بخشی از مقاله
چکیده
علم معانی یکی از علوم ادبی است که در حوزه تولید نرم افزاری دانش، علمی ایستا بوده و مورد کم توجّهی واقع شده است، به گونهای که ضمن معدود بودن کتب معانی تألیفی، کتاب ها و مقالات تحلیلی در زمینه این علم بسیار کم و اغلب این آثار هم بازیافت مثال برای مقولات مطرح در این علم هستند و کمتر مبانی و مقولات آن را در حوزه نظریهپردازی مورد بحث و بررسی نقّادانه قرار دادهاند. ازاینرو مقاله حاضر برای نمونه یکی از مقولههای علم معانی، یعنی »نهی «، را مورد بحث و بررسی خود قرار داده تا از این رهگذر معلوم شود نتایج بررسی و حتی شاهد مثالهای اغلب آثار تألیفی در این زمینه تکراری می باشد، به گونهای که پس از جمع-بندی و حذف موارد تکراری به این نتیجه می رسیم که این معانی ثانوی در 16 عنوان مشترک مطرح شدهاند و تنها رضانژاد با افزودن 20 عنوان دیگر به آنها توانسته است تعداد معانی ثانوی نهی را به 36 عنوان - با حذف عناوین مشابه و تکراری، 33 عنوان - افزایش دهد.
ضمن اینکه، در این آثار کمتر به نظریهپردازی، دسته بندی موضوعی، رعایت اسلوب عنوان گذاری علمی و با مسمّی و ارائه تعریف برای عناوین پرداختهاند. به نظر میرسد در گام نخست میتوان معانی ثانوی نهی مورد اشاره این آثار را به سه موضوع نهی ارشادی، نهی تحذیری و نهی دعایی دستهبندی موضوعی کرد و سپس با رعایت این دستهبندی به تعداد این معانی نیز افزود. از اینرو در دستهبندی موضوعی مدّ نظر این مقاله، 15 عنوان از عناوین مطرح شده نهی درسایرکتب بلاغی، را در مقوله »نهی ارشادی« قرار داده و فقط در این مقوله ضمن ارائه تعریف، 24 معنای مجازی برای نهی ارشادی بر شمردهایم. از آنجا که ذکر تمامی این معانی و شواهد آنها در این مقال نمیگنجد، به بحث و بررسی درباره » نهی ارشادی« پرداخته و برای تأیید عنوان مورد نظر به جهت اختصار به نقل یک بیت از حافظ بسنده شده است.
کلید واژه: بلاغت، معانی ثانوی، نهی، ارشاد، غزلیات حافظ
مقدمه
دانش معانی اگرچه یکی از دانشهای بلاغی است، امّا به دلایل مختلف آنگونه که بایسته وشایسته است به مانند سایر علوم بلاغی، مورد استقبال و واکاوی صاحبنظران این عرصه قرار نگرفته است، از اینرو تا مدّتها نه به طور مستقل، بلکه به مانند موضوعی فرعی در کنار دانش بیان و بدیع و آن هم به گونهای کلّی و با دیدگاههایی همسو و همانند به رؤوس موضوعات آن پرداخته شده و کمتر به بررسی و تبیین مقولههای آن پرداختهاند، و در این زمینه کتب و مقالات چندانی به رشته تحریر در نیامده و آنچه که موجود است غالباً مباحث و دیدگاهها و حتی مثالهایی همانند یکدیگر داشته و فاقد نظریهپردازی و رویکرد انتقادی هستند.
این در حالی است که علم معانی با بهرهگیری از ظرافتها و ظرفیتهای زبانی و بیانی و معنایی میتواند سایر اغراض نهفته در سخن را استنباط و به گونهای بلیترغ و مؤثّرتر و به اقتضای حال مخاطب و سخن و یا حتی گاهی به خلاف مقتضای ظاهر بیان کند؛ از اینرو، از جمله موضوعات مهم و قابل بررسی در این دانش که سهم عمدهای در شناخت زوایای پنهان شخصیت، افکار و خواستهای موجود در اثری و رساندن لذّت روحی به مخاطب را میتواند به همراه داشته باشد، » بررسی معانی ثانوی و مجازی مقولات علم معانی« است و یکی از این مقولات »معانی ثانوی نهی« است.
این موضوع به عنوان موضوعی فرعی و مختصر، با عناوینی معدود در کتب بلاغی قدما مطرح گردیده و معاصرین نیزاگرچه متوجّه اهمیت این بحث در علم معانی بودهاند و سعی داشتهاند به گونهای تفصیلیتر به آن بپردازند، امّا همچنان راه تقلید را پیموده و جز در افزودن مواردی معدود به این عناوین، در عرصه نظریهپردازی و دستهبندی موضوعی این معانی به مطلوبی دست نیافتهاند. حال آنکه این اغراض ثانوی محدود به آنچه که در کتابهای بلاغت عربی و فارسی بیان شده نمیباشند، بلکه این اغراض متعددتر متنوّعتر هستند.در این مقاله میکوشیم ضمن بررسی معانی مورد اشاره سایرین از فعل نهی، عناوینی جدید را در سه موضوع اصلی نهی ارشادی، نهی تحذیری و نهی دعایی مطرح و در این مقاله به فراخور مجال به بررسی معانی ثانوی و مجازی »نهی ارشادی« با ذکر شواهدی از شعر حافظ بپردازیم - رک: جدول شماره . - 3
پیشینه
بحث از اغراض ثانوی مقولات معانی از مباحث دیرین بلاغی است و صاحبنظران بلاغت کهن چون زمخشری، تفتازانی، سکّاکی، فخر رازی و دیگران در آثار خود به آن پرداختهاند وهمین مباحث از طریق ترجمه و شرح به کتب بلاغت فارسی راه یافته و گاهی ادیبان و