بخشی از مقاله

بررسي رابطه بين استفاده از رسانه هاي جمعي با ميزان اعتماد اجتماعي شهروندان تهراني

فصل اول
کلیات پژوهش


1-1طرح مساله:
موضوع تحقيق حاضر بررسي رابطه بين استفاده از رسانه هاي جمعي با ميزان اعتماد اجتماعي شهروندان تهراني است. اعتماد اجتماعي عبارت است از« حسن ظن فرد به ساير افرادونهادهاي جامعه با اين انتظار که آنها به گونه اي عمل خواهندکردکه نتايج منفي به حداقل کاهش يافته و دستيابي به اهداف ميسر گردد.»


رويکردهاي مختلفي به اعتماد وجود دارد که نيوتن و دالهي آنها را بطور کلي در دو گروه فردي و اجتماعي جمع کرده اند.رويکرد فردي شامل تمام نظريه هايي است که اعتماد را از بعد روانشناسي و روانشناسي اجتماعي مورد توجه قرار مي دهند.در اين رويکرد اعتماد محصول عوامل فردي و روانشناختي چون تجارب دوران کودکي ويژگي هاي روحي و تجارب زندگي روزمره محسوب مي شود.مطرح ترين نظريه پردازان اين رويکرداوسلنر واريک اريکسون هستند.اما در رويکرد اجتماعي

اعتماد محصول عواملي چون؛ مشارکت مدني،محيط اجتماعي،روابط اجتماعي و ميزان گستردگي جامعه انساني به حساب مي آيد.در اين رويکرد مي توان از افرادي چون توکوويل،پارسونزو پوتنام نام برد.با اين حال امروزه اغلب نظريه پردازان اين حوزه سعي دارند تا تلفيقي از اين دو رويکرد را دربررسي اعتماد به کارگيرند.
تحقيق حاضر با رويکرد اجتماعي،اعتماد را در سه نوع ميان فردي،عام و نهادي مورد توجه قرار داده است.اعتماد ميان فردي در سطح يک رابطه چهره به چهره قرار مي گيرد.در اين نوع از روابط،اعتمادمتوجه دوستان،آشنايان و اعضاي خانواده است.اعتماد عام در سطحي فراتر از روابط چهره به چهره و دوستانه قرار مي گيرد. هدف اعتماد شخص معيني نيست،بلکه بصورت کلي مطرح مي شودبراي مثال اعتماد به زنان در مقابل مردان.يا اعتماد به نژاد و مليت متفاوت. اعتماد نهادي متوجه نهادها و سازمانهاي رسمي يا غير رسمي وبطور کلي ساختار هاي غير شخصي است.
با توجه به اهميت اعتماد در کنش اجتماعي به عنوان عاملي براي کنترل و پيش بيني رفتار کنشگران در سطوح مختلف،اعتماد نقش موثري در تعين نظم اجتماعي دارد.از اين رو همواره مورد توجه متفکران حوزه جامعه شناسي نظم بوده است. به زعم نظريه پردازان اين حوزه بي اعتمادي و يا پايين بودن ميزان اعتماد اجتماعي کنش اجتماعي را دشوار و در نتيجه نظم اجتماعي را مختل

خواهد کرد.به اين معني که افراد در موقعيت هاي توام با بي اعتمادي عملا نمي توانند با آسودگي خاطر دست به کنش با همنوعان خود بزنند. اين امر هزينه هاي مختلفي را براي آنان جهت انجام کنش اجتماعي تحميل خواهد کرد.


شواهد موجود نشان مي دهد که اعتماد درجامعه ما وضعيت چندان مطلوبي ندارد.تحقيقي كه با عنوان »ارزشها و نگرشهاي ايرانيان« درسال 1381 از سوي دفتر طرح هاي ملي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي انجام گرفته است،نشان مي دهدكه فضايي توام با شك،ناامني و بطور كلي بي اعتمادي در بين افراد حاكم است.به عنوان نمونه در استان تهران پاسخ افراد به اين سوال كه امانت داري در بين مردم به چه ميزان رواج دارد ؟به اين شرح است :6/ 33 درصدپاسخ ها ميزان رواج اين ارزش اخلاقي در بين مردم را متوسط عنوان كرده اند 5/ 24در صد كم،4 /15درصد خيلي كم و6/7درصدپاسخها به گزينه اصلا تعلق دارد .همين درصدها در رابطه با ارزش صداقت و راستگويي كه به عنوان يكي از عناصر اصلي اعتماد از آن ياد مي شود(امير كافي به نقل از جانسون،1380: 19).به اين ترتيب است گزينه كم با بالاترين در صد 9/29گزينه متوسط 3/29درصد گزينه خيلي كم 9/19در صد گزينه اصلا 7/9درصد زيا د 2/8درصد خيلي زياد 3/2درصد وگزينه كاملا 7/0درصد پاسخ ها را به خود اختصاص داده اند.(ارزشها و نگرشهاي ايرانيان1381:63)در مورد ميزان رواج ارزش اخلاقي پايبند بودن به قول قرارها در بين مردم وضعيت پاسخ ها به اين شرح است :گزينه متوسط 8/38درصد،كم 4/24درصد،خيلي كم7/14درصد زياد8/9درصد،خيلي زياد 6/2درصد،كاملا8/0درصد.همچنين دررابطه با رواج دورويي در بين مردم بيشترين پاسخ ها زياد و خيلي زياد به ترتيب با 3/37و4/29درصد بوده است.(همان،1380: 64) همانطوركه اشاره شد،صفات اخلاقي فوق به عنوان شاخص هاي اعتماد فردي از سوي»جانسون» مطرح شده است.به اين ترتيب مي توان گفت كه اعتماد اجتماعي وضعيت مطلوبي در جامعه ندارد.اين امردر

پژوهش ديگري كه به طور مستقيم به بررسي اعتماد ميان فردي و عام پرداخته نيز مشاهده شده است.«بررسي تجربي نظام شخصيت»عنوان پژوهشي است كه توسط مسعود چلبي انجام گرفته است.در اين پژوهش بي اعتمادي شخصي و بي اعتمادي غير شخصي عام مورد سنجش قرار گرفته كه نتيجه يافته ها به نقل از چلبي بيانگر وضعيت نامطلوب اعتماد در جامعه است.«يافته هاي

موجود نشان مي دهدكه ميزان اعتماد تعميم يافته و اعتماد شخصي در هيچ يك از شهر هاي مورد مطالعه در سطح مقبولي نيست و اين امر بالقوه مخل نظم رواني و اجتماعي است.«(شهر هاي مورد مطالعه در اين پژوهش عبارتند از :تهران،تبريز،مشهد،كرمان و استهبان ميانگين بي اعتمادي شخصي و بي اعتمادي تعميم يافته در اين پژوهش به ترتيب برابر با 45و 39 گزارش شده است)

(چلبي،1380: 172-170)
در ادبيات مربوط به اعتماد اجتماعي عوامل اجتماعي و فردي مختلفي به عنوان عوامل تاثيرگذار بر اعتماد اجتماعي مشخص شده اند.عواملي كه از طريق مكانيسم هاي مختلف موجب تقويت و يا تضعيف اعتماد اجتماعي مي شوند.ميزان عام گرايي،احساس امنيت اجتماعي،تعهداجتماعي،ميزان آگاهي از محيط،ميزان توسعه سازمان هاي داوطلبانه،شبكه هاي روابط اجتماعي ونحوه آموزش هنجارها و ارزشهاي مربوط به اعتماد كردن در فرايند جامعه پذيري از جمله عوامل اجتماعي موثر بر اعتماد اجتماعي هستند.
در اين بين براي رسانه هاي جمعي با توجه به گستردگي و نفوذ آنها در جامعه نقش ويژه اي تعريف شده است.جيمز كلمن، پيوتر زتومپکا,رابرت پوتنام و آنتوني گيدنز از جمله نظريه پردازان اعتماد اجتماعي هستند كه در بحث هاي خود به نقش رسانه هاي جمعي در تضعيف و يا تقويت اعتماد اجتماعي تاكيد كرده اند به اين ترتيب كه رسانه هاي به عنوان منبع مهم اطلاعات و همچنين يكي از عوامل اصلي فرايند جامعه پذيري نقش موثري در فرايند اعتماد كردن بازي مي كنند.


نظريه پردازان اعتماد نقش رسانه هاي جمعي در تقويت و تضعيف اعتماد اجتماعي را به شكل زير ترسيم كرده اند.
رسانه ها به تصورات افراد از محيط شكل مي دهند؛آنها مي توانند با ارائه تصويري زشت ويا زيبا از جامعه ميزان اعتماد در بين مخاطبان خود را افزايش و يا كاهش دهند.رسانه ها به شكل گيري الگوهاي كنش در بين مخاطبان كمك مي كنند- اين الگوهاي كنش به افراد كمك مي كنند تا در موقعيت هاي مختلف دست به كنش بزنند.رسانه هاي جمعي از طريق تحرك رواني امكان تعاملات اجتماعي را در بين مخاطبان خود افزايش مي دهند.رسانه هاي جمعي مي توانندزمينه دسترسي

به نهاد هاي انتزاعي و تخصصي را براي مخاطبان خود فراهم كرده و در نتيجه موجب اعتماد ويا بي اعتمادي به اين نهاد ها در بين مخاطبان خود شوند و نهايتا اينكه رسانه هاي ارتباط جمعي به عنوان يكي از عوامل جامعه پذيري نقش موثري درنهادينه كردن ارزشها و هنجارهاي اعتماد در بين مخاطبان خود دارند (Sztopka,1999.Putnam,1995,.كلمن،1378،گيدنز،1378).
با توجه به نقش رسانه هاي جمعي در تسهيل،تقويت و تضعيف اعتماد اجتماعي، رابطه ميزان استفاده از آنها با ميزان اعتماد اجتماعي مخاطبان در سه نوع فردي،عام و نهادي بررسي مي شود.در تحقيق حاضر رسانه هاي ارتباط جمعي در سه بعد مورد توجه قرارگرفته اند در يک بعد ميزان استفاده از نوع رسانه موردتوجه است که منظور ميزان تماشاي تلويزيون و ميزان روزنامه

خواندن است.در بعد ديگر نوع تلويزيون مورد توجه قرار گرفته که در اين بعد رابطه تماشاي دو نوع تلويزيون داخلي و ماهواره اي با اعتماد اجتماعي بررسي خواهد شد.
سوالات اساسي تحقيق :
آيا ميزان استفاده از رسانه هاي جمعي بر ميزان اعتماد اجتماعي مخاطبان موثر است؟
- آيا تاثير ميزان استفاده از رسانه هاي جمعي در انواع مختلف آنها(تلويزيون،روزنامه)بر اعتماد اجتماعي متفاوت است؟
- آيا تاثير ميزان تماشاي تلويزيون در دو نوع داخلي و خارجي بر اعتماد اجتماعي متفاوت است؟
- آيا بين تماشاي انواع مختلف پيام هاي تلويزيون داخلي،خارجي وخواندن انواع مختلف مطالب

روزنامه ها رابطه متفاوتي با اعتماد اجتماعي وجود دارد يا خير؟
اهميت و ضرورت تحقيق:
اعتماد يکي از مفاهيم مهم حوزه جامعه شناسي نظم به حساب مي آيد اين اهميت در وهله نخست ريشه در جايگاه اعتماد در کنش اجتماعي دارد. نيکلاس لومان نظريه پرداز حوزه اعتماد از زاويه كنترل و پيش بيني كنش اجتماعي نگاه کارکردي به اعتماد دارد به ويژه در شرايط جامعه مدرن که توام با پيچيدگي و ريسک يا خطر پذيري است،در اين شرايط اعتماد نقش مهمي در تعين و حفظ نظم اجتماعي بازي مي کند.
زتومپکا،کلمن و گيدنز نيز چنين کارکردي براي اعتماد اجتماعي قائل هستند.اعتماد اين اجازه را مي دهد که افراد به راحتي با يکديگر ارتباط برقرار کنند.به واسطه اين تسهيل کنش است که از اعتماد به عنوان يکي از مهمترين ابعاد سرمايه اجتماعي ياد مي شود.(کلمن،1378: 456)
منابع علمي محدود اعتماد به زبان فارسي وتعداد اندک پژوهش هاي انجام گرفته با موضوع اعتماد نشانگر اين نکته است که تا کنون توجه جدي به اعتماد اجتماعي در جامعه ما نشده است. اما اين امر به معناي کم اهميت بودن آن در جامعه نيست.جامعه ايي که به اشکال مختلف واجد برخي از ويژگي هاي مدرنيته است.اگر چه تا کنون در متني ديده نشده که از آن به عنوان جامعه مدرن ياد کنند ولي در اغلب متون به در حال توسعه بودن آن با عبارت مبهم در حال گذار اشاره شده است.بويژه با توجه به تحولات ساختاري و جمعيتي دهه اخير،تحولاتي چون افزايش

جمعيت،گسترش شهر نشيني،توسعه رسانه هاي ارتباط جمعي درحوزه هاي داخلي وخارجي وبدنبال آن تحولات ارزشي و فرهنگي.(رفيع پور.1378ربيعي1378)مجموعه ايي از اين تحولات به همراه افراط و تفريط هاي موجود در حوزه هاي مختلفي چون سياست،اقتصاد و فرهنگ عملا فضاي پيچيده و آشفته ايي به جامعه ما داده است.


توسعه شهرها درنتيجه تحولات جمعيتي،بويژه افزايش جمعيت و مهاجرت و بدنبال آن نفوذ پذيري مرزهاي درون گروهي سبب شده تا دامنه روابط اجتماعي افراد از محدوده سنتي خود فراتر رود؛شهروندان همواره در محيط هايي قرار مي گيرند که با غريبه هايي از گروهها و قوميت هاي مختلف مواجه هستند،بويژه با توجه به تنوع قومي و گروهي موجود در جامعه،شرايط موجود اجتماعي و اقتصادي،ارتباط و تعامل با ديگران ناشناس را براي ماگريز ناپذيرکرده است،با اين حال فقدان اعتماد در چنين وضعيتي شرايط را براي افراد دشوارتر خواهد کرد.شهروندان مجبور خواهند بود هزينه هاي زيادي را براي جبران بي اعتمادي متحمل شوند؛ لزوم قرار دادهاي رسمي و غير رسمي و ضرورت وجود تضمين درمراودات اجتماعي وپايين آمدن سطح ارتباطات اجتماعي در بين افراد ازجمله پيامدهاي وجود بي اعتمادي است در صورتيکه وجود اعتماد اجتماعي به تسهيل کنش کمک کرده وبه زعم پوتنام به مانند روغني چرخ هاي ارتباط اجتماعي را روان خواهد کرد.با توجه به ويژگي هاي فوق،اهميت اعتماد در جريان کنش هاي اجتماعي روشنترمي شود.از طرف ديگر همانگونه كه 
شواهد مبتني بر پژوهش هاي اجتماعي نشان مي دهد كه اعتماد اجتماعي در جامعه ما وضعيت چندان مطلوبي ندارد.نظريه پردازان اعتماد عوامل مختلفي را در تضعيف و يا تقويت اعتماد بين افرد موثر مي دانندو رسانه هاي جمعي يكي از همين عوامل موثر بر اعتماد در نزد آنان است.(,1999.پوتنام,1995,.كلمن،1378،گيدنز،1378).
رسانه هاي جمعي،امروزه نقش موثري در زندگي روزمره ما ايفا مي کنند و يکي از واقعيت هاي انكار ناپذيرزندگي بشر امروزي به شمار مي آيند.آنها بخش مهمي از زمان و مكان زندگي ما را به

خود اختصاص داده اند.ما همواره در معرض پيامهاي مختلفي هستيم كه در قالب هاي متفاوت از سوي آنها ارسال مي شود پيامهايي كه درموقعيتهاي مختلف به نيازهاي متفاوتي پاسخ مي دهند.وسايل ارتباط جمعي واجد كاركردهاي متنوعي هستند هارولد لاسول كاركرد اين وسايل را به اين شرح خلاصه كرده است :نظارت بر محيط ،ايجاد همبستگي اجتماعي در واكنش به محيط وانتقال ميراث فرهنگي. (مك كوايل،1382 :108).بطور كلي ميتوان گفت رسانه ها نقش مهمي در زندگي اجتماعي افراد بازي مي كننداطلاع رساني وآگاه كردن افراد از واقعيت هاي محيط(حوادث ورويدادها)،آموزش هنجارها و ارزشهاي رايج و اجتماعي كردن افراد ،ايجاد همدلي وانسجام اجتماعي در بين افراد (همان،1382: 109).


رسانه ها نقش موثري بر شكل گيري نگرش افراد نسبت به محيط و افراد حاضر در آن دارند،رسانه ها همچنين در نهادينه كردن ارزشهاي رايج،برجسته كردن ايده ها و افكار خاص وشكل دادن به تصور افراداز جامعه موثر هستند. در تحقيق حاضر با توجه به نقش و جايگاه رسانه هاي جمعي، تاثير ميزان استفاده از آنها بر اعتماد اجتماعي بررسي شده است.
فرضيات تحقيق


بین استفاده از انواع رسانه ها ی مورد استفاده و میزان انواع اعتماد اجتماعي رابطه وجود دارد.
بین میزان استفاده از تلویزیون های ماهواره ای با میزان اعتماد اجتماعی رابطه وجود دارد.
نگرش مثبت نسبت به رسانه های داخلی در میزان اعتماد اجتماعی افراد موثر است.
کسانیکه از مطبوعات بیشتر از تلویزیون استفاده می کننداز اعتماد اجتماعی بیشتری برخوردارند ..
تعریف مفاهیم:
تعريف نظري و عملي مفاهيم تحقيق :
مفاهيم تحقيق حاضر شامل متغيرهاي وابسته،مستقل،واسطه،کنترل و متغير هاي زمينه ايي تحقيق است.
متغیر وابسته تحقیق :
اعتماداجتماعي:
تعریف اعتماد اجتماعي عبارت است از حسن ظن فرد نسبت به ساير افراد و نهادهاي جامعه با اين انتظارکه آنها به گونه ايي عمل خواهندکردکه نتايج منفي به حداقل کاهش يافته و دستيابي به اهداف ميسر گردد.
اعتماد ميان فردي:
اين نوع ازاعتماداجتماعي در روابط چهره به چهره جاي مي گيرد. سطحي حداقل از كنشگران،

ارتباطي كه در آن دو نفر حضور دارند.
اعتماد نهادي:
اين نوع از اعتماد متوجه ساختارهاي غيرشخصي است.هر چند ساختارهاي غير شخصي درسطحي خردازافراد تشکيل شده انداما اين افرادباتوجه به ساختاري که درآن قرارگرفته اند تعريف مي شوند.
متغير هاي مستقل تحقيق:
متغير مستقل تحقيق حاضر رسانه هاي ارتباط جمعي است.
بطور كلي رسانه هاي ارتباط جمعي عبارتند ازآن دسته از وسايل ارتباطي كه مورد توجه جماعت كثيري باشد وسايل ارتباطي كه در تمدنهاي جديد بوجودآمده و مورد استفاده اند وويژگي اصلي آنان قدرت وشعاع عمل زياد است.(كازنو،1377: 4)
تلويزيون:
با توجه به جامعه مورد مطالعه دو نوع تلويزيون دولتي و ماهواره ايي انتخاب شده اند.تلويزيون دولتي شامل تمام شبكه هايي است كه مالكيت آنها با دولت بوده و توسط دولت نيز كنترل مي شود.در جامعه مانيز تلويزيون توسط دولت اداره مي شود و هر شش شبكه آن دولتي هستند.در كنار شبكه هاي تلويزيون دولتي به مدد توسعه تكنولوژي ارتباطات امروزه افراد مي توانند با استفاده از گيرنده هاي ماهواره ايي از برنامه هاي ساير شبكه هاي تلويزيون كه از نقاط مختلف جهان پخش مي شوند استفاده كنند.اين شبكه ها در تحقيق حاضر با عنوان شبكه هاي ماهوارهايي مورد توجه قرار گرفته اند.

 


روزنامه:
یکی از وسایل ارتباطی مکتوب که تازگی خبر خصوصیت اصلی آن است
متغير هاي واسطه
در تحقيق حاضر بر اساس نظريه هاي مربوط به اعتماداجتماعي و كاركردهاي رسانه هاي ارتباط جمعي پنج متغير به عنوان واسطه رابطه بين رسانه ها واعتماد انتخاب شده اند كه در ذيل تعريف آنها آمده است.


عام گرايي:
تعريف:ميزان تمايل به تنظيم هنجاري سلوك بر اساس قواعد وضعيتي كه درآن سلوك صورت تحقق به خود ميگيرد.(چلبي؛1380: 103)تمايل فرد يا گروه به اينكه در روابط اجتماعي خود،ديگران را براساس ضوابط مربوط به مقوله كنشگران آن وضعيت تيماركندودرواقع نوعي سوگيري ارزشي است كه فردياگروهي سعي دارددربرخوردباكنشگران اجتماعي ديگر آنهارابراساس قواعدوضوابط عام و نه قواعد وضوابط مربوط به خودو جامعه خود مورد ارزيابي وقضاوت قراردهد.
احساس امنيت اجتماعي:
تعريف نظري:بيانگر آسودگي خاطر فرد است كه نيازهايش درطول زمان ارضاء مي گردندوبه رهايي فرد ازترس ونگراني وحفظ خود در حال وآينده مربوط مي گردد (اميركافي؛1380: 27).
تعهد اجتماعي:
تعريف:تعهددرلغت به معناي پايبندي به عهد وپيمان،وفاداربودن،احساس مسووليت كردن و مراقبت كردن معنا شده است.بطور كلي تمايل به ميزان وفاي به عهد احساس مسووليت وتكليف در مقابل ديگران تعرف مي شود.(چلبي؛1380: 146)
ارزيابي مثبت از مسوولان جامعه:
متغير ارزيابي مثبت از مسوولان به عنوان متغيري واسط بين رسانه هاي جمعي و اعتماد به نهادهاي فعال در جامعه مورد توجه قرار گرفته است.
ارزيابي مثبت از محيط اجتماعي:
يکي ديگر از متغير هاي واسطه تحقيق در رابطه بين رسانه هاي جمعي و اعتماد اجتماعي متغير ارزيابي مثبت از محيط اجتماعي است
- نگرش مثبت به رسانه هاي جمعي:
نگرش نوعي جهت گيري مثبت و منفي نسبت به هر چيزي؛اشخاص،نهادها،اشياء،مکان ها و... است.
متغير هاي زمينه اي تحقيق:
متغير سن: ميزان سن پاسخگويان با سوال مستقيم پرسيده شده است

.
متغير جنسيت:جنسيت با سوال مستقيم و در دو طبقه مرد و زن سنجيده شده است.
متغير ميزان تحصيلات:.ميزان تحصيلات با استفاده از سوال مستقيم قابل سنجش شده و در شش گروه طبقه بندي مي شود.
1-عدم بهره مندي ازتحصيلات(بيسواد)
2- ابتدائي(بصورت ناقص يا كامل)
3- راهنمائي(بصورت ناقص يا كامل)
4- متوسطه(بصورت ناقص يا كامل)
5- كارداني وكارشناسي(بصورت ناقص يا كامل)
6- كارشناسي ارشد به بالا(بصورت ناقص يا كامل)
متغير وضعيت تاهل:


وضعيت تاهل با استفاده از سوال مستقيم قابل سنجش و در سه گروه طبقه بندي شده است.
1- متاهل
2- مجرد
3- ساير موارد(طلاق گرفته،همسر فوت شده،کسانيکه تنها زندگي مي کنند
چهارچوب تحليلي تحقيق:
اعتماداجتماعي عبارت است از حسن ظن فرد نسبت به ساير افراد جامعه و نهاد هاي موجود درآن،با اين انتظار که آنها به گونه اي عمل خواهند کرد که نتايج منفي به حداقل کاهش يافته و دستيابي به اهداف ميسرگردد.پديده ايي اجتماعي است،به اين ترتيب که هم نقش مهمي در کنش اجتماعي باز ي مي کند و هم در جريان کنش اجتماعي شکل مي گيرد.براي اعتماد

اجتماعي سه نوع جداگانه تعريف کرده اند که در هر يک از آنها اعتماد، متوجه اعتماد شونده هاي متفاوتي است.اين سه نوع عبارتند از:اعتماد ميان فردي،نهادي و عام؛ اعتماد ميان فردي در روابط مستقيم و دو طرفه بين فرد و نزديکانش از قبيل دوستان،خانواده،همسايگان وهمکاران مورد توجه قرار مي گيرد.اعتماد نهادي متوجه نهادها و سازمان هاي مختلفي است که در سطح جامعه فعاليت مي کنند و اعتماد عام در سطحي فراتر از رابطه دوستانه متوجه افراد غريبه شامل

قشرهاي مختلفي از افراد است،براي نمونه اعتماد به زنان،اعتماد به اقليت هاي قومي و ديني.
همانطور که در بحث نظري تحقيق نيز اشاره شد اعتماد به عنوان يک امر اجتماعي تحت تاثير عوامل مختلفي است. بر مبناي نظريه هاي بحث شده مي توان از عوامل موثري چون احساس امنيت،عامگرايي،تحرک فيزيکي ورواني،مشارکت اجتماعي،تعاملات اظهاري،اعتماد بنيادي،اجتماعي شدن واستفاده از رسانه هاي ارتباط جمعي نام برد.


در تحقيق حاضر از بين عوامل مختلف موثر بر اعتماد اجتماعي به بررسي رابطه بين ميزان استفاده از رسانه هاي ارتباط جمعي و ميزان اعتماد اجتماعي خواهيم پرداخت.با اين حال ملاحظه خواهد شد که رسانه هاي ارتباط جمعي با توجه به نقش و تاثيرات گسترده عملابا ساير عوامل موثر بر اعتماد اجتماعي نيز رابطه دارند.
آنچه از نظريه هاي مختلف مربوط به اعتماد اجتماعي بر مي آيد بين استفاده از رسانه هاي ارتباط جمعي و ميزان اعتماد اجتماعي افراد رابطه وجود دارد.اما جهت اين رابطه در نظريه هاي مختلف

،به شيوه اي متفاوت گزارش شده است از طرف ديگر عملا در بررسي اعتماد اجتماعي به رابطه بين هر يک از ابعاد آن با عوامل موثر بر اعتماد يا توجه نشده و يا اينکه اين توجه به بعد مشخصي تقليل پيدا کرده است.تفاوت رابطه بين رسانه ها و اعتماد اجتماعي در نظريه هاي مطرح شده عملا فضاي رابطه رسانه ها و اعتماد اجتماعي را ابهام آميز کرده است. براي نمونه گيدنز اعتماد اجتماعي را مبتني بر فقدان اطلاعات مي داند؛اين در حالي است که کلمن وزتومپکا دو تن از نظريه پردازان اعتماد بر نقش کليدي اطلاعات در فرايند اعتماد تاکيد مي کنند.
کلمن که با رويکرد کنش انتخاب عاقلانه به اعتماد نگاه مي کند،اطلاعات را براي ارزيابي شرايط و بررسي سود و زيان ناشي از اعتماد ضروري مي داند. زتومپکا يکي از مباني اعتماد را اطلاعات معرفي مي کندواين درست عکس ادعاي گيدنز است.کلمن و زتومپکا يکي از منابع اصلي اين اطلاعات را رسانه هاي ارتباط جمعي معرفي کرده اندواز همين زاويه نيز رابطه رسانه هاي ارتباط

جمعي را با اعتماد اجتماعي مورد توجه قرار داده اند.
فراهم کردن اطلاعات از سوي رسانه ها از طريق اطلاع رساني،در قالب کارکرد نظارت بر محيط مورد توجه قرار گرفته است.افراد به واسطه اطلاعات دريافتي از رسانه ها است كه به ارزيابي محيط مي

پردازند و در قالب همين کارکرد است که رسانه ها تصورات ما را از محيط مي سازند.يکي از مهمترين اين تصورات که گربنر در نظريه کاشت رسانه ايي از آن به عنوان يکي از بارزترين اثرات رسانه ها ياد کرده ،احساس امنيت و يا ناامني است که رابطه نزديکي با اعتماد اجتماعي دارد.رابرت پوتنام بر همين اساس براي رسانه هاي ارتباط جمعي بويژه تلويزيون نقش موثري در نزول سرمايه اجتماعي بطور عام و اعتماد اجتماعي بطور خاص تعريف مي کند.اين نقش در قالب ساختن« جهاني زشت »در ذهن مخاطبان ايفا مي شود به اين ترتيب کارکرد نظارت بر محيط به يک کژکارکرد مبدل مي گردد.با اين همه اطلاعات دريافتي همواره منجر به چنين تصويري نمي شوند،آنها ما را در ارزيابي شرايط،در تصميم گيري و ارضاي حس کنجکاوي ياري مي کنند؛همين امر يکي از علل اصلي تحرک رواني و يا به قول «فيسک» تحرک ذهني مي شودکه فيسک از آن به نقش آفرينندگي رسانه هاي ارتباط جمعي ياد مي کند.حاصل اين تحرک رواني افزايش مبادله و تعامل بين افراد و درنتيجه عام گرايي در نگاه پارسونزي و کمک به شکل گيري جامعه مدني در قالب مفهوم گستره عمومي از نگاه هابر ماس است که در کل نقش موثري بر افزايش اعتماد اجتماعي در بين افراد دارد.پيتر دالگرن در اين رابطه ضمن طرح ايده فيسک مي نويسد:«ظرفيت تحرک فيزيکي و فراخواني خاطرات و سوابق سپرده شده به حافظه،بر انگيختن واکنش در مخاطب و مبادله انديشه با سايرين به زعم فيسک مربوط به کيفيت «آفرينندگي»ژورناليسم است.در اينجا ترجيح مي دهيم اصل«آفرينندگي»مورد نظر فيسک را بعد ارتباطي و يا «عملگرايانه»ژورناليسم بناميم که نه تنها به ارتباط بين رسانه و مخاطبانش تاکيد مي کند،بلکه نقش ژورناليسم را در

برقراري تعامل بين مخاطبان نيز در بر مي گيرد،منظور از اين تعامل نيزتعامل فعالانه مخاطبان درهيات شهروندان جامعه مدني و در گذشتن از موقعيت صرف مخاطبي خويش است.ژورناليسم را مي توان عاملي دانست که به طور بالقوه مي تواند موجب پيشبرد يا توقف ارتباط متقابل بين شهروندان باشد؛فرايندي که خود براي استقرار گستره عمومي پايدار،ضروري است»(دالگرن،1380: 88).
همانطور که اشاره شد اعتماد امري اجتماعي است که در فرايند اجتماعي شدن توسط افراد ياد گرفته مي شود. رسانه هاي ارتباط جمعي يکي از چهار عامل اصلي جامعه پذيري در کنار عواملي

چون خانواده،همالان و مدرسه به حساب مي آيند.از اين نقش رسانه ها لاسول تحت عنوان کارکرد انتقال فرهنگ از يک نسل به نسل بعدي ياد کرده است.«جامعه پذيري فرايندي است که به موجب آن جامعه فرهنگش را از يک نسل به نسل بعدي انتقال مي دهدو فردرا با شيوه هاي پذيرفته شده و تاييد شده زندگي سازمان يافته اجتماعي سازگار مي کند.بنابراين کارکردجامعه پذيري اين است که استعدادها وانضباط هايي را که فرد به آنها نياز دارد پرورش دهد،نظام ارزشها،آرمانها و انتظارات زندگي جاري جامعه ايي خاص را به افراد منتقل مي کندو مخصوصا نقش هاي اجتماعي را که افراد بايد ايفا کنند،آموزش دهد»(نيک گهر،1375: 45).«وي. شه» در بررسي رابطه بين رسانه ها و اعتماد اجتماعي بر اين کارکرد تاکيد مي کندبه اين ترتيب که رسانه ها با آموزش هنجار ها و ارزشهاي اجتماعي در شکل دادن به الگوهايي که افراد در زندگي خود آنها را سرمشق قرارمي دهنداين اجازه رابه آنها مي دهدکه باديگران ارتباط برقرار کنند(V,shah,1998:475).
دالگرن در اين رابطه از نظريه جامعه شناسي پديدار شناسانه شوتس،برگرو لاکمن بهره مي گيرد به اين معنا که رسانه ها فراهم کننده الگوهاي کنش به تعبير شوتس و عوالم نمادين به تعبير برگرو لاکمن براي کنشگران در کنشهاي روزمره زندگي هستند.به اين ترتيب رسانه ها از طريق فرايند جامعه پذيري و نقشي که در ايجاد وحدت نمادين به تعبير چلبي دارند،اين امکان را فراهم مي کنند که افراد با يکديگر براساس ضوابط عام رابطه برقرار کنند.نتيجه اين امر عامگرايي و بدنبال آن افزايش اعتماد اجتماعي است.رسا نه ها در فراتر رفتن افراد از تعاملات درون گروهي نقش موثري ايفا مي

کنند.آنها اين نقش را از طريق اثر دوگانه ايي که بر روي وحدت نمادين دارندانجام مي دهند.به اين ترتيب که رسانه ها در سطح درون گروهي موجب تحکيم وحدت نمادي مي شوندو از طرف ديگر به دليل سياليت با فراهم کردن زمينه نفوذ گروه هادريکديگر ضمن تضعيف وحدت نمادين درون گروهي موجب شکل گيري پيوندهايي در سطح برون گروهي مي شوند.نتيجه اين امر همانطور که اشاره

شد عامگرايي است که به اعتماد اجتماعي منجر مي شود.سطح ديگري که رسانه ها مي توانند از طريق آن موجب گسترش عامگرايي در بين مخاطبان شوند تعريف نقش هاي اجتماعي و هنجار هاي حاکم بر آنهاست. به اين معنا که افراد با فراگرفتن نقش هاي اجتماعي و هنجار هاي حاکم بر آنها در موقعيت ها مختلف بر اساس استانداردهاي تعريف شده معيني عمل مي کنند.
کارکرد ديگري که براي رسانه هاي ارتباط جمعي تعريف شده ايجاد همبستگي اجتماعي است که نقش موثري در فرايند اعتماد اجتماعي دارد.همانطور که در بحث مربوط به نظريه چلبي آمده همبستگي اجتماعي منشاء روابط عاطفي،تعهد عام و بدنبال آن اعتماد اجتماعي است.
مک کوايل کارکردايجاد همبستگي اجتماعي رسانه ها را به اين ترتيب توضيح مي دهد:«پيدا کردن بينش راجع به اوضاع و احوال ديگران،همدلي اجتماعي،همذات پنداري باديگران وکسب احساس تعلق،يافتن مبنايي براي گفت وگو ،تعامل اجتماعي،پرکردن جاي يک همراه واقعي در زندگي،کمک به اجراي نقش هاي اجتماعي و توانا ساختن فرد به ايجاد پيوند با خانواده،دوستان و جامعه»(مک کوايل،1380: 112).
به اين ترتيب رسانه هاي ارتباط جمعي نقش موثري در کاهش انزواي اجتماعي و ايجاد نوعي

احساس مشترک و همدردي با جامعه را دربين افراد ايفا مي کنند.نتيجه اين امر شکل گيري نوعي احساس تعلق است؛بطوري که هويت جامعه اي در راس ساير هويت ها قرار مي گيرد درنتيجه تعهد عمومي تقويت شده و اين نيز بدنبال خود باعث افزايش اعتماد اجتماعي در جامعه مي شود.
بايد توجه داشت که عنوان رسانه هاي جمعي اصطلاحي کلي است که وسايل ارتباط جمعي مختلفي را شامل مي شود که در اين تحقيق دو رسانه تلويزيون و روزنامه از بين رسانه هاي

مختلف مورد توجه قرار گرفته اند.در بررسي تاثير رسانه ها همواره برتفاوت آنها با يکديگر تاکيد شده است.(رجوع کنيد به نظريه مک لوهان،وينداهال و مالتزکه) بنابراين بايد بين اثرات روزنامه ها با تلويزيون از جهت شدت تاثير بر اعتماد اجتماعي و نيز جهت تاثير تفاوت قائل شد.علاوه بر اين بر مبناي بحث وينداهال اين رابطه در بين برنامه هاي مختلف يک رسانه نيز متفاوت خواهد بود به اين معني که برنامه هاي مختلف اثرات متفاوتي بر اعتماد اجتماعي مي توانند داشته باشند.اين امر براي مطالب مختلف روزنامه ها نيز صادق است.اوسلنر و وي.شه در کار خود به اين نکته توجه کرده بودند. به زعم وي.شه کامل ترين شيوه در مطالعه تاثير رسانه هاي جمعي بر اعتماد اجتماعي توجه به اثر هر يک از انواع رسانه ها و نيز محتوي پيام هايي است که توليد مي کنند.همچنين بر اساس نظريه هارولد لاسول بايد در مطالعه اثرات رسانه ها به صاحبان رسانه و اهدافي که دنبال مي کنند نيز توجه داشت.بر اين اساس ممکن است رسانه هاي جمعي در راستاي اهداف خودموجب تقويت ويا تضعيف اعتماد اجتماعي شوند.
نتيجه اي که مي توان از بحث هاي فوق گرفت به اين ترتيب است که:
- ميزان استفاده از رسانه هاي جمعي بر ميزان اعتماد اجتماعي مخاطبان آنها موثر است.
- استفاده از رسانه هاي جمعي مي تواند از طريق اثر گذاري بر عوامل موثر بر اعتماد بر ميزان اعتماد اجتماعي اثر گذار باشد.
- استفاده از رسانه هاي ارتباط جمعي مي تواندعلاوه برتاثير مثبت برميزان اعتماداجتماعي تاثير منفي نيز داشته باشد.
- تاثير تماشاي تلويزيون بر انواع اعتماد اجتماعي مي تواند باروزنامه خواندن متفاوت باشد.
- بايد بين استفاده از انواع متفاوت پيام هاي رسانه هاي جمعي در رابطه با ميزان انواع اعتماد اجتماعي تفاوت قائل شد.
- در بررسي تاثير ميزان استفاده از رسانه هاي جمعي بر انواع اعتماد اجتماعي بايد به صاحبان رسانه هاي جمعي توجه شود.

 

فصل دوم:


بخش اول:
ادبيات تجربي تحقيق
توجه به پيشينه تحقيق از جهات مختلفي واجد اهميت است.پرهيز از دوباره کاري،يافتن الگو و چهارچوب مشخص براي تحقيق،استفاده از معرف ها و ابزارهاي سنجش که اعتبار و پايايي آنها از قبل مشخص شده از جمله عواملي است که توجه به پيشينه تحقيق را ضروري مي سازد.در واقع پيشينه تحقيق پژوهشگر را به زمينه علمي موضوع پژوهش راهنمايي مي کند.
ادبيات تجربي تحقيق حاضر به دو بخش مجزا تقسيم شده است.بخش اول مربوط به پژوهش هايي است که در خارج از کشور انجام گرفته و بخش دوم به پژوهش هايي مربوط مي شود که در داخل کشور انجام گرفته اند.
قسمت اول:
پژوهش هاي انجام گرفته در خارج از كشور:
رابطه بين رسانه هاي ارتباط جمعي با اعتماد اجتماعي دراشكال وقالبهاي مختلفي مورد توجه پژوهشگران خارجي قرار گرفته است.
مي توان ادعا كردكه اين توجه در گام نخست به كارهاي رابرت پوتنام در حوزه سرمايه اجتماعي برمي گردد.پوتنام از سال 1993 سلسله كار هاي پژوهشي را پيرامون موضوع جامعه مدني و سرمايه اجتماعي در ايتاليا و آمريكا آغاز مي كند نتيجه اين پژوهش ها در قالب كتابهايي منتشر مي شود.
يافته هاي پوتنام نشان مي دهد كه اولا،سرمايه اجتماعي رابطه نزديكي با جامعه مدني و توسعه اجتماعي دارد،ثانيا اين سرمايه در ايالت متحده روبه افول است.پوتنام به دنبال بررسي اين افول به عوامل موثر بر آن توجه مي کند و در اين بين براي تلويزيون و روزنامه جايگاه ويژه اي تعريف مي كند.به اين ترتيب كه تلويزيون موجب افول سرمايه اجتماعي در بين مخاطبان خود مي شود و در اين بين اعتماد به عنوان يكي از مهمترين ابعاد سرمايه اجتماعي،بشترين آسيب را مي بيند.
بعداز اينكه پوتنام نظريه خودرا مبني بر تاثير منفي تلويزيون بر روي سرمايه اجتماعي بطور عام و اعتماد اجتماعي بطور خاص مطرح کرد،پژوهش هاي متعددي براي رد ويا تاييد نظريه پوتنام انجام گرفت كه بطور مستقيم به بررسي رابطه بين اعتماد و تلويزيون پرداخته اند.در اين بخش ابتدا به كار اريك. م. اوسلنر مطرح مي شود كه با رهيافتي متفاوت از پوتنام به بررسي رابطه بين تلويزيون و

اعتماد اجتماعي پرداخته است.(از آنجا كه پوتنام به عنوان يكي از نظريه پردازان اعتماد اجتماعي در اين پژوهش مورد توجه است لذا در بخش ادبيات نظري تحقيق به بررسي كارهاي او خواهيم پرداخت)
«سرمايه اجتماعي،تلويزيون و جهان زشت:اعتماد،خوش بيني و مشاركت مدني» عنوان پژوهي است كه بين سالهاي 1995تا1998 توسط اوسلنر انجام گرفته است.وي در شروع وطرح مساله خود به طرح نظريه پوتنام مبني بر افول اعتمادوبدنبال آن كاهش مشاركت هاي مدني،عضويت درسازمانهاي داوطلبانه،كاهش مشاركت سياسي مردم مي پردازد (اسلنر.1998:441).
از نظر پوتنام يکي از عوامل موثر بر وضعيت مذکور تماشاي تلويزيون است.پوتنام ادعا مي كندكه تلويزيون از يك طرف تصوير خشن وزشتي از دنياي اطراف ما ارائه مي دهد درنتيجه موجب وحشت وهراس مخاطبان مي شودونوعي احساس ناامني بوجود مي آوردكه نتيجه آن بي اعتمادي است.ازطرف ديگر تلويزيون، زمان لازم براي مشاركت هاي مدني را از ما مي گيردبطوريكه تمام اوقات فراغت افراد به تماشاي تلويزيون اختصاص مي يابد،اوقاتيكه مي توانست صرف مشاركت هاي مدني شود؛نتيجه اين امر كاهش مشاركت مدني دربين افر اد و بدنبال آن كاهش اعتماد اجتماعي است .
اما اوسلنر بارويكردي متفاوت يعني رويكرد فردي وروانشناختي به اعتماد نگاه مي كند درنتيجه تاكيد مي كند كه اعتماد بيش از آنكه تحت تاثير عوامل اجتماعي نظير تلويزيون باشد تحت تاثير عوامل رواني وكاملا فردي است،از همين رو يكي از عوامل موثر بر اعتماد را خوشبيني مي داند.
«اعتماد دردرجه اول مربوط به نگاه مثبت به جهان است.خوشبيني نسبت به آينده جهان يكي از موئلفه هاي مهم اعتماداست كه خود ريشه در رضايت وخشنودي فرد اززندگي شخصي شان دارد؛موقعيت مالي،تحصيلات،ارزشهاي فردي افراد بر اين نگرش موثر هستند.افراد خوشبين نگران اين نيستند كه ديگران به آنها آسيبي برساند؛اگر آنها موقعيتي را بدست آورند و آنرا از دست بدهندنگاه مثبتي كه به جهان دارندبه آنها كمك خواهد كردتا دوباره تلاش كنند .
اوسلنر در ادعايي كاملا مخالف پوتنام استدلال مي كند كه رسانه هاي ارتباط جمعي در اين بين نقش چنداني ايفا نمي كنندواگر ما دنيا را زشت مي بينيم به اين خاطر است كه واقعا زشت است وربطي به تلويزيون ندارد.به عنوان نمونه ادعا مي شود كه جوانان ساكن محلات فقير نشين به دليل داشتن علاقه به تماشاي فيلم هاي خشن تصويري زشت از دنيا در ذهن خود دارند،حال آنكه دنياي پيرامون اين بچه ها چيزي نيست جز محلات زشت؛دنيايي توام با خشونت وخطر درنتيجه مي توان گفت كه تصور زشت اين بچه ها از دنيا ربطي به تلويزيون ندارد.
با همين نگاه اوسلنر با استفاده از داده هاي مربوط پژوهش اجتماعي (GSS) به بررسي رابطه بين ميزان تماشاي تلويزيون با ميزان اعتماد اجتماعي و مشاركت مدني از يك سو و رابطه اعتماد و مشاركت با ميزان خوش بيني افراداز سوي ديگر پرداخته است.اوسلنر با استفاده از داده هاي پژوهش هاي اجتماعي وضعيت اعتماد اجتماعي را دربين دونسل يعني در فاصله 1950 تا 1993

مقايسه کرده است. نسل اول که محصول انفجار جمعيت در دهه پنجاه آمريکاست و به نسل انفجار جمعيت معروف است، نسل بعد از آن که در اواخر دهه هفتاد متولد شده اند.
اوسلنر استدلال مي کند اين دو نسل از نظر تاريخي شرايط اقتصادي،اجتماعي و سياسي متفاوتي را تجربه کرده انددر حاليکه پوتنام افول اعتماد اجتماعي در نسل اول را به توسعه تلويزيون در دهه شصت و هفتاد نسبت مي دهد اوسلنر تفاوت ميزان اعتماد اجتماعي بين اين دو نسل را به تفاوت در شرايط محيط آنان نسبت مي دهد. بر همين اساس استدلال مي کند اگر نسل مربوط به دهه پنجاه داراي اعتماد اجتماعي و در نتيجه مشارکت مدني پاييني است به اين خاطر که اين نسل از نظر سياسي و اقتصادي شرايط دشواري را تجربه کرده است؛تجاربي چون جنگ ويتنام،ماجراي واتر گيت،بحران اقتصادي و بي عدالتي اجتماعي؛از همين رو نيز ميزان اعتماد اجتماعي و مشارکت مدني در بين اعضاي اين نسل تضعيف شده است و اين امر ارتباطي با گسترش تلويزيون در دهه شصت و هفتاد ندارد.
اما نسل دوم در مقايسه با پدران خود با فضاي اجتماعي مطلوبي مواجه شدند،فضايي که در آن از بحران هاي دهه هفتاد خبري نيست و جامعه از نظر سياسي و اقتصادي وضعيت مطلوبي دارد اين امر سبب شده تانسل دوم در مقايسه با نسل قبل از خود نسبت به آينده خوشبين باشند. اين خوشبيني تصوير زيبايي از دنيا در ذهن آنان شکل داده و سبب افزايش اعتماد و مشارکت مدني در اين نسل شده است.
اوسلنر در ادامه به تحليل رابطه سه متغير خوشبيني،اعتماد اجتماعي،مشارکت مدني و تلويزيون پرداخته است.هدف اصلي در اين بين مقايسه تاثير دو متغير خوشبيني و ميزان تماشاي تلويزيون بر اعتماد و مشارکت مدني است.نتايج حاصل از تحليل اين داده ها نشان مي دهد که بين ميزان تماشاي تلوزيون با اعتماد اجتماعي مخاطبان آن رابطه ضعيفي وجود دارد.يافته هاي اوسلنر نشان مي دهدکه بين ميزان اعتماد اجتماعي افرادي که در شبانه روز بيشتر از 10 ساعت تلويزيون تماشا مي کنند با افرادي که هرگز تلويزيون تماشا نمي کنند ناچيز است.همچنين تلويزيون تاثير ناچيزي بر ميزان خوشبيني افراد دارد. تنها 4 درصد از افرادي که روزانه 10 ساعت تلويزيون تماشا مي کنند در مقايسه با ديگران نسبتا بدبين هستند.
در مقايسه با تلويزيون ميزان تحصيلات و درآمد تاثير نسبتا شديدي بر ميزان خوش بيني افراد دارد.رابطه بين ميزان تماشاي تلويزيون و مشارکت مدني نيز در اين پژوهش ضعيف گزارش شده است.ضريب رگرسيون محاسبه شده براي تلويزيون در رابطه با مشارکت مدني( 039/0-) گزارش شده است.
اوسلنر رابطه دو طرفه بين مشارکت مدني و اعتماد اجتماعي را برخلاف رابرت پوتنانم رد مي کند و استدلال مي کند که تنها رابطه موجود بين اعتماد و مشارکت مدني رابطه يک طرفه اي است که

شروع آن از اعتماد اجتماعي است. تحليل واريانس چند متغيره بر روي مشارکت مدني نشان مي دهد که نقش خوش بيني در تغييرات مشارکت مدني از ميزان اعتماد اجتماعي قوي تراست،بطوريکه با وارد کردن متغير خوش بيني درمعادله رگرسيون اعتماد و مشارکت مدني ازاهميت اعتماد کاسته مي شود. بر همين اساس استدلال مي کند خوش بيني به صورت غير مستقيم و از طريق اعتماد اجتماعي بر مشارکت مدني تاثير مي گذارد. اوسلنر در کار خود همبستگي نسبتا شديدي بين ميزان خوش بيني و مشارکت مدني گزارش کرده است (r=0/68).
اوسلنر در بررسي رابطه بين ميزان خوش بيني و اعتماد با ميزان تماشاي تلويزيون نوع برنامه هاي تلويزيون رانيز مورد توجه قرار داده است به اين معني که ميزان خوش بيني و اعتماد افراد را با ميزان تماشاي برنامه هاي مختلف مقايسه کرده است.براي اين کار او برنامه هاي خبري،نمايش هاي کمدي،دراماتيک و برنامه هاي تلويزيون عمومي(public television) را از يکديگر متمايز کرده و رابطه ميزان تماشاي هر يک از آنها را با ميزان خوش بيني و بدنبال آن ميزان اعتماد اجتماعي افراد مقايسه کرده است.
بر اساس يافته هاي اوسلنر برنامه هاي تلويزيون عمومي رابطه مثبت و معني داري با ميزان خوش بيني بينندگان آن دارد همچنين تماشاي زياد اين برنامه ها موجب تقويت اعتماد در بين بينندگان آن مي شود (گاما= 140/0).برنامه هاي خبري با ميزان خوش بيني افراد رابطه معني دار و مستقيمي دارداما اين رابطه براي برنامه هاي درام و سريال هاي تلويزيوني معکوس است .تماشاي برنامه تلويزيون هاي عمومي با ميزان مشارکت در انجمن هاي داوطبانه رابطه مثبت اما ضعيفي دارد.
اوسلنر علاوه بر توجه به رابطه بين نوع برنامه و اعتماد اجتماعي اثر تماشاي تلويزيون برميزان اعتماد اجتماعي را در بين برخي از برنامه هاي تلويزيون نيز بررسي کرده است به همين منظور او ميزان تمايل به عضويت درسازمان هاي داوطلبانه را بين بينندگان چند برنامه مشخص بررسي کرده است،اين برنامه ها عبارتند ازبرنامه هاي ورزشي،مجله خبري، سريال کمدي«فريزي و دوستانش» و سريال وسترن«پزشک دهکده» اما به جز تماشاي سريال پزشک دهکده تماشاي ساير برنامه ها رابطه معني داري با ميزان تمايل به عضويت در سازمان هاي داوطلبانه نداشته اند.افراديکه بطور پيوسته سريال پزشک دهکده را تماشا مي کنند در مقايسه با افرادي که اصلا اين سريال را تماشا نمي کنند کمتر به عضويت درسازمان هاي داوطلبانه تمايل دارند.
اوسلنر درنتيجه گيري خود استدلال کرده است که رابطه ضعيفي بين برداشت مردم از دنياي تلويزيون با برداشت آنان از دنياي واقعي وجود دارددر صورتي هم که اين رابطه شديد باشد ريشه در اين دارد که دنيايي که تلويزيون تصوير مي کند تفاوتي با دنياي واقعي ندارد.همچنين بسياري از مخاطبان تلويزيون معتقدند برنامه هاي تلويزيون ملي با واقعيت هاي جامعه فاصله قابل توجهي دارددرمقايسه با برنامه هاي اين تلويزيون،برنامه تلويزيون هاي محلي واقعي تر است اما عملا تاثيري در برداشت افراد از دنياي پيرامونشان ندارد،تصور افراد از محيط پيرامون خود بيشتر مبتني بر واقعيت هاي عيني محيط است بطوريکه نظر افراد يک شهر در رابطه با ميزان احساس امنيت بستگي شديدي به محله اي دارد که در آن ساکن هستنداز اين رو مي توان گفت که تلويزيون عملا تاثير

چنداني در برداشت ما از دنياي پيرامونمان ندارد.
«بررسي رابطه بين تماشاي تلويزيون با ميزان تعهد مدني و اعتماد ميان فردي»عنوان پژوهشي است که توسط «داون وي.شه» در فاصله سالهاي 1995 تا 1998 انجام گرفته است.در اين پژوهش وي. شه ابتدا با مرور پژوهش هاي پيشين به نقد و بررسي کارهاي افرادي چون،پوتنام ،اوسلنر،برهم و راهن پرداخته است.ِپوتنام،برهم و راهن به عنوان نظريه پردازان و پژوهشگراني هستندکه بر رابطه بين تماشاي تلويزيون و اعتماد اجتماعي تاکيد مي کنند و اوسلنر پژوهشگري که چنين رابطه اي را نفي کرده است.
وي. شه کلي گويي و عدم توجه به جزئيات رسانه هاي جمعي را ضعف مشترک کارهايي مي داند که در اين حوزه انجام گرفته اند.استدلال وي. شه اين است که بايد در بررسي رابطه بين استفاده از رسانه هاي جمعي با ميزان اعتماد به ابعاد مختلف رسانه هاي جمعي توجه کرد.
بحث نظري کار وي.شه شامل دو بخش است.بخش اول مربوط به نظريه سرمايه اجتماعي پوتنام است در اين بخش اعتمادميان فردي و تعهد مدني تعريف و رابطه آنها با يکديگر تشريح شده است.بر اين اساس اعتماد ميان فردي عبارت است از:«اعتقادي تعميم يافته مبني بر درستي و صداقت ديگران» و تعهد اجتماعي،«عضويت در گروههاي رسمي و مشارکت اجتماعي» تعريف شده است(1998:470.وي. شه) بر مبناي نظريه پوتنام استدلال مي کند که بين تعهد اجتماعي و اعتماد اجتماعي رابطه متقابلي وجود دارد.
بخش دوم بحث نظري وي.شه مربوط به رسانه هاي جمعي است در اين بخش ابتدا نظريه هاي مربوط به کارکرد رسانه هاي جمعي مطرح شده است.کارکردهايي که در اين بخش به آنها اشاره شده عبارتنداز:کارکرد اطلاعاتي،کارکرد هويتي،کارکردپيوستگي اجتماعي و کارکرد تفريح وسرگرمي.وي.شه رابطه بين رسانه هاي جمعي با ميزان اعتماد اجتماعي و تعهد مدني را بر اساس اين کارکردها توضيح داده و مي نويسد:«استفاده از رسانه هاي جمعي به هويت فردي و محيطي افراد شکل مي دهد و در شناخت جهان اجتماعي که فرد در آن زندگي مي کند موثر است.علاوه بر اين استفاده از رسانه هاي جمعي يک الگوي رفتار اجتماعي براي افراد فراهم مي آورد که مخاطبان آن را در زندگي مدني الگوي خود قرار مي دهند و اين امر به آنان اجازه مي دهد که با ديگران رابطه بر قرار کنند در مقابل استفاده از برنامه هاي سرگرم کننده ممکن است براي سرمايه اجتماعي مضر باشد چراکه توجه افراد به محيط پيرامون خود را تحت الشعاع قرار مي دهد.
روش کار وي.شه تحليل ثانويه داده هايي است که در پژوهشي با عنوان«مطالعه سبک زندگي»جمع آوري شده است.
وي.شه متغيرهاي خود را به چهار گروه تقسيم کرده است.متغيرهاي جمعيتي شامل سن،جنس،وضعيت تاهل،ميزان در آمد متغير موقعيتي نظير نژاد،متغير نگرشي نظير اعتمادبه دولت،اعتمادبه تجار و ميزان رضايت از زندگي و متغير هاي پيش بيني کننده که همان رسانه هاي جمعي است.
وي .شه در گام نخست به تفکيک برنامه هاي مختلف تلويزيون پرداخته است بر همين اساس

برنامه هاي تلويزيون را در شش گروه طبقه بندي کرده است؛برنامه هاي خبري،برنامه هاي علمي ،سريال هاي اجتماعي،سريال هاي طنز خانوادگي،سريال هاي طنز دوستانه،برنامه هاي جدي تر چون برنامه هاي سياسي
وي .شه مطالب روزنامه ها را به دو گروه تقسيم کرده است،مطالب کوتاه شامل خبرهاي سخت و مطالب بلند شامل مقالات،سرمقاله ها،يادداشت ها وتفسير ها.
در تحليل رابطه بين متغير هاي تحقيق؛ ابتدا رابطه بين تعهد مدني و اعتماد ميان فردي بررسي شده است.اين رابطه بدون حضور متغير هاي کنترل معني دار و مستقيم گزارش شده است(r=0/16 sig=0/001).در گام بعدي محقق با استفاده از تحليل رگرسيون OLS به تحليل رابطه ساير متغير ها با تعهد مدني پرداخته است.نتايج حاصل از اين تحليل نشان داده است که تعهد مدني با متغيرهايي چون سن،تحصيلات،وضعيت تاهل،منطقه محل سکونت،مشارکت اجتماعي،علايق سياسي،روزنامه خواندن،تماشاي برنامه هاي علمي،سريال هاي خانوادگي،رابطه معني داري دارد.نتيجه تحليل رگرسيون بر تعهد مدني نشان داده است که روزنامه خواندن،برنامه هاي علمي،سريال هاي تلويزيوني وضعيت تاهل و علايق سياسي متغير هاي مهم پيش بيني کننده تعهد مدني در اين تحقيق هستند.بر اين اساس محقق روزنامه خواندن،تماشاي برنامه هاي علمي و تماشاي سريال هاي تلويزيوني را به عنوان متغير هاي رسانه اي موثر بر تعهد مدني گزارش کرده است.
دربخش دوم از تحليل بين متغير ها تاثير متغير هاي مستقل بر اعتماد ميان فردي بررسي شده است.در بررسي رابطه بين هر يک از متغير هاي مستقل با متغير اعتمادميان فردي براي همه متغيرها به جز متغير ترس از جنايت به واسطه تماشاي برنامه هاي تلويزيون و تماشاي برنامه هاي مستند رابطه معني دار گزارش شده است. تحليل رگرسيون OLS نشان مي دهد که تاثير برنامه هاي تلويزيون برميزان ترس افراد از قرباني جنايت شدن در حضور ترس ناشي از محيط کم رنگ تر مي شود.به عبارت ديگر ناامني محيط در مقايسه باتصاويري که تلويزيون نشان مي دهد تاثير

بيشتري بر اعتماد ميان فردي داشته است.همچنين نتايج حاصل از تحليل رگرسيون نشان مي دهد که ساير متغير ها بر اعتماد ميان فردي موثر هستند.در اين بين متغيرهاي رسانه اي پيش بيني کننده اعتماد ميان فردي عبارتند از: ميزان روزنامه خواندن،تماشاي دسته جمعي برنامه هاي تلويزيون،تماشاي برنامه هاي علمي،تماشاي تلويزيون ملي.
از بين متغير هاي مستقل تحقيق اعتماد ميان فردي و تعهد مدني در تاثير پذيري از متغيرهاي سن،رضايت از زندگي وتماشاي برنامه هاي علمي مشترک هستند.
محقق در نتيجه گيري خود عنوان کرده است که رابطه تلويزيون با سرمايه اجتماعي متفاوت از شکلي است که اوسلنر و پوتنام ادعا مي کنند.«تحقيق حاضر نشان داد که بين استفاده از انواع مشخصي از برنامه هاي تلويزيون و سرمايه اجتماعي رابطه مثبت ومنفي همگني وجود دارد.اين امر نشان گر آن است که رابطه بين تلويزيون و سرمايه اجتماعي ديناميک وشديدا زمينه اي است.اگر تلويزيون را در تحقيقات خود به عنوان متغير مستقل در نظر بگيريم که بسياري از تحقيقات بر اين امر

تاکيد دارند،بايد مفهوم سازي دقيقي از ابعاد مختلف آن ارائه دهيم.در بررسي رابطه بين تلويزيون با تعهد مدني و اعتمادميان فردي بايد شرايط رابطه.بويژه نوع برنامه اي که مخاطبان به آن علاقه مند و آنها را بطور پيوسته تماشا مي کنند را به دقت مورد توجه قرار داد»(وي . شه,1998:489-491).
«تاثير رسانه ها بر اعتماد اجتماعي و سياسي»عنوان پژوهشي است که توسط پاتريشيا موي دربين سالهاي 1996 تا 2000 انجام گرفته است.
موي در طرح مساله خود ابتدا وضعيت ميزان اعتماد اجتماعي و سياسي شهروندان آمريکايي را باتوجه به داده هاي مربوط به پژوهش هاي افکار عمومي در ده سال گذشته نامطلوب توصيف مي کند.سپس با اشاره به اهميت و کارکرد رسانه هاي جمعي در جامعه سوال تحقيق خود را به اين شکل طرح مي کند که رسانه هاي جمعي با توجه به کارکرد هايي که دارند دررابطه با وضعيت نامطلوب مشارکت سياسي و اجتماعي که هر دو ريشه در اعتماد سياسي و اجتماعي دارند چه نقشي ايفا مي کنند؟
شواهدي که موي در رابطه با اثر گذاري رسانه هاي بر اعتماد اجتماعي و سياسي مطرح کرده مربوط به مطالعه انتخابات ايالتي آمريکا درسال 1996 است.يافته هاي اين پژوهش نشان داده بودکه استفاده از رسانه هاي جمعي بر ميزان اعتماد اجتماعي افرادموثر بوده است اما رابطه معني داري بين ميزان استفاده از رسانه هاي جمعي بر اعتماد سياسي گزارش نشده بود.بر همين اساس روزنامه خواندن و تماشاي برنامه هاي سرگرم کننده تلويزيون رابطه مستقيمي با اعتماد اجتماعي مخاطبان دارند و در مقابل رابطه بين ميزان تماشاي برنامه هاي خبري تلويزيون با ميزان اعتماد اجتماعي مخاطبان معکوس است.
با توجه به يافته هاي اين پژوهش موي هدف تحقيق خود را بررسي دقيق تر رابطه بين رسانه هاي جمعي و اعتماد اجتماعي عنوان کرده است. موي اهميت تحقيق خود را به اهميت حياتي رسانه هاي جمعي در جامعه نسبت داده است.موي در تشريح نقش رسانه هاي جمعي هم بر کارکردهاو هم کژکارکردهاي رسانه هاي جمعي توجه کرده است از اين رواظهار مي دارد«رسانه ها در جوامع دموکراتيک نقشي حياتي دارند آنها تنها به پوشش اخبار سياسي نمي پردازندبلکه برنامه هاي آنها

حوادث و رويدادهاي مهم اجتماعي را نيز شامل مي شود.
رسانه ها زمينه هاي لازم رابراي بحث هاي عمومي و مشارکت شهروندان فراهم مي کنند. با اين همه رسانه ها اثرات منفي نيز دارند؛براي نمونه برنامه هاي خبري تلويزيون ميزان مشارکت سياسي مخاطبان خود را کاهش داده است علاوه بر اين رسانه ها همانطور که مي توانند افکار عمومي را با مسائل مختلفي درگير کنند به همان ترتيب مي توانند اذهان مخاطبان خود را از توجه به مسائل مهم اجتماعي منحرف سازند براي نمونه نفوذتلويزيون در بين زنان خانه دار سبب شده است که سطح حضور اين افراد در گردهمايي ها و تجمعات انتخاباتي کاهش يابد.»(744 موي,2000:)
موي اعتماد را بر مبناي موضوع آن در دو بعد اجتماعي و سيا سي مورد بررسي قرار داده است. در بعدسياسي اعتماد متوجه دولت و در بعد اجتماعي اعتماد متوجه ديگران است، در اين تحقيق اعتماد اجتماعي به عنوان يکي از ابعاد سرمايه اجتماعي تعريف شده است.مفهومي که به زعم موي دربرگيرنده معاني چون مشارکت،انتظار،اعتبار و پيش بيني است.بحث نظري موي در رابطه با اعتماد اجتماعي نيز مبتني بر نظريه پوتنام در رابطه با سرمايه اجتماعي و تاثير رسانه هاي جمعي بر آن است.
موي در تحقيق خود چهارفرضيه کلي رامطرح کرده است.دو فرضيه مربوط به اعتماد سياسي و دو فرضيه ديگر مربوط به اعتماد اجتماعي است که عين فرضيه هاي تحقيق در زير آمده است.
1- روزنامه خواندن رابطه مستقيمي با ميزان اعتماد سياسي دارد.
2- اخبار تلويزيون،برنامه هاي سرگرم کننده تلويزيون و اخبار سياسي راديو با ميزان اعتماد سياسي رابطه معکوس دارند.
3- روزنامه خواندن و تماشاي برنامه هاي سرگرم کننده تلويزيون با ميزان اعتماد اجتماعي رابطه مستقيم دارد.
4- تماشاي برنامه هاي خبري تلويزيون با ميزان اعتماد اجتماعي رابطه مستقيم دارد.
جامعه آماري تحقيق شامل کليه افرادي است که برابر با قوانين انتخاباتي آمريکا حق راي دارند.حجم نمونه تحقيق برابر با 1714 نفر است.تحقيق شامل چهار گروه متغير است.متغير هاي جمعيتي،شامل سن،جنس،تحصيلات،متغير هاي کنترل شامل گرايش سياسي محافظه کارانه و ليبرال ،متغير استفاده از رسانه هاي جمعي و متغير ميزان اعتماد اجتماعي و سياسي.
اعتماد سياسي در اين تحقيق با استفاده از چهار سوال سنجيده شده است.
- به چه ميزان به دولت اعتمادداريد؟
- فکر مي کنيد دولت به چه ميزان ماليات هاي دريافتي را صرف کارهاي مهم مي کند؟
- دولت به چه ميزان در راستاي منافع عمومي کار مي کند؟
- به نظر شما چه تعدادي از افراد کابينه آدم هاي درستي هستند؟
براي سنجش اعتماد اجتماعي از دو سوال استفاده شده است.


- به چه ميزان به ديگران اعتمادداريد؟
- به چه ميزان مي توان در شب با آرامش قدم زد؟
در رابطه با سنجش ميزان استفاده از رسانه هاي جمعي ميزان روزنامه خواندن در طول هفته، ميزان تماشاي برنامه هاي سرگرم کننده تلويزيون،ميزان تماشاي برنامه هاي خبري تلويزيون در شبانه روز و ميزان گوش دادن به اخبار سياسي راديو بطور مستقيم سوال شده است.
تمام فرضيه هاي تحقيق براساس تحليل داده هاي جمع آوري شده تاييد شده است.به اين ترتيب ميزان اعتماد اجتماعي با روزنامه خواندن و تماشاي برنامه ها سرگرم کننده تلويزيون افزايش مي يابد وبا تماشاي برنامه هاي خبري تلويزيون از ميزان اعتماد اجتماعي مخاطبان کاسته مي شود.

قسمت دوم:
پژوهش هاي انجام گرفته در داخل كشور
پيشينه تحقيق با موضوع اعتماد در داخل کشور را مي توان در دو گروه طبقه بندي کرد. گروه اول شامل پژوهش هايي است که درآنها اعتماد اجتماعي بدون توجه به رسانه هاي جمعي مورد توجه قرار گرفته است. در زير عنوان برخي از اين پژوهش ها آمده است که جملگي تحت عنوان پايان نامه دانشجويي در مقطع کارشناسي ارشد انجام گرفته اند.
«بررسي رابطه اعتماد اجتماعي و سوگيري عام گرايانه درتعاملات اجتماعي مژگان عظيمي هاشمي. دانشگاه شهيدبهشتي 1373»
«اعتماد اجتماعي وعوامل موثر بر آن مهدي اميرکافي .دانشگاه شهيد بهشتي 1375 »
«بررسي عوامل موثر بر اعتماد دانشجويان به اشغال کنندگان پايگاههاي اجتماعي درون دانشکده علوم اجتماعي علامه طباطبايي عباس محمدي شکيبا دانشگاه علامه طباطبايي 1375»
«بررسي وضعيت اعتماد اجتماعي درکتابهاي اول دبستان رضا عسگري مقدم دانشگاه شهيد بهشتي 1382»
گروه دوم شامل آن دسته از آثاري است که در آنها ميزان اعتماد مخاطبان به رسانه ها مورد توجه قرار گرفته است. در بخش زير عنوان برخي از اين پژوهش ها آمده است.
- اعتمادبه تلويزيون و عوامل موثر بر آن، علي اصغر پورمحمدي، دانشگاه شهيد بهشتي، 1379
- بررسي اعتماد دنشجويان به رسانه هاي جمعي،حسين بديعي،دانشگاه علامه طباطبايي، 1376
- ميزان اعتماد مردم به بخش خبري رسانه ها،سيما کلهر،مرکز مطالعات و تحقيقات رسانه، 1375.
بنابراين عملا پژوهشي با موضوع بررسي رابطه بين استفاده از رسانه هاي جمعي و ميزان اعتماد اجتماعي مشاهده نشد.تنها کار پژوهشي داخلي که فرضيه هاي مشخصي در خصوص رابطه بين

رسانه هاي جمعي و اعتماداجتماعي دارد؛پژوهشي است با عنوان«مطالعه تطبيقي اعتماد اجتماعي در دو حوزه فرهنگ وسياست»که به عنوان رساله دکتري توسط افسانه کمالي دردانشگاه تهران انجام گرفته است.در اين بخش برخي ويژگي هاي اين پژوهش بطور خلاصه تشريح مي شود.اعتماد در اين تحقيق مبتني بر نظريه آنتوني گيدنز در قالب سه نوع بنيادي،متقابل و انتزاعي بررسي شده است.
اين تحقيق فرضيه هاي متعددي دارد دراينجا صرفا به سه فرضيه مربوط به اعتماد و رسانه هاي جمعي اشاره مي شود.
- اعتماد بنيادي با دسترسي و مصرف رسانه هاي جمعي رابطه مستقيم دارد.
- اعتماد متقابل با دسترسي و مصرف رسانه هاي جمعي رابطه مستقيم دارد.
- اعتماد انتزاعي با دسترسي و مصرف رسانه هاي جمعي رابطه مستقيم دارد.
پژوهشگر در فرضيه هاي فوق بين استفاده از رسانه هاي جمعي با هرسه نوع ازاعتمادرابطه مستقيم و معني داري تعريف کرده است.دو نکته در توجه به فرضيه هاي اين تحقيق جالب توجه بود نکته اول بيان صريح وجود رابطه مستقيم بين استفاده از رسانه ها و اعتماداجتماعي است که عملا چنين صراحتي در نظريه گيدنز ملاحظه نمي شود هر چند گيدنز بر وجود رابطه بين اعتماد اجتماعي و استفاده از رسانه هاي جمعي تاکييد مي کند اما عملا درخصوص جهت اين رابطه، بحث روشني نمي کند بطوريکه به نظر مي رسد گيدنز هم بر رابطه منفي و هم بر رابطه مثبت بين استفاده از رسانه و اعتماد تاکيد دارد.
نکته دوم تعريف رابطه مستقيم و معني دار بين اعتماد بنيادي با استفاده از رسانه هاي جمعي است. اعتماد بنيادي بحثي روانشناختي است و مربوط به نظريه اريک اريکسون مي شود که گيدنز در کار خود از آن استفاده کرده است.بر اساس نظريه اريکسون اعتماد بنيادي محصول مراقبت هاي اطرافيان کودک درماههاي اول زندگي است؛اين در حالي است که محقق در فرضيه اي صريح عنوان کرده است که بين استفاده از رسانه هاي جمعي و نيز دسترسي به آنها با ميزان اعتماد بنيادي افراد رابطه مستقيم وجود دارد.
ميانگين اعتماد انتزاعي(به عنوان متغير وابسته اصلي تحقيق) در توزيعي بين 1تا 10 ؛36/5 گزارش کرده است.در اين پژوهش اعتماد انتزاعي در دو بعد سازمان هاي فرهگني و سازمان هاي سياسي بطور جداگانه مورد توجه قرار گرفته است.ميانگين اعتماد به سازمانهاي فرهنگي برابر با 27/6 و ميانگين اعتماد به سازمانهاي دولتي 2/5 گزارش شده است.در مجموع 5/35 درصد از

پاسخگويان در سطح بالاي اعتماد انتزاعي،40 درصد در سطح مياني و 25درصد آنان در سطح پايين اعتماد قرار رفته اند.
دررابطه با متغير دسترسي به رسانه هاي جمعي يافته هاي پژوهش به اين شرح است که 8/41 درصد از جامعه آماري به کامپيوتر،6/16 درصد به اينترنت،2/97 درصد به تلويزيون،8/54 درصد به کتاب،7/67درصد به روزنامه دسترسي دارند.ميانگين ميزان مصرف رسانه اي نيز به اين شرح گزارش شده است.مطبوعات با ميانگين 98/4 روز در هفته،راديو و تلويزيون با ميانگين 93/4 ساعت بالاترين ميزان مصرف را را در بين رسانه هاي جمعي دارند.در مقابل اينترنت در بين پاسخگويان کمترين ميزان استفاده را داشته است.باتحليل رابطه بين متغيري هاي مستقل و وابسته تحقيق، هر سه فرضيه مذکور تاييدشده است
.ضريب همبستگي براي سازمان هاي سياسي 053/0 و براي اعتماد متقابل با اينترنت 073/0- گزارش شده است. ضريب همبستگي براي اعتماد بنيادي029/0براي اعتماد متقابل054/0و براي اعتماد به سازمانهاي فرهنگي038/0 به بصورت معني دار گزارش شده است.
نتيجه اين كه با توجه به رابطه بين رسانه هاي جمعي و اعتماد اجتماعي هنوز بطور جدي در داخل کشور مورد توجه قرار نگرفته است.در خارج از کشور اين مساله بيشتر مورد توجه پژوهشگران آمريکايي بوده است.به نظر مي رسد نقطه شروع توجه به رابطه بين رسانه هاي جمعي و اعتماد اجتماعي در اين کشور ريشه در پژوهش هاي رابرت پوتنام نظريه پرداز سرمايه اجتماعي دارد که از اوايل دهه نود شروع مي شودو بر مبناي آنها پوتنام ادعا مي کند که بين رسانه هاي جمعي و اعتماد اجتماعي رابطه وجوددارد،بعد از آن پژوهش هاي مختلفي براي رد و يا تاييد ادعاي پوتنام انجام گرفته است.
نتيجه پژوهش هاي فوق نشان داد که وضعيت متفاوتي بين رسانه هاي جمعي با اعتماد اجتماعي حاکم است به اين معني که رابطه بين رسانه هاي جمعي با اعتماد اجتماعي بسته به متغير هاي جمعيتي،نگرشي و رسانه اي اشکال متفاوتي به خود مي گيرد.از اين رو عملا نمي توان در خصوص رابطه بين رسانه هاي جمعي با اعتماد اجتماعي حکم کلي داد به اين معني که رسانه هاي بسته به نوع و محتوي پيام خود هم رابطه مستقيم با اعتماد اجتماعي دارند و هم رابطه منفي؛همچنين در شرايطي به دليل غالب بودن ويژگي هاي محيطي اثر رسانه هاي جمعي بر اعتماد اجتماعي ضعيف و يا خنثي مي شود.


بخش دوم:
قسمت اول:
ادبيات نظري تحقيق
معناي لغوي اعتماد
« اعتماد» ترجمه واژه انگليسي « Trust » است كه در زبان لاتين معادل كلمه «Faith » يوناني است.« اونا مونو » ريشه يوناني واژه اعتماد را فعل « Pistis » عنوان كرده كه معادل همان واژه «Faith » است.وي اين دو واژه، را هم زاد يكديگر تعريف كرده و مي نويسد، در ريشه اين دو كلمه، مفهوم وثوق ، اعتمادو تسليم در برابر اراده ديگري و اطمينان به شخص ديگر مستتر است ( او نامونو ،1370: 247) در زبان فارسي، آنگونه كه در فرهنگ معين آمده، اعتماد مترادف است با تكيه كردن، واگذاشتن كار به كسي، اطمينان، وثوق، باور و اعتقاد ( معين، ج1، 1375‍؛ 302 ). فرهنگ عميد نيز، مترادف هاي مشابهي براي اعتماد عنوان كرده است. نظير، تكيه كردن، واگذاشتن كار به

كسي، آهنگ كردن، با اين تفاوت كه براي «اطمينان» مترادف هاي جداگانه ايي آورده است،بطوريکه اطمينان مترادف با آرام گرفتن،آسايش خاطر داشتن و خاطر جمعي است(عميد، 1369؛ 186).
تعريف اعتماد ومفاهيم نزديک به آن:
« اعتماد » تعريف واحدي ندارد و با توجه به حوزه هاي مختلفي كه مورد توجه قرار گرفته – سياست، اقتصاد، جامعه، روانشناسي- و نيز رويكردهاي متفاوت به آن – رويكرد كنش انتخا ب عقلاني، رويكرد اجتماعي، كاركردي و روانشناختي، تعريف هاي متعدد و متفاوتي از آن بعمل آمده است.
برخي از تعريف هاي متداول اعتماد در ذيل آمده است:
اعتماد « باوري قوي به اعتبار، صداقت و توان يك فرد، انتظاري مطمئن و اتكا به ادعايا اظهار نظري بدون آزمون آن است» (،. 2002: 664 ليون).
اعتماد عبارت است از « انتظار رفتار اجتماعي خوب، صادقانه، همكاري جويانه، از ساير اعضاي جامعه بر اساس هنجارهاي مشترك (1995:45 فوكوياما ).
اعتماد عبارت است از اطمينان به ديگران با وجود امكان فرصت طلبي آنان ( عدم قطعيت و مخاطر آميز بودن) ( 1996:18. مايزتال ).
اعتماد نوعي شرط بندي در رابطه با كنشهايي است كه ديگران در آينده انجام مي دهند ( 1999:24 . زتومپكا).
اعتمادعبارت است ازواگذاري منابع به ديگران با اين انتظار كه آنها به گونه ايي عمل خواهند كرد كه نتايج منفي به حداقل ممكن كاهش يافته و دست يابي به اهداف ميسرگردد. (امير كافي به نقل ازاليسون و فايرستون ، 1380: 10).
ليو ،سيلويا ،برانك ،اعتماد رامعادل ايمان به مردم ( Faith in people ) در نظر مي گيرند و معتقدند كه فرهنگ هاي جوامع مختلف در اين زمينه با هم تفاوت دارند.
زيمل جامعه شناس آلماني نيز تفسير مشابهي از اعتماد ارائه مي كند، به اعتقاد او اعتماد نوعي ايمان و اعتقاد افراد به جامعه است.آنتوني گيدنز ضمن موافقت با تعريف زيمل، برداشت خود ازاعتماد رابا اين تعريف آغاز مي كندكه اعتماد به عنوان اطمينان يا اتكاء بر ماهيت يا خاصيت شخصي، چيزي يا صحت گفته اي، تعريف مي شود. به اعتقاد او، مفهوم اطمينان و اتكاء در تعريف فوق به وضوح با آن ايماني كه زيمل آنرا توصيف كرده در پيوند و ارتباط است ( به نقل از امير كافي، همان؛ 11).
اطمينان و اميد مفاهيمي هستندکه کاربرد مشابهي با اعتماددر کنش اجتماعي افراد دارند اما لزوما به معني اعتماد نبوده و با آن تفاوت دارند.
لوهمان از جمله نظريه پردازاني است که بر تفاوت بين اطمينان و اعتماد تاکيد کرده است. از نظر لوهمان هر دو اين مفاهيم به انتظارهايي اشاره دارند كه ممكن است در نهايت به يأس و نااميدي منجر شود.
در خصوص « اطمينان » آنگونه كه لوهمان استدلال مي كند، افراد مطمئن هستند زيرا كه انتظارات

و چشم داشت هايشان ناظر بر اين موضوع است كه نااميد و مأيوس نمي شوند. دليل آن هم اين است كه افراد نمي توانند بدون اين انتظارات در مقابل حوادث محتمل الوقوع زندگي كنند از اين روست كه افراد كم و بيش، شقوق نااميد كننده را فراموش مي كنندچرا كه اين شقوق نادرند و همچنين به دليل اينكه افراد نمي دانند چه چيز ديگري را به جاي آن انجام دهند. (لوهمان، به نقل از عسگري مقدم، 1382؛ 57 ‌).
در رابطه با اعتماد لوهمان استدلال مي کند که اعتماد، مستلزم موقعيتي است كه در آن احتمال خطر وجود دارد، خطري كه گريز از آن تنها در گرو رها كردن نتايج و عايدي حاصل از مشاركت و معاشرت است در غير اين صورت درگير شدن در موقيعت‌هايي كه احتمال خطر دارند، اجتناب ناپذير است(,2000:97 لوهمان ).
لوهمان، استدلال مي كند كه افراد به همان ترتيبي كه اطمينان مي كنند و به آن وابسته مي‌شوند وارد روابط اعتماد نمي شوند. او ازدو مفهوم « اختيار و ادراك » براي نشان دادن تمايز بين اعتماد و اطمينان استفاده مي كند « اينكه هر روز صبح شما بدون در نظر گرفتن شقوق نادر و نااميد كننده خانه را بدون داشتن اسلحه ترك مي كنيد در واقع وارد يك موقعيت اطمينان شده ايد اما اگر يك كنش را در ارتباط با ديگران عليرغم وجود خطر شكست، نسبت به ساير كنش ها ترجيح دهيد وارد موقعيت اعتماد شده ايد»(همان).
لوهمان تمايز بين اعتماد و اطمينان را به اين شكل مطرح كرده است كه«در اطمينان افراد از طريق انتساب خارجي عكس العمل نشان مي دهند، حال آنكه اين امر در رابطه با اعتماد برعكس است و افراد از طريق انتساب داخلي كه ناظر بر احتمال پشيماني در سرانجام انتخاب اعتماد است عمل مي نمايند به اين ترتيب اعتمادتنها در موقعيتي معنا پيدا مي كند كه امكان ضرر بيشتر از كسب منفعت باشد.
نكته مهم ديگر در تمايز ميان اطمينان و اعتماد،به توانايي افراد در تميز ميان خطر و ريسك بر مي گردد، خواه خطرات پيرامون مسائل پرت و دور از ذهن باشد و يا درباره موضوعات قريب الوقوع و مورد توجه و ديگر اينكه خواه ناخواه امكان نااميدي، يأس و شكست به رفتار پيشين شخص بستگي دارد. از همين رونيز ريسك را به عنوان واژه ايي «جديد» معرفي مي کند.».(97 .2000 ، لوهمان )
عامل ديگري كه در موقعيت هاي بحراني افراد به آن متوسل مي شوند« اميد » است. عليرغم اينكه آنرا همواره در تعريف اعتماد به كار گرفته اند اما اميد در مقايسه با اعتماد، معناي متفاوتي دارد. زتومپكا از جمله كساني است كه براين تفاوت تأكيد كرده و استدلال مي كند كه اميد، برخي از ويژگي هاي اعتماد را نداردويژگي هايي چون اراده، موقعيت نسبي، آگاهانه بودن. « اميد منفعلانه، مبهم و غير عاقلانه بوده و تنها احساسي است كه شرايط را روبه بهبود مي بيند و يا برعكس، براي مثال، اميدوار مي شويم كه روزي پولدار شويم » ( 1999:24 زتومپكا ). زتومپكا بطور كلي « اميد‌ » و «اطمينان» را دروني ، فاقد تعهد و بي طرفانه ، مي داند كه مربوط به « قضا و قدر » مي‌شوند، چيزهايي عملاً بدون دخالت ما انجام مي گيرند، حوادثي كه ما تنها در پندار خود به

آنها توجه مي كنيم.
اهميت اعتماد اجتماعي در کنش اجتماعي:
تعريف هاي فوق و تعريف هاي مختلف ديگري كه از اعتماد شده عملاً نتوانسته اند فضاي روشني از مفهوم « اعتماد » ارائه دهند؛ امري كه افرادي چون«لوهمان» و« مك نايت» را بر آن داشته تا همواره از بحث هاي موجود در رابطه با « اعتماد » انتقاد كنند (رجوع كنيد 1382: 44- 56 ).
برخي نيز براي گريز از اين ابهامات، بحث هاي خود را با يك سري مصداق هاي عيني از زندگي اجتماعي، همراه كرده اند (زتومكا، كلمن، پوتنام ) مصداق هايي كه همواره نقش و اهميت اعتماد را در كنش اجتماعي نشان مي دهند.
آنچه مسلم است و از متون اعتماد بر مي آيد، اعتماد همواره متوجه ديگري يا ديگراني است كه در محيط اجتماعي ما حضور دارند. ( در اين خصوص براي اطلاعات بيشتر مراجعه كنيد به كتاب « اعتماد » يك تئوري اجتماعي: پيوتر، زتومکا، Pioter, Sztompka، 1999 ) افرادي كه در جريان اعتماد، يا بطور مستقيم با آنها دست به كنش مي زنيم و يا اينكه در كنش اجتماعي خود متوجه حضور يا اثرات آنها هستيم. بطور كلي مي توان گفت كه «اعتماد » يکي از ارکان مهم كنش اجتماعي است. در مباحث ارتباط شناسي (مطالعه ارتباطات انساني) اين نكته به صورت جدي تري مورد توجه قرار گرفته است به عنوان نمونه « حميد مولانا » در مقدمه اي كه براي كتاب « ارتباط شناسي » «محسنيان راد» نوشته، در توضيح واژه انگليسي«Communication» واينكه معادل فارسي آن «ارتباط » همواره فاقد برخي ويژگيهاي ريشه ايي اين واژه است مي نويسد؛ « در تعريف واژه «Commumication» دو عامل و اصل مهم وجود دارد: يكي اصل شركت كردن و ديگري اصل اعتماد. بدون اين دو عامل اصلي «Commumication» آنطور كه در علوم اجتماعي از آن استفاده مي شود معناي خود را از دست مي دهد. مثلاً براي اينكه دو نفر با هم جريان و سير ارتباط داشته باشند بايد اين دو فرد ] در [ چيزي با هم شراكت داشته باشند. اين عامل را در انگليسي « Sharing » مي گويند، علاوه براين براي اينكه اين جريان ايجاد شود اين دو فرد بايد حداقلي اعتماد يا « Trust » نسبت به يكديگر داشته باشند( محسنيان راد، 1376: 16 ).
از اين رو « اعتماد » يكي از مؤلفه هاي مهم زندگي روزمره به حساب مي‌آيد. بطوريكه بيشتر نگاه ها به آن از منظري كاركرد گرايانه، است.كاركرد و يا به عبارتي نقش و جايگاهي كه براي اعتماد تعريف مي شود پيوند نزديكي با دو مؤلفه، « كنترل » و «پيش‌بيني » دارد كه خود متوجه عنصر مهم ديگري به نام « نظم اجتماعي » است نظمي كه تداوم و ثبات كنش هاي اجتماعي در گرو آن است. ( رجوع كنيد به 1999:19 ؛ Sztompka ).
در جريان كنش اجتماعي همواره مكانيسم هايي هستند كه نياز به كنترل و پيش ‌بيني ديگران را مرتفع مي كنند، مكانيسم هايي كه كنش را در چهارچوب مشخصي هدايت مي كنند، ارزشها و هنجارهاي مشترك از جمله اين مكانيسم ها به حساب مي آيند، توسل به يك سري قراردادهاي رسمي و غير رسمي نيز شكل ديگري از اين مكانيسم هاي كنترل كننده است كه امكان پيش بيني كنش ديگران را براي ما فراهم مي كنند.
اما با توجه به ماهيت مختار كنش گران انساني اين مكانيسم ها عملاً كافي نيستند اين مسأله، موقعيت هاي دشوار و بحراني بوجود مي آورد اما اگر بشود فراتر از اين مكانيسم ها، « اعتماد‌ »

كرد اين بحران مرتفع خواهد شد. نقش و اهميتي كه به «اعتماد » داده مي شودبه همين امر برمي گردد.
در بين نظريه پردازان مطرح « اعتماد » نيكلاس لوهمان به اين کارکردتاکيد بيشتري کرده است.بويژه از آن رو كه آنرا با اقتضائات جامعه مدرن پيوند مي زند، «پيچيدگي» و « ريسك » مهمترين اين اقتضائات است. ميزتال در اين رابطه مي نويسد «لوهمان بحث خود را به دو تغيير بر هم بسته ساختاري، جهان مدرن، متصل كرده است، اول اينكه، جهان مدرن، جهاني است با پيچيدگي ‌هاي غير قابل مديريت و دوم افزايش خطر پذيري به جاي خطر ؛ به اين معني كه كنش هاي ما همواره ممكن است به نتايج خطرناكي منتهي شوند، بنابراين در جهان مملو از تنوع و پيچيدگي، عقلانيت خطر پذيري لازم است و لازمه آن نيز «اعتماد» است. ( 1996:73. مايزتال ).
لوهمان براي اعتماد، نقشي را در نظرمي گيردكه پارسونز از آن تحت عنوان « واسطه هاي عموميت يافته » ياد كرده است. چيزهايي كه مردم در ارتباطات خود، آنها را به كار
مي گيرند، نظير، پول، عشق و ثروت. لوهمان اين نقش را با توسعه و پيوند نظريه «واسطه » و مفهوم « نمادهاي عموميت يافته » پارسونز براي اعتماد نيز تعريف مي كند.
نكته مهم ديگري كه لوهمان مطرح كرده اين است كه « اعتماد » را مي توان با ساير مكانيسم هاي كاركردي درك و مقايسه كرد، تنها از اين نظر كه براي خود كاركردي دارد. بطور تاريخي، اعتماد مي تواند اشكال متفاوتي داشته باشد، مي تواند در سطوح مختلفي وجود داشته باشد، مي تواند بيشتر، كمتر يا لحظه اي باشد، اما در هر صورت همواره كاركرد يكساني ايفا مي كند و آن كاهش پيچيدگي هاي موجود در جامعه است.

قسمت دوم
ديدگاههاي نظري مرتبط با تحقيق:
اعتماد از جهات مختلف و متنوعي موردتوجه قرار گرفته است. شايد بتوان يكي از دلايل پيچيدگي مفهوم اعتماد و نيز فقدان چهار چوب نظري مطمئن براي تحليل آن را کاربرد ها و دلالت هاي متفاوت اين واژه دانست بطوري که نظريه پردازان حوزه هاي مختلف با علايقي متفاوت، به آن توجه كرده اند؛روانشناس به يك شكل، اقتصاد دان به صورتي ديگر و جامعه شناس با نگاهي متفاوت از اين دو.
در اندك متون فارسي مربوط به اعتماد كه عملاً به چند پايان نامه خلاصه مي شود، برخورد متفاوتي با رويكردهاي موجود به اعتماد شده است.در بعضي از اين کارها عملا توجهي به اين رويکرد هانشده است.( امير كافي، عسگري مقدم ) برخي نيز اين امر را به شكل متفاوتي توضيح داده اند به عنوان نمونه، شفيع گوري جاشيران در پايان نامه كارشناسي ارشد خود با موضوع اعتماد به رسانه ها از اعتمادسياسي، اعتماد اقتصادي و اعتماد روانشناختي سخن گفته است مبناي اين طبقه بندي زمينه اي است كه اعتماد در آن به كار گرفته شده است. بنابراين از فوكوبه عنوان فردي نام برده شده كه رويكرد اقتصادي به اعتماد دارددر حاليكه مبناي حركت فركومايا، رويكرد اجتماعي است( گوري جاشيران، 1382؛ 52 ).
افسانه كمالي نيز در پايان نامه دكتري خود با عنوان «مطالعه تطبيقي اعتماد اجتماعي در حوزه فرهنگ و سياست» اين بحث را به اين صورت مطرح كرده كه اعتماد چگونه «عنوان» شده است؟ از اين رو ديدگاه هاي معطوف به اعتماد را در «9» گونه مختلف مطرح كرده است؛ رويکردي که اعتماد را به عنوان يک فرايند ناآگاهانه تعريف مي کند،رويكردي كه اعتماد را بيروني عنوان مي كند و به همين ترتيب اكتسابي بودن اعتماد، مبتني بودن اعتماد بر تشابه، بر فقدان اطلاعات، بر رابطه، و

حسن ظن ( كمالي، 1383؛ 15-13).
رويكردهاي مختلف به اعتماد را در يك طبقه بندي كلي به دو گروه فردي و اجتماعي تقسيم شده است. هر يك از اين رويكردهاي كلي در داخل خود تركيبي از ويژگي هاي فردي و اجتماعي را مورد توجه قرار داده اند. دلهي و نيوتن در كاري مشترك به جمع بندي ابعاد مختلف اين دو رويكرد پرداخته اند.
اين دو در خصوص رويكرد فردي به اعتماد مي نويسند: اين رويكرد محصول شكل گيري و گسترش مكاتب روانشناسي – اجتماعي در دهه هاي پنجاه و شصت ميلادي است. نظريه پردازان اين رويكرد استدلال مي كنند كه اعتماد اجتماعي يك مشخصه كاملاً فردي است. آنها براين باورند كه اعتماد بخشي از سندرم صفات فردي بوده و شامل خوش بيني، باوري توأم با عمل و اطمينان است بطوريكه افراد مي توانند ازطريق آن مشكلات خود را حل كرده و زندگي اجتماعي آرامي داشته باشند.
در رويكرد فردي اعتماد اجتماعي در دوران كودكي ياد گرفته مي شود و تا سالهاي آخر عمر با انسان مي ماند.تغييرات آن كند بوده و تنها در نتيجه تجربه هاي ويژه و تكان دهنده است كه امكان تغيير آن وجود دارد(2002:5 Newton. Dellhey ).
اريك اريكسون را مي توان از نظريه پردازني به حساب آورد كه در متني كاملاً روانشناختي، اين رويکرد را اتخاذمي كند و از اعتماد بنيادي سخن مي گويد؛اعتمادي که به زعم او محصول نخستين ماه هاي زندگي است( رجوع كنيد به توضيح اعتماد بنيادي در بخش بعدي ).
يكي از افرادي كه به زعم دلهي و نيوتن جايگاه برجسته ايي در رويكرد فردي به اعتماد دارد اريك ُاوسلنر است.
اوسلنر استدلال مي كند كه ما اعتماد را در اوايل زندگي از والدين خود ياد گرفته ايم و معتقد است كه اعتماد اجتماعي ارتباطي با تجارب متقابل و مبادله ا‌ي ما ندارد. اوسنلر اعتماد اجتماعي را در يك جهت گيري روانشناختي و اجتماعي بر دو ويژگي فردي مبتني كرده است.اين دو ويژگي عبارتند از : خوش بيني و توانايي كنترل جهان يا زندگي.
دلهي و نيوتن به معيارهاي فردي ديگري نيز اشاره كرده اند كه در رويكرد فردي به اعتماد مورد توجه قرار مي گيرند نظير«وضعيت و شرايط مالي فرد، وضعيت اجتماعي، سطح و يا منزلت شغلي افراد، ميزان رضامندي از زندگي، تجربه هاي گذشته ، نژاد ، پايگاه اقتصادي فرد»كه مشخصه هايي كاملاً فردي بوده و از سوي افرادي چون وايتلي ، نيتون ، اورن و پوتنام موردتوجه قرار گرفته اند( همان: 6 ).
دالهي و نيوتن در توضيح رويكرد اجتماعي به اعتماد مي نويسند «در اين رويكرد اعتماد فراتر ازويژگي هاي فردي يك محصول اجتماعي است. در اين رويكرد،اعتماد محصول مشاركت هاي مدني، حجم و بزرگي اجتماع، محل سكونت، وجودنهادهاي مدني و سازمانهاي داوطلبانه است.
زتومپكا دركتاب خود از اين رويكرد تحت عنوان رويكرد فرهنگي ياد كرده و توضيح مي دهد كه در اين رويكرد اعتماد به منزله يك پديده فرهنگي تعريف مي شود. در اين نگاه اعتماد به عنوان يك قاعده فرهنگي مورد توجه قرار مي گيرد. اعتماد محصول الزاماتي است كه جامعه تحميل مي كند؛ هان نقشي كه واقعيت هاي اجتماعي در انديشه دور كيم بازي مي كنند.
در رويكرد اجتماعي اعتماد، فراتر از روابط و اشخاص در نظر گرفته مي شود و در كليتي اجتماعي مورد توجه قرار مي گيرد به اين ترتيب كه در بطن جامعه قواعدي وجود دارند كه اعتماد را الزامي مي كنند، قواعدي كه بوسيله اجتماع شكل گرفته اند و به صورت بيروني و اكتسابي توسط هر يك از افراد درك مي شوند. قواعدي كه فشار الزام آور قابل توجهي بر روي كنشگران واقعي جهت اعتماد كردن و يا بي اعتمادي اعمال مي كنند به اين ترتيب كه نقش هاي اجتماعي در قالب يك سري ارزشها و هنجارها تعريف مي شوند، همين قواعد فرهنگي قابليت اعتماد به افراد و نهادهاي مختلف را تعيين مي كنند( 1999:66-67 Sztompka ).
توجه به اعتماد به عنوان سرمايه اجتماعي در قالب اين رويكرد قرار مي گيرد. ( با توجه به اهميت مفهوم سرمايه اجتماعي و كاربرد مفصل آن در نظريه پوتنام بعد از اين بخش بطور جداگانه توضيح داده مي شود).
رويكرد ديگري كه در متون مربوط به اعتماد بيشتر از آن ياد مي شود، رويكرد كنش انتخاب عاقلانه است. رويكردي كه اعتماد را به عنوان كيفيتي از يك ارتباط مورد توجه قرار مي دهد. پيش فرض اصلي اين رويكرد اين است كه هم اعتماد كننده و هم امين هر دو كنشگران عاقلي هستند و براي كسب منفعت تلاش مي كنند. رابطه آنها شكلي از يك مبادله پيدا مي كند يا يك بازي كه در آن هر يك از دو طرف بر اساس يك محاسبه عقلاني رفتار مي كنند و در محاسبات خود عقلانيت مشابهي اتخاذ مي كنند. افرادي چون، الستر، هاردين، كلمن، در بحث هاي خود از اعتماد چنين رويكردي را اتخاذ كرده اند.
كلمن در اين خصوص مي نويسد: «عناصر روياروي اعتماد كننده بالقوه چيزي كمتر يا بيشتر از ملاحظاتي نيست كه كنشگر عقلاني در تصميم گيري براي اينكه شرط بندي كند يا نكند بكار مي بندد. كنشگر مي داند چقدر ممكن است ضرر كند، چقدر ممكن است استفاده كند و بخت برنده شدن تا چه اندازه است»(كلمن، 1377، 157 ).

قسمت سوم:
سرمايه اجتماعي واعتماد اجتماعي:
اعتماداجتماعي به عنوان يکي از ابعاد مهم سرمايه اجتماعي به شکل گسترده اي مورد بحث وبررسي قرار گرفته است.بسياري از بحث هاي مربوط به تاثيررسانه هاي جمعي برروي اعتماد اجتماعي نيزدرچهار چوب سرمايه اجتماعي انجام گرفته است.با توجه به نو بودن مفهوم سرمايه اجتماعي ونيز کاربرد آن در اين تحقيق در اين بخش تعاريف و نظريه هاي مربوط به سرمايه اجتم

اعي به شکل اجمالي مرور شده است.
سرمايه اجتماعي نخستين بار در سال 1916 ميلادي توسط«آي.اف. هاني فان ازدانشگاه وير جنيياي غربي مطرح شده است اما عليرغم كليدي بودن آن تا سال 1960 مورد توجه قرار نگرفته است. در اين سال جين ژاكوب در حوزه برنامه ريزي شهري، مفهوم سرمايه اجتماعي را به كار گرفت. در دهه 1970 لوري مفهوم سرمايه اجتماعي را وارد عرصه اقتصاد كرد و از آن براي نقد نظريه هاي نئوكلاسيك و ناعادلانه بودن توزيع درآمد بهره گرفت( الواني،1382: 23).
نقد لوري بيشتر متوجه آن بعد از اقتصاد نئوكلاسيك است كه جانبداري فرد گرايانه به اقتصاد و به ويژه رقابت هاي بازاردارد.اين امر بيشتر ريشه در انديشه هاي فلسفي قرن هاي هفدهم و هجدهم به ويژه انديشه هابز و نظريه پردازان كلاسيك اقتصادي چون، آدام اسميت دارد. لوري در برخورد با اين بعد، مفهوم سرمايه اجتماعي را براي تشخيص منابع اجتماعي سودمند براي توسعه سرمايه انساني وارد اقتصاد كرد ( كلمن، 1377: 460). در واقع هدف نشان دادن اين امر بود كه نهادهاي اجتماعي در قالب سرمايه هاي اجتماعي در كنش افراد دخالت دارند.
بعدها افراد ديگري با جديت مفهوم سرمايه اجتماعي رابه مثابه حوزه مشخصي مورد توجه قرار دادند. از مهمترين اين افراد مي توان به بورديو، در سال 1983، كلمن 1988 و پوتنام در دهه نود اشاره كرد.
در بيشتر متون مربوط به سرمايه اجتماعي مي توان اين عبارت يا جمله را مشاهده كرد كه سرمايه اجتماعي مفهومي انعطاف پذير بوده و طيف وسيعي از فرآيندهاي اجتماعي را شامل مي شود بطور كلي مفهومي مبهم و چند بعدي است. « وينتر» كه در اين حوزه به پژوهش و مطالعه پرداخته ضمن طرح اين مسأله، راهي را نيز پيش روي علاقه مندان اين حوزه قرار داده تا از اين وضعيت مبهم و گيج كننده خلاص شوند« عليرغم برخي مفاهيم گيج كننده در متون يا ادبيات سرمايه اجتماعي سه تن از نويسندگان مطرح اين حوزه مفهوم سازي مشخصي از سرمايه اجتماعي ارائه كرده اند،

اين سه تن عبارتند از : پير بورديو، رابرت دي. پوتنام و جيمز كلمن» ( 2002:5.Stone; 2001:2-6 وینتر) در اينجا با پذيرفتن توصيه وينتر، براي ارائه تعريفي روشن از سرمايه اجتماعي، نگاهي اجمالي به تعاريف اين سه نظريه پرداز مي اندازيم ( توضيح مفصل نظريه هر يك از افراد بطور جداگانه در بحث ها مربوط به هر يك از آنها آمده است ).
پيربورديو سه نوع سرمايه را از يکديگر متمايز کرده است اين سه نوع سرمايه عبارتنداز:سرمايه اقتصادي، سرمايه فرهنگي، و سرمايه اجتماعي. سرمايه اقتصادي، سرمايه اي است كه قابليت تبديل سريع به پول را دارد به عنوان نمونه دارايي هاي قابل انتقال و غير قابل انتقال سازمان ها. سرمايه فرهنگي، كه به صورت هاي مختلف وجود دارد، نظير، تحصيلات عاليه، انباشت اشياء فرهنگي با ارزش اين نوع سرمايه نيز در برخي موارد و تحت شرايطي معين قابل تبديل به سرمايه اقتصادي است و سرمايه اجتماعي كه به ارتباطات و مشاركت اعضاي يك سازمان بر مي گردد و

مي تواند به عنوان ابزاري براي بدست آوردن سرمايه اقتصادي مورد استفاده قرار گيرد,2001: 26-29) وینتر).
جيمز كلمن نيز سه نوع سرمايه را از يكديگر متمايز كرده است كه عبارتند از : سرمايه مادي، سرمايه انساني و سرمايه اجتماعي؛تعاملي كه بين انواع سرمايه در ديدگاه بورديو ملاحظه شد در نظر كلمن نيز وجود دارد با اين تفاوت كه كلمن بر سرمايه انساني تأكيد دارد تا سرمايه فيزيكي.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید