بخشی از مقاله

چکیده

یکی از مفاهیم مهم و اساسی در حوزه هنر ، به خصوص فلسفه هنر مفهوم بازنمایی است.اصطلاحی که از ابتدای طول تاریخ تا به امروز در نوسان و تغییرات عمده ای قرار گرفته و مورد نظر فلاسفه و نظریه پردازان گوناگونی چون کانت، هال با نظریه سگانه خود بازتابی ، تعمدی ، بر ساختی بازنمایی - 1.P.1997.Hall - ، آثار میشل فوکو درباره تاریخ گفتمان هم ارز فر هنگی بازنمایی - 61:2007.Rojek - ، نگاه گودمن به جهان که بر گرفته از اجتماعی است که از طریق اشکال مختلف دانش ، از دانش روزمره گرفته تا اشکال متفاوت علم و هنر - - 31.P.2005.Flick تا مامسیس افلاطون در هنر را به ما نشان می دهند

. حال آنکه مقاله حاضر بر آن است تا مفهوم بازنمایی وسیر صعود و نزول تاریخی آن را مورد ارزیابی قرار دهد ، سپس این مفهوم را با مباحث جامعه شناسی هنر آوانگارد پاپ آرت که در مقابل با خودبیانگری جنبش اکسپرسیونیسم انتزاعی قد علم کرده بود قرار میدهیم جایی که نقطه عطف بازنمایی است ، عصری که بازنمایی دوباره خود را باز می یابد و مفهوم خود را به عناصر تصویری باز می گرداند. دراین روند از طریق جامعه شناسی هنر پاپ آرت ،دیدگاه فلسفی آرتور دانتوو هنرمندان برجسته ای که نقش عمده ای در بازنمایی نوین داشته اند همچون مارسل دوشان ، رابرت راشنبرگ ، جاسپر جانز و اندی وارهول اشاره ای مختصر خواهیم داشت ، پژوهش حاضر برآن است تا گامی در روند درک بهتر مفهوم بازنمایی باشد .

-1 مقدمه

از نقطه آغاز تفکر یونانی تا عصر روشنگری و دنیای پسامدرن امروزی مفهوم بازنمایی[1] در تعاریف گوناگونی گنجانده شده است .ماهیت این مفهوم در نظریه ها و پژوهش های متنوعی جا گرفته است، از افلاطون[2] و ارسطو[3] تا کانت[4] و فلاسفه و نظریه پردازان معاصری چون کلمنت گرینبرگ[5] ، آرتور دانتو [6]که نظریه های متفاوتی در این حوزه ارایه داده اند. در این مقاله می خواهیم به مطالعه بازنمایی در اعصار گوناکون به ویژه دوران پاپ آرت[7] بپردازیم . ابتدا به مفهوم کلی بازنمایی در هنر اشاره می کنیم .اصطلاح بازنمایی در هنر به این معناست ، لحظه ای که تماشاگر و هنرمند با سوژه مواجه می شوند ، به واقعیت هایی از درون عناصر تصویری اثر پی می برند که این واقعیت ها می توانند در عالم خارج دارای مصادیق و تعاریف باشند و هم می توانند تعریفی نداشته باشند.

در واقع بازنمایی می تواند یا به شکل واقع گرا بروز نماید ، زمانی که هنرمند چیزهایی را که در طبیعت وجود دارد همانطور که هست ،بازآفرینی کند همانند تصویر یک گل را همان طور که هست بر روی بوم نقاشی تصویر سازی کند می توان گفت موضوع نقاشی طبیعی ، واقعی و واضح است ،همچون نقاشان یونان، یا بازنمایی را به شکل غیر واقع گرا بروز دهد ،هنرمند یک موضوع واقع گرا را به شکل خیالی و با کمک قدرت تخیل خود دخل و تصرف کرده و ترسیم می کند، در اینجا موضوع واقعی است اما عین واقیعت خارج بازنمایی نشده است و با توجه به فردیت هنرمند است که شکل اصلی خود را بازیافته است همانند هنرمندان اکسپرسونیسم انتزاعی[8] چون جکسون پولاک[9] که از دید خود با رنگ ها هنر نمایی می نمود.

شیوه دیگر بازنمایی که موضوع بحث ما حول آن می چرخد بازنمایی به شکل بازنمایی صرف از جهان است که بیشترین بروز خود را در هنر پاپ آرت نشان داده است اما می توان به این نکته اشاره داشت که برای اولین بار ریشه های اصلی آن را مارسل دوشان[10] با خرید یک توالت سر پایی از فروشگاه و معرفی کردن آن به عنوان یک اثر هنری با نام " چشمه" - تصویر - 1 در نمایشگاه بنا می کند ،که گامی جدی و موثر در بروز این تعریف است در واقع او با انجام این عمل دست به تعریف جدیدی از بازنمایی صرف در هنر می زند تا مخاطبان این اجازه را داشته باشد خود دست به این تعریف اساسی بزند .حال با توجه به تعریف کلی که از بازنمایی صورت گرفت به سیر تاریخی آن می پردازیم .

.2 روش پژوهش

بر اساس رابطه علی و ومعلولی که میان مفهوم بازنمایی ، زندگی و جامعه ای که در آن زندگی میکنیم وجود دارد و علاوه بر آن ، تحلیل و بررسی موردی بر آثار جامعه شناسانه ی هنر پاپ آرت روش تحقیق پژوهش را علی-توصیفی-تحلیلی انتخاب نمودیم.

.3یافته ها سیر تاریخی مفهوم بازنمایی در هنر و دیدگاه های فلسفی نسبت آن به طور کلی سیر تاریخ هنر را به چهار مرحله تقسیم بندی می کنیم:

مرحله اول

از ابتدا تا 1400 میلادی محسوب می شود ،از خصوصیات اساسی آن می توان به فقدان نگرش زیبایی شناسانه [11]به آثار هنری اشاره کرد.آثار هنری بیشتر از این جهت مهم و حائز اهمیت بودکه در زمره مذهب ،اجتماع و سیاست جا داشت پس می توان این طور گفت بازنمایی از مسائل روزمره و قابل استفاده صورت می گیرد در واقع بازنمایی از عناصر چشم آشناست که از دیدگاه فلسفی ،بازنمایی این دوران را می توان به تفکرات افلاطون و ارسطو نزدیک دانست جایی که افلاطون متفکربزرگ یونان ما را با اصطلاح - Mimesis - یا تقلید - محاکات - مواجه می سازد .

بازنمایی در جهان مثل افلاطون

بازنمایی مفهوم مایمسیس برای نخستین بار در دیدگا ههای افلاطون و ارسطو به عنوان مفهومی کلیدی مطرح شد و آنان با استفاده از این مفهوم به بحث درباره هنر پرداخته اند .عملی که موجب نزدیکی و قرابت ذهن و عین می گردد و باعث شباهت میان آن دو است .به این مفهوم که ذهن - سوژه [12] - می کوشد از طریق تقلید با موضوع - آبژه [13] - خود ارتباطی یک به یک و بری از سلطه و خشونت ایجاد کند - فرهادپور ،. - 265: 1375 بنابراین در رفتار مایمسیس یا تقلیدی، همه توجهات به خود موضوع معطوف است. در دیدگاه ارسطو کار هنرمند، محاکات یعنی حکایت کردن طبیعت است و این بدان معناست که هنرمند م یبایست حقیقت طبیعت را در اثر هنری خود بیان کند .چنین نگاهی در نمونه های بازمانده از آن دوره، در قالب نقاشی های دیواری دوره دیرینه حک شده است - .که در اندازه های واقعی در دیوارهای غار ثبت شده اند .

قصد و اراده هنرمند در پس این نقاشی ها بازنمایی ناتورالیستی [14]از طبیعت است.مطابق دیدگاه افلاطون در رساله جمهوری[15] عالمی که ما بطور معمول تجربه میکنیم توهم یا مجموعه ای از نمونه های صرف نظیر بازتاب هایی در آینه یا سایه هایی بر دیوار است و عالم واقعی، عالممُثل است - "هرست هاوس، 1384 ، ص - .28 او در مشهورترین بخش کتاب جمهوری انسان ها را به زندانیان یک غار توصیف میکند همه آنچه که می توانند ببینند سایه های خودشان و اشیاء پشت سرشان است که به سبب تابش نور آتش بر دیوار نقش م یبندند .برای افلاطون جهان ما کپی ازعالممُثل [16]می شود که در قالب شکل ایده هابه وسیله ذهن و صرفا به شکل ناقصی از روی ساختار مثالی ساخته شده است. - - 2.P ,1992,Gillett پس می توان نتیجه گرفت در این دوران بازنمایی تقلیدی از جهان چشم آشناست.

مرحله دوم

رنسانس1400 [17] تا 1800 میلادی است . قرونی که موجب ریزش بنای تاریک جهان بینی دگماتیسم [18]کلیساست و مشعل روشنایی فضای زیبایی شناسی طبیعت و ناتورئالیستی [19] است که منبع این روشنایی تازه عقل انسانی است. که بر پایه ی تفکرات کانت بنا شده است شیوه ای که بنای مستحکم و استبدادی کلیسا و سلطنت را در قرون بعد فروریخت و موجب تغییر دیدگاه جدید زیبایی شناسانه ی علوم طبیعی شد و عصر روشنگری را ایجاد نمود ، از این رو عصر روشنگری[20] به انقلاب علمی و رشد فردگرایی انسان پیوند یافته است و همین مسئله تاثیر عمده ای بر مفهوم بازنمایی گذاشته است در واقع می توان این طور مطرح نمود که بازنمایی عینی جهان خارج به عنوان عنصر اساسی بازنمایی در این عصر مطرح گردید مفهومی که به خوبی در سبک هایی چون نئوکلاسیسم[ 21]رئالیسم[22] و ناتورئالیسم دیده می شود ، مسئله ای که از دیدگاه فلسفی با مباحث کانت در باب فضا و زمان به خوبی مشهود است .

نقش فضا و زمان در بازنمایی کانتی

.در این دوران کانت تاکید داشت که فضا و زمان ابژکتیو - عینی - واقعیاتی قائم به ذات نیستند ، بلکه مقتضیات سوبژکتی - ذهنی - ، شناخت حسی ما از جهان بیرون هستند و همه چیز به شرط وجود آن ها برای ما شناخت پذیر می شود . در واقع فضا[23]و زمان[24] ابزار هایی ضروری اند و آن چه را که ما به وسیله ی حواس خود از جهان بیرون دریافت می کنیم ، نظام می دهند و قوام می بخشند . برای روشن تر شدن موضوع می توان مثالی آورد.

اگر نقشه بردار را در نظر بگیریم ، در خواهیم یافت که نقشه بردار ابتدا باید طرحی از زمین مورد نظرش رسم کند و آنگاه ابعاد و اندازه ها را بدان بیفزاید و پیداست که عکس این روند امکان پذیر نخواهد بود .در این جا نقشه ای که بنیان تمامی اندازه گیری هاست ؛ نقش فضایی را دارد که تمامی شناخت ما از جهان بیرون ، متکی به وجود ما تقدم اوست . به بیان ساده تر ،یک چیز ابتدا باید در جایی باشد تا آنگاه حواس ما متوجه آن شود و داده هایی را به ذهن مان منتقل کند .بنابرین کانت نتیجه می گیرد که فضا یک مفهوم نیست بلکه شهودی است مقدم بر تجربه امکان یک پیش فرض ضروری برای مشاهده است من می توانم همواره چیزی را در مکان خاصی مشاهده کنم ؛یا به تعبیر صحیح تر ، هر چیزی را در مکان خاصی مشاهده کنم ، یا به تعبیر صحیح تر هر چیزی باید در مکان یا در مکان های متفاوت یافت شود.

مکان نه جایی هست نه جایی نیست بلکه شرط لازم برای این حقیقت کلی و ضروری است که اشیا بایستی در جایی باشند - هارتناک ،1376،ص: - 28حال آنکه به طور مثال اگر قرار باشد این تفکرات را با هنرمندان سبکی از این دوران همچون نقاشان نئو کلاسیک بررسی کنیم. در میابیم آنها اساسا فضای شهودی خود را روی بوم بازنمایی می کردند . این فضا بنا بر تعریف ساختار یکپارچه و منسجمی دارد که عناصر بصری را کنار هم گرد می آورد .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید