بخشی از مقاله

پیامبر اسلام

مقدمه:
نهضت آسماني پيامبران كه براي نجات انسان ها از چنگال اوهام و خرافات و زورگويي زورمندان پي ريزي مي گردد، بسان موج درياست كه در آغاز پيدايش، بصورت دايره كوچكي پديد مي آيد، كه هر چه از مركز دايره دورتر شود شعاع آن وسيعتر و گسترده و قدرتش شديدتر مي گردد.
انقلاب معنوي و تحول ديني كه در سرزمين مكه، بوسيله پيامبر بزرگ اسلام پي ريزي گرديد، روز نخست محيط غار حرا و خانه خديجه (س) و كلبه هاي شهر مكه را روشن نمود و مرور زمان موجب گسترش آن شد و در اندك زماني شرق و غرب جهان را فراگرفت و نداي توحيد در پهنه بسيار وسيعي از جهان، از كشور فرانسه تا ديوار چين طنين انداز گرديد.

به نظر مي رسد پيامبر (ص) در مدت 23 سال، از طرق مختلفي براي هدايت حركت كرده باشد اما در يك تقسيم بندي كلي نسبت به طبقات مختلف مردم با توجه به ظرفيت هر گروهي، مي توان سه شيوه را از حركت هاي پيامبر (ص) استنباط نمود.

1 حركت فكر و تبليغي ؛ كه بصورت بيان آيات و با كمك از مضامين استدلالي انجام مي داد.
2 مدارا كردن ؛ عده اي در جامعه هستند كه به سبب تربيت هاي خاصي كه اكثراً در زمينه هاي دنيا پرستانه يافته اند بايد با آنها معامله دوستانه شود، وجودشان در جامعه مضر به حال ديگران نبوده و بسا به جهت دارا بودن ويژگي هاي خاص بتوان در پيشبرد جامعه از آنها بهره گرفت و اسلام با توجه به اينكه اميد دارد در نهايت مسير آنها را در جهت هدايت تغيير دهد، اين اجازه را به خود نمي دهد كه با آنها همان رفتار را بكند كه با افراد ياغي و مفسد مي كند.

3 گروهي كه هيچ اميدي نسبت به هدايت آنها وجود ندارد و بعنوان عامل مخرب و مضر به حال اسلام و مسلمين هستند، با آنها بايد از طريق فشار و كارزار وارد عمل شد و قرآن چه زيبا بر اين نكته اشاره مي فرمايد:
« وَلو عُلم الله فيهم خيراً لا سمعهم و لو اسمعهم لتولوا و هم معرضون.»
اگر خداوند در آنها نيكي (قابليت) سراغ داشت به آنان مي شنواند و اگر به آنها بشنواند، پشت كرده و اعراض مي كنند.
پيامبر در مورد مشركين كه مانع عمده در سر راه رشد او بودند، با حركت هاي فكري خود ابتدا سراغ آنها رفته و اگر آنها تحمل و ظرفيت پذيرش را نداشتند، با رفتن به مكه و فتح آن و ايجاد زمينه اسلامي و مسلط شدن بر آنها سعي مي كند با از بين بردن عناصر مفسد، كساني را كه زير سلطه آنها و با تحميقات آنها را انحراف گزيده بودند را نجات دهد.

ضرورت حركت هاي جهادي؛
رسالتي كه انبياء الهي بر دوش دارند رها كردن انسان از زنجيرهاي ستم و ظلم ظالمين و مستكبرين است. حركت آزادي بخشي كه براي انسان زمينه پذيرش هدايت آماده ساخته، محيط فكري او را از عناصر مفسد پاك مي كند.
از آياتي در قرآن كه وعده پيروزي را به مومنين داده و در آنها ضمانت پيروزي حق بر باطل و وراثت زمين براي بندگان صالح ذكر شده، مي توان چنين استفاده كرد كه چيزي كه هدف و غايت نهايي عالم دنياست نابودي ظلم و استكبار است و اين با جهاد و جنگ عليه آنها امكان پذير مي باشد، آن چيزي كه اقتضاي فطرت انساني است حاكميت حق و نابودي باطل است.
سنت خداوند نيز ا اين قرار است تا جوامعي كه دچار فساد و تباهي و روابط ظالمانه حاكميت مطلق بر امور فردي و جمعي مردم شه از بين برود، اين نابودي گاه با مداخله بوسيله امور طبيعي انجام مي شود، كما اينكه در مورد اقوامي چنين شد و بسا نيز بايد به دست مومنين اين كار عملي شود.

جهاد يا دفاع (در حركت هاي رسول الله):
اگر جهاد ابتدايي را همان دفاع از آزادي واقعي انسان ها كه حق فطري و طبيعي آنهاست بدانيم، اين جهاد به معناي دفاع است. در اين صورت كلمه دفاع هم شامل جنگ و جهاد با دشمني است كه به كشور اسلامي هجوم آورد و هم شامل دفاع در مقابل كساني كه محيط ترس و وحشت براي مسلمين فراهم و يا هر ضديت ديگر با نظام اسلامي كرده اند و يا اينكه با ايجاد محيط فاسد درون انسان ها را آلوده كرده و آنها را از فطرتشان دور كرده اند.

اين وظيفه مسلمين است تا با جنگ عليه مستكبرين، محيط را براي بندگان صالح خداوند فراهم آورند. در مورد حركت هاي پيامبر تقريباً هر دو مفهوم جهاد (ابتدائي) و دفاع، سازگار است. جهاد از آنرو كه پيامبر تصميم گرفته اسلام را در ميان توده هاي مردم منتشر كرده، در اين راه طبيعي است كه ضرباتي به اجتماع مشركين وارد خواهد شد و در نتيجه آنها به مقابله بر مي خيزند و مسلمين دفاع مي كنند در اينجا حركت اصلي از پيامبر (ص) است. حركتي آزاديبخش كه در راه رهايي انسانها از بند زور زورمندان آغاز گشته است. چيزي كه حياتي نو به جامعه مي بخشد.

در واقعه بدر آشكار بود كه مشركين در مقابل پيامبر (ص) ولو در مدينه آرام نمي نشستند و از طرف ديگر قبل از آن مسلمين مورد ظلم قرار گرفته بودند، لذا به امر رسول الله (ص) ضربات خود را شروع كردند و اين خود يك حركت «دفاعي و انتقامي» بود.
حادثه احد با هجوم مشركين مدينه آغاز شد كه مسلمين به دفاع برخاستند. انگيزه مشركين انتقام از مسلمين به سبب واقعه بدر بود. حادثه احزاب از ناحيه مشركين آغاز شد، حادثه اي كه مرزي در دوران تاريخ مدينه شد. قبل از آن پيامبر (ص) دفاع مي كرد و بعد از آن چيزي شبيه هجوم، در واقعه «حديبيه» پيامبر به عنوان قدرت مسلط نه براي جنگ كه براي زيارت خانه خدا آمده و به صلح كشيد. حادثه فتح مكه به سبب پيمان شكني قريش و عدم رعايت آنان در مقابل تعهداتشان در حديبيه از ناحيه پيامبر آغاز شد. ساير حركت ها در پي يا بعد از شروع، عليه آن مشركين توطئه چين وارد جنگ مي شد، همچون وقايع؛ بني النظير ، بني قريظه ، حنين ، تبوك و …
در هر صورت اين حركت ها در عين آنكه آغاز گر عملي اكثر آنها مشركين هستند، سبب اصلي شان حركت فكري و تبليغي پيامبر (ص) است، حركتي كه آنها را وا مي دارد قبل از شكست واقعي فكري و عملي، عليه پيامبر وارد جنگ بشوند. پيامبر اكرم 27 غزوه و 70 سريه داشتند. «سريه» جنگ هايي است كه پيامبر در آن خود حضور نداشتند.

غزوات پيامبر اسلام (ص)
جنگ بدر: (غزوه)
جنگ بدر اولين درگيري مسلمين با مشركين بود كه در عين حال مهمترين جنگ اسلام از جهات مختلف مي باشد. در سال دوم هجرت پس از آنكه پيامبر (ص) تا آن هنگام چند مرتبه گروههايي را براي حمله به كاروان قريش فرستاده بود ولي درگيري صورت نگرفته بود، خود با بيش از 300 نفر از اصحاب خود به سوي كارواني از قريش كه از شام عازم مكه بود و بايد از نقطه اي كه نزديك مدينه بود عبور مي كرد حركت كردند.
حمله به كاروان دو جهت داشت؛‌ يكي از آنكه ضربه اي به مشركين تلقي شده و پيامبر با ضربه قريش به تمام كساني كه از ترس قريش ايمان نمي آوردند روحيه تغيير عقيده مي داد و ديگر اينكه قريش در مكه اموال مهاجرين را غصب كرده بودند و از اينطرف مهاجرين سربار انصار بودند، آنها مي بايست با حمله به كاروان، در حقيقت اموال مهاجرين را پس مي گرفتند در اين ميان تعداد مسلمين نزديك به دو هزار نفر رسيده بود و اينك مي توانستند تا رو در روي مشركين بايستند لذا اجازه جنگ به آنها داده شد.

ابوسفيان رئيس كاروان كه از حمله مسلمين به كاروان خبر داشت با فرستادن افرادي متوجه حركت مسلمين شده و علاوه بر تغيير مسير خود به مشركين نيز پيغام داد تا براي نجات كاروان اقدام كنند. ابوجهل و ساير مشركين نيز با تعدادي نزديك به هزار نفر عازم نقطه اي شدند كه احتمال ملاقات پيامبر (ص) با مشركين بود آن نقطه در نزديك چاه هاي بدر واقع شده بود، نتيجه امر اين شد كه مسلمين عوض حمله به كاروان مي بايست با سپاه مشركين روبرو شوند و چون خود را براي جنگ با سپاه مشركين آماده نكرده بودند و شايد نسبت به جنگ بسياري نظر خوش نداشتند، قرآن نيز اشاره به كراهت گروهي نسبت به اين مسئله دارد.
انصار نيز قبل از آن در پيمان عقبه، قول دفاع به پيامبر داده بودند نه جهاد از اينرو پيامبر از آنها خواست تا نظرات خود را اعلام كنند. در اين ميان جمعي از مهاجرين اعلام حمايت كردند ولي پيامبر (ص) از انصار خواست تا نظراتشان را بگويند. آنها نيز حمايت خود را اعلام داشتند. شب هنگام آنها به درگاه خداوند استغاثه كردند خداوند در اين باره فرمود:

«فاستجاب لكم اني ممدكم بالف من الملائكه مردفين» سوره انفال آيه 9
خداوند دعاي شما را با فرستادن هزار ملك اجابت نمود.
پس از آنكه همه خوابيدند پيامبر (ص) تا صبحگاهان به راز و نياز و عبادت مشغول بوده است. خداوند از آرامشي سخن مي گويد كه آنشب تمام مسلمين را فرا گرفته بود.
مسلمين براي آوردن آب به نزديك چاه هاي بدر رسيدند ولي در آنجا دو نفر از مشركين را ديده و نزد پيامبر (ص) آوردند و پس از تحقيقات روشن شد كه تعداد مشركين قريب هزار نفر بودند و در اين شب گويا چاه هاي آب در معرض تهديد دشمن بوده است كه به رحمت خداوند با بارش باران مسلمين ياري شدند. روز بعد 17 ماه مبارك رمضان نبرد آغاز شد، به علت فاصله دو سپاه كثرت دشمنان قابل رؤيت نبود.
«ولو ارايكهم كثيراً لفسلتم»

اگر تعداد آنها را زياد نشان مي داديم شما سست مي شديد.
ضمن درگيري نيز مسلمين را در نظر مشركين كوچك جلوه داد تا خود را سست بگيرند در اين ميان علي (ع) و حمزه بيش از همه از خود شجاعت نشان دادند در حالي كه پيامبر خود نيز در صحنه حضور داشتند. علي (ع) مي فرمايد نزديك ترين افراد به دشمن بوده است.
بزودي مشركين شكست خوردند در حالي كه 70 كشته و 70 اسير به جاي گذاشته بودند، فرار نمودند. در ميان كشته شدگان ابوجهل، اُميته بن خلف و چند تن ديگر از سران شرك ديده مي شدند. نيمي از كساني كه در اين نبرد به هلاكت رسيدند، بدست علي (ع) بوده است و هنگامي كه زيد بن حارث خبر پيروزي مسلمين را به مدينه آورد براي مردم قابل باور نبود تا اينكه خبر ثابت گرديد و پيامبر به مسلمين اجازه داد تا اسراي خود را يا كشته و يا با گرفتن فديه آنها را رها كنند. آنها نيز راه دوم را برگزيده و بعضي از اسرا نيز با پذيرفتن شرط تعليم چند كودك مسلمان آزاد شدند.

نتايج جنگ بدر:

1 پيروزي سياسي اسلام در پيروزي قريش به عنوان نيرومند ترين قبائل،
2 بدست آوردن غنائمي از مشركين فراري باضافه گرفتن فديه (چهار هزار درهم براي هر اسير)
3 افزايش روحيه نظامي مسلمين و اعتماد و اطمينان به ياري خداوند كه پيروزي معنوي والايي بود.
4 ريختن ترس كساني كه تا آن روز قدرت اسلام را اندك مي دانستند و از نزديك شدن به آن هراسان بودند.
5 كشته شدن سران قريش (تنها ابوسفيان ماند كه خود جنگ احد و احزاب را بپا كرد)

جنگ احد (غزوه)
اين جنگ در سال سوم هجرت اتفاق افتاد مشركين با تعداد سه هزار نفر براي انتقام از حادثه بدر راهي مدينه شدند، اين تعداد همه از قريش نبودند بسياري از آنها قبائل هم پيمان قريش و نيز كساني بودند كه در اطراف مكه سكونت داشتند وبنام احابيش ناميده مي شدند. همچنين تعدادي از زنان را نيز به ميدان جنگ آورده بودند تا محرك مردان در جنگ باشند با رسيدن به كوه احد در نزديكي مدينه، پيامبر از حمله آنان آگاهي يافته و مردم را براي كارزار آماده نمود.

جوانان مسلمان و انقلابي از پيامبر خواستند تا در خارج از مدينه با دشمن روبرو شوند پيامبر نيز پذيرفت و سپاه اسلام كه نزديك هزار نفر بودند راهي منطقه شدند اما در نيمه راه 300 نفر همراه عبداله ابن ابي سلول بازگشتند ولي پيامبر بدون اعتنا به حركت خود ادامه داد.

در اين درگيري كه مسلمين در دامنه كوه احد بودند و مشركين روبروي آنها در دشت بودند پيامبر (ص) در شكافي در كوه كه در پشت سر آنها قرار داشت تعدادي را بعنوان محافظ قرار داده و بر آنها امر كرد تا محل خود را ترك نكنند. درگيري آغاز شد و مشركين شكست خورده و نزديك به متلاشي شدن بودند. خالدبن وليد با تعداد 200 نفر آماده در كمين پيامبر و يارانش بود خالي شدن شكاف از محافظان پيامبر (ص) كه با ديدن پيروزي براي جمع كردن غنائم به پائين رفته بودند زمينه را براي دشمن فراهم نمود.

خالد كوه را دور زد و از پشت به مسلمين حمله برد. مسلمين وحشت زده از برابر نيزه ها و شمشير هاي دشمن فرار كردند و تنها چند نفر از انصار و يك نفر از مهاجرين كنار پيامبر ماندند و بعد از درخواست پيامبر تني چند اضافه شدند، از جمله كساني كه با نهايت شجاعت از پيامبر (ص) دفاع كرد امير المؤمنين (ع) بود. او بيشترين تلاش را در دفاع از جان پيامبر (ص) قرار داده بود و بشدت از او دفاع مي كرد، پيامبر (ص) پس از اتمام جنگ ضمن قدرداني از جنگ نيكوي او از زحمات ابودجانه، سهل بن خفيف و ام عامر نيز ياد نمود.

گاهي برخي از بانوان تجربه ديده براي كمك به جنگاوران اسلام همراه آنان از مدينه بيرون مي آمدند و با سيراب كردن تشنگان و شستن لباس هاي سربازان و پانسمان كردن زخم مجروحان به پيروزي مسلمين كمك مي كردند.
ام عامر كه نام وي نسيبه است نيز براي رسانيدن آب به سربازان اسلام در احد شركت كرده بود و زماني كه ورق پيروزي مسلمانان برگشت و جان پيامبر (ص) در معرض خطر قرار گرفت مشك آب را به زمين گذاشته و با شمشيري كه بدست آورده بود سعي مي كرد از حملات دشمن به پيامبر (ص) بكاهد. در اين ميان زخمي بر شانه او وارد شد كه پيامبر (ص) يكي از پسران او را براي بستن زخم مادر فرا خواندند و از يكي از كساني كه فرار مي كرد خواستند كه سپر خود را به زمين بيندازد تا نسيبه از آن استفاده كند و پيامبر (ص) شخصي را كه به پسر او زخم وارد آورده بود به او نشان داد و او با شمشير او را نقش بر زمين نمود.
پيامبر فرمودند قصاص فرزند خود را گرفتي. در اين نبرد بيش از 70 نفر از مسلمين شهيد شدند و جنگ با خالي شدن ميدان از دو سپاه پايان يافته و اين در حالي بود كه پيامبر مجروح گشته بود. علت عمده فرار مسلمين در اين جنگ خبري بود كه يكي از مشركين دائر بر كشتن پيامبر با صداي بلند فرياد كشيد. قرآن در آياتي چند از سوره آل عمران به اين ماجرا به شكل مختصري اشاره مي كند و با ذكر شكست مسلمين و دادن كشته هاي زياد مي فرمايد:

ان يمسسكم قرح فقد مس القوم فرح مثله (سوره آل عمران آيه 14)
اگر بر شما آسيبي رسيده به دشمنان نيز به همان شكل آسيب رسيده است.
علت ديگري كه زمينه شكست را براي مسلمين فراهم كرده زمينه گمراهي در درون برخي از آنها بود زمينه اي كه شيطان با بهره گيري از آن، آنها را گمراه كرد. قرآن مي فرمايد:
ان الذين تولو امنكم يوم التقي الجمعان انما استزلهم الشيطان ببعض ما كسبوا ولقد عفا لله عنهم (آل عمران آيه 155)
كساني كه در روز احد پشت به جنگ شما كردند آنها را بجهت بعضي از كردارهايشان به گمراهي كشاند.
دنيا پرستي گروهي كه مأمور حفاظت شكاف كوه بودند و براي جمع غنيمت آمده بودند باعث شد كه حركت احد نه تنها به موفقيت نرسد بلكه موجبات ضربه خوردن مسلمين را نيز فراهم كند اگرچه در اين جريان مشركين موفق به از بين بردن اسلام نشدند.
نتايج جنگ احد:
شناخته شدن چهره هاي منافق در جامعه چهره هايي كه به ظاهر در لباس مسلمين هستند اما در زمان خطر با دلايل واهي خود را به عقب مي كشند، كشف اين واقعيت كه مسلمين دشمناني اين چنين در بطن جامعه خود دارند از مزاياي اين جنگ به حساب مي آيد.

جنگ خندق يا احزاب (غزوه)
غزوه خندق در سال پنجم اتفاق افتاد رسول گرامي (ص) در سال چهارم هجرت يهوديان بني نصير را به علت پيمان شكني آنان از مدينه اخراج كرد و قسمتي از اموالشان را ضبط نمود. بني نصير ناچار شدند به سوي خيبر كوچ كنند و در آنجا سكني گزينند و يا به سمت شام روند همين عمل سبب شد كه سران بني نصير دست به توطئه زده و آهنگ مكه كنند و قريش را به نبرد با پيامبر تشويق كنند نيروهاي عرب مشرك و يهود در اين نبرد به ضد اسلام بسيج شدند و با تشكيل اتحاديه نظامي نيرومندي قريب يك ماه مدينه را محاصره كردند چون در اين غزوه اجزاب و دسته هاي مختلف شركت كرده و مسلمانان بنا بر پيشنهاد سلمان فارسي براي مقابله با دشمن اطراف مدينه را به صورت خندق در آورده بودند اين غزوه را جنگ احزاب و گاهي غزوه خندق مي نامند.

آتش افروزان اين جنگ نقشه دقيقي براي بر اندازي اساس اسلام كشيدند و مسلمانان را با دسته هاي گوناگوني روبرو ساختند كه در طول تاريخ عرب بي سابقه بود و در همين زمان بود كه سران يهود در پاسخ افراد قريش كه آيا دين محمد بر حق است كه بر اساس يكتاپرستي است يا آيين ما؟ با كمال بي شرمي گفتند آيين بت پرستي بهتر از آيين محمد است.

شما در آيين خود استوار باشيد و كوچكترين تمايلي به آيين او پيدا نكنيد و با اين گفتار لكه ننگيني را بر دامن خود نشانده و چهره تاريخ يهود را كه سياه بود سياهتر كردند و با اين اعمال و گفتار حدود ده هزار عرب را براي جنگ با مسلمين گرد آوردند ولي با شجاعت حضرت علي (ع) در مبارزه و قتل عمر و همچنين نقشه ماهرانه جاسوسي نعيم بن مسعود و همچنين گفتگوهاي نمايندگان پيامبر (ص) با سران قبايل عطفان و فزاره هر چند به تصويب نهائي رسيدند و آخرين و مهمترين عامل كه در حقيقت مي توان آن را مدد غيبي ناميد و آن مدد غيبي اين بود كه ناگهان هوا طوفاني شد و سردي هوا شدت يافت انقلاب هوا طوري بود كه خيمه ها از روي زمين كنده مي شد و ديگهاي غذا از روي آتش پرت مي نمود، چراغها را خاموش نموده و آتش هاي افروخته را در وسط بيابان پخش مي كرد دشمن به ناچار آنجا را ترك گفته و كسي از آنها در آنجا باقي نماند.

غزوه بني قينقاع
يك ماه بعد از جنگ بدر زني از مسلمانان براي خريد رفته بود در حالي كه نشسته و مشغول ديدن و يا خريدن جنس بود عده اي از يهوديان بني قينقاع پايين پيراهن او را به بالاي آن سنجاق كردند و هنگامي كه زن از جاي خود بلند شد وضعيت زننده اي رخ داد پس از آن مسلماني به يكي از يهوديان حمله كرده و او را كشت و آنها نيز مسلمان را كشتند.
پيامبر (ص) به نزد يهوديان آمده و چنانچه در قرآن سوره آل عمران آيه 1 دلالت دارد، با ذكر ماجراي بدر و پيروزي اسلام، آنان را از سرانجام عهد شكني ترساند اما آنان اظهار داشتند كه از اين تهديد ها وحشتي ندارند و سخن از كثرت اموال و اولاد (نيروي اقتصادي و انساني) خود سر دادند. اصرار آنها بر قوت و قدرت خود نشان داد كه امكان خيانت و نقض عهد از ناحيه آنها وجود دارد طبيعي بود كه خيانت ناگهاني آنها با آن قدرتي كه داشتند كه قوت آنها بيش از ساير قبايل يهود بوده است ممكن بود به زيان بزرگي براي اسلام تمام شود و اين خطر وجود داشت كه بدون آنكه مسلمين متوجه شوند، شبانه آنها را از بين ببرند، لذا ترس از خيانت آنها موجب گرديد تا مسلمين وحشت كرده و آنها را از اين منطقه اخراج كنند. پيامبر با سپاهي به سوي آنها روانه شد و و پس از پانزده روز محاصره آنها خود تسليم شده و منطقه را به سوي شام ترك كردند.

غزوه بني نظير
ماجراي بني نظير دومين برخورد مسلمانان با يهوديان بود كه بعد از احد صورت گرفت آنها پيامبر را براي امري به قلعه خود دعوت كردند و تصميم به ترور پيامبر گرفتند. پيامبر(ص) بوسيله پيك الهي از اين ماجرا آگاه شد و با برگشتن به مدينه، مسلمين را آماده هجوم به بني نظير كرد.

تصور مسلمين آن بوده كه گمان نمي كرده اند بتوانند آنها را اخراج كنند كما اينكه خود يهود نيز گمان نمي كرده كه مي تواند از خود دفاع كند، اما خداوند با ايجاد وحشت در آنها، آنها را سست كرده و آنها تسليم گرديدند. قبل از حمله پيامبر دستور دادند كه نخلستانهاي آنها را از بين ببرند و طبيعي بود كه چنين حركتي براي آن بود كه آنها را وادار به تسليم كنند.
به هر حال پس از چندي تسليم شده و قرار شد غير از سلاحهاي خود هرچه مي توانند با خود ببرند و بدين شكل منطقه را ترك كردند و در حال خروج خانه هاي خود را بدست خود خراب مي كردند تا به دست مسلمين نيافتد و مسلمين نيز خانه هاي آنها را خراب مي كردند شايد به اين جهت كه آنها را از بازگشت به خانه هايشان نااميد كنند.

غزوه بني قريظه
سومين برخورد اسلام با يهوديان غزوه بني قريظه نام گرفت آنها علي رغم عهد نامه اي كه با پيامبر (ص) دائر بر عدم تجاوز بين آنها و پيامبر منعقد شده بود تصميم به همكاري با قريش را در ماجراي اجزاب گرفته بودند.
پس از فراغت احزاب خداوند به پيامبر دستور اكيد داد تا بسوي يهوديان بني قريظه حركت كند اين دستور به قدري اكيد بود كه حتي براي كساني كه نماز ظهر را خوانده بودند مقرر شد كه نماز عصر را در نزديكي بني قريظه بخوانند بني قريظه بدليل پيمان شكني خود آنهم در يك مرحله حساسي كه دشمن خارجي با قوت و نيروي زياد حمله ور شده مي بايست از بين مي رفت تا براي ديگران يك درس عبرت باشد قبلاً پيامبر دو گروه بني قينقاع و بني نظير را رها كرده بود و همين مطلب باعث شد تا بني قريظه نيز چنين بيانديشد كه با آنها نيز بهمان گونه رفتار خواهد شد اما اين بار حكم خدا كشتن آنها بود و پيامبر تصميم گيري را بر عهده سعد معاذ گذاشت كه او هم نظر داد كه مردان جنگنده آنان اعدام و اموالشان تقسيم زنان و فرزندانشان نيز اسير گردند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید