بخشی از مقاله
بررسی تاثیر رسانه های جمعی بر خانواده
چکیده
نسل کنونی از ابتدای حیاتش با رسانهها آشنا شده، رشد میکند و بخش عظیمـی از اطلاعـات، الگوهـای رفتـاری و ارزشهای خود را از آنها دریافت میکند. رسانه میتواند به صورت مستقیم تمامی آحاد جامعه را تحـت تـأثیر قـرار دهد، اما تأثیر مهم آن از طریق اثرگذاری بر نهاد خانواده است. خانواده به عنوان مهمترین و کـوچکترین نهـاد ایـن جهان، امروز عضو تازه و تعیین کننده ای را درون خود پذیرفته که این پـذیرش در عمـل سـاختار و ماهیـت آن را دگرگون کرده است.بخش وسیعی از این دگرگونی ها در غالب تغییـرات ارزشـی و فرهنگـی باعـث بـروز تعـارض و چالش در درون خانواده امروز شده است. . در این مقاله تلاش بر این است شرایطی را که رسانهها نفـوذ خـود را بـر سراسر عالم به ویژه خانواده گستردهاند را مورد بررسی قرار دهیم. این تحقیق بر مبنای تحلیـل ثـانویه اطلاعات و دادههای پیمایشهای انجام شده در خصوص تاثیرات رسانه در شهر تهران و روش توصیفی انجام شده اسـت نتـایج نشان میدهد اثرات سوء رسانه بر خانواده روز به روز بیشتر میشود.
واژگان کلیدی: تاثیررسانه ، روابط خانوادگی، ساختار خانواده، رسانه جمعی
مقدمه
امروزه رسانه ها در زندگی روزمره ما نفوذ کاملی دارند، به طوریکه عصر حاضر را عصر سلطه ارتباطات مینامند. بـی گمـان در مـورد همه مسایل جهان، بزگترین رسالت اطلاع رسانی بر دوش رسانه های جمعی است. امروزه رسانه ها با گسترش مرزهای جغرافیـایی، فرهنگی و سیاسی ، هویت انسان معاصر را تحت تاثیر قرار داده اند، به طوری که می توان هویت انسان مدرن را هویت رسانه ای نام گذاشت. افزایش نقش وسایل نوین ارتباط جمعی در بخش های مختلف زندگی بشری سبب شده است کـه از آنهـا در زمینـه هـای گوناگون استفاده شود (گلشنی و همکاران، ( 5:1391
در مورد تاثیر، نقش و جایگاه ویژه ای که رسانه های جمعی در تحول ، تکامل و پیشرفت جامعه ی بشری داشته اند تردیدی وجـود ندارد. رسانه های جمعی در انتقال و تبادل دانش ها، افکار، فرهنگ ها و آداب رسوم مختلف بین ملت ها از سـهم بسـیار عمـده ای برخوردارند. رسانه ها با لحاظ کارکرد مثبت آن ابزاری بسیار قدرتمند برای حساس سازی افراد جامعه و ارائه آگـاهی هـای لازم بـه آنها در خصوص موضوعات مختلف می باشند که به هر نوع و در هر سطح می توانند زندگی فردی و جمعی اعضای جامعه و خانواده را تحت تاثیر قرار دهند.
استفاده از رسانه های جمعی بیشترین میزان اوقات فراغت خانواده ها، اعم ازکودکان و بزگسالان را بـه خـود اختصـاص مـی دهـد. همین امر حوزه امن و بسته خانواده را به روی عرصه عمومی جامعه می گشاید. رسانه های جمعی به عنوان یکی از عوامـل جامعـه پذیری ، درکنار خانواده ، محیط آموزشی ودوستان ،نقش مهمی در رشد و تربیت زندگی افراد خانواده ایفا می کنند.تردیدی نیسـت که مهمترین تغییرات امروزی در حوزه خانواده از طریق رسانه صورت گرفته است. ذهن انسان دیروز که اغلب از سـوی هنجارهـا و ارزش های خانوادگی شکل گرفته بود امروزه تحت تاثیر رسانه ، تغییرات زیادی کرده است.
بیان مسئله
رسانه ها در تبدیل خانواده های گسترده به هسته ای و روند رو به افزایش تک فرزند رسانه های جمعی نقش موثر و بـالقوه ای بـر خانواده ها ایفا می کنند به گونه ای که شاهد هستیم مدت زمان استفاده از رسانه هـا اعـم از تلویزیـون بـا برنامـه هـای داخلـی یـا ماهواره بیشتر از مدت زمانی است که خانواده ها صرف گفتگو و ارتباط کلامی با یکدیگر مـی نماینـد همچنـین بـا صـنعتی شـدن جوامع و نیاز خانواده ها به اشتغال والدین مشاهده می شود فرزندان بدون نظارت والدین به برنامه های ماهواره و اینترنت دسترسـی بیشتری پیدا نموده اند و این امر موجب بلوغ زودرس، شکاف های عمیق رفتاری و همچنین تجزیه عاطفی خانواده هـا شـده اسـت. والدینی که مدت زمانی طولانی در بیرون از خانه مشغول به کار هستند و در طول مدت زمان حضور در خانه مشغول به انجام امـور محوله زناشویی و والدینی خود هستند، عدم تعامل عاطفی مناسب، فردگرایی، شکاف نسلی و اعتقادی، تجزیه بنیـاد خـانواده و ... از ثمرات زندگی مدرن و حضور رسانه ها در خانواده ها است. بعضا حتی دیده می شود اولین اقدام خانواده ها در حضـور خانـه روشـن کردن تلویزیون است . همسران نیز بر اثر تماشا و عدم توجه به مضمون و مدت زمان برنامه ها دچار گسستگی عاطفی می شوند یـا ایجاد یکسری توقعات مالی، عاطفی و جنسی که با نوع و ساختار حاکم بر جامعه، ارزش ها و حتی معیارهای فرد مقابلشـان متضـاد است. رسانه های جمعی در صورت نظارت و برنامه سازی مناسب می توانند بهترین ابزار جهت انتقال ارزش ها و فرهنـگ باشـند. از آن جا که بیشترین عامل یادگیری از راه دیداری و شنیداری می باشد تلویزیون می تواند جزء ارزنده ترین وسایل آموزشی و انتقـال مفاهیم ارزشی محسوب شود به شرط آن که برنامه سازان ما بتوانند با بالا بردن سطح کیفی و کمی برنامه های خود بر روی ذائقـه مردم تاثیر گذاشته و با برنامه ها ، مسابقات، فیلم ها و سریال های خارجی رقابت نماینـد. اکنـون متاسـفانه بـه دلیـل ضـعف هـای ساختاری و محتوایی برنامه های تلویزیون مشاهده می کنیم خانواده ها ترجیح می دهند از برنامه های ماهواره استفاده کنند حتـی اخبار رسانه های خارجی جاگزین اخبار تلویزیون های داخلی شده و به نوعی بی اعنمادی ایجاد شده چند سالی است سریال هـای ترکیه ای و کر ه ای جایگزین خانه های ساده و داستان های ایرانی شده و سریال های ایرانی یا آیینه تمـام نمـای فرهنـگ تجمـل گرایی و رفاه کامل هستند خانواده های ایرانی این روزها جزء طرفداران مستمر سریال هایی شده اند که بعضا ترویج دهنده داشـتن روابط آزاد در کنار زندگی زناشویی هستند چیزی که حتی در خود جامعه غرب نکوهیده است . در این تحقیق با خـط مشـی روش شناسی توصیفی- تحلیلی ، به بررسی تاثیر رسانه بر ساختار و روابط خانواده پرداخته شده است.
روش پژوهش
در این مقاله بر اساس تحقیقات انجام شده در شهر تهران در مورد تاثیرات رسانه، تحلیل ثانوی صورت گرفته و همچنین از طریـق روش توصیفی مورد بررس قرار گرفته است.
مبانی نظری تحقیق
رسانهها، کـارکردهـا و نقـش هـای متعـددی در جامعـه برعهـده دارنـد. "دنـیس مـک کوئیـل در کتـاب "مقدمـهای بـر نظریـهی رســانههــای جمعــی"، ارتبــاط جمعــی را فرآینــدی جامعــهگســتر و رســانههــا را میــانجی روابــط اجتمــاعی مــیدانــد. وی معتقــد اسـت، همـانطور کـه از واژه " media" یـا رسـانه برمـیآیـد، رسـانههـای جمعـی از چنـد لحـاظ میـانجی هسـتند: یکـی اینکـه غالباً میان ما به عنـوان دریافـت کننـده و آن بخـش از تجربـه بـالقوهای کـه خـارج از ادراک یـا تمـاس مسـتقیم مـا اسـت، قـرار مــیگیرنــد؛ دوم ممکــن اســت، میــان مــا و ســایر نهادهــایی کــه بــا آن ســر و کــار داریــم (قــانون، صــنعت، دولــت و غیــره) قــرارگیرند؛ سوم امکان دارد پیونـدی میـان ایـن نهـادهـای گونـاگون ایجـاد کننـد؛ چهـارم رسـانههـا، مجراهـایی هسـتند کـه توسـط آنها دیگران با ما و ما بـا دیگـران ارتبـاط برقـرار مـی کنـیم و پـنجم اینکـه غالبـاً رسـانههـا بـا فـراهم آوردن اسـباب و لـوازم، بـه ادراک مــا از ســایر گــروههــا، ســازمانهــا و رویــدادها شــکل مــی دهنــد ( مــک کوئیــل ، 1382، ص .(83 بــه نظــر مــک کوئیــل، " نهاد رسانه بـه کـار تولیـد، بازتولیـد وتوزیـع معرفـت بـه معنـای وسـیع آن، یعنـی نمادهـایی یـا مرجـعهـایی معنـی دار و قابـل تجربه در جهان اجتماعی اشتغال دارد. این معرفـت مـا را توانـا مـی سـازد تـا بـه تجربـه خـود معنـا ببخشـیم، بـه دریافـت هـای مــا از ایــن تجربــه نظــم و نســق مــی دهــد و مــا را یــاری مــی کنــد تــا معرفــت هــای گذشــته را محفــوظ نگهــداریم و بــه درک امــروزین خــود اســتمرار بخشــیم" (همــان ، ص .(82 - 81 رســانههــا وظیفــه انتشــار انــواع معرفــت را برعهــده دارنــد، پــس بــه جــای دیگــر نهادهــای معرفتــی (آمــوزش و پــرورش و دانشــگاه و...) هــم عمــل مــیکننــد. رســانههــا در یــک فضــای عمــومی فعالیت می کنند، یعنـی علـی الاصـول در دسـترس همـه اعضـای جامعـه بـه صـورت بـاز، داوطلبانـه و کـم هزینـه قـرار دارنـد . رســانههــا در مقایســه بــا ســایر نهادهــای اجتمــاعی، بــر تعــداد بیشــتری اثــر مــیگــذارد و زمــان بیشــتری را بــه خــود اختصــاص میدهد.
هارولـد لاسـول Lass well "و "چـارلز رایـت Raito "از جملـه پژوهشـگرانی هسـتند کـه بـه طـور جـدی بـه نقـش و کـارکرد رســانههــا در جامعــه توجــه کــردهانــد. آنهــا معتقدنــد کــه رســانههــا دارای کارکردهــای نظــارت بــر محــیط، ایجــاد همبســتگی اجتماعی در واکـنش بـه محـیط و انتقـال میـراث فرهنگـی و سـرگرمی و پرکـردن اوقـات فراغـت اسـت (همـان ، .(108 ایـن دو نظریــه پــرداز ارتباطــات بــر ایــن باورنــد کــه در کــارکرد نخســتین، وظیفــه رســانههــا نظــارت، مراقبــت، تهیــه و رســاندن خبــر دربــارهی محــیط پیرامــونی اســت. دومــین کــارکرد رســانه، انتخــاب و تفســیر اطلاعــات در محــیط اســت .رســانه اغلــب شــامل انتقادات و تجویزهایی برای چگونگی و مـنش افـراد بـه حـوادث اسـت. درایـن نقـش رسـانههـا بـه تقویـت ارزشهـای اجتمـاعی، اجمــاع و افشــای انحرافــات، رجــوع بــه پایگــاه رهبــران افکــار، ممانعــت از تهدیــد ثبــات اجتمــاعی و وحشــت عمــومی، مــدیریت افکــار عمــومی و نظــارت بــر حکومــت و حفاظــت مــیپردازنــد. یکــی دیگــر از کارکردهــای رســانه، انتقــال فرهنــگ، افــزایش انســجام اجتمــاعی و تعمیــق تجربــهی مشــترک، کاســتن از نابهنجــاریهــای اجتمــاعی و احســاس از خــود بیگــانگی، اســتمرار اجتمــــاعی شــــدن پــــیش و پــــس از آمــــوزش رســــمی و کمــــک بــــه یــــکدســــت ســــازی و انســــجام اســــت.
از نظــر "هارولــد لاســول Lass well "جامعــه شــناس و نظریــهپــرداز ارتبــاطی امریکــایی، رســانههــا در حکــم انتقــالدهنــده فرهنــگ، بــرای انتقــال اطلاعــات، ارزشهــا و هنجارهــا از یــک نســل بــه نســل دیگــر و از افــراد جامعــه بــه تــازه واردهــا، کــاربرد دارنــد. آنهــا از ایــن راه بــا گســترش بنیــان تجربــهی مشــترک، انســجام اجتمــاعی را افــزایش مــیدهنــد. رســانههــا بــا اســتمرار اجتماعی ش دن پس از اتمام امـوزش رسـمی و نیـز بـا شـروع آن در طـول سـالیان پـیش از مدرسـه، بـه جـذب افـراد در جامعـه کمک میکنند. گفتـه شـده اسـت کـه رسـانههـا بـا نمـایش و عرضـهی جامعـهای کـه فـرد خـود را بـا آن هـم هویـت سـاخته و معرفی کرده است، مـیتواننـد احسـاس از خـود بیگـانگی یـا احسـاس بـیریشـه بـودن او را کـاهش دهنـد ( سـورین و تانکـارد ، 1381 ، ص . (452 از نظــر مــک کوئیــل نیــز، مخاطبــان از رســانههــا بــرای کســب تأییــد ارزشهــای شخصــی، جــذب الگوهــای رفتاری، همذاتپنداری با دیگران و پیدا کردن بینش راجع به خود استفاده میکنند (مک کونیل، 1382، ص .(112
»مکالوهان « در کتاب شاخص خود به نام » وسایل ارتباط جمعی « و چند اثر دیگر ، وسایل ارتباطی » گرم « را در مقابل وسایل ارتباطی » سرد « قرار می دهد. بر این اساس به آن دسته از داستانهای خنده آوری » گرم «گفته می شود که مفهوم آن تماماً در داستانی که نقل می شود، موجود است . به داستانهائی»سرد « گفته می شود که مفهوم آن تنها در صورتی آشکار می شود که تلاشی در جهت درک آن از ناحیه شنونده به عمل آید . به همین ترتیب وسایلارتباطیگرم مانند » خط الفبائی ، چاپ ، رادیو و سینما« پیامهای خود را به نحو کامل ارائه می دهند و درست مانند آهن سرخی می مانند که نقش خود را بر جای می گذارند و حال آنکه وسایل ارتباطاتی سرد مانند »گفتار، الفبای تصویری، داستانهای مصور، تصاویر متحرک،تلفن و تلویزیون « ارائه کننده پیامهای ناقص هستند و تلاشی ذهنی خاصی را از طرف شخص گیرنده لازم دارند . ( کازنو -ژان . قدرت تلویزیون ص .(219
"هانمن (Hanuman) "کارکردهای وسایل ارتباط جمعی را به سه بخش تقسیم کرده است:
➢ تولید: بدین معنا که وسایل ارتباط جمعی قادر هستند، کاری انجام دهند که این کار ممکن است، ساختن بر مبنای خطوط از پیش تعیین شده و یاد دادن یا روشهایی که مردم به اهدافشان برسند و ... باشد.
➢ ابداع: یعنی اینکه ایده های جدید را تشویق کند و تغییر بهوجود آورد.
➢ نگهـــداری: بـــدین نحـــو کـــه قـــادر اســـت، روابـــط موجـــود را حفـــظ و نگهـــداری کنـــد (اعرابـــی،.(31 :1372 "هایبرت Hilbert "معتقد است، وسایل ارتباط جمعی نقش بسیار مهمی در ارایه و شکلگیری عقاید و همچنـین آشـنا ساختن ما با دنیایی که امکان آن را به نوع دیگری نداریم، ایفا میکند. بسیاری دریافتـهانـد کـه رسـانههـا آثـاری مهـم و
فراگیرنده دارند. این آثارنه تنها مستقیم و فوری قابل مشاهده هستند، بلکه عمیقاً بر تاریخ بشریت نیز تأثیر گذاشـتهانـد. (همان:(22 "هایبرت" عقیده دارد، در پژوهشهایی که دربارهی آثار وسایل ارتباط جمعی بـر جامعـه انجـام گرفتـه، سـه زمینه کلی وجود دارد: تأثیر رسانهها بر شناخت ادراک، تأثیر رسانهها بر تغییر عقیده و ارزش، تـأثیر رسـانههـا بـر تغییـر رفتار. وی معتقد است که تغییر ارزشها به آگاه بودن و درک محتوای پیام بستگی دارد. اکثر مدارک و شـواهد پژوهشـی مبین این نظریه هستند که ایجاد عقاید جدید، آسانتر از تغییر دادن عقاید موجود است.(همان:(42
مارتین سگالین" در کتاب جامعهشناسی تاریخی خانواده تأکید میکند، که امروزه در کنار تفکیک جغرافیایی حوزههای کار و سکونت، ناپدید شدن پدیدهی همسایگی، وجود مادران شاغل و متخصصان مسئول مراقبت از اطفال و تأثیر تلویزیون، از جمله عواملی هستند که به ایجاد شکاف بین دنیای کودکان و بزرگسالان کمک میکنند. ( سگالین ، 1370 ، ص (83
رونالد اینگهارت"، معتقد است که تغییر ارزشی، روندی است که از نسلی به نسل دیگر رخ می دهد، نه به طـور مـداوم از سـالی بـه سال دیگر ( یوسفی ، 1383 ، ص . 42)وی معتقد است که اشاعهی رسانههای جمعی منجر به تغییر ارزشها شده است؛ بهطـوری که در عصر کنونی، جهانی شدن ارتباطات و رسانهها بر شکاف ارزشهای نسلی تأثیر گذاشته است. لباسهای متحدالشکل جوانـان، موسیقی پاپ و... از نمودهای تأثیر رسانه بر تغییر رفتارها و ارزشهای نسل کنونی و عدم پایبنـدی بـه سـنتهـای فرهنگـی خـود است. (همان ، ص (114
یان رابرتسون Robertson "جامعه شناس، معتقد است که از اوایل قرن بیستم رشد و گسـترش تـدریجی رسـانههـای جمعـی و وسایل ارتباطی چنان بر زندگی بشر سایه افکند که اثرات مثبت و منفی فراوانی بر زندگی بشر گذاشته است. از همه مهمتر اینکـه در عصر کنونی با ظهور اینترنت و تکنولوژیهای ارتباطات و اطلاعات و به ویژه اینترنت فضای ارتباطات و تأثیر گذاری آنها، توسـعه زیادی یافته است .به طوری که ما هم اکنون، تحت تأثیر این رسانههای نوین "دهکده جهانی" به سر میبریم. به عبارتی مخاطبـان جهانی رسانهها و نسل های کنونی در معرض انتشار و نمایش پیام های متنوع رسانهای قرار دارند و پیامهایی را دریافـت مـیکننـد که میتواند سنتها و الگوهای فرهنگی و اجتماعی و نسلی جوامع و همچنین روابط نسلی آنها را دسـتخـوش چـالش و دگرگـونی کند ( بیات ، 1382، ص .(336
دانیل لرنر از مدافعان این رویکرد است که رسانهها ارزشهای سنتی در جوامع را تغییر میدهند و ارزشهای مدرن را جایگزین میکنند. وی در کتاب گذر از جامعه سنتی؛ نوسازی خاورمیانه، نوشته است که این کار با بالا رفتن انتظارها و توقعات، باز شدن افقها، توانا شدن مردم به تخیل ورزیدن و تمایل به جایگزینی شرایط زندگی بهتر برای خود و خانواده، عملی میشود. (مک کوئیل، (144 :1382
لرنر بر این باور است که ورود به جامعه مدرن، مستلزم همراهی ملی یکپارچه، ارتباط با بازارهای ملی و بینالمللی، ایجاد انگیزه برای تقاضای کالاها و خدمات مدرن، خارج کردن منابع توسعه، از بحران و گسترش روشها و ارزشهای نوین در زمینه تغذیه، تنظیم خانواده، بهداشت، تولید کشاورزی و صنعتی در زندگی شهری و روستایی است. برای تحقق این هدف، تحرک روانی در سطح فردی و اجتماعی ضروری است و رسانهها مناسبترین و مؤثرترین ابزار تغییر نگرشها، ارزشها و رفتارها، و به بیان دیگر ابزار ایجاد تحرک فردی و اجتماعی هستند .(فرقانی، (49 :1380 آنها پدیدهای با عنوان »تحرک روانی« یا پدیده دیگری با عنوان »بیگانگی عاطفی« به وجود میآورند که لرنر آن را به مثابه امتیازی روانی در نوسازی، مؤثر میداند. بیگانگی عاطفی، در نظر لرنر، به معنای قدرت تطابق با محیط سرشار از دگرگونی است.
بنابراین، وسایل ارتباط جمعـی، اولاً درک وضـعیتهـای مختلـف را آمـوزش مـیدهنـد؛ ثانیـاً بـا بـرانگیختن تخیـل افـراد آنهـا را بــه جــای کســانی قــرار مــیدهنــد کــه کــارگردان قضــایا هســتند. ایــن وســایل هــمچنــین تجــارب جدیــد مختلفــی بــه وجــود میآورند که لرنر آنها را عوامل افزایش تحرک روانی میداند. (روشه، 232: 1366و (233
»نظریه کاشت« را»جورجگربنر« در دهه1960 مطرح نمود. طبق نظر او، مخاطبان در دریافت پیامهای رسانهها بهخصوص تلویزیون، مانند زمین مستعدی هستند که میتوان هر چه را خواست در آنها کاشت و پرورش داد. بنابراین، معنا توسط رسانهها تولید میشود و مخاطبان با پذیرش چنین معناهایی به همدیگر نزدیکتر میشوند. (بهرامی کمیل،(25:1388 کانون تمرکز نظریه کاشت بر بررسی تأثیر تصویرسازی تلویزیون از واقعیت بر فهم مخاطبان از واقعیت قرار دارد. (ویمر و دومینیک،(712 :1384 گربنر استدلال میکند که تلویزیون آثار درازمدتی دارد؛ آثار تدریجی و غیرمستقیم اما متراکم و با اهمیت. وی با استفاده از تحقیقی که احتمالاً طولانیترین و گستردهترین برنامه پژوهش اثرهای تلویزیون است، نظریه »کاشت باورها« را ارائه داد. (سورین و تانکارد،(389 :1486 این نظریه یکی از اشکال اثر رسانهها در سطح شناختی بوده و مربوط به این موضوع است که قرار گرفتن در معرض رسانهها، تا چه حد میتواند به باورها و تلقی عموم از واقعیت خارجی، شکل دهد. نظریه کاشت یا اشاعه برای ارائه الگویی از
تحلیل، تبیین شده است؛ تا نشاندهنده تأثیر بلندمدت رسانهایی باشد که اساساً در سطح برداشت اجتماعی، عمل میکنند. (گونتر، (310 :1384 گربنــر معتقــد اســت آنچــه مــا از دوران کــودکی از تلویزیــون مــیآمــوزیم، احتمــالأ پایــههــایی بــرای جهــانبینــی وســیع مــا
مــیگــردد. تلویزیــون منبــع معنــاداری از ارزشهــای عمــومی، عقایــد قــالبی، ایــدئولوژی و دیــدگاههاســت.(گربنر، (31 :1994 بــرای مثــال گربنــر و همکارانشدریافتندکســانی کــه بــه مقــدار زیــاد از تلویزیــون اســتفاده مــیکننــد، در مقایســه بــا کســانی کــه کمتــر تلویزیــون تماشــا مــیکننــد، دنیــا را بیشــتر نــا امــن و بــیارزش مــیبیننــد. (وینــدال، ســیگنایتزر، اولســون، (373 :1387 بنابراین نظریه، تلویزیون به لحاظ عمق و نفوذ قابل ملاحظهاش، نیروی فرهنگی قدرتمندی محسوب میشود.
نظریه برجستهسازی یا»نظریهتعیین دستورکار«معتقداست که چیزی که برجسته شود اهمیت پیدا میکند. رسانهها با اهمیت دادن و برجسته کردن برخی اخبار و موضوعات، آنها را در دستور کار جامعه قرار میدهند و با وزن دادن به آنها، نیروهای جامعه را به آن مشغول میکنند. (بهرامی کمیل، (22: 1388 بنابر این نظریه، محتوای رسانهها، درک عموم مردم را از میزان اهمیت موضوع تحت تأثیر قرار میدهند. به دیگر سخن، به موجب این نظریه، اهمیت موضوع از نظر مردم، تابع میزان اهمیتی است که رسانهها به آن موضوع میدهند. (دهقان، (8:1378اصطلاحأ میتوان گفت« برجستهسازی؛ یعنی اندیشه که با ارائهخبرها، موضوعهایی را که مردم درباره آنها میاندیشد، تعیین میکند. برجستهسازی از شناخته شدهترین تاکتیکهای جنگ نرم محسوب میشود که برای اولین بار توسط روزنامهنگاری به نام والتر لپمن بهکاربردهشد. مککومز وشاو، اولین مطالعات سیستماتیک را درباره فرضیه برجستهسازی در سال 1972 گزارش کردند .آنها این فرضیه را مطرح کردند که رسانههای جمعی اولویتهایی را تعیین میکنند و بر اهمیت نگرشها نسبتبهموضوعاتاثرمیگذارند. تاکتیک برجستهسازی از کارکردهای اصلی رسانهها در انحراف افکار عمومی به
سمت دلخواه است. به عبارت سادهتر رسانهها از این طریق به مردم دیکته میکنند که به چه موضوعاتی و چگونه بیندیشند. دو مفروضی که اساس و بنیان اکثر پژوهشها در مورد نظریه برجستهسازی را تشکیل میدهند، بدین قرارند:
-1 رسانهها واقعیت را منعکس نمیکنند، بلکه واقعیت را دستکاری کرده و به آن شکل تازهای میدهند. -2 تمرکز رسانهها بر تعداد خاصی از مسائل و موضوعات باعث میشود تا آن مسائل و موضوعات، نزد مخاطبان مهم جلوه کنند و در اولویت قرار گیرند (اسماعیلی،(120 :1389
نظریــه الگــوبرداری، ایــن نظریــه معتقــد اســت رســانههــای جمعــی بــهخصــوص تلویزیــون و ســینما، مــردم را طبــق الگوهــای مختلف رفتاری به عمل وامی دارنـد. ایـن تصـاویر مـیتواننـد بـه عنـوان »الگوهـای رفتـار »عمـل کننـد و قابـل تقلیـد باشـند، و مردمــی کــه بیننــده کــنش تصــویر شــده هســتند، ممکــن اســت از آن بــه عنــوان بخشــی از مجموعــه رفتــاری خــود اســتفاده کنند .بلومر به تقلید وسیع کودکان ازاعمـال وموقعیـتهـایی کـه برپـرده مـیبیننـد، اشـاره کـرده اسـت. شـکل پیشـرفتهتـری از نظریــه الگــوبرداری، از یافتــه هــای تجربــی موســوم بــه نظریــه »یــادگیری اجتمــاعی« کــه اول بــار توســط بنــدورا (1925) صورتبندیشد؛حاصلشدهاست. این نظریه توضیح مـیدهـد کـه چگونـه تماشـای رفتـار دیگـران در رسـانههـا یـا بـه طـرق دیگـر، موجب اکتساب آن مـی شـود. اهمیـت زیـاد نظریـه الگـوبرداری در تلویزیـون و سـینما از آنجاسـت کـه آنهـا افـراد (یـا الگوهـا) را در حــین انجــام عمــل واقعــی نشــان مــیدهنــد و مــا مــیتــوانیم در فــیلمهــای مختلــف و ســایر برنامــههــا، رفتــار آنهــا را در موقعیتهای مختلف اجتماعی تماشـا کنـیم. بنـابراین، نمـایش رفتـار شـکلی واقعـیتـر از زمـانی اسـت کـه مـثلاً در رسـانههـایی مثل رادیو و مطالب چاپی، فقط توصیف کلامی میشود. (لاوئری، دیفلور، (674 :1390