بخشی از مقاله


مقدمه

در سالهاي اخیر، حوزة روانشناسی شاهد ظهور رویکردي جدید، هرچنـد بـا سـابقهاي کهـن، بـه نـام »روانشناسی مثبتگرا« بوده که به جاي پرداختن به ترمیم آسیبها و اختلالات روانی، بـه مطالعـه نقـاط قوت و کمالات انسانی و بهطورکلی، ابعاد مثبت وجود آدمی پرداختـه اسـت و در پـی آن اسـت کـه از نقاط قوت انسانها، بهعنوان سپري علیه بیماريهاي روانی اسـتفاده نمایـد (سـلیگمن((Seligman، 2002، ص57؛ لوپز و اشنایدر، 2011، ص.(189 از بنیاديترین مفاهیم مطرح در ایـن رویکـرد مفهـوم شـادمانی میباشد. به همین لحاظ، حجم وسیعی از پژوهشها در سالهاي اخیر، به تبیین این سازه و پیشـایندها و پیامـدهاي آن پرداختـهانـد (میـرز و دینـر((Myers & Diener، 1995؛ چـن و فرنهـام((Cheng & furnham، 2003؛ دیویـد و همکـاران، 2013، ص.(339 نظریــهپـردازان در تحلیــل مفهـوم شــادمانی، بـه دو مؤلفــه شناختی و عاطفی اشاره نمودهاند. مؤلفه شناختی، بر رضـایت فـرد از زنـدگی (ارزیـابی فـرد مبتنـی بـر استانداردهاي ذهنیاش) و مؤلفه عاطفی، بر توازن لذت (تعادل بین هیجانات مثبت و منفی) اشاره دارنـد (دینر((Dinner، 1984؛ آرجیل((Argyle، 2001، ص22-19؛ کیتایاما((Kitayama و همکاران، .(2004

رضایت از زندگی، فرایندي است بر مبناي قضاوت شناختی، که بـهعنوان شاخصـی در جهـت ارزیابی کلی از کیفیت زندگی فرد مطرح شده است. در حقیقـت، رضـایت از زنـدگی، دنبـال ایـن است که تا چه حد نیازهاي اساسی انسان برآورده شده است و تا چه اندازه انواع دیگر اهداف، بـه عنوان اهدافی قابل دسترس میباشند (مهرابی و همکاران، .( 1385 رضـایت از زنـدگی، یـک سـازة مرکزي در شکل دادن به نظریههاي روانشناسـی اجتمـاعی در مـورد شـادمانی میباشـد (کولیـک 2006؛ دیوید و همکاران، 2013، ص.(405-339

در مؤلفه عاطفی، یکی از عمدهترین بحثهـا، مسـئله پیوسـتار شـادمانی اسـت. در گذشـته، غالـب نظریهپردازان بر این باور بودند که شادمانی عکس غم اسـت (لـوپز و اشـنایدر((Lupez & Snyder، 2011، ص(190، اما در سالهاي اخیر، بررسیهاي نظري و تجربی مؤید آن است که عواطـف مثبـت و منفـی، مستقل از یکدیگر میباشند؛ فرد میتواند همزمان آنهـا را تجربـه نمایـد. بـراي نمونـه، یـک دانشـجوي جدیدالورود ممکن است در آغاز ورودش به دانشگاه، شور و شـعف و نگرانـی را بـا هـم تجربـه کنـد. محققان در توجیه این استقلال، بـه دو مؤلفـه »برانگیختگـی« و »خوشـایندي« اشـاره نمودهانـد. بـه ایـن ترتیب، بر اساس تعامل این دو بعد، عواطف از یکدیگر متمایز میشوند. آنها معتقدند: عاطفه مثبـت بـالا نشاندهندة همه تجارب خوشایند نمیباشد، بلکه تنها تجارب خوشایندي را شامل میشود که همـراه بـا

پیشبینی مؤلفههای شناختی و عاطفی شادمانی بر اساس تجارب معنوی روزانه  ۷۲


برانگیختگی بالاست و بعکس (واتسون((Watson و همکاران، .(1985 با توجه به مبانی نظري در ارتبـاط با مفهوم شادمانی، براي دستیابی به تصویر جامعی از این مفهوم، بهتر است ارزیابی شـناختی رضـایت از زندگی و ارزیابیهاي عاطفی مثبت و منفی، مجـزاي از هـم مـورد بررسـی قـرار گیرنـد. ازایـنرو، ایـن پژوهش نیز براي بررسی سازة شادمانی هر دو مؤلفه شناختی و عاطفی مورد توجه قرار گرفت.

در تحلیل مطالعات انجامشده در زمینه شـادمانی، دینـر (1984) بـین دو رویکـرد تمـایز قائـل شـد: »رویکرد پایین به بالا« و »رویکـرد بـالا بـه پـایین.« در رویکـرد پـایین بـه بـالا، پژوهشـگران بیشـتر بـه رویدادهاي بیرونی، عوامل موقعیتی و ویژگـیهـاي جمعیـتشـناختی مـؤثر بـر شـادمانی مـیپردازنـد. درحالیکه در رویکرد بالا به پایین، فرایندهاي درونی زیربنـاي شـادمانی، مـوردنظـر محققـان اسـت. بـر اساس رویکرد دوم، انسانها به شرایط یکسان، واکنشهاي متفاوتی نشان میدهنـد و بـر اسـاس باورهـا، ارزشها، انتظارات و تجربیات منحصر به فرد خود، شرایط را ارزیابی میکنند.

تحقیقات مختلف در بررسی رویکرد پایین به بالا (دینر و همکاران، (1999، نشان دادهاند کـه عوامـل بیرونی، میزان کمی از واریانس شادمانی (تنها 8 درصد) را تبیین میکنند. با توجه بـه نتـایج تحقیقـات و تأثیر اندك عوامل بیرونی، مسیر تحقیق در حوزة شادمانی تغییر یافت و محققان به سمت رویکرد بالا بـه پایین گرایش یافتند. آنها به این نتیجه دست یافتند که باورها و ارزشهـاي درونـی، عـواملی هسـتند کـه تأثیر عوامل موقعیتی را تعدیل میکنند (وان دیرنداك، .(2012 ازاینرو، در این پژوهش نیز بـا رویکـردي بالا به پایین، به بررسی باورهاي معنوي فرد، بهعنوان زیرمجموعهاي مهم از سیستم باورهاي درونـی او و نقش این باورها در شادمانی پرداخته شد.

اهمیت معنویت و باورهاي معنوي در انسان، در چنـد دهـه گذشـته بـه صـورتی روزافـزون، توجـه روانشناسان و متخصصان بهداشت روانی را به خود جلب کرده اسـت. پیشـرفت علـم روانشناسـی از یکسو، و ماهیت پویا و پیچیدة جوامع نوین از سوي دیگر، موجب شده است که نیازهاي معنوي بشـر، در برابر خواستهها و نیازهاي مادي اهمیت بیشـتري یابنـد. بـهطـوريکـه سـازمان بهداشـت جهـانی، در تعریف ابعاد وجودي انسان، به ابعاد جسمانی، روانی، اجتماعی و معنـوي اشـاره مـیکنـد و نقـش بعـد چهارم، یعنی بعد معنوي را نیز در رشد و تکامل انسان مطرح مـیسـازد (وسـت((West، 1383، ص.(23 در متن تجدیدنظرشدة چهارمین ویرایش راهنماي تشخیصی و آماري اختلالات روانی، بخـش جدیـدي تحت عنوان »مشکلات معنوي« وجود دارد. در این بخش، میخوانیم: این طبقه زمانی به کار میرود کـه کانون توجه بالینی، یک مشکل معنوي باشد و نمونههایی از قبیل تجربههاي پریشـانکنندة از دسـت دادن ایمان یا تردید در مورد آن و مشکلات مربوط به تردید در مورد ارزشهاي معنوي را شامل میشود.

۸۲  ، سال هشتم، شماره اول، بهار ۴۹۳۱

با وجود تأکید روزافزون دانشمندان بر بعد معنـوي انسـان، هنـوز تعریـف واحـدي کـه دربرگیرنـدة تمامیت معنویت باشد، ارائه نشـده اسـت. در تعریـف لغـوي، واژة »معنویـت«، برگرفتـه از کلمـه لاتـین اسپیریتوس است که به معناي »نفس زندگی« است (شریفی و همکـاران، .(1387 از نظـر شـولز((Schulz (2002)، معنویت عبارت است از: تجربه ارتباط معنادار با خود، دیگـران، جهـان و قـدرت برتـر کـه بـه صورت عکسالعملها، روایتها و اعمال بیان میشود. وون، معنویـت را بـهعنـوان تـلاش دائمـی بشـر براي پاسخ دادن به چراهاي زندگی تعریف کرده است (مؤمنی و شـهبازيراد، .(1391 بیکـر، »معنویـت« را چیزي که به همه مسائل زندگی معنا میبخشـد، تعریـف مـیکنـد (عباسـی و همکـاران، .(1391 وي معتقد است: معنویت، تمرکز بر یک باور یا رابطـه بـا یـک نیـروي متعـالی اسـت. معنویـت، جنبـهاي از زندگی است که به آن هدف، معنا و شیوه عملکرد میدهد. اسوینتون و پاتیسون، معنویـت را جنبـهاي از وجود انسان میدانند که به فرد انسانیت میدهد(مؤمنی و شهبازيراد، .(1391 آنها معتقدنـد: معنویـت بـا ساختارهاي مهم فرد در ارتباط است و به فرد براي مقابله با مسائل زنـدگی کمـک مـیکنـد. پترسـون و سلیگمن (2004)، معنویت را ارتباط خصوصی و صمیمی بین انسان و خدا میدانند و معتقدند: دامنـهاي از فضیلتها که نشانه معنویت میباشد، در زندگی نمایانند و در یـک زنـدگی خـوب تجلـی مـییابنـد. یونگ (1370)، بر اصیل و درونی بودن این گرایشات تأکیـد مـیکنـد و ایـن گرایشـات را اصـیلتـرین تجربیاتی میداند که در ذات هر انسانی نهفته است. اما فروید، در برابر ادعاهاي مربـوط بـه تجربـههـاي معنوي، موضع دیگري اتخاذ کرده و گفته است: »من نمیتوانم این احساسات اقیانوسگونـه را در خـود کشف کنم« (پترسون و سلیگمن، 2004، ص.(599 گرچه تعریف غالبی از معنویت نمیتـوان بـه دسـت داد، اما مرور ادبیات، حکایت از آن دارد که در اکثر تعاریف، ارتباط با وجود مقدس یـا واقعیتـی غـایی و احساس هدفمندي در زندگی مدنظر قرار گرفته شده است.

الکینز و همکاران (1988)، معنویت را یک پدیده انسانی میدانند که به صورت قابلیت و ظرفیـت در همه افراد وجود دارد و مترادف با مذهبی بودن نیست. مطالعات اخیر نشـان مـیدهنـد کـه تفـاوتی بـین معنویت و مذهبی بودن وجود دارد (ماتیس، 2000؛ زینباور و همکاران، .(1997 هنگامی کـه آلپـورت از جهتگیري مذهبی صحبت میکند، دو نوع جهتگیري را از هم متمـایز مـیکنـد: یکـی، جهـتگیـري افرادي که مذهب آنها ناپخته و بیرونی است و دیگري، جهتگیري افرادي کـه مـذهبی پختـه و درونـی دارند (افراد معنوي). معنویت، مفهومی وسیعتر از مذهب دارد و به یک رونـد پویـا، شخصـی و تجربـی اشاره میکند. زینباور و همکاران (1997)، معتقد است که هـر دو کلمـه مـذهبی بـودن و معنویـت بـر

پیشبینی مؤلفههای شناختی و عاطفی شادمانی بر اساس تجارب معنوی روزانه  ۹۲ ۰۳  ، سال هشتم، شماره اول، بهار ۴۹۳۱
باوري نسبت به وجود یک جنبه متعالی از زندگی دلالت میکنند. به هر حـال، مـذهبی بـودن عقیـدهاي از آنهافَأَمﱠاعبارتند الﱠذینَاز:عَمِلُوا»آمَنُواالصﱠالِحاتِوَ فَهُمرَوْضَهٍیُحْبَرُونَفی« (روم: (15؛ اما کسـانی کـه
است که درجهاي از پذیرش افراد در فعالیتهاي عمومی و خصوصی عبادت کـردن را نشـان مـیدهـد. ایمان آورده و به عملهاي شایسته پرداختهاند، در آن روز مسرور و محترم به بـاغ بهشـت منـزل گیرنـد.
إِنﱠ الﱠذینَ قالُوا رَبﱡنَا» اللﱠهُقامُوا ثُمﱠفَلا خَوْفٌاسْتَ عَلَـیْهِمْلاهُـمْیَحْزَنُـونَو» (احقـاف: (13؛ آنهـا کـه گفتنـد
معنویت در مقابل، به توصیف ارتباطهاي خصوصی و صمیمی بـین انسـان و خـدا اطـلاق مـیشـود و آفریننده ما خداست و بر این سخن پایدار و ثابت ماندند بر آنها هیچ ترس و حـزن و انـدوهی نخواهـد
دامنهاي از فضیلتها نشانه این ارتباط میباشد. در نهایـت، مـیتـوان گفـت: کـه افعـال مـذهبی، تجلـی
قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمیعاً فَإِمﱠا یَأْتِیَنﱠکُمْبود.» مِنﱢیبِعَهُدىًهُدايَفَمَنْفَلاختَـوْفٌ عَلَـیْهِمْلاهُـمْیَحْزَنُـونَو«
معنویت را تسهیل میکند تا شخصیت معنوي سریعتر شکل گیرد. (بقره: (38؛ گفتیم همه از بهشت فرود آیید تا آنگاه که از جانب من راهنمایی بـراي شـما آیـد پـس هـر
در مطالعات حوزه روانشناسی معنویت، اخیراً سازهاي را جهت توصیف ارتباطات خصوصی انسـان
و قدرت متعال به کار بردهاند که »تجارب معنوي روزانه« نام دارد. درواقـع ایـن تجـارب، ادراك فـرد از کس پیروي او کند هرگز بیمناك و اندوهگینتَطْمَـئِنﱡنخواهدالﱠذینَشد.»آمَنقُلُـووَابُهُمْ بِـذِکْرِلﱠـهِال أَلا
بِذِکْرِ اللﱠهِ تَطْمَئِنﱡ الْقُلُوبُ« (رعد: (28؛ همان کسانی کـه ایمـان آوردهانـد و دلهایشـان بـه یـاد خـدا آرام
یک نیروي برتر در زندگی روزمره و ادراك او از تعاملش با این وجود مافوق جهـان مـادي اسـت. ایـن مییابد، آگاه باشید که تنها یاد خدا آرامبخش دلهاست.
تجارب شامل تجربیاتی است از قبیل ارتباط، لذت، احساس تعالی، قـدرت، راحتـی، آرامـش، کمـک و
یاري خداوند، هدایت خداوند، دریافت عشق خداوند، احساس حیـرت، شـکرگذاري، محبـت تـوأم بـا همچنین در کتاب غرر الحکم و درر الکلم حضرت علی میسـفرمایُنـد:رورُ» المـؤمِنِبطاعرَهِبﱢـهِ
دلسوزي و احساس نزدیکی به خداوند است. این تجارب جنبه مهمی از زندگی روزانه بسیاري از افـراد وحُزنُهُ علی ذَنبِهِ«، شادي مؤمن، به طاعت پروردگارش و حـزنش بـر گنـاه و عصـیان اسـت (اشـرفی و
هستند. تحقیقات مختلف نشان داده است که تجارب ایـن جهـانی تعـالی یـا احسـاس الهـی معنویـت، براري، .(1391 آنچه در قالب آیات و روایات به آن اشاره شد، تنهـا بخـش کـوچکی اسـت از آنچـه در
میتواند نقش برجستهاي در سلامت روان و پیامدهاي مثبت روانشناختی داشته باشـند (الیسـون و فـن، متون اسلامی با تعابیر مختلف، در خصوص اهمیت شادمانی باطنی و عوامل مـؤثر بـر آن، مطـرح شـده
Wardell است. اکثر تحقیقاتی که تاکنون در زمینه رابطه مفاهیم مذهبی- معنوي و شادمانی انجام گرفته اسـت، بـر
2008؛ واردل( ) و انگبرتسون، .(2006 نقش سازههاي دینی و مذهبی تأکید داشتهاند. در اکثر مـوارد، رابطـهاي مثبـت و معنـادار بـین شـادي و

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید