بخشی از مقاله

چکیده:

از مقدماتیترین و اصلی ترین وظایف پدر و مادر تربیت فرزندان است و اینکه رفتار پدر و مادر با فرزندان به خصوص سخنانشان زمینه ساز شکلگیری رفتار آنان میشود بدیگونه که این سخنان میتواند هم موجد احساسی مثبت در آنان شود و هم دربردارنده آثار سوئی باشد.

بدرفتاری با کودکان یکی از شایع ترین و پیچیده ترین مسائل روانی و اجتماعی است و دارای پیامدهای عاطفی و رفتاری بسیاری است. از آنجایی که خانواده در شکل دادن و استحکام بخشیدن به شخصیت فرد نقش مهمی دارد و همچنین از آنجاییکه دو رکن اصلی خانواده پدر و مادر هستند این نوشتار به برخی از آثار و تبعات زیانبار بدزبانی عاطفی پدر و مادر بر فرزندان  که نوعی پرخاش کلامی است  شامل سرزنش، طعنه و مقایسه، فریاد زدن و تهدید کردن، تحقیر و ناسزاگویی، اشاره میکند تا هم هشداری باشد برای کسانی که از سر جهالت و ناآگاهی در رعایت این مقوله کوتاهی میکنند و هم مایه بصیرت بیشتر و پایبندی افزونتر معتقدان گردد. لذا در این مقاله به بررسی آثار و تبعات زیانبار بدزبانی عاطفی بر رشد روانی و اجتماعی فرزندان، از قبیل کاهش عزت نفس و ایجاد اختلال در برقراری ارتباط اجتماعی با دیگران و همچنین ارائه راهکارهایی در جهت پیشگیری و حل این معضلات پرداخته شده است.

.1مقدمه

خانواده در طول تاریخ حیات بشر همواره به عنوان نخستین نهاد تعلیم و تربیت فرزندان مطرح بوده است و این نقش همچنان برای آن متصور است. در همه جوامع خانواده مسئول حفظ نسل و اجتماعی کردن فرزندان است. ایجاد محیط مانوس و صمیمی و با مهر و محبت به عهده خانواده است. لذا عدم توجه پدر و مادر به سالم سازی محیط روانی و عاطفی فرزندان و فقدان روابط مناسب میان اعضای خانواده، فرزندان را با کمبودهای شدید عاطفی و روانی و ارتباطی روبرو می سازد و احتمال اینکه در آینده دچار مشکلات روحی و روانی و... شوند، زیاد است

نقش والدین در رشد فرزندان نقشی انکار ناپذیر و اساسی است. تامس آ.هریس معتقد است : که انسان تمام تجربههای خود را مانند یک ضبط صوت در درون ذهن خود ثبت و نگه داری می کند. تمام آنچه از پدر و مادر - و شاید اطرافیان - دیده میشود درقالب » نوار پدر و مادر« و تمام واکنش های احساسی که در درون ذهن کودک شکل می گیرد در قالب »نوار کودک« ثبت و ضبط میشود. به تدریج موجود سومی به نام »بالغ« شکل میگیرد که در مواجهه کودک و پدر و مادر رشد می کند، فکر می کند، انتخاب می کند، تجربه میکند و پخته می شود. در واقع کار بالغ ارزیابی مجدد دانستههای قبلی و تطبیق آنها است.

رشد و نمو به تغییرات پی در پی و منظمی گفته می شود که از زمان تولد تا مرگ اتفاق میافتد. این تغییرات در ابعاد گوناگون جسمانی، عاطفی، شناختی و اجتماعی به وجود میآید و دارای الگو و نظمی خاص و آثار بلند مدتی در زندگی فرد می باشد.

رشد تحت تاثیر عوامل مختلفی از جمله شرایط اجتماعی، فرهنگ، یادگیری، وراثت و... است. نقش پدر و مادر در تمامی جنبه ها از جمله وراثت و یادگیری فرزند ، انتقال فرهنگ و ... نقشی بدیهی و انکار ناپذیر است . نفوذ پدر و مادر بر فرزندان تنها به جنبه های ارثی محدود نمیشود، بلکه در رشد تمام ابعاد وجودی آنها نقش تعیین کنندهای دارد.

پدر و مادر با ایفای نقش الگو برای فرزندان خود باعث میشوند تا فرزندان از کنش های آنها تاثیر بپذیرند بدین گونه که بدرفتاریهای عاطفی، خشونتهای کلامی و ناسزاگوییهای پدر و مادر باعث ایجاد آثار سوء بر رشد فرزندان در جنبه های مختلف می شود .

.2-1هدف پژوهش:

این مقاله با هدف شناسایی بدرفتاریهای عاطفی - مقایسه و سرزنش، فریاد زدن و تهدید کردن، تحقیر و ناسزاگویی - و بررسی عوامل چندی از آن و آگاه ساختن پدر و مادر از شخصیتی که به واسطه رفتارهای آنان در فرزندان شکل میگیرد و ریشه یابی مشکلات روانی و اجتماعی فرزندانشان که بسیاری از آن تاثیر پذیرفته شده از رفتار پدر و مادر است، تدوین شده است.

.2روش پژوهش:

روش تحقیق پژوهش حاضر به شیوه »توصیفی -تحلیلی« است. گردآوری اطلاعات به روش کتابخانهای صورت گرفته است که عبارت است از جمعآوری اطلاعات لازم در خصوص بدرفتاری عاطفی پدر و مادر و انواع آن و تاثیراتی که بر فرزندان از نظر روانی و اجتماعی دارد که از طریق مطالعه و بررسی کتابها، مقالات، پایان نامه ها، مجلات و سایر آثار مکتوب و نیز تامل در داده های گردآمده صورت گرفته است. و دراین تحقیق ابتدا هر کدام از بدرفتاری های عاطفی و تاثیرات ناشی از آن شرح داده شده است و به تبیین عملکرد صحیح در هرکدام پرداخته شده است .
بدرفتاری با کودکان یکی از انواع بدرفتاریهای میان فردی است و سه نوع بدرفتاری جسمی، جنسی و عاطفی را شامل می شود. اگرچه این سه نوع بدرفتاری با یکدیگر فرق دارند اما شباهت هایشان بیشتر از تفاوت هایشان است. در تمام این سه نوع بدرفتاری، آمیخته ای غریب از عشق و نفرت وجود دارد. اگر کودکی از طرف نزدیکان خود مورد بدرفتاری قرار بگیرد، دنیا را خطرناک و آشفته بازار می نگرد. درک این دنیا برای کسانی که چنین تجاربی نداشتهاند، سخت است. تجارب بالینی نشان می دهد که هر کجا بدرفتاری وجود داشته است، احساس ارزشمندی رخت بر بسته است و در فرد احساس بیارزشی را پدید آورده است. فرد سوء استفادهگر کودک را سرزنش میکند و کودک نیز این سرزنش را میپذیرد.

بدرفتاری عاطفی: بدرفتاری عاطفی زمانی روی میدهد که فرد این پیام را به کودک منتقل میکند که وی بیارزش، معیوب، دوست نداشتنی، ناخواسته یا در معرض خطر است. فرد مرتکب ممکن است کودک را طرد کند، بترساند، منزوی کند، به او بی توجهی کند یا وی را سرزنش کند.

بدرفتاری عاطفی عبارت است از: پرخاش کلامی - مانند تحقیر کردن، فریادزدن، تهدید کردن، سرزنش کردن یا طعنه زدن و... - ، مواجه کردن کودک با خشونت خانگی، واردکردن فشار بیش از حد روی کودک از طریق انتظارات بیش از حد و تشویق یا آموزش کودک برای شرکت در فعالیتهای ضد اجتماعی. به طور کلی بدرفتاریهای عاطفی به جای رویدادهای منفرد و گذرا به عنوان الگوهای رفتاریای طبقهبندی شدهاند که باعث میشوند کودک با حسی از ترس یا تهدیدشدگی زندگی کند. این تعریف بدرفتاری عاطفی همچنین شامل به کار بردن واژگانی میشود که حس بیارزش، نقص داشتن، دوست داشتنی نبودن، خواستنی نبودن یا تهدید شدن توسط فرد آزاردهنده را انتقال می دهد.

سرزنش،طعنه و مقایسه - حالت های پیش رو درمقایسه -

مقایسه فرزندان خود با دیگران، ویرانگر عزت نفس آنان است. حتی اگر به قصد پیشرفت آنان باشد. وقتی با کسی مقایسه می شویم، دوحالت پیش رواست:

-1 دور شدن ازخود واقعی، تقلیدی بدون تفکر و کشته شدن خلاقیت:
اگر نوجوان و یا جوانی به خاطر اثبات خود به پدر و مادرش و دیگران سعی کند شبیه به کسی شود که دائما با او مقایسه می شود، آنگاه خودباوری و عزت نفس خود را از دست داده ودیگر خودش نیست و تا آنجایی از خودش احساس رضایت و خوشنودی میکند که شبیه به آن فرد رفتار و فکر کند. چنین شخصی باور و اعتمادش را به خود از دست می دهد و خلاقیت در او کشته می شود. چرا که دائما در حال بازی کردن نقش فرد دیگری است و به جای خلاق بودن فقط سعی در تقلید از دیگری دارد.

-2 تنفر از فرد مورد مقایسه و سعی در تخریب آن:

در بیشتر مواقع حالت اول اتفاق نمیافتد و شخص به خاطر این مقایسه اشتباه، بطور دائمی خودش و دیگران را سرزنش میکند و از شخصی که با او مقایسه میشود متنفر میگردد. با اینکه آن فردی که از او برای مقایسه استفاده شده هیچ تقصیری ندارد اما مورد غضب فرزند ما قرار میگیرد.

در نهایت در این حالت نه تنها به پیشرفت شخص کمکی نشده بلکه در موارد حادتر باعث میشود که او به طور دائمی در دیگران به دنبال عیب و ایراد باشد تا به پدر و مادر و اطرافیانش ثابت کند که آن فرد شخص لایقی نیست و آنها اشتباه میکنند. همین مسئله سبب میشود که او هرگز نتواند در زندگیش گامی به جلو بردارد چون به طور دائمی به دنبال اثبات نقاط ضعف دیگران است و کمتر به پیشرفت خودش فکر میکند

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید