بخشی از مقاله

چکیده

تربیت دینی در همه دورانها عالوه برحفظ اساس کشور، تمدن ساز بوده است و هرگاه تربیت دینی به انحاراف کشیده شده است، تحااول آفرینی و حرکت از جامعه گرفته شده و افراد و جامعه با نوعااااای بی هااااویتی و بی فرهنگی رو به رو شده است.

دین به عنوان یکی از اصیلترین احساسات فطری بشر است که در طول تااریخ به شکلهای مختلفی بروز یافته است و در هر مورد آثار فرهنگی و تمدنی از خود به یادگارگذاشته است. تأثیری که تربیت دینی برافراد میگذارد، میتواند تمام انرژیها و فعالیتها را در جهت انقالبها، اصالح تمدنها و فرهنگها به کارگیرد و آثار عظیمی را از خود به یادگار بگذارد، تا آنجا که برخی معتقدند تمدن بشری بادون وجاود تربیات دینی ممکن نبوده و نیست.

این مقاله با هدف بیان تاثیر تربیت دینی صحیح در شکل گیاری تمادن اساالمی در گذشته و آینده با روش توصیفی_تحلیلی - تحلیل اسنادی - به بحاث مایپاردازد و از یافتاههاای عماده تحقیاق میتوان به مواردزیر اشاره کرد که تربیت دینی عواملی را میآفرینند که میتواند در نقش روح فرهنگی، تحاول آفرینی، بالندگی و رشد تمدن را به دنبال داشته باشد.

تمدن اسالمی در دروههای مختلف، هماواره تحات تاأثیر دین،مخصوصاً تربیت آن بوده و آثار تربیتی دین بر فرهنگ و تمدن هویدا بوده است. تربیات دینای از طریاق مولفههای چون علم گرایی، آزادی، استقالل، کرامت و روشهای چون وحدت گرایی، قانون گرایای، عقال گرایای، جوان پروری و نظام سازی زمینه ساز تمدن نوین اسالمی را فراهم میکند.

مقدمه

تربیت دینی در همه دورانها علاوه برحفظ اساس کشور، تمدن ساز بوده است و هرگاه تربیت دینی به انحراف کشیده شده است، تحول آفرینی و حرکت از جامعه گرفته شده و افراد و جامعه با نوعی بی هویتی و بی فرهنگی رو به رو شده است.

دین به عنوان یکی از اصیلترین احساسات فطری بشر است که در طول تاریخ به شکلهای مختلفی بروز یافته است و در هر مورد آثار فرهنگی و تمدنی از خود به یادگارگذاشته است. تأثیری که تربیت دینی برافراد میگذارد، میتواند تمام انرژیها و فعالیتها را در جهت انقلابها، اصلاح تمدنها و فرهنگها به کارگیرد و آثار عظیمی را از خود به یادگار بگذارد، تا آنجا که برخی معتقدند تمدن بشری بدون وجود تربیت دینی ممکن نبوده و نیست.

با نگاهی به روند فراز و فرود تمدن اسلامی در طول تاریخ و چالشها و خطراتی که با آن مواجه بوده است، شاید بتوان گفت: هیچ زمانی به اندازه شرایط کنونی شاهد پویایی و رشد اسلام در عرصههای مختلف نبودهایم. به طور قطع، پیروزی انقلاب اسلامی و نظام سازی بدیع بنیانگذار آن بر پایه اسلام ناب محمدی از اتفاقات کمسابقه و شاید بیسابقه در طول تاریخ بودهاست. نظامی که، خط کلی آن رسیدن به تمدن نوین اسلامی [2]در پرتو تربیت دینی است.

تربیت دینی عواملی را میآفرینندکه میتواند در نقش روح فرهنگی، تحول آفرینی، بالندگی و رشد تمدن را به دنبال داشته باشد. فرهنگ و تمدن اسلامی در دروههای مختلف، همواره تحت تأثیر دین،مخصوصاً تربیت آن بوده و آثار تربیتی دین بر تعلیم و تربیت، فرهنگ و تمدن هویدا بوده است.

بهطور کلی، تمدن تشکل هماهنگ انسانها در حیات معقول با روابط عادلانه و اشتراک همه ی افراد و گروههای جامعه در پیشبرد اهداف مادی و معنوی انسانها در همه ی ابعاد مثبت است.[3] به عبارت دیگر: تمدن مجموعهای است پیچیده از پدیدههای اجتماعی قابل انتقال، شامل؛ جهات دینی و مذهبی، اخلاقی، زیباشناختی، فنی یا علمی مشترک در همه اجزای یک جامعه وسیع و یا چندین جامعه مرتبط با یکدیگر[4]با این تعریف بطور اجمال میتوان گفت: مساله ما این است که تربیت آنهم تربیت دینی با چه مولفهها و الزامات و راهبردهایی باعث بوجود آمدن تمدن نوین اسلامی میشود.

لذا محقق سعی دارد با بهره گیری از نظرات اندیشمندان و صاحبنظران، تربیت دینی را بعنوان یکی از عوامل زمینه ساز در تمدن نوین اسلامی تبیین نموده و در این مقاله به سه پرسش بنیادین پاسخ داده خواهد شد:

-1مفهوم شناسی تربیت دین و تمدن اسلامی چیست؟

-2 مبانی تربیت دینی، زمینه ساز تمدن نوین اسلام کدامند؟

-3 روشهای تربیت دینی، زمینه ساز تمدن نوین اسلامی کدامند؟

با توجه به ماهیت عنوان این مقاله و نیز با ملاحظه ساختارعقلی- نقلی و محتوای پرسشهای بالا، روش پژوهشی مورد استفاده، روش تحلیلی - اسنادی خواهد بود.

بعد از اتمام این مقدمه، ابتدا تعریف و بیان مفاهیم تمدن اسلامی و تربیت دینی میپردازیم و پس از تبیین ماهیت و ساختار تربیت دینی و تمدن اسلامی، مبانی و روشهای تربیت دینی زمینه ساز تمدن نوین اسلامی به طور جداگانه مطرح خواهد گردید.

بیان مفاهیم

تربیت دینی

هر گونه فعالیت هدفمندی است که به منظور ایجاد شناخت و باور به معارف دینی و تقویت آن، گرایش به ارزشها و هنجارهای دینی، و التزام عملی به احکام و دستورهای دینی مطرح شود و در مجموع، زمینه ساز تکوین هویت دینی رشد متعادل دین داری متربی در همه جنبهها گردد

مجموعه تعالیم و دستورهایی است از جانب خداوند که نگرش و بینش انسان را برای تنظیم وظایف و روابط او با نظام هستی اعم از طبیعت، خود، خانواده و دیگران شکل میدهد و او را در ایفای آنچه در زندگی دنیوی و اخروی بایسته و شایسته است یاری میرساند.لذا دین ناظر به همه شئون زندگی انسان است.[6]مجموعه حقایق و ارزشهایی است که از طریق وحی یا الهام یا هر طریق قطعی دیگر به ارمغان میرساند و هدایت و سعادت انسان را تامین میکند.

کریمی، تربیت دینی را فراهم کردن فرمتهای طبیعی و درون یاب میداند تا افراد بتوانند با تجربه شخصی و الهام از فطرت خویش بارقه تعالی بخش دین را کشف کنند.

رهنمایی معتقد است تربیت دینی در برگیرنده فراگیری آموزشی دینی است کهصرفاً به قصد یادگیری و کسب اطلاع از مسائل زیربنایی و روبنایی، جهان شناختی یا عقیدتی یک دین انجام میپذیرد.[9] قرآن کریم مفهوم تربیت دینی را این گونه بیان میکند :

 "خداوند از میان خود مردم، پیامبر و فرستاده ی خود را برانگیخت تا آیات خدا را بر آنها بخواند و آنها را

تربیت و تذهیب کند و کتاب خدا را به آنها تعلیم دهد . اگر چه پیش از آشنایی به مبانی تعلیم و تربیت اسلامی آشکار گمراه بوده و راه صحیح زندگانی را درست نمی شناختند".

داوودی معتقد است، تربیت دینی عبارت است از مجموعه اعمال عمدی و هدف دار به منظور آموزش گزارههای معتبر یک دین به افراد دیگر، به نحوی که آن افراد در عمل و نظر به آن آموزهها متعهد و پایبند باشند. براساس این تعریف، تربیت دینی منحصر به مسجد، کلیسا یا مدرسه علمیه نیست، بلکه در هر جایی ممکن است تلاشی هدف دار برای آموزش معارف دینی صورت گیرد، خواه مسجد یا منزل یا هر جای دیگر.

بنابراین،تربیت دینی مجموعه تدابیر و روشهایی که برای ایجاد، ابقاء و اکمال عقاید، اخلاق و اعمال دینی اتخاذ و اجرا میگردند که در این مقاله به آن پرداخته شده است.

تمدن اسلامی

تمدن در لغت، عکس بداوت - بادیهنشینی - است. معادل آن در عربی » حضاره« است. ابن منظور در لسان العرب آورده است که حضارت اقامت در حضر است

فرهنگ دهخدا تمدن را به معنای تعلّق" به اخلاق شهر و انتقال از خشونت و جهل به حالت ظرافت انس و معرفت" معنا کرده است

در اصطلاح علوم اجتماعی »تمدن« همانند بسیاری دیگر از مفاهیم رایج در علوم انسانی معنای مورد قبول همگان پیدا نکرده است. ویل دورانت مینویسد: »تمدن به شکل کلی آن عبارت است از نظمی اجتماعی که در نتیجه وجود آن، خلّاقیت فرهنگی امکانپذیر میشود و جریان پیدا میکند .وی برای تمدنها چهار رکن و عنصر اساسی را برمیشمارد:

.1 پیشبینی و احتیاط در امور اقتصادی

2 .سازمان سیاسی

.3 سنن اخلاقی

.4 کوشش در راه

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید