بخشی از مقاله
مقدمه
نگارگری هنری است در خدمت هنر کتابآرایی و کتابآرایی اصطلاحی است که مجموعهای از هنرهای گوناگون را دربرمیگیرد. این هنر فعالیتهایی نظیر نگارش، خط، خوشنویسی، طراحی، تزیینات، رنگ، صفحهآرایی و تصویرگری را شامل میشود. اگرچه با ظهور اسلام، مسلمانان تحت تأثیر تعالیم نبوی قرار گرفتند و از نقاشی دست کشیدند، ولی هنگامی که کانونهای فرهنگی امپراتوری ساسانی و بیزانس را فرو گرفتند با فرهنگ پرمایهای از نقاشی و تصویرسازی روبهرو شدند. این آشنایی سبب شد تا مسلمانان با سنتهای هنری گوناگونی از جمله شمایلنگاری مواجه شوند. واﮊه شمایل به معنی تصاویر مذهبی موجود در آیین و مذاهب مختلف است و شمایلنگاری١ اصطلاحی است که به دو امر اشاره دارد: یکی شیوه کار هنرمند در نوشتن تصویر و دیگری داستانی که تصویر آن را بازگویی میکند (آدامز، ١٣٨٨: ٥٠). بنابراین این واﮊه متضمن رابطهای است که میان متن مکتوب و تصاویر مذهبی وجود دارد. اما، با این توضیح، پرسش اینجاست که چه عاملی موجب شد تا نگارگر مسلمان در تصویرگریهای خود به شمایلنگاری گرایشی نداشته باشد؟
هر هنری همواره از هنرهای پیشین به عنوان ماده کار خود استفاده میکند؛ اما شمایلنگاری تا قرنها مورد توجه نگارگران مسلمان قرار نگرفت و فهم بایسته این مسئله پاسخدهی به همین پرسش است.
این پژوهش میکوشد تا با طرح این پرسش به این
اهداف نایل بشود:
١. نقد و بررسی دیدگاه مستشرقانی مانند اتینگهاوزن و گرابر؛
بررسی میزان تأثیرگذاری فقه شیعه و سنی در مسئله؛
.٣شناسایی علت بیمیلی از سوی نگارگر مسلمان به شمایلنگاری تا پیش از دوره ایلخانان.
این مقاله بهروش توصیفی- تحلیلی صورت پذیرفته و اطلاعات لازم از منابع کتابخانهای و مشاهده آثار جمعآوری شده است.
پیشینه تحقیق
برای این موضوع، تاکنون پژوهش و مطالعهای نظاممند و مستقلی صورت نگرفته است. با اینحال میتوان از برخی از منابع که در مورد شمایلنگاری نگاشته شده است استفاده کرد:
عکاشه (١٣٨٠) در کتاب نگارگری اسلامی، در بخش نگارگری دینی در اسلام، نقاشی دینی مسیحی و تصاویر دینی در اسلام را به صورت تطبیقی بررسی میکند. او معتقد است که تعداد تصاویر پیامبر در مقایسه با تصاویر عیسی در دنیای مسیحیت بسیار اندک است. وی بارها در کتاب خود به روشنی میگوید نگارگران مسلمان در تقابل با آرای فقها به تصویرگری دینی دست زدهاند.
بورکهارت (١٣٨٦) نیز در مقالههای »ارزشهای جاویدان هنر اسلامی«، »فضای خالی در هنر اسلامی« و »معنویت هنر اسلامی« تفاوت نگاه اسلام و مسیحیت نسبت به شمایل را بررسی میکند و بر این باور است که طرد تصویر دینی در اسلام دارای معنای منفی نیست، بلکه موجب میشود تا وقار را به انسان بازگرداند. وی چنین
فصلنامه علمی- پژوهشی نگره
تصویر ٢. پادشاه شام در محضر پیامبر، ورقه و گلشاه، قرن ششم، موزه توپقاپو، استانبول؛ مأخذ : www.greatestbattles.iblog
نتیجه میگیرد که شمایلنگاری مسیحی در سنت اسلامی به خوشنویسی بدل شد.
شایستهفر (١٣٩٠) نیز در مقاله »بررسی موضوعی شمایلنگاری پیامبر اسلام (ص) در نگارگری دوره ایلخانی و حضرت مسیح در نقاشی مذهبی بیزانس متأخر« میکوشد تا نشان دهد که نقاشی اسلامی از نقاشی بیزانس تأثیر پذیرفته است و در ضمن اشاره میکند که این هنر همواره تحت تأثیر منع و تأیید دینی بوده است.
اما دیگر تحقیقاتی که دراینباره صورت گرفته است بیشتر به خاستگاه و تطور این هنر مربوط است که از جمله میتوان به حبیباالله آیتاللهی و علیاصغر شیرازی در مقاله »شمایلسازی و شمایلآفرینی« و مرتضی افشاری در مقاله »بررسی روند نمادگرایی شمایلها در نگارگری اسلامی از منظر نشانهشناسی« اشاره کرد.
نخستین شمایل در نگارگری ایرانی
دیدگاههای مختلفی برای پیشینه شمایلنگاری ابراز شده است: برخی معتقدند که اولین نمونههای باقیمانده از تصاویر پیامبر (ص) و حضرت علی (ع) متعلق به نسخهای از ترجمه تاریخ طبری است. در نسخه مذکور که متعلق به اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم است، تصاویری از حوادث و رویدادهای زندگی پیامبر و امام علی (ع) به تصویر کشیده شده است (شایستهفر، ١٣٨٤: ١٤و ١٦). در مقابل، برخی اولین تصاویر را به جامع التواریخ خواجه رشیدالدین فضلاالله مربوط میدانند (هیلن برند، ١٣٨٠: ١١٠).
به نظر میرسد که بهرغم وجود تصاویر بسیار از پیامبر در دوره ایلخانی سابقه این کار به پیش از این دوره باز میگردد. اسداالله ملکیان شیروانی در مقدمه خود بر کتاب ورقه و گلشاه اولین نمونههای تصویری برجامانده از پیامبر اسلام در نگارگری ایرانی اسلامی را متعلق به همین نسخه فارسی میداند (محمدزاده، ١٣٨٧: ٢٧٩). ورقه
ﻭ گلشاه اثری عاشقانه از عیوقی است که ظاهراً در نیمه اول سده ششم و به احتمال زیاد در شیراز کار شده است (آﮊند، ١٣٨٩: ١٠٤). در داستان این کتاب، عاشق و معشوق در حوادث روزگار، بیآنکه به هم برسند، میمیرند. پس از این ماجرا، پادشاه شام، به محضر پیامبر مشرف میشود
ﻭ حضرت را از این ماجرا آگاه میکند. پیامبر بر سر قبر ورقه و گلشاه حاضر میشود و از خداوند درخواست میکند تا باری دیگر آنها را زنده کند. خداوند آن دو را زنده میکند و پیامبر آنها را به عقد یکدیگر در میآورد. همین مضمون داستان زمینه را برای نگارگر فراهم کرده است تا به تصویرگری پیامبر دست زند. در واقع، پیامبر اسلام در دو صحنه »پادشاه شام در محضر پیامبر« و »زنده شدن ورقه و گلشاه« به تصویر در آمده است.
در تصویر نخست که اشعار آن شامل پاسخ پیامبر به پادشاه شام است آن حضرت را در وسط تصویر و نشسته بر تختی شاهانه در وضعیتی میبینم که بعدها تنها یکبار در آثارالباقیه تکرار خواهد شد و آن مصورسازی آن حضرت از نمایی کاملاً روبهروست. در سمت راست پیامبر، پادشاه شام درخواست خود را بیان میکند و در سمت چپ ایشان، چهار خلیفه به تصویر درآمدهاند به طوری که حضرت علی (ع) جلوتر از همه و نزدیکترین فرد به پیامبر است. عمر پشت سر حضرت علی قرار دارد
ﻭ دو خلیفه دیگر در ردیف بالا به تصویر درآمدهاند.
در تصویر دوم که مربوط است به از قبر برخاستن ورقه و گلشاه، شکل مقبره نمونهای را از معابد و مقابر زیگوراتی بینالنهرین و ایران پیش از اسلام نشان می دهد. در این نگارهها، ویژگیهای نقاشی سلجوقی و مکتب بغداد قابل شناسایی است که از جمله میتوان به بازوبندهای پارچهای منقوش، هاله گرد دور سر همه پرسوناﮊها و گیسوان بلند اشاره کرد (محمدزاده، ١٣٨٧: ٢٨٠-٢٨١). در این تصاویر، رنگپردازی متعادل و موزون بوده، بیشتر از رنگهای قرمز و آبی استفاده شده است. ماریانا سیمپسون
۹۳
شماره۱۳پاییز۳۹
مسلمان به شمایل نگاری پیامبر اسلام (ص) تا قبل از دوره ایلخانی
تصویر ٣. زنده شدن ورقه و گلشاه، ورقه و گلشاه، قرن ششم، موزه توپقاپو، استانبول؛ مأخذ: همان
بر این باور است که نمونههای تصویری پیامبر اکرم در ایران به نگارههای مرزباننامه سعدالدین وراوینی مربوط است. این تصویر پیامبر از مقدمه کتاب است که نویسنده آن پس از حمد خدا، پیامبر اکرم را درود و سلام گفته است و همین فرصت را برای نگارگر فراهم کرده تا پیامبر را بر روی تخت و بههمراه یارانش به تصویر در آورد (عدل، ١٣٧٩: ١١٠).
با توجه به دیدگاههای فوق درمییابیم که نمونههایی اندک از شمایلنگاری تا پیش از دوره ایلخانی وجود دارد. از این روی، در این مقاله سخن بر سر علل و زمینه عدم شمایلنگاری تا قبل از دوره ایلخانی نیست بلکه منظور از این نوشتار بررسی علل و زمینه عدم گرایش به کشیدن شمایل تا قبل از دوره ایلخانی است. به دیگر سخن، چون شمایلنگاری در دوره ایلخانان به اوج و شکوفایی خود دست یافت هنوز جای طرح این پرسش باقی است که چرا تا پیش از این دوره شمایلنگاری بسیار اندک است و نگارگران به مصور کردن شمایل بیرغبتاند؟
فقدان الگو و نماد در اسلام
ریچارد اتینگهاوزن و الگ گرابر دراینباره دیدگاه قابل تأملی را طرح کردهاند. این دو مورخ هنر در پاسخ به این پرسش چنین نگاشتهاند:»اسلام با نبود زندگی ویژهای بهمثابه الگوی رفتاری و یا نماد و رمز دین، کمتر تحتتأثیر القائات و الهامات شمایلنگاری قرار گرفت« (اتینگهاوزن و گرابار، ١٣٨٤: ٧ـ٨).
با تأمل در این دیدگاه معلوم میشود که آنها بر این باورند که دو عامل موجب شد تا شمایلنگاری در اسلام مورد توجه قرار نگیرد: یکی نبود الگوی رفتاری و دیگری فقدان نماد و رمز در دین.
در رابطه با نبود الگوی رفتاری در اسلام باید به عقل و تجربه پذیرفت که وجود الگو برای آدمی امری ضروری است زیرا انسان موجودی کمالطلب است و برای رسیدن به کمالْ گزیری از مراجعه به الگو نیست. انسان به وسیله الگو میتواند نقصهای خود را رفع کرده، به رشد و تعالی
دست یابد و اگر اسلام الگوی رفتاری مناسبی را به بشریت معرفی نکند راهی خلاف عقل را رفته است. در آیات قرآن کریم از سه چهره شاخص به عنوان الگو سخن به میان آمده است: ابراهیم (ع)، یاران وی و حضرت محمد (ص) (ممتحنه: ٤؛ احزاب: ٢١). البته قرآن کریم با ادعای اینکه کتاب هدایت برای جهانیان است نمونههای دیگری را نیز بهعنوان سرمشق مطرح کرده است. حضرت مریم (ع) یکی دیگر از این نمونههاست که با اوصافی چون عفت و پاکدامنی، صدیقه و قانت (مطیع فرمان حق) و غیره ستوده شده است که میتواند الگوی هر زن و مردی قرار گیرد. اگرچه مسیحیان نیز میکوشند تا با توجه به انجیل حضرت مریم را بهعنوان الگو معرفی کند، ولی بررسیها نشان میدهد که در انجیل در مورد شخصیت وی زیاد سخن به میان نیامده است. بهگفته پروفسور میشل دوس، استاد تاریخ ادیان، در انجیلهای مختلف به بیانی پنج بار و به بیانی دیگر نوزده بار نام حضرت مریم آمده است که وی را در حد دختری عادی و تنها مادر پیامبر مطرح میکند و این در حالی است که نه ابتدای زندگی او معلوم است و نه انتهای زندگیاش؛ ولی در قرآن مجید جدا از اینکه نام یک سوره قرآن »مریم« نامگذاری شده است، ٣٤ مرتبه نام »مریم« آن هم با تعاریف و صفات پسندیده ذکر شده است (کاشانیها، ١٣٨٧: ٧٠). گفتنی است که قرآن تنها به ذکر الگوهای شخصیتی بسنده نکرده است، بلکه در آیات مختلف رفتارهایی را بهعنوان الگو به بشریت عرضه داشته است. برای نمونه میتوان به آیات پایانی سوره فرقان اشاره کرد که بسیار ظرافتمندانه به امور مختلفی از قبیل شیوه راه رفتن، نحوه برخورد با طبقه جاهل و غیره پرداخته شده است.