بخشی از مقاله
چاپ يكي از اساسيترين و مؤثرترين شيوههاي نگهداري، انتقال و اشاعه اطلاعات
فصــل اول:
كليات تحقيق
مقدمه:
در سراسر تاريخ افراد بشر همواره درپي بهبود توانايي خويش براي دريافت و جذب اطلاعات درباره محيط پيرامون خود و افزايش سرعت، وضوح و تنوع در انتقال مربوط به خود بودهاند . آنان كار برقراري ارتباط را با استفاده از اشارات سر ودست و علايم صوتي آغاز كردند. و براي انتقال پيامهاي خود به توسعه و تكميل يك
رشته ابزار غير لفظي پرداختند : موسيقي ، رقص ، طبل ، آتشهاي نشانه ، نقاشي و ديگر نمادهاي ترسيمي مانند پيكتوگرام از اين دستهاند. در پي پيكتوگرام ، ايدئوگرام كه اهميت ويژهاي داشت ، زيرا به بيان موضوعي يا انديشه انتزاعي كمك ميكرد. اما آنچه به نوع بشر در دنياي حيواني ، يك موقعيت ممتاز بخشيد تكامل زبان بود. كه به ارتباط انساني ، رسايي و دقت بخشيد. تمام اين ابزارهاي ارتباط كه هم زمان از آنها استفاده ميشد، درفرآيند تشكل افراد به صورت
جامعه و براي بقاء آنان ابزاري ضروري بود.
خط، دومين پيشرفت و دستاورد عمده بشري، به كلام ، دوام و بقاء و به جوامع استمرار بخشيد. خط يا نوشتن ، كه همانا استفاده از نشانههاي نموداري براي توصيف منظم زبان گفتاري است، به نظر برخي صاحب نظران موثرترين رويداد در سراسر تاريخ فرهنگي و يكي از بزرگترين دستاوردها در تاريخ تمدن است . عصر پيش از تاريخ با اختراع خط پايان يافت و آدمي از تاريكي آن دوره به روشني تاريخي پاي نهاد و نوشتههايي برجا گذاشت و تصوير روشن يا روشنتري از خود و
پيرامون خود به آيندگان نشان داد. خط ابزاري بود براي نگاه و حفظ داشتن هرگونه پيام و يا اطلاع در زمان حال و آينده و ابزراي براي از ميان برداشتن موانع برسر انتقال ، حفظ و نگهداري دانستههاي بشري و استمرار جامعه انساني بود. سومين دستاورد بزرگ تاريخ بشري كه تاريخ عصر ارتباطات نوين از آن آغار ميشود ، اختراع چاپ بود فني كه در چين در قرن هشتم ميلادي و در اروپا در قرن پانزدهم پديد آمد. سرانجام اين امكان به وجود آمد كه تعداد زيادي از نسخههاي يك كتاب بدون توسل به جريان پر زحمت نسخهبرداري دستي تهيه شود. و همچنين چاپ تا اندازه زيادي سرشت روتدها و رويدادهاي تاريخي را نيز تغيير داد، زيرا دان و اطلاعات تا آن زمان در اختيار افراد محدودي بود و اختراع چاپ اين حصار را شكست. فراوان بودن كتاب ، ميل به سوادآموزي را كه تا قرن شانزدهم تقريباً بخشهاي گستردهاي از جوامع شهري در برخي از كشورها را در برگرفت برانگيخت.
اختراع ماشين چاپ ، مشكل ديرين آزادي انديشه را پديد آورد . زيرا تغييرات به راحتي و بدون ابراز مقاومت از سوي پاسداران مذاهب و عقايد سياسي رخ نميداد ، درست آنگونه كه سقراط بهاي «فاسد كردن» جوانان را با زندگي خود پرداخت. و يك سانسور سنتي توسط پاسداران مذهب به كتابها و مطبوعات غير ادواري اعمال ميشد.
همينطور نيز اين چشمانداز كه «انديشهؤهاي خطرناك» بتواند به نحوي گسترده در سراسر كتابهاي چاپي جريان يابد موجب اقداماتي پيشگيرانه شد. چاپخانهها تنها با داشتن پروانه كار اجازه فعاليت داشتند و پياپي كارشان توقيف ميشد يا اينكه واقعاً از ميان ميرفتند.
در قرن هفدهم به دنبال كتاب ، جزوه و سپس روزنامهها پديد آمد با اختراع و رواج چاپ ، توليد كتاب و انتشار روزنامههاي جهان شاهد پديدهاي بود كه از آن به عنوان انفجار اطلاعاتي ياد ميكنند. پديدهاي كه به كمك تكنولوژي حركت سيل آسايي داشته ميباشد. چاپ از زمان رواج عمومي آن در قرن شانزدهم در اروپا تا سالهاي اخير كه سده بيستم به پايان رسيده است. به مدت چند قرن تنها ابزار موثر و كارآمد نشر بود، اما اكنون اين حكومت بلامنازع و انحصاري بيرقيب چاپ درهم شكسته است و راهها و ابزارهاي ديگري به سدت آورده و عرصههاي فعاليت آن دگرگون شده است.
فناوريهاي جهان امروز، چاپ را به عرصه تازهاي كشانده كه با گذشته متفاوت است چاپ و نشر هم اكنون دستخوش تحولاتي است كه رهاوردهاي نظام اطلاعاتي و ارتباطي ، دم به دم بر شتاب آن ميافزايد. به طوري كه هم اكنون از دو مفهوم نشر چاپي و نشر غيرچاپي سخن به ميان ميآيد . تحولات اطلاعاتي و ارتباطي شرايطي ايجاد كرده است كه ميتوان اثر منتشر كرد، اما از چاپ استفاده نكرد. در اين تحقيق برآنيم كه بيشتر به جنبهي نشر چاپي و تحولاتي كه از آغاز تاكنون با آن مواجه بوده بپردازيم.
اهميت تحقيق:
چاپ يكي از اساسيترين و مؤثرترين شيوههاي نگهداري، انتقال و اشاعه اطلاعات در سراسر تاريخ بشر است. چاپ موجب شد ذهنيت بشر به نوشتار و به نقش تبديل شود و به صورت كثير به ديگران انتقال يابد، در واقع چاپ يك نياز ضروري براي بشر بود تا بتواند انديشههاي خود را نگهداري و انتقال دهد. اهميت و ضرورت اين تحقيق از همين نياز ضروري بشر ناشي ميگردد. چرا كه تحقيق در روند گسترش صنعت چاپ در جوامع انساني ما را به اين موضوع ميكشاند كه يك جامعه در چه سطحي از رشد فرهنگي قرار دارد.
رشد و توسعه پديدهاي است همه جانبه، رشد علمي و فرهنگي بدون رشد فكري و معنوي تحقق نيافته است و از شاخصهاي اصلي و عمدة رشد فكري و معنوي ، انتشار كتاب است.
يكي از عواملي كه باعث عدم توسعه يافتگي كشورهاي جهان سوم ميباشد فقر فرهنگي مردمان اين كشورهاست. در كشورهاي جهان سوم ، رشد فرهنگي به حدي نيست كه بتواند پشتوانه قابل اتكايي براي فعاليتهاي علمي ، فني ، صنعتي و ديگر باشد. كتاب ، جزوه و مطبوعات كه ستون اصلي اين پشتوانه است به اندازة لازم توليد و منتشر نميشود و به اندازة كافي خوانده نميشود.
پس چاپ و نشر نه تنها شيوهاي براي نگهداري ، انتقال و اشاعه اطلاعات است، بلكه نقش ويژهاي در توسعه يافتگي كشورها ايفا ميكند.
از سوي ديگر، كتاب ، مجله ، روزنامه و آنچه كه به وسيله چاپ انتشار پيدا ميكند ، يك وسيله ارتباطي محسوب ميشود و به صورت نوشتههاي چاپ شده روي كاغذ راه خود را طي ميكند و به مخاطب منتقل ميشود. و به اين جهت در قلمروي مطالعات مربوط به ارتباطات قرار ميگيرد.
تعريف
«چاپ» واژهاي است كه احتمالاً از chapana (چاپانا) واژه هندي گرفته شده است. در هند، به چاپ كردن «چهاپه» و به چابگر «چهاپه گر» ميگويند. اين واژهها در روزنامههاي فارسي هند به كار گرفته شده است.
عدهاي معتقدند كه چاپ از «چاو» مغولي گرفته شده و چاو نوعي پول در عصر ايلخانيان بوده است. اما به نظر ميرسد صاحبنظران بيشتر به پذيرفتن اشتياق از ريشة هندي تمايل دارند تا مغولي.
واژه عربي «طبع» و مشتقال آن نيز ، البته اكنون كمتر، در زبان فارسي به كار گرفته است اما برخي تركيبات مانند «حق طبع» يا «تصحيح مطبعهاي» هنوز در زبان فارسي كاربرد دارد. واژه ديگري كه براي چاپ به كار ميرفته ، «باسمه» است . و اصطلاح «باسمه كاري» ، در عصر مغولان در ايران رايج بود و به عمل و وسيلة انتقال نقش و طرح روي پارچه و موارد ديگر گفته ميشود . بعدها در عصر صفويه ، باسمه تغيير معنا داد و تقريباً همان معنايي را پيدا كرد. كه امرز كلمة چاپ در زبان فراسي دارد.
چاپ چيست؟
چاپ عبارت است از فن ، صنعت و گاه نيز هنر نقش كردن كلمات و تصاوير بر كاغذ، پارچه ، پلاستيك ، فلز ، شيشه و نظاير آنها. چاپ اكنون فرايندي است كه براي انتقال نقش و تصاوير با سرعت بالا و حجم زياد به كار ميرود، مانند چاپ كتاب ، روزنامه ، مجله ، تمبر ، اعلاميه ، پوسترها و اخيراً مدارهاي چاپي ميباشد.
فصل دوم( مطالعات نظري )
بخش اول
از نخستين انقلاب فرهنگي تا انقلاب اطلاعاتي و ارتباطي
نخستين انقلاب فرهنگي با اختراع خط آغاز شد. خط يا نوشتن، كه همانا استفاده از نشانههاي نموداري براي توصيف منظم زبان گفتاري است، به نظر برخي از صاحبنظران، هوشمندانهترين و مؤثرترين رويداد در سراسر تاريخ فرهنگي و يكي از بزرگترين دستاوردها در تاريخ تمدن است. عصر پيش از تاريخ يا اختراع خط پايان يافت. آدمي از تاريكي آن دوره به عهد روشن تاريخي پاي نهاد و نوشتههايي بر جاي گذاشت و تصوير روشن يا روشنتري از خود و پيرامون خود به آيندگان نشان داد.
خط، تدبير و ابزاري است براي نگاه داشتن و انتقال هرگونه پيام يا اطلاع در زمان حال و آينده. نياز بشر به برقراري ارتباط، پيش از خط نيز به قوت خود باقي بود، اما اين نياز را حافظه و ارتباط شفاهي برآورده ميساخت. در موارد بسيار، وظيفة يادسپاري، يادداري، يادآوري و انتقال به ديگران و آيندگان به گروه خاصي از مردم سپرده ميشد كه حافظههاي نيرومندي داشتند و در حفظ و نگهداري امين بودند؛ براي مثال در صدر اسلام و پيش از كتابت قرآن كريم، عدهاي به نام «حْفّاظ» كه از ياران و نزديكان پيامبر اسلام (ص) بودند، سورهها و آيات را به ياد ميسپردند. ولي انتقال شفاهي محدوديتهايي دارد، از جمله:
- بدون تماس حضوري ممكن نيست؛
- نيازمند زماني است كه متناسب انتقال باشد؛
- محدوديّت مكاني دارد؛
- بسياري چيزها، مانند شكل ، تصوير، نقشه، طرح و هر آنچه جنبة بصري و تصويري دارد، از اين طريق قابل انتقال نيست؛
- ميزان و حجم انتقال از اين راه بسيار محدود است.
اما انتقال كتبي مشكلات انتقال شفاهي را ندارد، زيرا:
- به زمان محدود نيست؛
- به مكان مقيّد نيست؛
- محدوديّت حجم و ميزان ندارد؛
- محدوديّت يادگيري ندارد؛
- محدوديّت انتقال آن بمراتب كمتر از انتقال شفاهي است.
از عصر خط تا عصر چاپ
خط، ابتكار و تدبيري بود براي غلبه بر اين محدوديتها و از ميان برداشتن مانعهاي سر راه انتقال. در طول تاريخ و در جامعههاي مختلف، از مواد گوناگوني براي نوشتن استفاده شد، مانند سنگ ، چوب، استخوان، ني، برگ و پوست درختان، پوست جانوران، عاج فيل، پارچه، لوحههاي گلي، صفحههاي موم اندود و سرانجام كاغذ. هر كدام از اينها امكانات كاربردها و محدوديّتهاي خود را دارد، اما هيچكدام نتوانسته است جاي كاغذ، اين وسيلة كارآمد و آسان را بگيرد.
نخستين پيشينههاي خط از راه كاوشهاي باستانشناسي در بينالنهرين و مصر به دست آمده است. قدمت اين پيشينهها به هزارة چهارم قبل از ميلاد ميرسد. سومريان نخستين قومي بودند كه از خط در زمينههاي مختلف تمدن خود سود بردند و پيشينة بسياري از فعاليتها، از جمله معاملات و معاهدات
بازرگاني خود را بر لوحههاي گلي ثبت كردند. بابليان، آشوريان و هيتيان نيز روي لوحههاي گلي مينوشتند و آنها را با گرماي خورشيد يا حرارت تنور ميپختند، سخت ميكردند و به آنها عمر طولانيتر ميبخشيدند. مصريان پاپيروس را اختراع كردند و روي طومارهاي پاپيروس نوشتند. نوشتههاي مصريان باستان به كتابهاي امروزين بيشتر شباهت دارد تا به لوحههاي گلين همسايگان همروزگارشان. چينيان باستان نخست روي باريكههاي چوب و خيزران مينوشتند، اما
بعدها كاغذ را اختراع كردند و روي آن نوشتند. يونانيان، طومارهاي پاپيروس را از مصريان اقتباس، و روميان شيوه و مادة نوشتن را از يونانيان اخذ و بعدها نيز خود از مادة ديگري استفاده كردند. ايرانيان باستان بر كتيبههاي سنگي و لوحههاي گلين مينوشتند. در عصر ساسانيان استفاده از اوراق كاغذ، تقريباً به شكل امروزي، آغاز شد. در عصر تمدن اسلامي، نوشتن، استفاده از كاغذ و تدوين كتاب به اندازهاي وسعت گرفت كه در تاريخ تمدن و فرهنگ بشر بيسابقه بود. بعضي از كتابهايي كه در اين تمدن نوشته شده است با كتابهاي امروزين تفاوت چنداني ندارد، و حتي برخي از آنها از نظر نفاست و ظرافت هنري بيمانند است. در سدههاي ميانه و تا عصر چاپ در اروپا، حتي تا مدنهاي مديد پس از اين عصر، نوشتن بر پوست و كاغذ در آن قاره تداول داشت.
با رشد و پيشرفت فرهنگ و تمدن، كتاب بتدريج پديد آمد و به بهترين رسانه براي مجموعههاي كامل و جامع اطلاعات در هر حوزهاي تبديل شد. كتاب، ابزار مؤثر انتقال فكر، فرهنگ و دانش، و نيز دستاورد ميراثهاي گذشتگان براي سپردن به آيندگان در آن جمع شد. كتاب، محمل نشر انديشه قرار گرفت، اما با اين وصف، امان تكثير و اشاعة آن محدود بود. كتاب را بايد كاتبان و نسّاخان مينوشتند، و چون در روز بيش از چند صفحه نميشد نوشت، و نور شمع و چراغ در شب نيز
براي نوشتن كافي نبود، هفتهها و گاه ماهها طول ميكشيد تا از كتابي نسخهاي يا نسخههاي ديگري تهيه ميكردند. تكثير كتاب بسيار محدود، وقتگير و گران بود، و همين محدوديتها مانع از آن ميشد كه همة افراد جامعه به كتاب دسترسي داشته باشند. شاهان، اميران، اشراف و صاحبان قدرت و ثروت ميتوانستند كتاب بخرند و در تملك خود نگاه دارند. در حقيقت دستيابي به كتاب و استفاده از آن، يا به عبارت ديگر، بهرهمندي از دانش و اطلاع، با پايگاه فرد در سلسله مراتب اجتماعي معمولاً ارتباط مستقيم داشت؛ از اين رو كتاب فقط در اختيار عدهاي اندك و جمعي معدود قرار ميگرفت. اگر در جامعهاي نهادهايي نبود كه
دسترسي همة افراد يا بخشنهايي از جامعه را به كتاب ميسّر سازد، اگر نظام اجتماعي از طبقات نفوذناپذير تشكيل ميشد، اگر كتاب در سنت جامعه جايگاهي والا نداشت، و سرانجام اگر امكانات محدود بود، نه تنها فرهنگ عمومي روي به تنزل مينهاد، چه بسا كه اشتياقهاي فردي براي فراگيري به هيچ جايي نميرسيد. تحوّل بنيادي و زير و زبرساز در تاريخ فرهنگي بشر زماني بروي داد كه دانش و اطلاعات از انحصار عدهاي اندك خارج شد و در اختيار همة افراد جامعه و سراسر جامعة بشريت قرار گرفت.
از عصر چاپ تا عصر اطلاعات و ارتباطات
در تاريخ فرهنگي بشر، از ابتدا تاكنون، شايد پس از اختراع خط هيچ رويدادي به اهميت اختراع چاپ نباشد. اين اختراع همچون ضربهاي بود كه در انبار نهاني را گشود و گنجينههاي احتكار شده و پنهاني آن را در اختيار و در دسترس علاقهمندان و همگان گذاشت. چاپ، فروريختن ديوارهاي انحصار دانش و شكستن زندان اطلاعات بود. به قول مارتين لوتر، رهبر اصلاحگر كليساي مسيحي، چاپ رهايي دوم نوع بشر بود، رهايي از جهل (ولاديميرف، لئون 1350، ص 13) .
چاپ تا اندازة زيادي سرشت روندها و رويدادهاي تاريخي را نيز تغيير داد، زيرا دانش و اطلاعاي كه تا آن زمان در ملكيت قشر محدودي از جامعه بود، روي كاغذ جمع و ثبت شد و در برابر ديدگان علاقهمندان قرار گرفت. چاپ اين امكان را فراهم آورد كه انديشهها با سرعت و به سهولت به ميان همة آحاد مردم برده شود. همين تأثير زير و زبرساز بود كه موجب شد اصطلاح «انقلاب دوم فرهنگي» تاريخ بشر را براي اختراع چاپ به كار ببرند.
پايان سدههاي ميانه و آغاز دورة جديد در تاريخ اروپا با تحولات سياسي، اقتصادي و فرهنگي تازهاي همزمان شد. ظهور طبقة متوسط، شكوفا شدن اقتصاد و افزايش نسبي درآمد مردم در اروپا، جماعتي را فعال و وارد صحنة جامعه كرد كه پيش از آن در متن رويدادها و تاريخ حضور نداشتند. مردم عادي به ميدان آمدند و در ادارة امور كشور با اشرافزادگان انحصارطلب و حلقة بستة نجبا و اعيان شريك شدند. انحصار آموزش نيز شكسته شد و اعضاي همة طبقات امكان خواندن و نوشتن يافتند. شمار دانشگاهها و دانشگاهيان بسيار شد، و همة اينها بركتاب و كتابخواني تأثير گذاشت.
در اروپا تا حدود سدة پانزدهم دسترسي به كتاب بسيار دشوار و نسخههاي خطي بسيار گرانقيمت بود. در صومعههاي مسيحي و ديگر مراكز آموزشي كه بايد كتابخانه ميداشتند و به كتاب مراجعه ميكردند، كتابها را در گنجههاي مخصوص و در بسته و مقفّل نگاه ميداشتند، يا عطف كتابها را با زنجير به ميزها ميبستند. نوشتهاند كه قيمت كتاب آنقدر گران بود كه يك جلد كتاب مقدس خطي يا كتاب ادعيه را، كه مورد حاجت مسيحيان بود، با يك ملك معاوضه ميكردند. طبقة متوسط تا حدود سدة پانزدهم به سطحي نرسيده بود كه بتواند مالك كتاب باشد، اما سه واقعة فرهنگي ، يا ماهيتاً فرهنگي، در اروپا روي داد و سب شد كه طبقة متوسط به كتاب دسترسي پيدا كند. اين سه پيشرفت عبارت بود از:
1. نوشته شدن بعضي كتابها به زبانهاي ملي و بومي بر اثر وقوع جنبشهاي سياسي، فكري، مذهبي؛
2. فراوان شدن، و در نتيجه ارزان شدن كاغذ، و مآلاً پايين آمدن قيمت كتاب؛
3. اختراع چاپ، عرضة انواع كتابهاي چاپي به جامعه.
با اختراع و رواج چاپ، توليد كتاب در اروپا و نيز توليد جهاني كتاب با آهنگي كه در تخيّل نميگنجيد، سده به سده افزايش يافت. حدود 1500 م. شمار كتابهايي كه در اروپا به چاپ رسيده بود، تخميناً به 30 هزار عنوان ميرسيد، و اين رقم يك قرن بعد به 250 هزار عنوان بالغ شد، و سه قرن بعد در سدة نوزدهم از 7 ميليون عنوان فراتر رفت. بنا به برآوردها و پيشبينيهاي محتاطانه، در پايان سدة بيستم به حدود 25 ميليون عنوان خواهد رسيد(ولاديميرف، لئون، 1350، ص 13). اين رقم يكي از مصداقهاي بارز انفجار اطلاعاتي است، پديدهاي كه اكنون ميكوشند به كمك دستاوردهاي الكترونيك، نظامها و تجهيزات رايانهاي و شيوههاي اطلاعرساني، حركت سيلآسا، بارش تگرگوار و فروغلتيدن بهمنگون آن را مهار كنند.
اختراع خط و چاپ، ايجاد دو شيوه و دو نظام دگرگونساز در انباشتن، انتقال و بازيافتن اطلاعات است. اختراع خط، سنت شفاهي را به سنت كتبي تغيير داد. بار سنگيني را از حافظه و تواناييهاي ذهني بشر برداشت و اينها را آزاد ساخت تا به گونة بهتري در خدمت هدفهاي بهتر و خلاقتر به كار گرفته شوند. با اختراع چاپ، سنت كتبي تقويت و بر دامنه، ابعاد، سرعت و امكانات آن افزوده شد و فرهنگ نوشتاري پديد آمد و قوام و استحكام يافت. چاپ و نشر، كه بهترين وسيله براي اشاعة فكر و انديشه و احساس و مناسبترين ابزار براي ارتقاي فرهنگي، اعتلاي علمي، و تعالي فكري قرار گرفت، به يكي از بنياديترين فعاليتها و نهادهاي جامعه تبديل شد. بويژه انتشار روزنامهها، مجلهها و ساير نشريات ادواري و غيرادواري، خطوط اصلي رخسار ارتباطي جامعه را تغيير داد.
از شروع به كار دستگاه چاپ در نيمة سدة پانزدهم تا انتشار نخستين روزنامه در دنياي غرب حدود نيمة سدة هفدهم، بيش از دو سده نگذشت. از همين سده انتشار مجلات علمي و از سدة پس از آن، انتشار مجلات ديگر آغاز شد و كتاب (نشرية غيرادواري) در كنار نشريان ادواري، تا مدتهاي مديد مهمترين ابزار ارتباط فرهنگي بشربود. البته اين نكته را بايد در نظر داشت كه در ميان نشريات غيرادواري هيچ ابزاري با كتاب برابري نميكند، چه از لحاظ پيشينه، چه از نظر كاربرد و قدمت و چه از حيث دامنه و وسعت. با اين حال، همة اين مواد با هم و در كنار هم ميراث فرهنگي جوامع بشري را تشكيل ميدادند و گذشته را به حال و حال را به اينده پيوند ميدادند. بيدليل نبود كه در روزگار پيشين، هرگاه انسانها ميخواستند عناد خود را نسبت به قومي به شديدترين و سنگدلانهترين وجه نشان
دهند، آثار كتبي آن قوم را ميسوزاندند، يا در آب ميانداختند، يا با آب ميشستند. آثار كتبي كه از ميان ميرفت، ارتباط فرهنگي افراد آن قوم در زمان حال سست، گسيخته و بيبنياد ميشد؛ پيوند كتبي با اينده ميگسست و انتقال با مانع جدّي رو به رو ميگرديد. گويي كه از منسوج درهم بافتة فرهنگي، تارها را بشكند. اقوامي كه سنت كتبي نداشتند، يا سنت كتبي خود را از دست ميدادند، براي حفظ و بقاي موجوديّت خود و نگاه داشتن ميراثهاي مشترك و جمعي،
ناگزير دست به تلاشهاي ديگري ميزدند. تلاشهايي كه چه بسا به هيچ روي نميتوانست جاي چند اثر مكتوب را بگيرد. تصور كنيد كه شاهنامة فردوسي، براي مثال، نسخههايش در حملة مغول از بين رفته بود، يا مثنوي مولانا و ديوان سعدي و حافظ، مانند بسياري از آثاري كه در حملهها و غارتها و آتشسوزيها نابود شد، خداي ناكرده به دست ما نرسيده بود. براستي فرهنگ ايراني بدون شاهنامه، بدون مثنوي و بدون شعرهاي س عدي و حافظ، يا بدون آثار رازي، بوعلي، بيروني، خواجه نصير، ملاصدرا، و بسياري ديگر چگونه فرهنگي ميبود؟ جامعة فرهنگ ايراني را مبنا و ملاك قرار ندهيد؛ جامعهاي را در نظر بگيريد كه بنيان
فرهنگي و قومي آنان بر يك يا چند اثر بيش نيست، و شمار چنين جوامعي زياد است. براستي اگر اين آثار، كه به منزلة ستون اصلي موجوديت و وحدت و هويت فرهنگي آنهاست، از ميان رفته بود، چه اتفاقي ميافتاد؟