بخشی از مقاله
بررسی نقش فرهنگ،دین و باورهای مذهبی(سلامت معنوی) بر تقویت سلامت روان
چکیده
امروزه اعتقاد بر این است که با پیشرفت علم،صنعت و فناوری، آمار بیماری های روانی نیز بالا رفته است و بیش از بیش شاهد مشکلات و معضلاتی هستیم که بر جسم و روح انسان ها تاثیر گذاشته و آنها را در تطبیق و سازگاری با محیط خودش دچار مشکل می نماید؛ اگر چه گفته می شود هیچ فردی در مقابل مشکلات روانی مصونیت ندارد
ﻭ این خطر ممکن است هر فردی را تهدید کند، ولی باید این واقعیت انکار ناپذیر را پذیرفت که چنان چه افراد ظرفیت روانی و ایمان قلبی خود را بالا برده و خود را مقاوم سازند، می توانند شیوه های حل مسئله و رویایی با مسایل و مشکلات را فرا گرفته و کمک بزرگی در جهت پیشگیری از مبتلا شدن به بیماری های روانی داشته باشند.
از نظر اسلام مصدر و منشا قدرت و کمال روحی و روانی برای انسان و تنها عامل متعالی کردن بشر صرفا توجه قلبی و درونی به سوی خالق خویش می باشد و به جرات می توان گفت قسمت عمده ای از بیماری های روانی، همه ناشی از غفلت از یاد خدا و پرداختن به مسایل بی اهمیت و جزیی زندگی دنیوی است.
علت تاکید بر ذکر پیوسته ی خداوند، این است که انسان در خلال زندگی دنیوی، لحظه به لحظه ممکن است استرس ها و فشارهای روانی گوناگونی را تجربه کند، که غلبه بر آنها به تدریج از قدرت روحی و روانی انسان کاسته
ﻭ زمینه را برای ایجاد بیماری های خطرناک روانی و گاه جسمی فراهم می سازد.بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی ارتباط فرهنگ،دین و باورهای مذهبی (سلامت روان)بر تقویت سلامت روان انجام گردیده است.
واژه های کلیدی:فرهنگ،دین،سلامت معنوی،سلامت روان
-1 مقدمه
در سالهای اخیر شیوه نگرش متخصصان نسبت به بیماری روانی تغییر کرده است .بدین معنا که دیگر آن را پدیده ای صرفا فیزیولوژیک به شمار نمی آورند،بلکه امروزه متخصصان پزشکی وروانپزشکی دربررسی موضوع بیماری وتندرستی ،الگوی زیستی،روانی،اجتماعی رابه کار می برند .براساس این الگو فقط یک عامل بیماری را پدید نمی آورد ،بلکه بیماری ونیز تندرستی از برهمکنش پیچیده عوامل زیستی ،روانی،وفرهنگی واجتماعی ناشی می شود. با وجود این تاثیر عوامل اجتماعی برپیدایش بیماریها و درمان آن از دیر باز مورد توجه انسان بوده وهمواره توجه صاحب نظران امور جامعه رابه خود جلب کرده است،ولی امروزه این توجه بسیار افزایش یافته واین درحالی است که در جوامع پویای معاصر، پیشرفت فناوری ،صنعت ،زندگی ماشینی،ازدیاد جمعیت،کمبود مسکن،درآمدپایین،مشکلات اشتغال وتنش های شغلی،بحران ترافیک وتصادف ها،رشد بی حد وحصر شهرها،مهاجرت های بی رویه آپارتمان نشینی ،بیکاری،تضادها وبحران های فرهنگی نقش تعیین کننده ای در شرایط روانی افراد ودرنهایت بهداشت روانی آنان ایفا می کنند،به همین دلیل گروههای مختلف اجتماعی به دلیل ویژگیهای اجتماعی خود درزمینه ابتلای به بیماری روانی وروشهای گوناگون مواجهه ومقابله با عوارض ناشی از مشکلات روانی با یکدیگر اختلاف زیادی دارند وجوامع متفاوت نیز در ابتلای به انواع بیماریها وشیوه پیشگیری از آنها با هم تفاوتهای بارزی دارند.
بیش از علم این فرهنگ است که در سلامت روان موثر می باشد . فرهنگ شامل مفهومی از کلیت های پیچیده ومتفاوت مانند: باورها،اخلاق،هنر دانش،آداب ورسوم و... است که قدرت پیوند دادن جامعه را دارا می باشد.باورها شاخه ای از فرهنگ می باشند وباورهای مذهبی نقش مهمی در سلامت روان دارند.
در این تحقیق ابتدا به بررسی رابطه دین وباورهای مذهبی در سلامت روان پرداخته وسپس نمونه هایی از تاثیر فرهنگ برسلامت روان آورده می شود.
-2 اسلام
ما می دانیم که اسلام یک مکتب است،آن هم یک مکتب جامع وکامل که برتمامی زوایای زندگی بشر نظر دارد،همین طور می دانیم که هر مکتب مادی یا الهی در حقیقت با نظراتی که درابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی ،فرهنگی،سیاسی وغیره دارد به نوعی چگونه زیستن وچگونه بودن رااز دیدگاه خودش مطرح وپیشنهاد می نماید وروان شناسی خاص خودش را هم دارد.
مکاتب مادی ناقص هستند چون انسان بریده از خدا را مد نظر قرار می دهند وبی توجه به بزرگترین پرسش نسل بشر در طول تاریخ از کنار آن می گذرند ، طبیعتا بهداشت روانی که آنها تنظیم نموده اند یا اساسا قابل اجرا نمی باشد ویا اگر اجرا شد به تمامی اهداف خود یعنی سلامتی روان نخواهد رسید.
وقتی می پرسیم چگونه بهداشت روان برای بشر تامین می گردد ،در حقیقت می باید به تمامی جنبه هاوابعاد مختلف زندگی یکسان بنگریم ،برتمامی تاثیر و تاثرهای محیط که امکان وجود دارند نگاه بکنیم ،وبعد به کل نحوه هماهنگی این ابعاد با یکدیگر وسپس رابطه این همه با عالم دیگر یعنی ماوراء الطبیعه دقت نماییم این مجموعه فرهنگ می باشد(مرتضایی،1384؛ص.(19
در کتاب روان پزشکی کاپلان (2000) تعریف فرهنگ : شامل مفهومی از کلیت های پیچیده ومتفاوت مانند باورها،اخلاق،هنر،دانش،آداب ورسوم و... است که قدرت پیوند دادن جامعه را دارا می باشد. بسته به مکاتب مختلف با تعریف خاصی (علمی- فلسفی) که از انسان دارند،نگاهشان به این کلیت پیچیده می تواند مختلف باشد.
هر چه این بررسی ها ظریف تر باشد وهرچه نظم میان آنها 300دقیق تر محاسبه گردد وهر چه هماهنگی این موجود خاکی
وزمینی با آن مولود آسمانی وربانی مکشوف تر وکامل تر بشود نهایتا سلامت تن وروان بییشتر تامین می گردد.
جالب آن است همه این عوامل رکه نام بردیم خالق برای مخلوقش فراهم آورده است : قسمتی رادر نهادش"فطرت" قسمتی را بالقوه در علم وعقلش،وبخش عظیمی راهم که تعاریف،هماهنگی ها ورهنمودها می باشند به وسیله پیامبر عظیم الشان اسلام ومعصومین فرو فرستاده است» قرآن،سنت وعترت)«همان،ص20و.(89
-3 معیار سلامت روان
برخی از آیات شریفه قرآن ذهن را معطوف تلاشی برای حصول به تعریفی از سلامت روان می گرداند از جمله:وما همچنان شمارا به آیین اسلام هدایت کردیم وبه اخلاق معتدل بیاراستیم تا گواه مردم باشید ونیکی ودوستی راسایر ملل عالم از شما بیاموزند.
چون بندگانم راجع به من ازتو بپرسند بگو من به آنها نزدیکم ،دعوت خواننده ای را که مرا بخواند اجابت می کنم ،پس باید آنها هم اجابت کنند دعوت مرا وبه من ایمان آورند تا رشد یابند.(بقره-(186 قسم به زمان که انسان همه در خسارت وزیان است مگر آنان که به خداایمان آورده ونیکوکار شدند ویکدیگر رابه پیروی از حق وشکیبایی توصیه نمودند( سوره والعصر)
حضرت علی (علیه السلام) فرد سالم (عاقل) را چنین تعریف می نماید:» مردم از کفر وشرارتش در امان وبه نیکی وهدایتش امیدوار باشند،زیادی داراییش را ببخشد وزیادی گفتارش را نگه دارد،بهره اواز دنیا به مقدار قوتش باشد تازنده است از دانش سیر نشود،ذلت با خدا رااز عزت با غیر خدا دوست تر دارد. نیکی اندک دیگران رازیاد ونیکی بسیار خودرا اندک شمارد،اکثر مردمان رااز خود بهتر وخود رااز بسیار ی بدتر داند واین تمام مطلب است.«
دکتر سید ابوالقاسم حسینی استاد دانشگاه روان پزشکی دانشگاه وپدر روان شناسی اسلامی ایران معیار سلامت روانی را این طور توضیح می دهد: فرد سالم،فردی است که در ضمن تطبیق منطقی با شرایط زمان ومکان محیط خویش،با آگاهی از فلسفه وجودی بشر هدفی مترقی وانسانی برای خود در نظر گرفته ورو به سمت آن روان است ودر نتیجه افقی روشن در مقابل دارد،افکار ورفتارش برای خود ودیگران ایجاد امنیت خاطر می نماید
-4 فطرت
فطرت» از ریشه فَطر به معنای شکافتنن ، ابداع وانشاء کردن است،برای فطرت معانی لغوی دیگری نیز آورده اند مانند: خلقت اولیه هر موجود ویا طبیعت سالم هر چیز که هنوز آلوده نشده است.دکتر یوسف مراد استاد روان شناسی دانشگاه فواد مصر می گوید: تمامی رفتارهایی راکه تحت عنوان رفتارهای فطری می شناسیم از ویژگی اشتراکی در تمامی افراد نوع برخوردارند در صورتی که رفتارهای اکتسابی این چنین نیستند وتنها در بعضی افراد آن نوع دیده می شوند، مثل راه رفتنی که رفتار مشترک همه آدم هاست در صورتی که اسکی بازی رفتار عده ای معدود ازآمیان است .مثلا شنا در حیوان فطری ولکن در انسان اکتسابی است.بدین ترتیب می توان نتیجه گرفت رفتار فطری همان گونه که دارای قابلیت رشد است قابلیت بازگشت ومتلاشی شدن را هم دارد.
وجود فطرت از دیدگاه اسلام امری مسلم است، خداوند می فرماید: روی به دین معتدل آور ، دینی که خدا آنرا با فطرتی (هیات وترکیبی) قراد داد که مردم رابا همان فطرت آفرید وتبدیلی برای خلق خدا نیست،این است دین باقی ولیکن اکثر مردم نمی دانند.
همانگونه که یک بذر حاوی بالقوه تمامی اجزا یک نبات است می بایست تحت شرایط محیطی مناسب ،بادلسوزی ومراقبت باغبانی متبحر وآگاه به گیاهی پربار وبرمبدل گردد. فطرت 301نیز این چنین است لکن تفاوت بین این دو مثال ،موضوع
اختیار می باشد که در انسان وجود دارد،به همین دلیل است که انسان مسوولیت دارد. در پروسه رشد وشکوفایی فطرت لحظات برخورد میان شهوت وعقل (نفس اماره ونفس عاقله) بسیار زیاد است وهمین مساله است که ایجاد اضطراب می نماید وچنین است که نفس لوامه رابه تعبیر قرآنی به وجود می آورد(نفس سرزنش گر یا وجدان)، لکن چنانچه به توصیه های اسلامی توجه شود وبه سوی آن حرکت گردد این اضطراب به آرامشی درونی ودلپذیر ، به یک احساس بی نیازی وطراوت تبدیل می گردد که برای اطرافیان فرد نیز منشاء خیر خواهد بود.
باید بدانیم یک اضطراب خفیف،مفیدوسازنده همواره با مومن همراه می باشد که حاصل دیدن فاصله وموانع میان وی با خالق هستی می باشد واین اضطراب موجد تلاش وحرکت مومن برای طی آن فواصل وموانع می گردد، تا حصول به اطمینان ورسیدن به بعدی از روان که نفس مطمئنه نام دارد . نفس مطمئنه حاصل نهایت رشد همان قسمت متعالی وجود غیر خاکی فطرت انسانهای با ایمان است که فرصت شکوفایی یافته است. در قرآن شریف آمده است : ای نفس آرام گرفته به ذکر من،برگردبه سوی پروردگار خود درحالی که راضی باشی ومورد رضایت قرار گیری،پس داخل شو در زمره بندگان من وداخل شو بهشت مرا (فجر 3-تا (27 در حالی که اضطراب موجود در افراد کافر یا منافق (ناشی از طمع،تکاثر،خودمداری یا انسان مداری به همراه ترس ازعدم امنیت درونی وبیرونی) در اثر استفاده مکرر از مکانیسم های جبرانی ناسالم به وضوح تشدید شونده ومخرب بوده اغلب به افسردگی ونهایتا پوچ گرایی ختم می گردد،زیرا نیات واعمالشان به هر حال روبه سوی طاغوت (معبودی غیر خدا) دارد. در این مسیر است که شیطلان به صور مختلف همواره تسلط نفس اماره (نفس سرکش وحیوانی) رابرآنان تایید وتشویق می نماید(همان،ص21و.(22
از نظر روان شناسی اجتماعی اساسا بی عدالتی ووجود تبعیض و استثنا درهر محیطی باعث ایجاد عقده های خود کم بینی ودر عده ای هم خود بزرگ بینی شده لطماتی برسلامت روان وشخصیت افراد وبه اثر بخشی در کارهاشان وارد می آورد- خداوند وضع هیچ ملتی را عوض نمی کند تا که خودشان تغییری درخود ایجاد کنند.
عدالت ریشه در جان آدمی دارد ومحکمه ی آن وجدان است ،حتی افرادی با شخصیت های منحرف وفاسد وقتی ظلمی می بینند فریادشان بلند می شود که وای عدالت نیست ،از بزرگ ترین عوارض بی عدالتی ایجاد کینه وحسادت می باشد (به ویژه در افرادی که ایمان سستی دارند)... اعتقاد به این که خدای من عادل است سبب آرامش خاطر می گردد نیز سبب تجلی عدل آدمی (در مومنین) که به صورت پشتوانه ای قوی در تحرک برای گرفتن حق از ظالم ویا دادن آن به مظلوم ویا گذشت ظاهر می گردد(در عفو لذتی است که در انتقام نیست) که علامت روانی آن بالا رفتن اعتماد به نفس می باشد.
اخلاق جمع کلمه خلق است وخلق به معنی سجیه ،خوی،روحیه وطبع می باشد ودر اصطلاح به ویژگی های نفسانی ورفتاری وملکات زشت وزیبانیز اطلاق می گردد(این اصطلاح به تعریف شخصیت در روان شنای بسیار نزدیک است) لکن در عرف گاهی صرفا در مورد صفات نیک نفسانی به کار برده می شود.»انسان از منظر ادیان الهی موجودی رها وگسسته از مبدا هستی خود نیست بلکه در حقیقت ممتدی به اقتدار نظام هستی ازعرش الهی تابه طبیعت خاکی را شامل می گردد »واز دو بعد مادی (خاکی) ومجرد(الهی) به وجود آمده است به دلیل این اتحاد جسم وروح تعامل عمیقی بین آن دو وجود دارد. سلامت هر بعد در بعد دیگر انسان تاثیر جدی می گذارد.«
لذا اخلاق همان حالت وویژگی های شخصیتی است که برای انسان ملکه شده وبه صورت صفت در آمده است. انواع صفات طبیعی است که درنحوه افکار ورفتار شخص تاثیر می گذارد،نیز بدیهی است که نوع اندیشه ورفتار (منش) در میزان تامین بهداشت روانی کاملا موثر می باشد.
بنابراین با توجه به این که انسان در چه مکتبی تعریف بشود وبا چه اعتقاداتی رشد وتربیت نماید می تواند دارای اخلاق
متفاوت ومتنوع گردد،فی المثل :صبوری در بوداییان مومن،صلح طلبی در مسیحیان مومن،راستگویی در زرتشتیان مومن ،صرفه جویی در کلیمیان مومن را ملاحظه می نماییم. روان شناس به نام معاصر آبراهام مزلو خصوصیاتی مثل» توجه به واقعیت ها،استقلال طلبی،احترام به ارزش ها وآزادی خواهی ،شوخ طبعی فلسفی ونه احمقانه ،عدم خودمحوری که ارتباط وثیقی با اخلاق دارند را از علایم صحت روان می داند)«همان،ص.(65
-5 نقش فرهنگ برشخصیت ورفتار انسان
به طور کلی نقش فرهنگ رابر رفتار انسان،به هیچ وجه نمی توان نادیده گرفت. مطالعه کودکانی که تنها ودور از جامعه بزرگ شده اند وبه وسیله محققین مختلف مورد بررسی قرار گرفته اند نشان می دهد که این افراد ،مشخصات کاملا حیوانی داشته اند . مطالعات لینه در این مورد نشان می دهد که این انسانها فاقد زبان فهمیدنی هستند. بدنشان پوشیده ازموبا می باشد وروی چهار دست وپا راه می روند رینک خلاصه کردن شرح حال نزدیک به سی مورد از این کودکان ،خاطر نشان می سازد که هیچگونه صدائی که حاکی از سخن آدمی باشد در کودکان فوق رشد نمی یابد واین کودکان ،تقریبا همیشه روی چهار دست وپا راه می روند .این کودکان مانند جانوران غذا می خورند وپیش از غذا خوردن آنرا با لبان خود با صدا به کام می کشند وبه جای آنکه غذا رابه لب ببرند لبها را به سوی غذا پائین می آورند لباس نمی پوشند وشیوه ابراز عواطف آنان عموما برای افراد دیگر مفهوم نیست وتمایلی به اجتماع بشری نمیدهند.
روانشناسان اجتماعی ،فرهنگ رابه صورت زیر تعریف می کنند:
فرهنگ عبارت از توانایی ها وعادتهائی است که آدمی به عنوان عضو جامعه کسب کرده است . ارتباط بین فرهنگ وشخصیت افراد به حدی است که بعضی از روان شناسان اجتماعی ادعا می کنند که جدا کردن آن دو ،تقسیم وتفکیکی نادرست است زیرا رفتار ووضع نفسانی اشخاص آئینه ای فرهنگ نما است وفرهنگ جدا از افرادی که آن را دارا هستند ، وجود ندارد. از سوی دیگر می توان گفت که شخصیت براثر جریان فرهنگی شدن به وجود می آید ومفهوم شخصیت لااقل تا حدی نماینده جذب وعناصر فرهنگ موجود در محیط است.
سولیون روان پزشکی را که »مطالعه مناسبات میان اشخاص« می داند ومعتقد است روان پزشکی مطالعه پدیده هائی است که براثر ارتباط میان دو شخص ،یا شبکه ای مرکب از دو یا چند شخص حاصل می شود . به طوری که همه آن اشخاص جز یکی، می تواند کاملا خیالی باشند، اما بیماری ،امری اجتماعی است .نه تنها به این علت که در اوضاع اجتماعی پدید می آید، مخصوصا به این دلیل که ریشه های آن درخود ساختمان جامعه قرار دارد. پس تعبیر ونفسیر آن میسر نیست مگر آن که این کار بنابر محیط فرهنگی که در آنجا بیماری پدید می آید صورت گیرد.
البته باید به خاطر داشت که تاکید برعوامل فرهنگی واجتماعی ،نشانه بی اهمیت دانستن عوامل حیاتی ووظائف الاعضائی بیماری نیست، بلکه باید به این نتیجه رسید که جدا کردن عوامل زیستی ازعوامل اجتماعی در مکانیسمهای بیماری زائی بیماریهای روانی امری دشوار وساختگی است. مطالعات روان شناسی فردی واجتماعی نشان می دهند که سبک وروش زندگی فرد در ایجاد سلامت فکر وبروز اختلالهای روانی واکنشی نهایت اهمیت را دارند. به عنوان مثال برسبک وروش زندگی تاکید فراوان می گردد واین برداشت ،تکیه کلام نظریه شخصیت ،از دیدگاه آدلر است . او معتقد است که شخص براساس روش زندگی خاص خود ایفای نقش می کند واین عامل رابه عنوان یک عامل اصلی وکلی که به سایر اجزاء فرمان می دهد تلقی می نماید. روش زندگی درهر انسانی از دیگری متفاوت می باشد واین خود موجب می شود که شخصیت هر انسانی از دیگری متفاوت باشد روش زندگی مهمترین عاملی است که انسان، زندگیش رابراساس آن تنظیم می کند وحرکتش را در جهان
وزندگی مشخص می نماید. سبک وروش زندگی،مجموعه عقاید ،طرحها،ونمونه های عادتی رفتار،آرزوها ،هدفهای طویل
المدت تبیین اجتماعی ویا شخصی است که برای تامین امنیت خاطر فرد لازم می باشد . شیوه زندگی عملا برتفکر،احساسات ، ادراکات،رویا هاوسایر فرایندهای روانی فرد اثر می گذارد.
آدلر معتقد است که تمام رفتار فرد از شیوه زندگی اونشات می گیرد وآنچه رادر خور شیوه زندگیش می باشد ،درک می کند، می آموزد وحفظ می کند .فرد به کمک نقشه شناختی خویش، حرکتش رادر طول زندگی تسهیل وتجهیز می کند. تجاربش را ارزیابی ودرک وسپس پیش بینی وکنترل می کند. اعتقادات مربوط به شیوه زندگی به چهار گروه تقسیم می شوند:
-1 مفهوم خود یا خویشتن پنداری ،یعنی اعتقاد فرد به این که من هستم؟
-2 خودآرمانی ،یعنی اعتقاد فرد به اینکه »من چه باید باشم«یا» مجبورم چه باشم تا جائی در میان دیگران داشته باشم« -3 تصویری از جهان ،یعنی اعتقادات فرد درباره اطرافیان ومحیط پیرامونش -4 اعتقادات اخلاقی، یعنی مجموعه چیزهایی که فرد،درست یا نادرست می داند.
بنابراین شناخت سبک وروش یک فرد وجامعه به مقداری زیادی به شناخت عقیده وفرهنگ حاکم برآنها مشخص می گردد.
-6 فرهنگ توحیدی وضد توحیدی
از دیدگاه اسلام ،چنانچه انسانها به طور فردی واجتماعی ،موازین الهی رادر زندگی خویش مراعات نمایند ،شخصیت وزندگی آنها براساس این موازین رنگ آمیزی می شود وعملا در راه انحصاری رشد قدم گذارده اند ومیزان سلامت فکر ورشد آنها بستگی کامل به میزان مجاهده آنها در فراگیری ،پذیرش وکاربرد دستورات الهی دارند. هر انگیزه واعتقاد دیگر بجز انگیزه ها واعتقادات الهی که از خواستهای انسانها به وجود آید، باید به نام فرهنگ غیر توحیدی ویا عبارت بهتر، به نام فرهنگ ضد توحیدی نامگزاری شود. تمام فرهنگهای غیر توحیدی عملا انسان را به سمت سقوط واختلال روانی حرکت می دهند.
فرهنگ الهی – اسلامی دارای ریشه های قوی درآموزشهای الهی ودرفطرت انسانها است که دراین فرهنگ با تعبیر پیامبر برونی وپیامبر درونی از آنها یاد می شود وهر دو عامل به عنوان مکمل یکدیگر وارد عمل می شوند. به عبارت دیگر ،فرهنگ وروان شناسی الهی- اسلامی جزء لاینفک یکدیگر می باشند واز یکدیگر قابل جدا شدن نیستند. بنابر نظریه مکتب روان شناسی الهی – اسلامی انسان تنها از طریق آموزش ،اعتقاد وکاربرد آموزشهای الهی به آرامش روانی دست می یابد. نظریه اصلی در فرهنگ اسلامی این است که انسان از طریق کنترل خویش وکاربرد آموزشهای توحیدی،به زندگی سالم ورشد روانی دست می یابد(اسداللهی،.(1390
-7 اسلام،اخلاق، بهداشت روان
اخلاق اسلامی خود بیانگر سلامت روان وتضمین کننده بقاء آن می باشد،در حقیقت عالی ترین شکل بهداشت روان در قالب اخلاق اسلامی تحقق می یابد (بالاترین مرتبه تامین بهداشت روان از نظر سازمان جهانی بهداشت،خود شکوفایی وامکان بروز استعدادهای ذاتی انسان می باشد که در عالم واقع هیچ ملتی ولو در محدوده کوچک به آن نرسیده است.) موضوع اخلاق از دیدگاه اسلام به درجه ای از اهمیت قرار دارد که پیامبر اکرم (ص) »هدف بعثت خویش راکمال بخشیدن به کرامتهای اخلاقی اعلام فرمود.« وخداوند عز وجل در قرآن راز موفقیت پیامبر جهت ایجاد وحدت بین مردم مسلمان وتشکیل یک نظام الهی رادر اخلاق کریمانه آن حضرت می داند(عمران (159- فرهنگ اسلامی تمام کرامتهای اخلاقی را که نزد همه ملل وادیان پسندیده است تایید وتبلیغ وترویج می کند وآن را در روح وکلیت کلمه تقوی تعریف وارایه می نماید . اما باید بدانیم تنها فردی به اخلاق اسلامی وتقوی متصف می گردد که هیچ گناه وامری خلاف عدالت اسلامی از وی بروز باشد.
در قرآن آمده است :تقوی پیشگان کسانی هستند که به غیب ایمان آوردند ونماز به پای دارند واز آن چه به ایشان روزی داده ایم انفاق کنند وبه آن چه به سوی تو(پیامبر) فرو آمده وبه 304 آن چه پیش از تو نازل شده ایمان می آورند وبه آخرت یقین