب درست در مشتري انتظظارات و آرزوهاي ايجاد مي كنيد كه توليدات به تنهايي نمي توانند از پس اين كار برآيند، به عنوان مثال، اسم نوشابه اي reol Bull در مصرف كننده اين را به وجود مي آورد كه پس از نوشيدن آن، در كنار تأثيرات نيز يكي موج عظيمي از انرژي به او منتقل مي شوند.
4- ايجاد وسيله اي براي انتقال پيام:
نقش آرم در اين رويكرد ايجاد سمبول متفاوت در عين حال شناخته شده است.
چنين آرمي مصرف كننده را قادر مي سازد. نظرات جالب و احساسات خاص در مورد آن بيان كند. شركت بزرگ تجاري الماس با معرفي الماس به عنوان عامل ايجاد ارتباط بين افراد از الماس به عنوان تحريك كننده احساسات و همين طور وسيله ابزار احساسات مشتري استفاده كرد.
5- ايجاد يك جايگاه اجتماعي فرهنگي
در اينجا هدف، ايجاد يك جايگاه اجتماعي و فرهنگي به عنوان راهنمايي مشتريان است اين راهنما مشتري را از آنچه كه در اطرافش مي گذرد هنجارهاي اجتماعي و هرچيز خوشحال كننده آگاه مي سازد. شركت opple با توليد كامپيوترهاي شخصي گام بزرگي در اين امر در برداشته است در واقع اين آرم با ايجاد انقلابي فرهنگي امكان شكوفايي خلاقيت را براي عامه مردم ايجاد كرد.
طراحي آرم:
خوب مي دانيم كه ارم خود حرفي مشخص براي يك شركت يا سازمان يا محل است و نشان دهنده نوع فعاليت آن شركت يا سازمان است به شكل بسيار ساده در يك رنگ سياه تهيه مي شود و به عنوان نشانه در سربرگ يا سر در هر سازمان يا شركت نصب مي شود.
علائم تجاري و نمادها و آرمها:
امروزه هر كارخانه، شركت ، اداره ، انجمن ، اتحاديه محصول يا نهاد بوسيله نشان يا نهادهاي خاص هويت خود را عرضه مي كند. به طور كلي علائم را مي توان به چهار گروه تقسيم كرد. علائم تجاري، علائم خدماتي، نشانه هاي نهادين و نمادها. در بسياري موارد علائم از حروف اول نام يك مؤسسه يا از تركيب چند حرف ساخته مي شود. در موارد ديگر يك نقش كاملاً ظاهري شده نمادي را ارائه مي دهد. گاهي نه اشكال هندسي عناصر متشكله يك علامت را تشكيل مي دهند. در برخي نمونه ها نيز با تركيب از نقوش و حروف برخورد مي كنيم. در هر حال يك نشان با يك نماد بايد ساده و گويا باشد و در عين حال خود را در كمال وضوح به چشم بيننده برساند.
بشر اوليه در 40000 سال قبل كه از طريق شكار روزگار روزگار مي گذراند به منظور انتقال افكار و اميال به حك علائمي گرافيكي بر صخره ها پرداخت و بدين وسيله كوشيد با اميال و افكار خويش را از طريق تصويري بنماياند. از اين راه انديشه او كه تا آن زمان صرفاً از طريق زبان با حركات (حالت دستها) بيان مي شد اين قابليت را پيدا كرد تا بتواند ثبت گرديده و پايدار بماند.
در آ‹ دوران يك دايره مي توانست بيان كنند خورشيد و در نتيجه نشانه اي به معناي روز باشد. چند خط موج دار نشانه هايي از بيان آب باشد چنان كه امروزه هم در علائم خط موج دار نشانه وجود رودخانه يا دريا و به طور كلي آب مي باشد.
طراحي نشانه اصولاً بايد از جايي شروع شود كه طراح از سير و سلوك آن آگاه باشد. مسائلي كيفي و رواني فرم و شكل را بشناسد به اندازه وزن فضاهاي مثبت و منفي شكلها و رنگها اشراف و احاطه داشته باشد.
اندازه و تناسب هر نقش و نشانه اي با استفاده از خوشنويسي طراحي مي شود بايد اندازه ها و تناسبات آنرا با توجه به موازين خوشنويسي در نظر گرفت. يا اگر هدف طراحي نشانه اي براي موضوع صنعتي است بهتر است در چهارچوب اندازه و تناسبات شكلها و فرم ها هندسي ساخته شود تا نمايشگر فضاي صنعتي ماشين بودن باشيد. مطرح كردن تناسبات درست طرح را بدون عيب و سالم و نهايتاً ماندني مي كند. يك طرح اسم طرحي است كه تناسبات فرمها و فضاهاي بين آنها به شكلي ماهرانه ساخته شده باشد و هر جز آن طوري يا اجزاي ديگر مرتب و مكمل و هماهنگ باشد كه نتوان به راحتي در آن تغييراتي وجود دارد.
تكنيكهاي اجرا آرم:
منظور از تكنيكهاي اجرا آرم همان رسارمي آرم مي باشد كه شايد به انتخاب نمادهاي تصويري و يا ساير عناصر بيان كننده در خدمت ارائه اي مفهوم نشانه قرار مي گيرد. براي اينكه مفهوم بيشتري به نشانه بدهيم بايد با تو جبهه نوع نشانه از نظر نوع مؤسسه و تكنيكهاي را براي اجرا انتخاب كنيم. نوع تكنيك را به نشانه كمك مي كند تا مفهوم خود را واضح تر و يا سريعتر بيان كند.
تغيير و اصلاح نشانه :
تغيير و بهتر است با حفظ يك دسته نقاط مشترك بين آرم قبلي و جديد ارتباط بصري اين دو آرم را با يكديگر برقرار ساخت تا مخاطبان احساس تغيير كلي در نشانه را نداشته باشند. پس در تغيير يك نشانه نبايد طوري طراحي كرد كه نوع فرم گذشته خود را به كلي از دست دهد. بلكه بايد اصل خود را حفظ كند. منظور با گذشته خود در ارتباط باشد.
پيكتوگرامها يا تصاوير ساده :
تصاوير ساده يا همان پيكتوگرامها از عناصر پيرامون ما تشكيل شده اند. مثلاً اشكال و تصاوير اشياء و اشخاص مختلف اين نوع از نشانه ها با الهام گرفتن از نمادهاي طبيعي تهيه شده اند كه به شكل زيبا و در عين حال گويا، ساده شده اند. مثلاً: فرم يك گياه كه با چند خط ساده نمايش داده شده (پيكتوگرامها و معمولاً براي بيان تصويري ساده و روان مورد استفاده قرار مي گيرد) اين مفاهيم مي تواند هشدار دهنده راهنمايي كننده و يا اشكال ديگري باشد. يكي از خصوصيات پكيتوگرامها اين است كه به دليل تعداد آنها در يك محيط با بستي طراحي به گونه اي انجام مي گيرد كه در عين بيان مفاهيم مورد نياز يك محيط در كل داراي يك پيوستگي و همگوني مشكلي با يكديگر باشد.
نشانه هاي تصويري:
دومين نشانه، نشانه تصوير نام دارد و همانطور كه از نام اين نشانه هاي معلوم است عوامل و نمادهاي به كار رفته داراي قابليت تصويري مي باشد. اساساً بيشترين مفاهيم داراي نمادهاي تصويري هستند. در طراحي اين نوع نشانه ها ممكن است فرم تصويري داراي يك، دو يا چند نماد تصويري باشد. كه در اين حالت توصيه مي گردد از كمترين و گوياترين نمادها استفاده كرد. زيرا در طراحي نشانه ها سادگي هميشگي به انواع اصلي برتر آن شكلها و فرم هاي انتزائي طراحي شود. در اين صورت تصوير به كار رفته در آرم بيانگر شكل خاصي نيست. بلكه صرفاً به صورت برخي از اشكال هندسي به كار رفته است. به عبارت ديگر اين نمادها داراي معادل شكلي در طبيعت اطراف نيستند. بلكه فرمهاي ذهني و هندسي هستند كه به گونه اي ديگر در ارتباط با مفهوم و موضوع قرار گرفته اند.