بخشی از مقاله
کودک آزاری
مقدمه:
کودک آزاری رفتاری است که بصورت آگاهانه و ناآگاهانه توسط بزرگسالان نسبت به کودکان انجام می شود.خشونت نسبت به کودکان یک نمونه اشکار از ارتباط غیر طبیعی بین والدین و کودک و مراقبت کنندگان آنان است که بالاخره منجر به صدمات غیر قابل جبران به جسم، احساسات ، عواطف و ابعاد روانی او می گردد. به منظوربررسی اعمال خشونت والدین و تاثیر آن بر پرخاشگری کودکان این مطالعه انجام شد.
بدرفتاری با کودکان از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. یعنی کودکانی که مورد بدرفتاری قرار می گیرند ، خود در آینده والدینی بدرفتار می شوند. با توجه یافته های پژوهش حاضر و شیوع نسبتا بالای خشونت نسبت به کودکان و پیامدهای آن از جمله پرخاشگری کودکان که خود منجر به اسیبهای عمدی و غیر عمدی بسیاری می گردد، اجرای برنامه های آموزشی برای خانواده ها می تواند در جهت کاهش خشونت موثر واقع شود.
معضل دیگر،کودکان خياباني مقوله يي است که در حال حاضر اکثر کشورها به خصوص کشورهاي آسيايي را درگير کرده است و اينان کودکاني هستند که به دلايل مختلفي چون فقر، طلاق، مهاجرت، شيوه هاي تربيتي خانواده، اختلالات جسمي و رواني و... در خيابان ها رها شده اند. اصطلاح کودک خياباني براي نخستين بار در سال 1815 به وسيله «ماي هو» در انگليس به کار برده شد و بعد از سال 1979 در امريکا مصطلح شد و بعدها در کشورهاي ديگر هم رواج يافت.
ساده مثل كودكآزاري
هرگونه آسيب جسمي يا رواني، سواستفاده جنسي يا بهرهكشي و عدم رسيدگي به نيازهاي اساسي افراد زير 18 سال توسط ديگر افراد و به صورتي كه غيرتصادفي نباشد، كودك آزاري تلقي ميشود. كودك آزاري به سه دسته مهم تقسيم ميشود : كودك آزاري جسمي به هر عملي كه منجر به آسيب عمدي جسمي كودك شود گفته ميشود. آزار جنسي، درگير نمودن كودك در فعاليتهايي است كه منجر به ارضا جنسي افراد بزرگسال ميشود.
غفلت يا بيتوجهي سومين دسته است كه معمولا در خانوادههاي كمدرآمد مشاهده ميگردد. غفلت عبارتست از اهمال و غفلت والدين از تامين نيازهاي اساسي كودك كه براي بهتر زيستن او ضروري هستند. بيتوجهي جسماني به تاخير در مراقبت بهداشتي، ترك، اخراج، مراقبت گسيخته، سرپرستي ناكافي، بيپروايي و بيملاحظگي نسبت به امنيت و رفاه كودك گفته ميشود. بيتوجهي عاطفي شامل مهرورزي و عاطفه ناكافي، سواستفاده افراطي يا مزمن از همسر در حضور كودك يا سواستفاده از داروها و الكل در حضور او و مواجهه او با رفتارهاي ناسازگارانه اطلاق ميشود.
بحثهايي كه بر سر تعاريف و حدود كودك آزاري درميگيرد به طور كامل خودش را در قوانين ايران نشان ميدهد. طبق ماده 7 قانون ماده 59 قانون مجازات اسلامي و ماده 109 قانون مدني، تنبيه توسط والدين به منظور تاديب و تربيت طفل در صورتي كه متعارف باشد جرم تلقي نميشود. سالهاست كه بين كارشناسان حقوقي، جامعهشناسان و فعالان اجتماعي بر سر حد تاديب بحث درميگيرد اما تا كنون قانون جواب قانعكنندهاي به اين مساله ندادهاست.
با توجه به اينكه يكي از مهمترين منابع قانون در ايران شرع است مراجع عظام هم در پاسخ به يك استفتا نظر خود را درباره كودكآزاري اعلام كردند. آيتالله العظمي سيستاني تنبيه بدني را جايز ندانسته مگر اين كه تاديبي كه لازم است متوقف بر آن باشد و در اين صورت پدر يا كسي كه از سوي او مجاز است ميتواند به نحوي كه موجب سرخ يا كبود شدن نباشد كودك را بزند ولي به احتياط واجب نبايد از سه ضربه سبك تجاوز كند
و به هر حال اگر موجب سرخي يا كبودي شد ديه دارد حتي اگر از سوي پدر باشد و به احتياط واجب زدن به هر نحو باشد پس از سن بلوغ جايز نيست. او در پاسخ به سوالي كه آيا ميتوان كودك را از سرپرستي پدر و مادر كودكآزار كه در مراجع قانوني به اثبات رسيده است خارج كرد؟ گفته است اگر حاكم شرع تشخيص دهد كه پدر و مادر از نظر حفظ سلامتي كودك مورد اطمينان نيستند ميتواند آنها را از حق حضانت و سرپرستي كودك محروم كند. در خصوص مجازات پدر و مادر آزاردهنده هم گفته شده كه اگر آزار آنها مستلزم ديه باشد بايد بپردازند بلكه در مواردي قصاص نيز در مورد مادر اجرا ميشود.
آيتالله العظمي مكارم شيرازي نيز در اين باره گفته است كه كودك آزاري در شرع اسلام جايز نيست و هرگاه پدر يا مادري مرتكب چنين كاري شوند حاكم شرع ميتواند آنها را تعزير كند و اگر كاري باشد كه منتهي به فوت يا نقص عضو يا جراحتي گردد ، ديه دارد ولي تنبيههاي جزئي و مختصر كه هيچگونه اثري روي بدن نگذارد آن هم در صورت ضرورت ،مانعي ندارد و چه بهتر كه از آن هم صرف نظر شود و از طريق تشويق و محبت اقدام به تربيت شود.
آيتالله العظمي صانعي اعتقاد دارد در راستاي ادب و تربيت كودكان توسط والدين تنها اذن حداكثر پنج ضربه و يا شش ضربه نه زيادتر آن هم با انحصار راه تربيت به آن و در مسير جلوگيري از فساد اخلاقي و ارتكاب كارهاي ناشايست و به شرط اينكه ضربه به طور سخت و موجب زخم شدن و يا تغيير رنگ پوست نباشد اجازه داده شده. وي در مورد مجازات والدين اينگونه فتوا داده است كه بعنوان دفع منكر و آزار و اذيت نه تنها جايز است بلكه واجب ميباشد ليكن به هر حال بايد و به هر نحو ممكن آنها را وادار به عمل تكليف واجب حضانت و تربيت نمود تا هم به تكليف و وظيفه واجب خود عمل نمايند و هم بار، و زحمت فرزند داري كه آنها سبب آن بودهاند به عهده ديگران نيفتد.
آيتالله العظمي موسوي اردبيلي هم حد شرعي تنبيه اولاد را آن اندازهاي دانسته كه موجب ديه نباشد آن هم در صورتي كه اولاد بدون آن تنبيه تربيت نشود و بيش از آن اندازه موجب ديه بر پدر و مادر ميشود و موارد مختلف است ،ممكن است در بعضي از آنها قصاص باشد. حكم شرعي والديني كه بچه را بيشتر از حد شرعي تنبيه مذكور در فوق ، اذيت ميكنند، قهرا مراتبش مختلف است در بعضي از موارد موجب ديه و در بعضي از موارد موجب قصاص ميشود.
با مجاز دانسته شدن تنبيه به صورتي كه شامل چند ضربه و بدون آثار صدمهديدگي باشد شايد بتوان راحتتر در مورد حدود تنبيه در ايران تصميم گرفت. هرچند كه معمولا موارد خفيف اين چنيني اصلا گزارش نميشوند كه مورد بررسي قرار بگيرند.
كودك آزاري چيست وبه چه رفتارهايي گفته ميشود ؟
كودكان به علت ويژگيهايي كه از نظر سني دارند بسيار آسيب پذير هستند و نياز به حمايت و مراقبت ما دارند . اما گاهي بزرگسالان به دلايل مختلف به جاي حمايت و مواظبت از كودكان ، آنها را مورد آزار قرار ميدهند .
كودك آزاري شامل رفتارهايي است كه توسط افراد بزرگسال نسبت به كودكان صورت ميپذيرد و به نوعي به سلامت جسمي و رواني كودك آسيب ميرساند . رفتارهايي كه به صورت تصادفي انجام ميشوند(مثل تصادف با اتومبيل ) شامل كودك آزاري به حساب نمي آيند .
كودك آزاري چگونه صورت ميگيرد ؟
1- كودك آزاري جسمي : رفتارهايي كه به جسم كودك آسيب ميزند . مانند كتك زدن ، سوزاندن ، مجروح كردن ، شكستن و....
2- كودك آزاري رواني :رفتارهايي كه به سلامت رواني كودك آسيب ميرساند مانند توهين كردن ، ترساندن ، تحقير كردن ، تبعيض و....
3- بي توجهي و غفلت : توجه نكردن به نيازهاي اساسي كودك مانند تغذيه ، بهداشت ، پوشاك ، آموزش و...
4- سوء استفاده : استفاده از كودكان در ارتباط با مواد مخدر ، واداشتن آنها به كارهاي دشوار ، سوء استفاده جنسي و...
چرا كودكان مورد آزار قرار ميگيرند ؟
1- نا آگاهي والدين : گاهي والدين يا افراد ديگر كه به كودكان آزار مي رسانند ، نمي دانند كه رفتار آنها كودك آزاري است . و اين گونه رفتار ها را عادي و معمولي مي انگارند .
2- مشكلات اقتصادي : فقر باعث كيشود كه كودكان از دسترسي به نيازهاي اساسي خود مانند آموزش ، بهداشت ، تغذيه و... محروم شوند و يا والدين به علت فشارهاي مالي با رفتارهايي مانند پرخاشگري ، خشونت ، بي توجهي و... كودكان را مورد آزار قرار دهند .
3- اعتياد : به علت خصوصياتي كه در افراد معتاد ايجاد ميگردد مانند پرخاشگري ، بي مسئوليتي ، كاهش عواطف و .... سبب ميشود كه كودكان مورد آزار به ويژه از نوع سوء استفاده قرار گيرند .
4- بيماري هاي رواني : در صورتي كه والدين به بيماريهاي رواني مبتلا باشند ، با رفتارهايي مانند تند خويي ، خشونت ، ناسازگاري ، بي توجهي و... سبب آزار كودكان ميشوند
5- مشكلات خانوادگي : مشاجرات شديد و طولاني والدين ، جمعيت زياد خانواده ،شيوه هاي تربيتي نامناسب ، در برخي موارد وجود ناپدري و نا مادري و... سبب ميشود كه كودكان مورد آزار قرار بگيرند .
6- مشكلات كودكان : كودكاني كه مشكلات نسبتا شديد و پايدار دارند بيشتر از ساير كودكان مورد آزار قرار ميگيرند . مانند كودكاني كه دچار بيماريهاي جسمي مزمن و طولاني مدت يا مشكلات رفتاري از قبيل پرخاشگري ، بي قراري ، بيش فعالي ، اظطراب ، شب ادراري و... هستند به علت مشكلاتي كه براي بزرگسالان ايجاد ميكنند و نيز به سبب نا آگاهي والدين ، اغلب مورد آزار جسمي و رواني قرار ميگيرند .
7- مشكلات مدرسه : مشكلاتي كه در مدرسه براي دانش آموزان ايجاد ميشود مانند انتظار بيش از حد ، نديدن تفاوتها ، ايجاد اظطراب ، ترس و رقابتهاي شديد ، تبعيض ، تنبيه بدني ، تحقير و توهين و... سبب آزارهاي جسمي و رواني كودكان ميشوند.
چگونه مي توانيم كودك آزاري را كاهش دهيم ؟
1- كودكان را بهتر و بيشتر بشناسيم :شناخت كودكان و نيازهاي آنها سبب ميشود كه رفتار بهتري نسبت به آنها داشته باشيم .براي اين كار ميتوانيم از روشهاي مختلف مانند خواندن كتابهاي مناسب ، شركت در كلاسهاي آموزشي ، مشورت كردن با افراد آگاه در اين زمينه و... استفاده كنيم .
2- علت كودك آزاري را بشناسيم: كودك آزاري مانند هر رفتار ديگري علتي دارد . سعي كننيم علت آنرا پيدا كنيم و با بر طرف كردن آن ، كودك آزاري را كاهش دهيم.
گاهي ممكن است برخي مشكلات را نتوانيم از بين ببريم ، در آن صورت پذيرفتن آن بهتر از آزار دادن كودك است .
3- از ديگران كمك بگيريم : كمك گرفتن و مشورت كردن نشانه هوشياري و آگاهي است ، نه ناتواني . براي كاهش مشكلات خود مي توانيم از مراكز مشاوره حضوري ، تلفني ، سازمانهاي غير دولتي ، افراد آگاه و... كمك بگيريم .
4- آرامش خود را حفظ كنيم : زندگي هميشه با مشكلات همراه است ، سعي كنيم خشم خود را كنترل كرده و براي مشكلات چاره جويي نماييم .بسياري از كودك آزاري ها در شرايطي انجام ميگيرد كه والدين قادر به كنترل خشم خود نيستند ، كنترل خشم ، آموختني است و ميتوانيم با تمرين بر خشم خود غلبه نماييم.
كودك آزاري چه زيانهايي براي كودك بهمراه دارد؟
كودكي دوران رشد و شكل گيري شخصيت انسان است . انواع كودك آزادي در اين سالهاي حساس و مهم ، به رشد و سلامت كودك آسيب جدي ميرساند . كودكان آزار ديده در همه جنبه هاي رشد مانند رشد جسمي ، ذهني ، رواني و اجتماعي با مشكلات و نارساي هاي فراواني روبرو خواهند شد . بررسي هاي انجام شده نشان ميدهد بسياري از انسانهايي كه در دوران كودكي قرباني آزار و بد رفتاري بوده اند در بزرگسالي خود به آزار كودكان پرداخته اند و اين يكي از بزرگترين زيانهاي كودك آزاري است كه سبب تداوم آن ميگردد .
چگونه ميتوانيم از كودك آزاري پيشگيري كنيم ؟
پيشگيري هميشه بهتر ، آسانتر و سريعتر از درمان است . براي پيشگيري از كودك آزاري مي توانيم از راهكارهاي زير استفاده كنيم:
1- دقت در ازدواج و تشكيل خانواده ، خودداري از ازدواج هاي تحميلي ، ناشناخته، شتابزده و ازدواج در سنين پايين .
2- توجه به تنظيم خانواده و تعداد مناسب فرزندان
3- افزايش آگاهي خود در زمينه پرورش فرزندان و شيوه هاي مناسب رفتار با آنها .
4- پذيرش مسئوليت ها و انجام وظايف خود به عنوان پدر ، مادر ، سرپرست و ... نسبت به كودكان
5- آشنايي با حقوق و نيازهاي اساسي كودكان .
6- توجه به سلامت جسمي و رواني خود و كاهش فشارهاي عصبي و مشكلات رفتاري خود كه سبب كودك آزاري ميشود .
7- تقويت روحيه كمك گرفتن هنگام برخورد با مشكلات و آشنايي با مراكز حمايتي ، امداد در مورد كودكان و خانواده ها.
كودكآزاري نيمي از خشونتهاي خانگي را تشكيل ميدهد
"هر وقت او به خانه ما مى آمد من فرار مى كردم و گوشه پذيرايى پنهان مى شدم. او هميشه مرا با لگد كتك مى زد و يكبار به قدرى به سر من ضربه وارد كرد كه ديگر نمى توانستم سر پا بايستم و خوابيدم. وقتى از خواب بيدارشدم نمى توانستم چشمهايم را باز كنم. اطراف چشمهايم كبود شده بود و سرگيجه شديدى داشتم. نمى دانستم چرا او چشم ديدن مرا نداشت. فكر كردم حالا كه در رختخواب افتاده ام دست از سرم بر مى دارد اما او مرا سوار ماشين پيكان خودش كرد و به بيابانها برد. او مى خواست با چاقو مرا بكشد.
بعد جملاتى را به من گفت و از من خواست تا آنها را تكرار كنم و او صداى مرا با موبايل خودش ضبط كرد و بعدها آنها را براى مادرم پخش مى كرد. او از من مى خواست تا از مهربانى هاى او نسبت به من و مادرم حرف بزنم. چند بار هم او مرا بلند كرد تا از پنجره بيرون بيندازد. من خيلى ترسيدم و گريه كردم. هميشه همسايه ها هم برايم گريه مى كردند اما كارى از دستشان بر نمى آمد. او حتى مادرم را هم كتك مى زد و چند بار قصد داشت مادرم را خفه كند. از ديدن او وحشت داشتم چون تعريف كرده بود تا به حال چندبار دوستانش را با چاقو زده است. او خودش به من گفته بود كه بچه پرورشگاهى است و هميشه دوست دارد يكى را بزند تا دلش خنك شود."
هفت سالگي براي تحمل اين همه آزار سن كمي است، اما او شايد از خوش شانسترين قرباني هاي كودك آزاري باشد كه توانسته به صورت زنده در دادگاه از خود دفاع كند.
ضعف جسمي و ناتواني در دفاع از خود، همواره باعث ايجاد خشونت بوده است. زنان، كودكان، معلولان و... همواره قربانيان خشونتي بوده اند كه توان دفاع در مقابل آن را نداشته اند. از زماني كه بابليان و مردم روم باستان دختركان خود را وقف معابد مي كردند، زماني كه صداي ناله هاي نوزادان تازه به دنيا آمده دختر در عربستان زير خاك خفه مي شد تاريخ كودك آزاري شكل مي گرفت. در دوره اي از تاريخ ايران هم روسپي خانه هايي پسرانه وجود داشت كه غالبا متعلق به دربار بود. پسران كوچك لباسهايي دخترانه پوشيده و علاوه بر ارائه خدمات عمومي به پادشاهان، مورد سو استفاده جنسي آنان هم قرار مي گرفتند.
در آمريكا انجمن مبارزه با كودك آزاري در سال 1874 تشكيل شد. در دهه 1940 در اين كشور گزارشهاي درماني بدون توضيح علت آسيب ديدگي فرضيات جديدي را در مورد سورفتار با كودكان مطرح كردند.
در فرانسه نيز حدود 100 سال پيش "تارديو" متخصص پزشكي قانوني فرانسه سندرم كودك آزاري جسمي خصوصا آزار جسمي عليه كودكان ناتوان را گزارش نمود.
در دو دهه اخير همزمان با توجه بيشتر به مسائل كودكان، كودك آزاري نيز بيشتر مورد نظر قرار گرفته. تصويب كنوانسيون حقوق كودك در سال 1989 و پذيرفتن اين كنوانسيون از سوي كشورهاي جهان از جمله ايران را، ميتوان نقطه عطف جهاني درباره توجه به كودكان دانست.
در ايران به جز موارد حاد كه منجر به آسيب شديد يا حتي فوت مي شود گزارش مشخصي درباره كودك آزاري وجود ندارد. بزرگترين واقعه كودك آزاري در ايران ماجراي قتل 33 كودك و نوجوان در تهران و ديگر شهرها توسط شخص به نام علي اصغر بروجردي، معروف به اصغر قاتل بود. اين مرد 42 ساله در سال 1313 به جرم ارتكاب جنايتها و قتلهاي متعدد اعدام شد.
او در تهران باميه فروش بود و پسران كم سن و سال را كه براي خريد باميه به او مراجعه مي كردند فريب ميداد و به خرابههاي جنوب تهران ميكشاند و پس از سو استفاده و آزار جنسي آنان را به قتل ميرساند. اصغر در سن 22 سالگي به جرم همجنسگرايي به زندان محكوم شده بود و در بازجوييهايش در اين باره ميگفت:" پس از آزادي تصميم گرفتم كه از اين پس كودكان را پس از كامجويي به قتل برسانم. به قدري از اين عمل لذت ميبردم كه حد و وصفي بر آن متصور نبود، مخصوصا پس از آن كه خون قربانيان خود را ميخوردم..."
آخرين مورد تاريخي كودك آزاري در ايران بيجه بود كه ۱۸ كودك را پس از آزار جنسي در پاكدشت ورامين به قتل رسانده بود. بيجه به ۱۶ بار قصاص نفس، يك بار اعدام به خاطر لواط، ۱۵ سال حبس و ۱۰۰ تازيانه محكوم شد. بيجه را در 27 اسفند سال 83 اعدام كردند.
كودكآزاري معضل است يا اغراق؟
به گفته كارشناس دفتر آسيبديدگان اجتماعي سازمان بهزيستي، نتايج بررسي شيوع برخي از موارد كودك آزاري در ايران (سال 82 )نشان ميدهد كه طبق گزارش والدين در طول 24 ساعت قبل از زمان بررسي 50 درصد كودكان يك تا 5 سال، 38 درصد كودكان 6 تا 11 سال و 23 درصد كودكان 12 تا 18 ساله مورد مطالعه مورد بداخمي، غضب و بياعتنايي مراقبين خود قرار گرفته بودند. به گفته وي همچنين 31 درصد كودكان 1 تا 5 سال، 5/20 درصد كودكان 6 تا 11 سال و 7/8 درصد كودكان 12 تا 18 سال توسط مراقبين خود مورد تنبيه بدني در 24 ساعت قبل از بررسي قرار گرفته بودند كه بر اثر تنبيه بدني،
آثار تنبيه بر روي بدن 2/2 درصد كودكان 1 تا 5 سال، 5/1 درصد كودكان 6 تا 11 سال و 1/1 درصد كودكان 12 تا 18 سال وجود داشته است. طبق نتايج اين تحقيق 8هزار مورد خشونت خانگي مشاهده شده كه نيمي از آن را كودكان تشكيل ميدادند. از اين ميزان 20 درصد مربوط به كودكآزاري جنسي ميشد.
در پژوهشي ديگر مطالعه 2240 دانشآموز دبيرستاني شهر تهران نشان داد كه 32 درصد دانشآموزان دست كم يكي از موارد بيتوجهي و غفلت را تجربه كردهاند. همچنين 1600 دانشآموز نوعي از آزار را در مورد خود گزارش دادند كه از اين ميان، 43.2 درصد آزار جنسي، 23.4 درصد آزار عاطفي 4.7 درصد آزار جنسي بود.
بررسي موارد كودكآزاري جنسي با استفاده از يادداشتهاي موجود در پروندههاي سازمان پزشكي قانوني كشور (مربوط به تهران) نشان داد كه در طي سه سال از بهار 1371 تا اسفند 1373، مجموعا 325 مورد مراجعه به سازمان پزشكي قانوني جهت وقوع كودكآزاري رخ داده كه 237 مورد آنها را دختران و 87 مورد را پسران زير 15 سال تشكيل ميدادند.
بررسي فاصله زماني از هنگام وقوع تجاوز تا هنگام مراجعه به مراجع قانوني نشان داد كه دختران معمولا ديرتر از پسران و پس از چندين بار تجاوز به مراجع قانوني مراجعه ميكنند. در حالي كه اكثرا پسران پس از يك بار مورد تجاوز واقع شدن، مورد را نسبتا سريع به مراجع ذيربط اطلاع ميدهند. دادهها حاكي از آن بود كه 79 درصد از دختران موضوع را پس از گذشت يك هفته يا بيشتر از وقوع آزار جنسي اطلاع دادهاند.
همين مساله ميتواند دليلي بر احتمال شيوع بيشتر آزار جنسي در دختران باشد چرا كه بسياري از موارد مخفي مانده و به مراجع قانوني اطلاع داده نميشود. آزار جنسي زنان را علاوه بر اين بايد در قالب قتلهاي ناموسي هم پيگيري كرد. جايي كه فرد متجاوز كه معمولا از اعضاي خانواده است با كشتن قرباني و متهم كردن او به بيآبرويي سعي در پاك كردن عمل خود دارد.
نگاهي به گزارش 5 سال فعاليت صداي يارا، اولين خط کمک فکری به کودکان و نوجوانان در ایران كه در دی ماه سال 1379 توسط انجمن حمایت از حقوق کودکان راه اندازی شده است نشان ميدهد كه از چهارده هزارتماس تلفنی گرفتهشده با اين خط تلفن، مادران با 78% کل تماسها در صدر تماسهای صدای یارا قرار دارند و تنها 5% از تماسها توسط پدران صورت گرفته است همچنین 12% از تماسها توسط کودکان و نوجوانان انجام شده است .
از مجموع تماسهایی که با صدای یارا برقرار شد ، 20% مربوط به موارد کودک آزاری است بیشترین مورد آزار جسمی با 65% است که به طرق مختلفی نظیر کتک زدن با دست و کمربند ، کشیدن موی سر ، سوزاندن و .... اعمال شده است. آزارهای روانی و عاطفی کودک شامل تحقیر ، توهین ، حبس در خانه ، وادارکردن به تکدی گری و ... با 32% در رتبه بعدی قرار دارد .3% از تماسهای کودک آزاری مربوط به سوء استفاده جنسی از کودکان می باشد .54% از کودکان آزار دیده دختر و 46 % پسر بودهاند.
كودكآزارها، قربانيان قبلي كودكآزاري
آنها شايد قصيالقلب، خشن و يا بياحساس به نظر برسند، اما در واقع آنها هم روزي قرباني بودهاند. پدر اصغر قاتل دزد و راهزن بود و نزديك به 40 نفر را به قتل رسانده بود. بيجه بعد از ۵ سالگى به علت مسائل و مشكلات اقتصادى خانواده اش همراه آنان به تهران مهاجرت كرده و به ناچار در حاشيه شهر تهران سكنى گزيده بود. پدر وى كارگر كوره هاى آجرپزى پاكدشت بود. وى تا كلاس پنجم ابتدايى تحصيل و بعد از آن هم به علت موقعيت بد اقتصادى خانواده ترك تحصيل كرد. او مدتي زباله جمع ميكرد. يك بار در بيابان هاى اطراف مورد تجاوز دو مرد قرار گرفته بود. محمد بيجه در سن ۱۸ سالگى عاشق دخترى افغانى مى شود
كه قرار فرار را با هم مى گذارند و وقتى كه خانواده اش متوجه مى شوند، با او سرسختى كرده و او از اين عمل منصرف مى شود.او پس از گذشت مدت كوتاهى به دخترعمه اش علاقه مند شد اما اين دختر در همان سال در دانشگاه قبول مى شود و موضوع ازدواج با او هم منتفى مى شود. بيجه اولين قربانى خود را عاشوراى سال ۸۱ به قتل رساند و سريال قتل هاى او تا شهريور 83 ادامه داشت. او پس از كشتن كودكان احساس پشيمانى نمى كرد. زيرا هدف خود را انتقام مى دانست. او گفته بود: «زندگى ام تباه شده بود و بايد زندگى ديگران را تباه مى كردم.»
]
طبق پژوهشي كه به منظور بررسي ميزان شيوع سابقه سورفتار جسمي و جنسي در بيماران روانپزشكي بستري در يخش رواني يكي از بيمارستانهاي تهران صورت گرفت، درصد قابل ملاحظهاي از بيماران (61 درصد) يكي يا هر دو نوع سورفتار جسمي و جنسي را تجربه كرده بودن. يافتههاي اين پژوهش حاكي از آن است كه در 23 درصد موارد، سورفتار بيشتر از 2 سال به طول انجاميده و بيش از 20 نوبت بوده است.
اين مسئله نشان ميدهد كه تجربه كردن آزارهاي جسمي و جنسي تا چه ميزان در ظهور اختلالات رواني در سنين بزرگسالي موثر است. پيش از اين مديركل دفتر پيشگيري از آسيبهاي اجتماعي سازمان بهزيستي هم اعلام كرده بودكه 80 درصد افراد كودك آزار در دوران كودكي، تجربه آزار جنسي, جسمي يا عاطفي داشتهاند.
بر خلاف تصور عامه، آزاردهندهها هيولاهاي خشن و روانپريش نيستند. در اكثر موارد نزديكترين كساني كه از آنها انتظار ميرود نگران حال كودك باشند او را مورد آزار و اذيت قرار ميدهند. بررسيهاي آماري در ايران نيز در سال 80 نشان ميدهد، 75 درصد كودك آزاريها توسط والدين انجام شده كه در اين ميان حدود 2/12 درصد جامعه آماري با شيوع بيشتر مربوط به آزار جسمي پسران است.
نتايج مطالعه 50 قرباني سو استفاده جنسي از ميان دانشآموزان دوره راهنمايي شهر اهواز نشان ميدهد كه 50 درصد آزارهاي جنسي توسط افراد خانواده صورت گرفته است. يافتههاي برخي مطالعات ديگر حاكي از آن است كه در بعضي موارد بيشترين آزارهاي جسمي به ويژه نسبت به دختران از سوي برادران آنها اعمال شده است. چنين مشاهداتي تاييد كننده نقش سنتي برادر در خانوادههاي شهرستاني است.
طبق گزارش صداي يارا، در بین موارد حاد کودک آزاری که اغلب منجر به صدمات جسمی گردیده بیشترین مورد توسط پدر (46%) صورت گرفته است ، مادر با 17% ، نامادری با 15% ، پدر و مادر به طور مشترک با 8% ، ناپدری با 7% ، معلم و مدیر مدرسه 6% و افراد غریبه با 4% در رتبه های بعدی آزاررسانان حاد به کودکان بوده اند.
نزديك بودن آزاردهندگان به كودكان و حتي سرپرست بودن آنها باعث ميشود تا نقش دولت براي حمايت از كودكان آسيبديده پررنگتر شود. در صورتي كه پدر ضارب باشد با توجه به ولايت قهري پدر بر فرزند، قانون حمايت خاصي از كودك نميكند و معمولا مادر مجازات ميشود. نگهداري از كودك قرباني آزار خود مسالهاي بزرگ است. چه شرايطي بايد حاكم شود تا پدر و مادر سلب حضانت شوند؟ و اگر كودك به يكي از پدر يا مادر تحويل شود
چه تضميني هست كه مزاحمت دوبارهاي ايجاد نشود؟ قانون و مراكز رفاهي مثل بهزيستي چند درصد از اين آسيبديدگان را پوشش ميدهند؟ گسترش خدمات حمايتي براي قرباني كودكآزاري و آموزش كودكان و خانوادهها شايد مهمترين اقدامات باشد. حركتي براي افرادي مثل او كه ديگر شبها اين همه خوابهاي آشفته نبينند.
"بعد از دستگيرى او مرا تحويل عمه ام دادند اما هر شب خواب او را مى بينم كه مرا كتك مى زند و يا قصد كشتن مرا دارد. الآن او در زندان است اما وقتى آزاد شود حتماً مرا مى كشد. او خانه عمه ام را هم بلد است و من مى ترسم به سراغم بيايد."
کودک آزاري جرمي پنهان در هزارتوي سنت
هرچند اسماعيل احمدي مقدم فرمانده نيروي انتظامي پيش از اين اعلام کرده بود که «آن بخش از کودک آزاري و جرائم مربوط تحت اين عنوان که در جامعه به شکل آزار و اذيت و تعدي به کودکان صورت مي گيرد، زياد نيست» و نمي توان با فرمانده نيروي انتظامي که مطمئناً آمارهاي درست و دقيقي هم در اين زمينه دارد، مخالفت کرد، اما شايد گفتن اين نکته پربيراه نباشد که به دليل ضعف اطلاع رساني در مورد کودک آزاري و مصاديق آن بسياري از موارد اين جرم در کشور شناخته نمي شود.البته کودک آزاري در ايران از جرائم عمومي است،
هر شخصي که از آن اطلاع پيدا کند، مي تواند مراتب را به مراجع انتظامي اطلاع دهد و دادستان به عنوان مدعي العموم اين مساله را پيگيري مي کند، اما در واقع چه تعداد از ايراني ها از اين موضوع اطلاع دارند و مصاديق کودک آزاري را مي شناسند؟در فروردين و ارديبهشت ماه سال 1386 در مجموع 23 مورد کودک آزاري به واحد مددکاري صداي يارا ارجاع شد. صداي يارا نتيجه بررسي تماس گيرندگان را اين گونه اعلام کرد؛ 30 درصد از تماس گيرندگان مادران، 17 درصد مددکاران، 13 درصد پدران، چهار درصد اقوام نزديک، 11 درصد همسايگان، 9 درصد کادر آموزشي مدارس، چهار درصد نيروي انتظامي و 12 درصد را مددجويان تشکيل مي دهند.
بر اساس اين گزارش 70 درصد کودک آزاري ها توسط پدران، 10 درصد توسط کادر آموزشي و 20 درصد توسط مادران صورت گرفته است. همچنين 61 درصد از موارد ارجاعي در وضعيت اقتصادي نامناسب به سر مي برند. يارايي سرپرست خط مشاوره تلفني «صداي يارا» و عضو انجمن حمايت از حقوق کودک، در گفت وگويي که چندي پيش با خبرگزاري دانشجويان ايران انجام داد، گفت؛ «کمبود آگاهي والدين در تربيت جنسي کودکان و نوجوانان از عمده مشکلات تماس گيرندگان است.» آنگونه که او اعلام کرد؛ «زناي با محارم از مشکلات مهم پيش روي کودکان است. در اين مورد نيز نمي توانيم از کودک حمايت هاي لازم را انجام دهيم، چرا که قوانين ما در اين مورد اندک و قضات نيز عنوان مي کنند دستشان بسته است.»در سال 81 قانوني در جهت پيشگيري از پديده کودک آزاري در مجلس تصويب شد و به تاييد شوراي نگهبان رسيد
و با خانواده هايي که به چنين عملي دست مي زنند برخورد قانوني صورت مي گيرد اما با اطلاع رساني صحيح و اصلاح فرهنگ در اين زمينه مي توان با اين پديده زشت برخورد کرد. همچنين بر اساس آمارها مادران زير 26 سال و پدران زير 30 سال کودکان خود را بيشتر مورد کودک آزاري قرار مي دهند. اما کودکان ايراني تنها قربانيان کودک آزاري نيستند. روزانه صدها هزار کودک در جهان به وسيله يکي از نزديکانشان آزار داده مي شوند. و هزاران کودک هم بر اثر همين آزارها جان خود را از دست مي دهند. آنهايي هم که زنده مي مانند از اثرات رواني و جسمي ناشي از آن رنج مي برند.آنچه وضعيت را در ايران پيچيده مي کند،
آشنا نبودن جامعه با پديده يي به نام کودک آزاري است. هر چند در سال هاي اخير انجمن هايي چون حمايت از حقوق کودکان و سازمان بهزيستي تلاش هايي را براي بالا بردن آگاهي هاي عمومي در اين زمينه آغاز کرده اند اما در عمل راه چنداني طي نشده است.بسياري از ايراني ها هنوز نمي دانند کودک آزاري چيست و چه زماني مي گويند کودکي آزار ديده است. روز يکشنبه 16 مهرماه روز جهاني کودک بود؛ روزي که قرار بود امسال در آن بيشتر به کودک آزاري بينديشيم. به همين دليل قرار است در اين گزارش هم با مصاديق کودک آزاري آشنا شويم تا بفهميم که ممکن است بسياري از ما ناخواسته کودکانمان را آزار داده ايم.
کودک آزاري
کودک آزاري به غفلت يا برخورد ناخوشايند فيزيکي، جنسي يا احساسي مي گويند که والدين، مربيان يا ديگران با کودکان انجام مي دهند. از آنجايي که بيشترين موارد کودک آزاري در خانه کودکان اتفاق مي افتد اغلب موارد کودک آزاري توسط مدارس، معلمان و مربيان کودکان کشف مي شود. بر اساس گزارش هاي مرکز حمايت از حقوق کودک سازمان ملل متحد، يونيسف، کشورهاي امريکا و انگلستان در ميان کشورهاي توسعه يافته، در پايين ترين رده هاي حمايت از حقوق کودکان قرار دارند. در اين گزارش همچنين مطرح شده است
که کودک آزاري و غفلت از کودکان در خانواده هاي تک سرپرست بيشتر از خانواده هايي روي مي دهد که هم پدر و هم مادر از فرزندان مراقبت مي کنند. کودک آزاري شکل هاي متفاوتي دارد. به همين دليل هر روز قوانين تازه يي براي جلوگيري از شکل هاي متفاوت اين کار در کشورهاي مختلف تصويب مي شود. دلايل زيادي را براي وجود کودک آزاري برشمرده اند. بسياري از کساني که در بزرگسالي دست به کودک آزاري مي زنند خود در کودکي قرباني آن بوده اند. بيماري هاي رواني دليل ديگري براي کودک آزاري است.
بسياري از کودک آزاران شکست شخصيتي يا ديگر اشکال بيماري هاي رواني داشته اند. در عين حال بيماري هاي جسمي هم در اين زمينه نقش ايفا مي کنند. شرايط محيطي هم در کودک آزاري نقش دارند. کارشناسان به اين نتيجه رسيده اند که فقر، طلاق، بيماري، ناتواني هاي جسمي، آشنا نبودن با مهارت ها و مسووليت هاي پدر و مادر بودن و مواد مخدر احتمال بروز کودک آزاري در بزرگسالان را افزايش مي دهد.
کودک آزاري جسمي
کودک آزاري جسمي جراحاتي است که در نتيجه خشونت هاي جسمي در کودک پديد مي آيد. حتي اگر جراحتي روي بدن کودک باقي نماند، خود عمل کتک زدن کودک، کودک آزاري جسمي به حساب مي آيد. در دنيا براي تعيين کودک آزاري جسمي اعمالي را تعريف کرده اند که اگر از والدين سر بزند، کودک آزاري محسوب مي شود؛ گاز گرفتن، سيلي زدن، هل دادن، لگد زدن، پرتاب کردن، کتک زدن، کشيدن موي سر کودک، با سيگار سوزاندن يا اعمالي مانند آن. اما نکته يي که در اين ميان مطرح مي شود اين است که آيا تنبيه جسمي کودکان همان کودک آزاري جسمي است؟ در تعاريفي که از کودک آزاري جسمي شده، آمده است؛
«جراحت ناشي از خشونت جسمي». اما تنبيه جسمي استفاده از اجبار جسمي و دردهاي ناشي از آن براي کنترل کودکان است. جراحتي نبايد در اين ميان پيش بيايد. البته تنبيه جسمي به سادگي مي تواند تبديل به کودک آزاري شود.
کودک آزاري رواني
اين نوع کودک آزاري به هر نوع رفتار و منشي گفته مي شود که سلامت روحي و رواني کودکان را به خطر بيندازد. اين کودک آزاري مي تواند يک کلمه اهانت آميز باشد يا آسيب هاي شديدتر. کودک آزاري رواني معمولاً با انواع ديگر کودک آزاري همراه است. اين نوع کودک آزاري معمولاً اثر طولاني تري دارد و از بين بردن آثار منفي آن هم مشکل تر است. براي اين نوع کودک آزاري هم مصاديقي تعريف شده است؛ داد زدن و فرياد کشيدن بر سر کودک، تهديد، ترساندن، مسخره کردن، اسم هاي مسخره روي کودک گذاشتن، «اينکه به کودک بگويند بد است» و «به درد هيچ کاري نمي خورد»، اينکه به کودک بگويند «همه چيز گناه اوست»،
حبس کردن کودک در اتاقي تاريک، بستن او به صندلي، اينکه کودک را مجبور کنيد شاهد صحنه يي خشونت آميز يا آزردن ديگران باشد و حتي نشان ندادن احساسات مثبت به کودک مانند در آغوش گرفتن از نمونه هاي کودک آزاري رواني است.
غفلت
يکي ديگر از نمونه هاي کودک آزاري که زياد هم روي مي دهد، غفلت است. اغلب قربانيان اين نوع کودک آزاري شناخته نمي شوند. اين نوع کودک آزاري که فاعل آن والدين هستند معمولاً زماني روي مي دهد که پدر يا مادر با مهارت ها و مسووليت هاي داشتن فرزند آشنا نيستند و نمي توانند به خوبي از کودکانشان مراقبت کنند. کم نيستند نمونه هاي جهاني که غفلت والدين باعث از بين رفتن کودکي شده است. ممکن است تصور کنيد در ايران به دليل ساختار سنتي خانواده ها معمولاً از اين اتفاقات کمتر روي مي دهد اما اين نظر شما چندان هم درست نيست. هرچند آماري در اين زمينه وجود ندارد، اما از روي قرائن مي توان گفت در خانواده هايي که به دليل شرايط کودکانشان در معرض کودک آزاري قرار دارند نمونه هايي از اين دست را مي توان يافت.
فاطمه جنگروي کارشناس ارشد مددکاري اجتماعي در پژوهشي آورده است؛ «والديني که در رفتار با کودک خود دچار مشکل هستند، اغلب آگاهي کمي در ارتباط با ويژگي هاي مراحل رشد کودک، توانايي هاي او و روش هاي صحيح تربيتي کودکان دارند. همچنين بر اساس اين مطالعه سطح تحصيلات مادران نقش مهمي در افزايش آگاهي، نگرش و رفتار آنها داشته است و اين تاثير در رده تحصيلات دانشگاهي چشمگيرتر بوده است.» ناتواني در تامين غذا و لباس مناسب، مراقبت هاي بهداشتي، آموزش مناسب و مانند آن از نمونه هاي اين نوع کودک آزاري هستند. در تعاريف امروزي کودک آزاري حتي استفاده از مواد مخدر در زمان حاملگي هم جزء مصاديق کودک آزاري محسوب مي شود زيرا مي تواند بر سلامتي آينده کودک تاثير منفي بگذارد. درک ريشه هاي کودک آزاري مي تواند به روانشناسان و قانون گذاران کمک کند که براي پيشگيري از آن راهکارهايي بينديشند. اما چگونه مي توان از کودک آزاري پيشگيري کرد؟
اين روزها در دنيا براي پيشگيري از کودک آزاري چند مرحله را تعريف کرده اند. مرحله نخست پيشگيري اوليه است. در اين مرحله تلاش مي شود در کل جامعه آموزش هاي لازم به کودکان و والدين آنها داده شود. در مدارس کودکان را با کودک آزاري و نمونه هاي آن آشنا مي کنند؛ در تجمع ها و مراکزي که خانواده ها حضور دارند، اطلاع رساني هاي لازم ارائه مي شود و راه هايي از اين دست. پيشگيري ثانويه در خانواده هايي انجام مي شود
که يک يا دو مورد از فاکتورهاي کودک آزاري مانند اعتياد يا فقر را داشته باشند. در اين موارد نه تنها آموزش هاي لازم به کودکان و والدين آنها داده مي شود، بلکه کلاس هاي ويژه يي براي آموزش والدين در نظر گرفته مي شود. به خانه آنها هم مراجعه مي شود. سومين مرحله از پيشگيري، در مورد خانواده يي اجرا مي شود که سابقه رسمي يا غيررسمي از کودک آزاري دارند. در اين مرحله بيشتر روي درمان مشکلات خانواده که منجر به کودک آزاري مي شود
تکيه مي شود، نه آموزش هاي ابتدايي زيرا در عمل آموزش ها ديگر براي چنين خانواده هايي فايده ندارد و بايد به دنبال راه هاي حل مشکل گشت. براي درمان در چنين خانواده هايي معمولاً از روان درماني ها و روش هاي مشابه استفاده مي شود.
به طور کلی میتوان کودک آزاری را به سه بخش تقسیم کرد. "کودک آزاری جسمی"، یعنی تنبیه بدنی سخت و محروم کردن کودک از غذا و پوشاک، "کودک آزاری جنسی" یعنی سوء استفاده جنسی توسط اطرافیان و همچنین بیتوجهی به نیازهای کودکان و آفرینش خلاقیت توسط آنها. دکتر "منصور ایزدپناه"، روانشناس، در این خصوص میگوید: مهمترین عاملی که منجر به کودک آزاری میشود فقر اقتصادی و فرهنگی است،
ضمن آن که عدم وجود حربه قانونی در این میان نیز بی تاثیر نیست، اکثر کودکانی که از این معضل رنج میبرند در خانوادههای پرجمعیت فقیر و مهاجر قرار دارند که گاها پدر یا مادرشان معتاد هستند یا آن که از وجود نامادری یا ناپدری رنج میبرند، با این وجود مسئله "کودک آزاری" در میان خانوادههایی که به ظاهر از هیچکدام از این معضلات رنج نمیبرند هم دیده میشود.
او میافزاید: متاسفانه در فرهنگ ما این موضوع که کودکان تا تنبیه بدنی نشوند، بزرگ نمیشوند، وجود دارد، بنابراین فرهنگ خشونت در جامعه ما نهادینه شده است، در حالی که تداوم این خشونتها میتواند به ترس، اضطراب و پرخاشگری در کودک، پنهان کاری، شب ادراری،عدم اعتماد به نفس و عدم قدرت ارتباط با دیگران شود، به طوری که اکثر کودکان و نوجوانان بزهکار از خشونتهای خانگی رنج بردهاند.این روانشناس اضافه میکند:
خشونت فیزیکی تنها یک نوع از خشونتها علیه کودکان است که اگرچه رواج بسیاری دارد؛ اما نباید انواع خشونتهای کلامی و روحی را نیز نادیده گرفت. تحقیرکردن، سرکوفت زدن، مقایسه نادرست با همسالان، ناسزا گفتن و ... اگر تداوم داشته باشد، میتواند جزو انواع کودک آزاری شمرده شود.
كودكان كار هم موجودات آشناي هميشگي كوچه و خيابان .....و كار اجباري نوعي ظالمانه كودك آزاري....
کار اجباری را باید یکی از شایعترین موارد کودک آزاری در ایران دانست، در تحقیقی که توسط انجمن حمایت از حقوق کودکان با همکاری دانشگاه بهزیستی و توان بخشی ایران و در تهران روی 585 کودک خیابانی انجام شده است، نشان میدهد که علاوه بر افزایش 23 درصدی این کودکان در منطقه تجریش تهران و 81 درصدی آنها در میدان رسالت این شهر، 48 درصد از آنان 6 تا 12 سال سن دارند.این تحقیق همچنین مشخص کرده است
که 16 درصد از این کودکانزیر 16 سال سن دارند و 30 درصدشان بین 18- 12 سال سن دارند.دادههای این تحقیق بیانگر آن است که 54 درصد از کودکان کار تنها در تهران در آمد 30 تا سقف 50 هزار تومانی ماهانه خود را که حاصل 6 تا 10 ساعت کار سخت روزانه است، صرف خانواده میکنند.فقر اقتصادی، بی عدالتی اجتماعی، بیکاری، فاصله طبقاتی زیاد و درآمد کم خانواده در ایران مهمترین عللی است که منجر به وجود آمدن پدیده کودکان خیابانی و کار اجباری آنان است.در مناطق اطراف تهران و حاشیه شهرهای بزرگ 3 ماه تابستان فرصت خوبی برای کارفرمایان است تا از کودکان با مزدی اندک بهره کشی کنند.این در حالی است که در پیمان نامه حقوق کودک آمده است که کشورهای عضو در حمایت از کودک در برابر اشکال بهره کشی مغایر با هر یک از جنبههای رفاه کودکان مسئول هستند.طبق آخرین آمار صندوق کودکان سازمان ملل در ایران 9 میلیون کودک زیر 6 سال و 27 میلیون کودک زیر 18 سال وجود دارد.
این در حالی است که 9/3 درصد از نوجوانان تهرانی در معرض آسیببهای جسمی و عاطفی قرار دارند.در پژوهشهای دفتر پژوهش دانشگاه علوم بهزیستی و توان بخشی بر روی 77 هزار و 855 دانش آموز پسر پایه دوم مقطع راهنمایی مدارس دولتی ، 20 درصد دانش آموزان در معرض آزارهای جسمی قرار دارند. 20 درصد والدین این کودکان با یکدیگر مشاجره و درگیری دارند که آزار عاطفی و جسمی را در پی دارد. 27 درصد دانشآموزان اظهار کرده اند که زندگی پر تنشی دارند. 35 درصد والدین سخت گیری دارند. 35 درصدشان اعتقاد دارند
که والدینشان انتظاری بیش از حد توانایی آنان دارند. 58 درصد کاملا احساس تنهایی میکنند. 10درصد احساس راحتی در خانه را ندارند. 40 درصد دانش آموزران مجبورند به تنهایی از عهده مراقبتهای خویش بر آیند که نشان دهنده آزار عاطفی و بی توجهی خانواده است. 25 درصد از آنان میگویند که آسایش ندارند. 9 درصد تمایل شدید دارند که در یک خانواده دیگر زندگی کنند و 55 درصد گفته اند که چنانچه از قوانین پیروی نکنند
بشدت تنبیه میشوند.بسیاری از جامعه شناسان و حقوقدانان،"نقض قوانین" را مهمترین عاملی میدانند که باعث افزایش و عدم مهار کودک آزاری در ایران است.مریم توکلی حقوقدان در این باره میگوید: خشونت در ایران تا حدود زیادی نهادینه شده است؛ اما در این میان کودکان و زنان از آسیبهای اجتماعی بیشتری رنج میبرند که نیاز به حمایتها و اهرمهای قانونی دارد، همین مسئله که در هنگام آسیب رساندن به یک زن یا کودک باید تنها نیمی از دیه کامل یک انسان پرداخت شود، علاوه بر آن که میتواند از لحاظ روحی به این قشر صدمه وارد کند باعث به وجود آمدن نوعی حمایت قانونی نا آگاهانه میشود.وی میافزاید: از طرف دیگر در قانون به صراحت عنوان شده است که اقدامات والدین و سرپرستان که موجب تادیب یا حقارت آنان شود مشروط بر این که در حد متعارف باشد ایرادی ندارد،
در حالی که این حد متعارف مشخص نشده است.وی ادامه میدهد: برای رفع این مشکل نیاز به حمایت جدی دستگاههای قانونی و اجتماعی است که نقضهای قانون را شناخته، اصلاح و قوانین جایگزین را وضع کنند.وی ادامه میدهد: اما مهمترین حربهای که میتواند جلو "کودک آزاری" را در جامعه ما بگیرد افزایش مجازاتها در برابر چنین تخلفاتی است ؛ زیرا عدهای تنبیه کودک را حق طبیعی خود میدانند، بنابراین ضمن آگاهی دادن خانوادهها باید با حربههای قانونی نیز از این موضوع بهره بگیریم، زیرا قانونی که به پدر اجازه میدهد
در صورت قتل فرزندش بر طبق قانون 220 تبرئه شود، هیچ کارکردی مثبتی نمیتواند داشته باشد.در ماده 220 قوانین کیفری آمده است که اگر پدری فرزند خود را به قتل برساند از مجازات معاف است، ولی اگر مادری فرزندش را به قتل برساند اعدام میشود".همچنین ماده 631، 632 و 633 قانون مجازات اسلامی به صراحت تشریح میکند که اگر طفلی دزدیده و به فرد دیگری تحویل داده شود. فردی که طفل را ربوده به 3 ماه تا دو سال حبس و استرداد اموالی که از طریق او به دست آورده است محکوم خواهد شد. همچنین به صد تا 500 هزار ریال جزای نقدی نیز محکوم خواهد شد.در صورت تجاوز جنسی به کودک نیز فرد متجاوز اعدام خواهد شد و تجاوز شونده در صورت اکراه به 74 ضربه شلاق محکوم میشود.
بر اساس نتايج پژوهشهاي انجام شده، ناهنجاريهاي اجتماعي از قبيل فقر، كمبود امكانات زندگي، سوء مصرف مواد مخدر و اعتياد، محيط خانوادگي، بيكاري و طلاق خانواده را به انواع آسيبهاي اجتماعي مبتلاء كرده است تا آنجا كه نه تنها از زندگي احساس لذت و رضايت نكرده، بلكه در حالت درماندگي، نوك پيكان سرخوردگي و وحشت را بسوي كودك نشانه ميروند كه در اشكال كتك زدن، پرت كردن، به كارهاي سخت گرفتن، لگد زدن، داغ كردن، سيلي زدن، با تهديد ايجاد وحشت كردن و يا اقداماتي مانند حبس كردن، گرسنه نگه داشتن و ... بروز پيدا ميكند، به طوريكه 15 درصد كودكان به هنگام تنبيه بدني از سوي والدين دچار جراحت و مصدوميت ميشوند.
وقوع 75 درصد كودك آزاريها از سوي والدين
نتايج بررسي صورت گرفته در سال 1999 در خصوص آزار كودكان حاكي از وجود 40 ميليون كودك صفر تا چهار ساله در سراسر جهان بود كه در معرض انواع آسيبهاي كودك آزاري قرار گرفته بودند و اين در حاليست كه بررسيهاي آماري در ايران نيز در سال 80 نشان ميدهد، 75 درصد كودك آزاريها توسط والدين انجام شده كه در اين ميان حدود 2/12 درصد جامعه آماري با شيوع بيشتر مربوط به آزار جسمي پسران است.
حاميان قانوني در دفاع از قربانيان كودك آزاري!
در اسفند ماه سال 72 مجلس شوراي اسلامي طي ماده واحدهاي، متن كنوانسيون حقوق كودك را مبني بر حمايت از حق حيات، حق كسب هويت، حق زيستن با والدين، منع انتقال غيرقانوني كودكان، حق شركت در اجتماع و ايفاي نقشهاي اجتماعي، منع رفتارهاي خشن عليه كودكان، كمك به كودكان معلول، رفاه و تامين اجتماعي، آموزش و تحصيل، تفريح و بازي، منع استثمار، حمايت در برابر مواد مخدر، حمايت در برابر زيانهاي ناشي از كار، تقويت روحيه صلح طلبي و حمايت از كودكان آسيب ديده روحي و جسمي را پذيرفت.
از سوي ديگر 9 سال پس از قبول اين كنوانسيون يعني در سال 81، فشارهاي حاصل از سوي كارشناسان قانون و نهادهاي زيرمجموعه موجب شد تا قانون حمايت از كودكان و نوجوانان در قالب 8 ماده در به تصويب برسد كه بنا بر آن، كودك آزاري جزو جرايم عمومي بوده، به طوريكه طبق ماده 2 اين قانون مصوب شد، هرگونه صدمه، اذيت، آزار و شكنجه جسمي و روحي كودكان و ناديده گرفتن سلامت و بهداشت رواني و جسمي و ممانعت از تحصيل كودكان آنها ممنوع و مرتكب اين جرم محكوم است.تصويب قوانين حمايت از حقوق كودك در حاليست كه موانع قانوني در كشور درصد قابل توجهي از والدين كودك آزار را از پيگيري قانوني مصون كرده است و اين جرايم اغلب زماني فاش ميشود كه فاجعه بزرگي رخ داده و جرم از حالت ابتدايي و اوليهاش خارج شده باشد.
تقويم كودك آزاري !
درگزارشی از ایسنا آمده است: وقتي علي 9 ساله در بيمارستان مرد، همه فهميدند كه ناپدرياش او را آزار ميداده است و يا زماني كه نيلوفر شيرازي جان خود را از دست داد، اولين نهاد پزشكي قانوني بود كه از وقوع يك كودك آزاري در حالي خبر داد كه چيزي براي دفاع نبود و تنها آثار ضرب و جرح جسد دخترك 9 ساله بر روي ميز تشريح پزشكي قانوني حكايت از آن ميكرد كه كودكي با بدترين شكنجهها كشته شده است.حال پرسشي كه در اين ميان مطرح ميشود اينكه براستي آيا قانون توانسته راهي براي پيشگيري از وقوع اين جرم پيدا كند؟ آيا راهي پيدا شده كه قبل از مرگ كودك يا دعواهاي خانوادگي، طلاق و يا محكوميت طرفين به كودك آزاري جلوي حادثه گرفته شود.به اعتقاد كارشناسان،
خلاءهاي عميق قانوني به وقوع كودك آزاري به ويژه از سوي والدين منجر شده است، به طوريكه بر اساس آمار و ارقام موجود در صورت عدم رسيدگي به موارد كودك آزاري، احتمال تكرار آن در كودكان زير3 سال با 10 درصد افزايش احتمال مرگ، 60 درصد است.به گفته اين كارشناسان، در كودك آزاري تنها صدمات فيزيكي مطرح نيست بلكه آسيبهاي رواني آن اثري به مراتب طولانيتر و عميقتر دارد و از اين رو تمامي كودكاني كه تحت آزار شديد والدين بودهاند، بايد تحت درمان «بازگشت سلامت رواني» قرار بگيرند تا فشارها و آسيبهاي عاطفي و رواني كه در شرايط مختلف تحمل كردهاند، جبران و برطرف شود و چنانچه قرباني كودك آزاري شناسايي يا جنبههاي آسيب رواني جدي گرفته نشود، كودك آزارديده در آينده به فردي ضد اجتماعي تبديل شده و درصدد انتقامجويي برميآيد.همچنين بنا بر نتايج تحقيقات به عمل آمده، بالاي 85 درصد موارد كودك آزاري در خانه و از سوي والدين صورت ميگيرد، از اين رو به نظر ميرسد چنانچه والدين با شيوههاي تربيتي و آموزشي آشنا باشند و از تنبيه بدني به عنوان تنها راه تأديب كودك خود استفاده نكنند، شايد ديگر شاهد اين فجايع تلخ نباشيم.
"وضع اضطراري" معضل کودک آزاري در ايران
بيش از ۹۰ درصد کودک آزاري ها در محيط خانه اتفاق مي افتد
در حالي که معضل کودک آزاري در ايران به شکلي بحراني رو به گسترش است، آيت الله صانعي مرجع سرشناس شيعه، به صراحت کودک آزاري را "حرام" و از "گناهان کبيره" خوانده است.
رسانه ها در ايران به تناوب اخبار کودک آزاري و سوء استفاده از کودکان را منتشر مي کنند، با اين حال به گفته کارشناسان موارد بسياري هرگز منتشر نشده و در خلوت خانه ها باقي مي ماند.
"پدر ١٧ ساله در کرج کودک ٥/١سالهاش را کشت"، "پدرخوانده کودک به قتل رسيده مشهدي تنها متهم پرونده است"، "مرگ کودک ۱۱ ماهه کرماني بر اثر آزار والدين"، "پسر ۸ ساله اي توسط يکي از بستگان نامادري اش مورد تجاوز قرار گرفت"، اين عناوين تنها نمونه اي از آخرين خبرهاي منتشر شده در رسانه ها در مورد کودک آزاري هستند.
پژوهش هاي منتشر شده حاکي است در مقابل يک مورد کودک آزاري که فاش مي شود، حداقل ۲۰ مورد ديگر پنهان مي ماند.
پژوهشگران، انواع آزار کودکان را در چهار حيطه آزارهاي جسمي، آزارهاي جنسي، آزارهاي عاطفي و ناديده گرفتن کودکان طبقه بندي مي کنند.
وضع اضطراري
کارشناسان حقوق کودک در ايران مي گويند علت اصلي بروز کودک آزاري، غفلت و کم توجهي والدين و جامعه به کودک است. عواملي مانند ناآگاهي والدين از رفتار درست با فرزندان، بيکاري، اعتياد و مشکلات خانوادگي از مهمترين عوامل بروز و شيوع گسترده اين معضل اجتماعي در ايران عنوان شده اند.
بر اساس آمار، تنها در سال گذشته، ۸۰۰۰ خشونت خانگي ثبت شده که ۱۰۰۰ مورد آن کودک آزاري بوده است. در مهر ماه سال ۸۴ مدير کل امور اجتماعي وزارت ارشاد اعلام کرد کودک آزاري به مرحله "اضطرار" رسيده است.
تحقيقات نشان مي دهد بيش از ۹۰ درصد کودک آزاري ها در محيط خانه اتفاق مي افتد. پدران با ۵/۴۸ درصد، بالاترين و مادران با ۳/۲۸ درصد در رديف بعدي عاملان کودک آزاري جسماني در خانواده هاي کودک آزار معرفي شده اند.
نتايج يک نظرسنجي حاکي است ۵۰ درصد والدين ايراني معتقدند تنبيه براي کودک لازم است و ۴۰ درصد والدين نيز به تنبيه بدني گرايش دارند.
از سوي ديگر، پژوهشي که بر روي ۵۸۵ "کودک کار" خياباني در گروه سني ۶ تا ۱۸ سال و به منظور اطلاع از وضعيت زندگي اين کودکان صورت گرفته، بيانگر اين واقعيت است که بيش از ۵۰ درصد اين کودکان توسط اعضاي خانواده و يا صاحبان کار خود، در محل کار مورد سوء استفاده جنسي قرار مي گيرند.
ابهامات قانوني
از سوي ديگر نکته اي که محققان اجتماعي بر آن تاکيد دارند ابهامات قانوني در برخورد با کودک آزاران، خصوصا والديني است که در رابطه با فرزندان خود مرتکب خشونت مي شوند.
بر اساس قوانين فعلي، "اقدامات والدين و اولياء قانوني و سرپرستان صغار و محجورين که به منظور تأديب يا حفاظت آنها انجام مي گيرد مشروط به اينکه اقدامات مذکور در حد متعارف، تأديب و محافظت باشد جرم نيست"، همچنين هرچند ماده ۱۱۷۹ قانون مدني به والدين "حق تنبيه" کودک خود را مي دهد ولي تاکيد مي کند که به استناد اين حق نمي توانند فرزند خود را "خارج از حدود تأديب" تنبيه نمايند.
به گفته کارشناسان حقوقي، مشخص نبودن محدوده "تأديب و تنبيه" و نامشخص بودن "حد متعارف" در مواد قانوني مذکور "دست قاضي را در زمان لازم براي صدورحکم بسته" و "دست والدين غير مسئول و خشن را براي اعمال خشونت" باز گذاشته است.
ديدگاه اسلام
در همين حال برخي نيز اين معضل را از زاويه نگاه دين اسلام بررسي کرده و با "استفتاء" از روحانيون شيعه نظر آنان را جويا شده اند.
كودك آزاري از طرف والدين در شرع مقدس حرام و معصيت ميباشد بلكه عمده و غالب انواعش - اگر نگوييم همهاش - از معاصي كبيره است
آيت الله صانعي
خبرگزاري دانشجويان ايران در همين زمينه و براي روشن کردن نگاه اسلام به نحوه تربيت کودکان و حق پدر و مادر در تنبيه کودکان براي جلوگيري از رفتار ناشايست آنها و همچنين حق کودک به عنوان يک انسان، در استفتاء از مراجعي چون مکارم شيرازي، صانعي، موسوي اردبيلي، صافي گلپايگاني و نوري همداني، نظر آنان را پرسيده است.
پاسخ اغلب اين مراجع مسلمان شيعه حاکي از تاييد اعمال تنبيه کودک توسط والدين است بدون آنکه نحوه و ميزان آن را روشن کرده باشند.
موسوي اردبيلي در پاسخ ايسنا گفته است: "تنبيه بدني مناسب کودکان در بزهکاري با شخصيت آنها منافات ندارد بلکه موجب ساختن شخصيت آنان ميشود و به همين جهت است که بايد با صلاح ديد حاکم شرع باشد تا در ميزان و مقدار آن افراط و تفريط نباشد".
صافي گلپايگاني نيز "تأديب فرزندان" را بر"پدر" لازم مي داند ولي آن را به آنچه "شارع مقدس" اجازه داده، محدود مي کند. وي تاکيد مي کند تنبيه بايد به نحوي باشد که موجب "ديه" نشود.
در مقابل، آيت الله صانعي تنها مرجعي بوده که با قاطعيت و بدون هرگونه شرطي، آزار کودکان را "حرام" اعلام کرده است. وي در بخشي از پاسخش مي گويد: "آزار کودکان از طرف والدين جايز نبوده و نيست و کودک آزاري از طرف آنها در شرع مقدس حرام و معصيت ميباشد".
وي همچنين گفته است: "به حکم اطلاق ادله، حرمت ظلم و اذيت فرقي بين ايذاء جسمي و روحي نمي باشد و هر دوي آنها حرام است و مرتکبش به علاوه لزوم جبران خسارت و ضرر وارده به کودک همانند ضرر به ديگران، مستحق تعزير هم مي باشد."
کارشناسان امور اجتماعي بعيد مي دانند در نبود يک "برنامه اجتماعي همه جانبه" و "اراده اي براي مبارزه با اين مسئله"، صرف اعلام چنين نظراتي بتواند موجب تغيير قانون شود يا مقلدين مذهبي را از آزار کودکان برحذر دارد.
افزايش کودکآزاری و کار کودکان در ايران
خبرنامه اميرکبير: بسياری از نهادهای غيردولتی حامی حقوق کودکان اعتقاد دارند کودکآزاری در سالهای اخير افزايش چشمگير و نگرانکنندهای داشته است. کارشناسان تشديد فقر و بحرانهای خانوادگی را از عوامل اصلی اين روند صعودی عنوان ميکنند. بنابر آماری که انجمن حمايت از حقوق کودکان منتشر کرده کودکآزاری در سال ۸۶ به نسبت سال پيش از آن ۳ و نيم درصد افزايش داشته است. اين آمار با توجه به مراجعه به اين انجمن تهيه شده و نمايانگر واقعيت و وضعيت کلی جامعه نيست. به گفتهی سعيد مدنی يکی از کارشناسان آسيبهای اجتماعی ,در مطالعهای که در سال ۸۰ در تهران انجام شده ۳۱ درصد دانش آموزان راهنمايی به نوعی دچار آزار جنسی شده بودند., مطالعات مشابهی در شهرستانهای ديگر از درصد بالاتری از انواع آزارها خبر ميدهند. با اين همه صاحبنظران معتقدند در کنار ملاحظات فرهنگی و سنتي، که مانع از گزارش همهی موارد کودکآزاری ميشود، در ايران برنامهای منظم و روشمند برای گزارشدهی و جمعآوری اطلاعات در اين زمينه وجود ندارد. بررسيها نشان ميدهد آزار در ميان کودکان خيابانی و کار بسيار بيشتر است، و آمار رو به رشد اين کودکان در ايران ميتواند تاييدی بر افزايش کودکآزاری باشد. مدير عامل انجمن حمايت از کودکان سی و يکم تير ماه اعلام ميکند
در سال ۷۵، ده درصد از کودکان بين ۱۰ تا ۱۸ سال مشغول کار بودهاند اما مطابق آمار سال ۸۵ اين تعداد به ۱۲ و ۷ دهم درصد رسيده که يک ميليون و ۶۶۰ هزار کودک را شامل ميشود. فرشيد يزدانی به ايسنا ميگويد با توجه به آمار جمعيت و تعداد دانش آموزان هم اکنون بيش از سه ميليون و۶۰۰ هزار کودک خارج از چرخهی تحصل قرار دارند. تعداد کودکان کار و خيابانی دقيقا مشخص نيست و نهادهای مسئول نه تنها آمار تشکلهای غير دولتی را قبول ندارند که در مورد آمار يکديگر نيز ترديد نشان ميدهند. سازمان بهزيستی گزارش ميدهد در سال جاری تعداد کودکان خيابانی شناسايی شده در تهران به نسبت سال پيش دو برابر شده است.
کودک خياباني؛ معضلي که نيازمند توجه ويژه است
کودک خياباني بر اساس ماده يک پيمان نامه حقوق کودک به افرادي اطلاق مي شود که زير 18 سال بوده، در خيابان زندگي و کار مي کنند، خانواده يي ندارند يا امکان دسترسي به خانواده براي آنها وجود ندارد يا خانواده منتظر بازگشت آنان نيست و همچنين کساني که امکان دسترسي به خانواده برايشان وجود دارد و بازگشت آنها نيز به خانواده امکان پذير بوده و خانواده نيز منتظر بازگشت آنهاست. به گزارش سازمان جهاني حمايت از کودکان و نوجوانان، نزديک به 75 درصد کودکان و نوجوانان موجود در خيابان ها، ارتباط و پيوندهاي خانوادگي خود را حفظ کرده اند. مطابق تعريف فوق کودکان خياباني کودکاني هستند که در ارتباط با خانواده يا بدون ارتباط با خانواده خود در خيابان ها به زندگي يا کار مشغول هستند.
اينان چه هنوز در ارتباط با خانواده بوده و چه قطع ارتباط کرده باشند؛ از طبيعي ترين حقوق خود چون امنيت، مسکن، تغذيه، بهداشت، درمان، تحصيل، تفريح و... بي بهره اند و مورد آزار جسمي، جنسي و رواني و همچنين سوءاستفاده و استثمار قرار مي گيرند. به طوري که دختران عمدتاً در همان 24 ساعت اول خروج شان از خانه مورد سوءاستفاده جنسي قرار گرفته و معمولاً در معرض انواع بيماري ها از جمله ايدز، هپاتيت و... قرار خواهند گرفت. در ميان بچه هاي خياباني به نظر مي رسد تعداد پسران بسيار بيشتر از دختران است. اين به آن معنا نيست که دختران از بي توجهي در امان هستند؛ اما وضعيت شان تا حدي متفاوت است. برخي بسيار زود به روسپي گري تن در مي دهند، عده يي پيش از ازدواج بچه دار مي شوند و بايد با کوهي از مشکلات عاطفي، مادي و اجتماعي دست و پنجه نرم کنند، عده يي ديگر نيز اگر خريد و فروش نشوند، به خدمتکاراني مبدل مي شوند که غالباً گرفتار بهره کشي يا بدرفتاري مي شوند. کودکان خياباني در يک تقسيم بندي کلي به دو دسته تقسيم مي شوند.
1- کودکان کار؛ اين گروه را بيشتر کساني تشکيل مي دهند که عوامل خانوادگي و اجتماعي به خصوص آن بخش از عوامل که به مسائل معيشتي مربوط مي شود، نظير فقر خانواده و... باعث شده است آنها به خيابان بيايند و به نوبه خود در تامين بخشي از احتياجات خانواده که عمدتاً احتياجات اساسي و اوليه است، والدين خود را ياري کنند.
2- کودکان خيابان؛ اين گروه را بيشتر کساني تشکيل مي دهند که به دلايل متعدد فردي، خانوادگي و اجتماعي که کمتر جنبه معيشتي و بيشتر جنبه عاطفي دارند مثل خشونت، تبعيض و مورد سوءاستفاده جنسي قرار گرفتن توسط خانواده، خانه را ترک گفته و در خيابان سکني گزيده اند.