بخشی از مقاله


مقدمه:

ترديدي نيست كه بخشي از قوانين بزرگ اسلامي را تعاليم و مقررات اخلاقي تشكيل مي دهد و توجه به زندگي اخلاقي در اسلام ناب محمدي (ص) خصايصي دارد كه كمتر مي توان آن را در مكاتب اخلاقي ديگر يافت زيرا ديد اخلاقي اسلام يك ديد همه جانبه است و تمام اهداف آن تامين زندگي شرافت مندانه و بشر دوستانه ما باشد در قوانين اخلاقي اسلام نه ظلم و تجاوز روا است ونه ستم پذيري و زبوني _نه مادي صرف بودن و فرو رفتن در پول و مقام و رياست و جاه و شهوات، و نه انزار و رهبانيت و دوري از ماديگري طبيعي بشر،در اين زندگي اسلامي، غيبت و بد گويي و تهمت و حسادت و سخن چيني از رذايل انسانيت محسوب مي گردد كه به شدت بايد از آن اجتناب و دوري نمود زيرا آن رذايل باعث سقوط انسانها از مراتب عالي بشريت مي شود.


تعريف و شناخت غيبت
از نظر اسلام غيبت بر هر مسلماني حرام و غيبت كننده گناهكار است غيبت آن است كه كسي را به صفتي ياد كني كه نزد حق آن غيبت نباشد و يا كسي را ذم كني در حالي كه اهل علم آن را بد نمي دانند، غيبت چنان انسان را محو مي كند همانطوري كه آتش هيزم و چوب را مي خورد، ريشه و سبب غيبت گاهي از حسد و يا زينت دادن كلام يا تسكين خشم و يا منافرت به آن شخص و امثال اينها مي شود كه همه به سلامتي نفس ضرر مي زند و او را در قيامت به عذاب مبتلا مي كند.
اما در اصطلاح براي كلمه غيبت دو تعريف گفته شده:


اول:انسان در غياب و پشت سر كسي سخناني بگويد كه او دوست ندارد اين سخنان درباره اش زده شود و هدف گوينده اش آن باشد كه به آن شخص اهانت كند و او را تحقير نمايد.
با قيد اخير مواردي استثنا مي شود كه انسان عيوب شخصي را براي پزشك بازگو كند تا معالجه شود و يا عيوب آدم ناقص الخلقي و نا بينائي را بيان كند تا به او خدمت شود، كه بي شك اين گونه موارد غيبت محسوب نمي شود و ممكن است با قيد (بد آمدن و كراهت) اين چند صورت از مفهوم اصطلاحي غيبت بيرون بيايند زيرا در اين گونه موارد شخص غيبت شده ناراحت نمي شود و بدش نمي آيد.


اين تعريف بين علما شهرت دارد.
دوم: انسان مردم را متوجه غيبت شخصي بكند كه او را دوست ندارد درباره اش چنين كاري انجام شود و گوينده و انجام دهنده هدفش تحقير و توهين شخص غيبت شده باشد.
البته اين تعريف دوم نسبت به تعريف اول عموم بيشتري دارد چون اولي مخصوص ذكر زباني است ولي دومي شامل زباني، اشاره اي،حكايت و مانند آن مي شود پس تعريف دوم كامل تر و بهتر است زيرا چنان كه در فصول آينده اشاره خواهد شد غيبت اختصاص به گفتار ندارد.
در حديث مشهور از رسول خدا (ص) روايت شده كه فرمود: مي دانيد غيبت چيست؟ گفتند خدا و رسولش داناترند فرمود: اين كه راجع برادري مسلمان چيزي بگوي كه اگر او بشنود ناراحت مي شود.


عرض كردند يا رسول الله عيوبي كه راجع برادر مسلمان خود مي گوئيم واقعا در او هست.فرمود:اتفاقا اگر آن عيوب و صفات در وجود او باشد غيبت كرده ايد ولي اگر آن عيوب در وجود او نباشد و شما به او نسبت دهيد گناه ديگري مرتكب شده ايد و افتراء و بهتان زده و به دروغ نسبتي به او داده ايد.
روزي نام شخصي در پيش رسول خدا (ص) برده شد، عده اي گفتند: بيچاره چقدر عاجز و درمانده است". رسول اكرم (ص) فرمودند: شما غيبت او را كرده ايد.
عرض كرده اند يا رسول الله او واقعا عاجز است واين صفت در او هست و ما به دروغ نسبت ناتواني و عجز به او نمي دهيم. فرمودند: اگر او عاجز نبود و شما نسبت عجز به او مي داديد به او افتراء و بهتان بسته بوديد.


حرام و گناه بودن غيبت از مسائل اتفاقي و اجتماعي است بلكه آن، از گناهان كبيره و هلاك كننده است چون صريحا در برابر آن وعده آتش داده شده است.
خداوند متعال در قرآن به طور آشكار عمل غيبت را نكوهش كرده و غيبت كننده را به شخصي مانند مي كند كه گوشت برادرش را در حالت مردگي ميخورد(( و لا يغتب بعضكم بعضا ايحب احدكم ان يا كل لحم اخيه ميتا فكر هتموه...))


= بعضي از شما غيبت بعضي ديگر را نكند آيا يكي از شما دوست دارد كه گوشت برادر خود را در حالت مردگي بخورد حتما از اين كار متنفريد و بدتان مي آيد.
بازرسول خدا (ص) فرمودند:(كل المسلم حرام دمه وماله و عرضه)
تمام خون، مال و آبرو و شخصيت مسلمان مورد احترام است.


يعني هيچ كس حق ندارد معترض مال،خون و يا ناموس و يا شخصيت فردي مسلمان شده، آنها را مورد تعرض قرار دهد و غيبت تعرض و بي احترامي به عرض و شخصيت انسان است و رسول خدا(ص) در اين حديث آبرو و عرض مسلمانان را در رديف مال و خون قرار داده است (يعني همان گونه كه حفظ خون و احترام مال مسلمان لازم است هم چنين رعايت احترام و شخصيت و عرض مسلمان بر همگان واجب و لازم مي باشد).


در حديث ديگر فرمودند (( لا تحاسدوا و لا تبا غضوا و لا يغتب بعضكم بعضا و كونوا عبادالله اخوانا))
اي مسلمانان نسبت به هم ديگر حسد نورزيد و رشك نبريد و يكديگر را دشمن مداريد و يكي از شما غيبت ديگري را نكند،اي بندگان خدا با هم برادر باشيد.
از جابر و ابي سعيد خدري نقل شده كه رسول خدا (ص) فرمودند: ((اياكم و الغيبة فان الغيبه اشد من الزنا ان الرجل قد يزني و يتوب فيتوب الله عليه و ان صاحب الغيبة لا يغفرله حتي يغفرله صاحبه))


از غيبت دوري كنيد چون آن از زنا مهم تر و گناهش بيشتر است زيرا چه بسا شخصي آلوده به زنا، اگر توبه كند و به سوي خدا بر گردد خدا او را مي آرمرزد ولي شخص غيبت كننده تا وقتي كه غيبت شونده او را حلال نكند و عفو ننمايد هرگز خدايش نمي بخشد.
و در حديث مشهور و طولاني معاذ از رسول خدا (ص) روايت شده كه: فرشتگان گماشته بر اعمال انسان، عملي از اعمال او را به سوي آسمان مي برند نورآن عمل مانند اشعه خورشيد در درخشش و فروزندگي چشم را خيره مي كند فرشتگان خرسند به نظر مي رسند و آنرا عملي بزرگ و شايسته تصور مي كنند تا اينكه آن عمل از آسمان نزديك گذشته و آماده مي شود كه به پيشگاه الهي عرضه شود آنگاه فرشته اي كه در آنجا حضور دارد مانع از عرضه شدن عمل و مقبولي آن مي گردد و مي گويد من فرشته اي هستم كه پروردگارم مرا مامور ساخته كه هيچ عمل شخص غيبت كننده اي را نگذارم از اين مقام گذرانده و به پيشگاه الهي عرضه كنند.


انس از رسول خدا (ص) روايت مي كند كه فرمود: شب معراج از كنار جمعي گذشتيم كه با ناخن هاي خويش صورت خود را مي خراشيدند از جبرئيل پرسيدم اينها كيستند؟ گفت اين ها كساني هستند كه غيبت مردم را مي كنند و درپوست مردم مي افتند و معترض عرض و آبروي آنها مي شوند.


براء مي گويد: روزي رسول خدا(ص) خطبه اي براي ما ايراد فرمودند كه حتي دختران كوچك نيز آن را در خانه هاي خود شنيدند فرمودند:(( يا معشر من آمن بلسانه و لم يومن بقلبه لا تغتا بوا المسلمين و لا تتبعوا عوراتهم فانه من تتبع عورة اخيه تتبع لله عورته و من تتبع الله عورة يفضحه و لو في جوف بيته)).


اي كساني كه به زبان ايمان آورده ايد ولي هنوز دل هاي شما ايمان نياورده است،غيبت مسلمانان را نكنيد و اسرار و رازهاي نهاني آنان را كشف و بر ملا نسازيد، چون، آن كه اسرار برادر مسلمانش را فاش سازد و خصوصيات زندگي محرمانه او را دنبال كند خداوند اسرار زندگي او را بر ملا كرده و او را رسوا مي سازد اگر چه در اندرون خانه اش باشد.
سليمان جابر گويد:حضور رسول خدا(ص)شرفياب شدم عرض كردم يك چيز خوب و مفيد براي من ياد بدهيد كه از آن بهره مند باشم.


رسول خدا(ص) فرمود:((لا تحقرن من المعروف شيئا و لوان تصب من دلوك في اناء المستسقي و ان تلقي اخاك ببشر حسنو اذا ادبر فلا تغتابه))
هيچ كار خير و نيكي را كوچك و ناچيز مشمار ولو اين كار باشد كه از سطل خود مقداري آب در ظرف آدمي تشنه بريزي؛ ديگر آن كه با برادران مسلمانت با روي باز برخورد كن و در پشت سر آنها غيبت نكن.


باز از انس روايت شده كه:رسول خدا روزي خطبه اي خواند و راجع به ربا و حرام بودن آن داد سخن داد وآن را گناهي بس بزرگ معرفي فرمود و گفت يك درهم كه انسان از طريق ربا و نزول به چنگ آورد در نزد خداوند گناهش از سي و شش زنا بيشتر است و مهم تر از ربا خواري غيبت و تعرض به عرض و آبروي مردم است.
جابر گويد:همراه رسول خدا (ص) بوديم او كنار دو قبري رسيد كه صاحبانش در عذاب بودند فرمود: اين ها بخاطر گناه خيلي بزرگي(از نظر ما)عذاب نمي كشند،يكي از اين ها غيبت مردم رامي كرد و دومي از بول خود پرهيز نمي كرد.


آنگاه دو جوانه درختي خواست و آنها را روي قبر كاشت و فرمود مادام كه چوب ها خشك نشده است از عذاب اينها كاسته مي شود.
باز انس مي گويد: روزي رسول خدا (ص) دستور داد كه همه روزه بگيرند و كسي بدون اجازه ايشان افطار نكنند و روزه خويش را نشكند آن روز همه روزه گرفتند تا موقع عصر شد مردم يك يك نزد رسول خدا مي آمدند و اجازه افطار مي گرفتند و او نيز اجاز مي داد تا نوبت به يك مردي رسيد،عرض كرد يا رسول الله:دو دختر هستند كه تا حال روزه اند و خجالت مي كشند حضور شما بيايند و اجازه افطار بگيرند، اجازه بفرمائيد آنها روزه خود را باز كنند رسول خدا(ص) از آن مرد روي گردانيد او سه بار تكرار كرد و پيامبر (ص) از او اعراض نمود و بالاخره فرمود آنها روزه نيستند، آنها چگونه روزه بودند در حالي كه امروز گوشت مردم را مي خوردند، فرمود نزد آنها برو و بگو اگر روزه اند استفراغ كنند.


آن مرد نزد دو دختر رفت و ماجرا را خبر داد و آنها استفراغ كردند و از دهان هر يك مقداري خون بسته بيرون آمد آن مرد حضور رسول خدا (ص)بازگشت و آنچه ديده بود باز گفت.
رسول خدا(ص) فرمود:سوگند به خداي كه روح محمد در دست اوست اگر اين خون بسته در شكم آن ها باقي مي ماند لا محاله گرفتار آتش مي شدند.
و در روايتي ديگر هست كه:پس از آن كه رسول خدا (ص) از آن مرد روي برگردانيد و ديگر به سخنش گوش فرا نداد او رفت و دوباره نزد آن حضرت بازگشت و عرض كرد يا رسول الله آن دو دختر مرده اند يا نزديك است بميرند.


پيامبر فرمود: آنها را نزد من بياوريد آن ها آمدند رسول خدا (ص) كاسه اي خواست و به آنها فرمود:استفراغ كنيد هر دو چيزي مانند خون آميخته با چرك استفراغ كردند و كاسه را پر كردند.
آنگاه رسول خدا (ص) فرمود: اين دو دختر از آن چه خدا براي ايشان حلال كرده بود امساك كردند ولي با چيزي كه خدا حرام كرده روزه خود را شكستند، اين ها در كنار هم نشستند و شروع به خوردن گوشت مردم كردند.


و در حديث مرفوع آمده كه هر آن كه در غيبت برادر مسلمان خود را كند (و گوشت او را بخورد) در عالم آخرت گوشت او را در جلويش مي گذارند و مي گويند بخور گوشت اين مرد را چنان كه او در حالي كه زنده بود مي خوردي او با داد و فرياد و قيافه ترش كردن آنرا مي خورد.
روزي رسول خدا (ص) مرد زنا كاري را سنگ سار مي كرد يكي از حاظران به دوستش گفت اين مرد مثل سگ كشته شد.
اتفاقا روزي رسول خدا(ص) همراه آن دو مرد از كنار يك مردار و لاشه حيواني مي گذشتند پيامبر به آنها فرمود بخوريد از اين مردار؛عرض كردند يا رسول الله ما از اين مردار تناول كنيم؟ فرمود آنچه به آن مسلمان گناه كار گفتيد و غيبت او را كرديد متعفن تر از اين بود.


امام صادق (ع) فرمودند:(( الغيبة حرام علي كل مسلم و انها لتا كل الحسنات كما تا كل النار الحطب)).
غيبت كردن بر هر مسلماني حرام است و همانا غيبت گناهي است كه مانند آتشي كه هيزم رامي سوزاند كارهاي ثواب و خير را از بين مي برد.
مرحوم شيخ صدوق با سند خود كه به امام صادق (ع) مي رسد از نياي آن بزرگوار و آنان از علي(ع) و او نيز از پيامبر روايت كرده كه فرمود: چهار نفر (چهار طايفه) با عذاب و شكنجه اي كه در جهنم مي بينند دوزخيان را،با وصف معذب بود نشان،آزار مي دهند.
آنها از آب هاي گرم و چركين مي نوشند و داد و شيون راه مي اندازند برخي از دوزخيان از برخي ديگر مي پرسند اينها چه كرده اند كه عذابشان با اين كه خود معذب هستيم ما را آزار مي‌دهد؟


يكي از آنها در صندوقي از آتش آويزان است و دومي روده ها و امعا و احشايش از زمين كشيده مي شود و سومي از دهانش خون و چرك جريان دارد و چهارمي گوشت خود را مي خورد.
آنگاه از آنكه در صندوق آتشين معذب است مي پرسند:اي دور از رحمت خدا چه كرده اي كه با عذاب خود ما معذب ها را نيز با شيون فرياد خود آزار مي دهي در جواب مي گويد:من در حالي مرده ام و از دنيا رخت بستم كه مشغول الذمه بودم و مال مردم و در گردن من بود و آنها به صاحبانشان نپرداختم.
ازدومي روده هايش اززمين كشيده مي شود مي پرسند و جواب مي گويد:


من از بول خود اجتناب نمي كردم و مبالاتي نداشتم كه بول به تن من ترشح مي كند.
آنگاه نوبت به سومي مي رسد كه دهانش خون و چرك جاري است، به همان ترتيب از او نيز علت اين همه عذاب دردناك را مي پرسند در پاسخ مي گويد:من اداي مردم را در مي آوردم و نگاه مي كردم هر كس يك سخن زشتي مي زد به خاطر مي سپردم و تقليد آنرا در مي آوردم.
چهارمي هم در پاسخ گويد:من گوشت مردم را به وسيله غيبت كردن و سخن چيني،مي خوردم.


و نيز صدق (ع) با سند خود از پيامبر (ص) نقل كرده: ((من مشي في غيبتة اخيه و كشف عورته كانت اول خطوة خطاها و ضعها في جهنم و كشف الله عورته علي رووس الخلائق...))
هر كس قدمي در غيبت برادر مسلمان خويش بردارد و راز او را فاش سازد اولين قدمي كه در روز قيامت بر مي دارد بسوي جهنم است و خدا در ميان انبوه مردم اسرار و رازهاي پنهاني او را فاش كند و هرگاه در اين حال بميرد مانند كسي باشد كه حرام هاي خدا را حلال كرده است.


از امام صادق (ع) روايت شده كه رسول خدا (ص) فرمود: (( الغيبة اسرع في دين الرجل المسلم من الا كلة في البدن))
اثر گناه غيبت در از بين بردن دين مردم مسلمان از بيماري خوره در تن انسان سريع تر و فوري تر است.
باز امام صادق (ع) از رسول خدا(ص) نقل فرمود: كه نشستن در مسجد براي انتظار عبادت است مادامي كه حدثي رخ ندهد پرسيدند يا رسول خدا منظور از حدث و رويداد چيست؟ فرمود: غيبت كردن.


امام صادق (ع):هر كس درباره مومن چيزي بگويد كه با دو چشمش ديده و با دو گوشش شنيده است او در رديف كساني قرار خواهد گرفت كه خداوند درباره شان وعده آتش داده فرموده: كساني كه دوست دارند كارهاي زشت مومنان فاش گردد براي آنان عذاب درد ناكي است.
مفضل از امام صادق (ع) روايت كرده:((من روي علي مومن رواية يريد بها شينه و هدم مروته ليسقطه من اعين الناس،اخرجه الله من ولايته الي ولاية الشيطان فلا يقبله الشيطان))
هر آنكه سخني درباره مومن بگويد و منظورش اهانت و تحقير او باشد و بخواهد او را از چشم مردم بيندازد،خداوند اورا ازحريم ولايت و دوستي خود خارج مي سازد و در زمره دوستان شيطان قرار مي دهد و شيطان هم او را نمي پذيرد.


خداوند متعال به موسي (ع)وحي فرمود كه: شخص غيبت كننده هرگاه توبه كند آخرين فردي خواهد بود كه به بهشت وارد شود و اگر موفق به توبه نگردد اولين فردي خواهد بود كه وارد جهنم و دوزخ شود.
در حديث است كه عيسي (ع) به همراه حواريون از كنار مردار و لاشه سگي مي گذشتند حواريون همگي گفتند:چه بوي بدي دارد؟
عيسي (ع) فرمود:به چه دندانهاي سفيدي دارد ؛


گويا حضرت عيسي (ع) مي خواسته گوشزد كند كه حتي در مورد لاشه سگ نيز نتنها عيب و بدي را نبينيد و در آفريده هاي خدا خوبي ها را هم ببينيد.
و در تفسير آيه شريفه ((ويل لكل همزة لمزة)) گفته شده كه منظور از همزة كساني هستند كه به مردم گوشه مي زنند و طعن و ايراد زياد مي گيرند و مقصود از لمزة كسي است كه گوشت مردم خورد و در پوست مردم افتد.


و برخي از بزرگان گفته اند ما گذشتگان را ديديم كه عبادت را در خودداري از عرض مردم و احترام به شخصيت آنها مي دانستند.
راز اهميت غيبت
علت اهميت غيبت و اين كه آنرا از گناهان كبيره و حتي بزرگترين گناهان كبيره به حساب آورده اند آن است كه غيبت مفاسد و ضررهائي را در بر دارد كه با غرض از آفرينش و با هدف آفريدگار هستي منافات دارد به خلاف بعضي از گناهان ديگر كه داراي ضرر و مفسده جزئي و كم اهميت مي باشد.


توضيح آن كه هدف عمده شارع مقدس اسلام از آفرينش انسان آن بوده كه مردم متحدوهماهنگ باشند و راه واحدي را پيش بگيرند و آن راه خداست
كه راه خداست كه اوامر و نواهي او به كار بسته شود و اين اتحاد و يك پارچگي در صورتي تحقق مي پذيرد كه فرزندان آدم ياور و كمك و دوست يكديگر باشند و آن موقوف به اين است كه هدف يگانه داشته و در آن اجتماع كنند و دل هائي صاف و پاك از هر گونه عداوت و دشمني داشته باشند به حدي كه مانند يك تن و يك بنده باشند در اطاعت خدا و سرورشان بدن حسد،كينه و عداوت.


بنابر اين نقش كوبنده و خرابكار غيبت روشن مي شود كه چگونه اجتماع انساني را در اثر كينه و عداوت از هم مي پاشد و دشمني ها را دامن مي زند و همه به فكر انتقام ميافتد.
اين جا است كه هدف كلي شارع از بين مي رود و فساد در عالم انساني ظاهر مي گردد و به همين خاطر خدا و رسول پيرامون غيبت سخنان تندي فرموده و مردم را از آن نهي نموده اند.

انواع غيبت
چنان كه در صفحات پيش خاطر نشان ساختيم غيبت عبارت از اين است كه شخص درباره برادر مسلمان خود سخني بگويد و يا راجع به او چيزي را آشكار سازد و مردم را متوجه آن كند كه هرگاه اين مطالب به گوش او برسد ناراحتش كند و او را آزرده خاطر گرداند.
بنابر اين تعريف كلي غيبت شامل بازگو كردن و توجه دادن به كليه عيوب و نقاصئي است كه ممكن است در بدن،نسب،اخلاقي،اعمال،گفتار، دين، و مذهب و امور دنيوي از قبيل لباس، خانه و وسيله نقليه يك شخص وجود داشته باشد.


امام صادق (ع) در حديثي راجع به اقسام غيبت چنين اشاره مي كند ((وجوه الغيبة تقع بذكر عيب في الخلق و الفعل و المعاملة و المذهب و الجهل و اشباهه...)) غيبت آن است كه انسان عيوب برادر مسلمان را در مورد اندام، اعمال،معاشرت و رفتار، مذهب و راجع به ناداني او مانند آن، براي ديگران بازگو كند.
عيوب بدني و اندامي مانند بازگو كردن غيبت هاي مربوط به چشم مانند كم نوري، ريزش آب، كوري و نابينائي و امثال آن و مثل اين كه گفته شود او كله طاس است، دراز قد يا كوتله است، سياه و زرد رنگ است و به طور كلي عيوبي كه به اعضاء بدن انسان مربوط مي شود.
اما عيب در نسبت مانند آنكه گفته شود: پدر او نابكار، بد ذات و خسيس است و خلاصه شغل ها و كارهاي پست و تحقير آميز را پدر شخصي نسبت دهد كه اگر به گوش او برسد منزجر و ناراحت مي شود.


و بازگوئي نقص اخلاقي اين است كه گفته شود: فلاني بد اخلاق، تنگ چشم، خود پسند، ريا كار، عصباني، ترسو و ضعيف النفس است.
و عيب در اعمال، گناهان و عملياتي است كه از نظر ديني حرام است مانند: دزدي، دروغ گوئي،ميخوارگي،خيانت، ستم گري، سهل انگاري نسبت به نماز و نسبت دادن به شخص اين كه: ركوع و سجده كردن را بلد نيست و ازنجاسات و پليدي ها اجتناب نمي كند، به پدر و مادرش احسان و نيكي نمي كند، از غيبت و تعرض به عرض و ناموس مردم پرهيز نمي كند.
اما عيب هاي متعلق به كارهاي دنيا: مثل اين كه گفته شود: فلاني بي ادب، بي اعتنا به مردم است و براي هيچ كس حقي نمي شناسد، پر حرف و پر خور است، در جائي كه شايسته او نيست مي نشيند.


و راجع به لباس مثل اينكه بگوئي: او داراي آستين بلند، دامن دراز و لباس كثيف است.
نا گفته نماند كه بازگوئي اين عيوب منحصر به گفتار زباني نيست چون گفتن و به زبان آوردن اين گونه معايب و نقائص بدان علت حرام است كه نقاط ضعف يك مسلمان بدين وسيله فاش مي شود پس اشاره و گوشه و كنايه و حركت هاي ديگر نيز مانند سخن گفتن و به زبان آوردن حرام است.
خلاصه هرگونه رمز، اشاره، چشمك زدن، ابر و بالا بردن، نوشتن و هر حركتي كه مقصود را بفهماند تحت عنوان غيبت مندرج است و مانند غيبت مندرج است و مانند غيبت زباني محسوب مي گردد.


و از جمله شواهد، روايتي است از عايشه، او مي گويد:(( دخلت علينا امراة فلما ولت او مات بيدي اي قصيره قال اغتبتها))
يعني روزي زني وارد خانه ما شد و حضور رسول خدا (ص) شرفياب گرديد وقتي كه مي خواست از خانه بيرون رود من با دستم يك اشاره اي كردم به اين به اين منظور كه آن زن، كوتله است پيامبر فرمود: چرا غيبت آن زن را كردي.


باز در حكم غيبت است اين كه انسان تقليد مردم را در آورد و مثلا خودش را به لنگي بزند و بخواهد مانند آدم لنگي راه برود اين كه غيبت بلكه شديد تر از غيبت است زيرا چنين كاري در فهماندن و مجسم كردن معايب و نقائص، كامل تر است و هم چنين است غيبت به وسيله كتابت و نوشتن چون به قول معروف:كتاب يكي از دو زبان است.
باز از انواع غيبت است اين كه نويسنده و مولف كتابي از شخص معيني سخن به ميان آورد و حرف او را به صورت زشت و نامطلوبي جلوه دهد مگر آن كه از اين غرض معقول و موجهي باشد مانند طرح مسائل اجتهادي و استدالالي كه غرض از فتوي و دليل آوردن براي مقصود جز با بيان نقاط ضعف سخن ديگران و مانند آن، امكان پذ ير نيست و در اين صورت هم لازم است به حداقل و حد ضرورت اكتفا شود ولي اگر اين مطلب را به جمعي نسبت دهد و از شخصي معيني نام به ميان نياورد اشكالي پيدا نمي كند.


از انواع ديگر غيبت آن است كه مسئله را به طور كلي مطرح كند و چنين بگويد: امروز بعضي ها كه پيش ما آمدند با بعضي ها را كه امروز ديدم چنين و چنان بودند ولي بدين وسيله بفهمانند كه شخص معيني مورد نظر اوست بدون شك چنين عملي غيبت است زيرا ميزان درحرام بودن يك عمل، غيبت محسوب شدن آن فهميدن مردم است به هر وسيله اي كه باشد ولي هر گاه با اين كارها مردم نفهمند كه منظور ما چه كسي است غيبت شمرده نمي شود.


رسول خدا (ص) وقتي كه از عمل يك شخص بدش مي آمد مي فرمود: چه شده كه برخي چنين و چنان مي كنند و اصلا نام از كسي نمي آوردند.
از مظر ترين و خطر ناك ترين انواع غيبت، غيبت كساني است كه با مارك علم و فن نشان دار شده اند ولي يك زندگي ريائي دارند.
اينها غيبت ماهرانه اي مي كنند و مقصود خود را به طرز جالبي مي فهماند انها در وضع صلاح و تقوا نشان مي دهند تا چنين وانمود كنند كه آنان از غيبت اجتناب مي ورزند ولي با همين تقدس باز،غيبت مردم مي كنند اين ها نمي فهمند كه در اثر جهل و ناداني بين دو گناه را جمع كرده اند اول رياءو تزوير و دوم غيبت.
ما فقط نمونه اي از كردار چنين اشخاص را در اين جا بازگو مي كنيم مثلا موقعي كه شخصي نزد او صحبت به ميان مي ايد مي گويد: سپاس وشكر خدا را كه مارا مبتلا به حب ريا ست نكرده، ما را دوستدار،دنيا


قرار نداده، فلان صفت را در ما قرار نداده است.
و يا گويد: پناه به خدا از كمي حيا و شرم، از بي تو فقي، خد ا ما را از چنين كارها و لغزش ها نگهدار.
بلكه گاهي اتفاق مي افتد در مواردي فقط گفتن الحمد الله كه اشاره
به عيب كسي محسوب مي گردد و يا كلمه و دعائي كه مشعر به صفت يك شخص باشد و او با قيافه مقدس مابانه اي چنين كلمات و دعاهائي را بر زبان آورد و مقصود واقعي اش غيبت كردن مزورانه و ريا كارانه باشد همگي فرو رفتن در گناه غيبت بلكه بدتر از آن است.


از جمله آن كه انسان شروع به تعريف كردن كسي كند و گويد. به به،خوشا به حال فلاني او هيچ وقت در عبادت هايش كوتاهي نمي كرد ولي اخيرا سستي و تنبلي مي كند و گرفتار به چيزي شده كه بيشتر ما گرفتار و مبتلا هستيم و آن كم صبري و بي حوصلگي است.
او خودش را سرزنش مي كند تا بدين وسيله، ديگران را نيز سرزنش كند و خود ستائي مي كند و خود را به صالحين و شايسته كاران تشبيه مي كند و رياكارانه و مزورانه غيبت مي كند و تزكيه نفس مي نمايد و در نتيجه ميان چند گاه جمع مي كند و با اين گمان جاهلانه تصور مي كند كه او فردي شايسته و خويشتن دار از غيبت است.
بدين ترتيب شيطان جاهلانه و ناداناني را كه در وصف دانشمندان و اهل علم جا مي گيرند بي آنكه بفهمند بازي شان مي دهد او به دنبال آنها است و با لطائف الحيل اعمال آنان را باطل و تباه مي سازد او در واقع به آنها پوزخند مي زند و آنها را به باد استهزاء و مسخره مي گيرد.


از انواع ديگر غيبت آن كه كسي عيب شخصي را بازگو كند و بعضي از حاضرين متوجه نشوند آنگاه براي آن كه مردم را متوجه سازد گويد: سبحان الله، چقدر كار شگفتي است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید