بخشی از پاورپوینت

اسلاید 1 :

 

درزمانهایبسيار قديم، وقتی هنوزپایبشر به زمين نرسيده بود، فضيلت ها و تباهیها دور هم جمع شدندخسته تر وكسل تر از هميشه.
ناگهان ذكاوت ايستاد و گفت: بياييد يك بازیبكنيم مثلا " قايم باشك..."

اسلاید 2 :

 

همه از اين پيشنهاد شاد شدندو ديوانگی فورا"فرياد زد:من چشم ميگذارم. و از آنجايیكه هيچ كس نمیخواست دنبال ديوانگیبگردد، همه قبول كردند او چشم بگذاردو به دنبال آنها بگردد.

اسلاید 3 :

لطافت خود را به شاخ ماه آويزان كرد
خيانت داخل انبوهیاز زباله ها پنهان شد
اصالت در ميان ابرها مخفیشد
هوس به مركز زمين رفت
دروغ گفت به زير سنگ ميروم ولیبه ته دريا رفت
طمع در كيسه ایكه خودش دوخته بود مخفیشد .

 

اسلاید 4 :

در همين حال ديوانگیبه پايان شمارش رسيد. نود و پنج ... نود و شش ... نود و هفت ...
هنگامیكه ديوانگیبه صد رسيد عشق پريد و در بين يك بوته گل رز پنهان شد. ديوانگیفرياد زد : " دارم ميام، دارم ميام..."

اسلاید 5 :

اولين كسیرا كه پيدا كرد تنبلیبود زيرا تنبلی، تنبلیاش آمده بود جايیپنهان شود.
لطافت را يافت كه به شاخ ماه آويزان بود . دروغ در ته درياچه و هوس در مركز زمين يكی يكیهمه  را پيدا كرد.
بجز عشق.
او از يافتن عشق نااميد شده بود . حسادت ، در گوشهايش زمزمه كرد : تو فقط بايد عشق را پيدا كنیو او پشت بوته گل رز است.

اسلاید 6 :

ديوانگیشاخه چنگك مانندیرا از درخت كند و با شدت و هيجان آن را در بوته گل رز فرو كرد و دوباره و دوباره تا با صدای
ناله ایمتوقف شد.
عشق از پشت بوته بيرون آمد. با دستهايش صورت خود را پوشانده بود و از ميان انگشتانش قطرات خون بيرون ميزد.
شاخه ها به چشمان عشق فرو رفته بود. او نميتوانست جايیرا ببيند.
او كورشده بود.

اسلاید 7 :

ديوانگیگفت : من چه كردم، چگونه ميتوانم تو را درمان كنم؟
عشق پاسخ داد : تو نميتوانیمرا درمان كنیاما اگر ميخواهی كاری بكنی راهنمایمن شو.
و اينگونه شد كه از آن روز به بعد ...

 

در متن اصلی پاورپوینت به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر پاورپوینت آن را خریداری کنید