بخشی از مقاله
نيكى به پدر و مادر
نيكى به پدر و مادر، وظيفهاى اخلاقى است كه در واجب بودن شكر منعم ريشه دارد. انسان فطرتا شاكر و سپاسگزار كسى است كه به او نيكى كرده است.
سپاسگزارى از پدر و مادر، نشانه و گواه سلامت فطرت است و كسى كه به پدر و مادر خود نيكى مىكند، از فطرت خود پاسدارى كرده است. اهميت سپاسگزارى از پدر و مادر، چنان است كه خداوند پس از امر به شكرگزارى از خود، شكر پدر و مادر را آورده است:
و وصينا الانسان بوالديه حملته امه و هنا على و هن و فصاله فى عامين ان اشكر لى و لوالديك الى المصير؛ (۲۴۶)
و انسان را درباره پدر و مادرش سفارش كرديم. مادرش به هنگام باردارى او را با ناتوانى روى ناتوانى حمل كرد و دوران شيرخوارگى او در دو سال پايان مىيابد آرى او را سفارش كرديم كه شكرگزار من و پدر و مادرت باش كه بازگشت همه به سوى من است.
و همان طور كه كسى نمىتواند شكر پروردگار به جاى آورد، شكرگزارى از پدر و مادر نيز بسيار دشوار و در حد محال است.
از پيامبراكرم(ص) روايت شده است:
لن يجزى ولد عن والده حتى يجده مملوكا فيشتريه و يعتقه؛ (۲۴۷)
هرگز فرزندى پاداش پدرش را ادا نمىكند، مگر آن كه پدر مملوك باشد و فرزند او را بخرد و آزاد سازد.
و نيز از ايشان روايت شده است:
بر الوالدين افضل من الصلوة و الصوم و الحج و العمرة و الجهاد فى سبيل اللَّه؛ (۲۴۸)
نيكى به پدر و مادر برتر از نماز و روزه و حج و عمره و جهاد در راه خداست.
نيكى به پدر و مادر چنان اهميتى دارد كه حتى پدر و مادرى كه از نظر عقيده دچار انحراف هستند و يا به فرزند خود ظلم كردهاند بايد مورد احترام واقع شوند و فرزند به آنان نيكى كند. (۲۴۹)
مادر حق ويژهاى دارد و نيكى به او مقدم است. امام صادق(ع) فرمودند:
شخصى نزد پيامبر اكرم(ص) آمد و پرسيد اى پيامبر! به چه كسى نيكى كنم؟ فرمودند: مادرت پرسيد: سپس به چه كسى؟ فرمودند: به مادرت. باز پرسيد: سپس به چه كسى؟ فرمودند: به مادرت، دوباره پرسيد: سپس به چه كسى؟ فرمودند: به پدرت. (۲۵۰)
وجوب پرهيز از آزار پدر و مادر
خداوند در قرآن كريم نيكى به پدر و مادر را وظيفهاى واجب معرفى فرموده است؛ وظيفهاى كه پس از توحيد در پرستش ذكر شده است:
و قضى ربك الا تعبدوا الا اياه و بالوالدين احسانا اما يبلغن عندك الكبر احدهما او كلا هما فلا تقل لهما اف و لا تنهرهما و قل لهما قولا كريما؛ (۲۵۱)
پروردگار تو مقرر كرد كه جز او را مپرستيد و به پدر و مادر خود احسان كنيد؛ اگر يكى از آن دو يا هر دو در كنار تو به سالخوردگى رسيدند به آنها حتى اف مگو و به آنان پرخاش مكن و با آنها سخنى شايسته بگوى.
مطابق اين آيه به پدر و مادر امرى واجب وكوچكترين بىاحترامى به آنان ممنوع است.اين وجوب و ممنوعيت چنان كه گفتيم پس از بيان وجوب يگانه پرستى ذكر شده است و اين گواه اهميت حقوق والدين است.
اهانت و بىاحترامى نسبت به والدين به هيچ روى پذيرفته نيست؛ حتى كوچكترين رفتار يا گفتارى كه موجب آزار آنان باشد بر طبق اين آيه ممنوع است.
امام رضا (ع) فرمودند:
اگر لفظى كوتاهتر و سبكتر از اف وجود داشت خداوند آن را در آيه ذكر مىفرمود.
(۲۵۲)
و در روايت ديگرى آمده است كه مقصود از اف كمترين ازار است و اگر كلمهاى وجود داشت كه بر آزارى كوچكتر دلالت مىكرد، خداوند از آن نهى مىفرمود.(۲۵۳) روايات بسيارى در نهى از آزار پدر و مادر آمده است. امام باقر(ع) از پيامبر اكرم(ص) نقل فرمودهاند:
اياكم و عقوق الوالدين فان ريح الجنة توجد من مسيرة الف سنة و لا يجدها عاق... (۲۵۴)
از آزار پدر و مادر بپرهيزيد، زيرا بوى بهشت از هزار سال فاصله بوييده مىشود، ولى آزار دهنده پدر و مادر آن را نمىيابد.
آزار والدين حتى اگر آنان ظالم باشند جايز نيست. امام صادق(ع) فرمود:
من نظر الى ابويه نظر ماقت و هما ظالمان له لم يقبل اللَّه تعالى له صلوة؛ (۲۵۵)
كسى كه به پدر و مادرش به حالت دشمنى و تنفر نگاه كند خداوند نمازش را نمىپذيرد.
فروتنى در برابر والدين
فروتنى در برابر پدر و مادر از سر مهربانى، سفارش خدا و مصداقى از نيكى به پدر و مادر است و نشانهاى از روح شكرگزارى به شمار مىرود:
واحفض لهما جناح الذل من الرحمة و قل رب رحمهما كما ربيانى صغيرا؛ (۲۵۶)
دو بال فروتنى خويش را از سر مهربانى در برابر آنان فرود آر، و بگو: پروردگارا! آن دو را رحمت كن چنان كه مرا در خردى پروردند.
از اين بخش از آيه كه فرمود: و قل رب ارحمهما كما ربيانى صغيرا مىتوان دريافت كه طلب رحمت و بخشايش براى والدين نيز ريشه در احساس شكرگزارى انسان دارد.
امام صادق(ع) فرمودند:
لا تملا عينيك من النظر اليهما الا برحمة و رقة، و لا ترفع صوتك فوق اصواتهما، و لا يدك فوق ايديهما، و لا تقدم قدمهما؛ (۲۵۷)
چشمانت را جز به مهربانى و نرمى به آنان مدوز و صدايت را از صداى آنان بلندتر مكن و دستت را بالاتر از دست آنان مبر و بر آنان پيشى مگير.
وظيفه فرزند پس از درگذشت والدين
فرزند حتى پس از آن كه پدر و مادرش از دنيا مىروند. همچنان وظيفهاى اخلاقى دارد. او بايد براى آنان نماز بگزارد و از خداوند برايشان درخواست رحمت و مغفرت كند. از امام باقر(ع) روايت شده است:
ان العبد ليكون باراً بوالديه فى حياتهما ثم يموتان فلا يقصى عنهما دينهما و لا يستغفر لهما فيكتبه اللَّه عاقاً و انه ليكون عاقا لهما فى حياتهما غير بار بهما فاذا ما تا قضى دينهما و استغفر لهما فيكتبه اللَّه باراً؛ (۲۵۸)
هر آينه كسى كه نسبت به پدر و مادر خود نيكوكار بوده پس از مرگ آنها دين آنان را ادا نمىكند و براى آنان استغفار نمىنمايد پس خداوند او را در شمار آزار دهندگان قرار مىدهد. و بسا كه كسى آزار دهنده پدر و مادرش بوده و در حياتشان به آنان نيكى نمىكرده است ولى پس از مرگ آنها دين آنها را ادا كرده و برايشان استغفار نموده است پس خداوند او را در شمار نيكى كنندگان به والدين قرار مىدهد.
از اين روايت فهميده مىشود كه اولا: وظيفه سپاسگزارى از پدر و مادر با مرگ آنها خاتمه نمىيابد و ديگر اين كه خداوند راه را براى جبران كوتاهىهاى فرزند خطا كار باز گزارده است.
خواهر و برادر
رابطه ميان فرزندان يك خانواده رابطهاى حساس است. عاطفهاى كه ميان والدين و فرزندان وجود دارد در رابطه خواهرى و برادرى رقيقتر مىشود. از طرف ديگر خواهران و برادران با يكديگر به اندازهاى كه پدر و مادر با فرزندان مدارا مىكنند، مدارا نمىنمايند؛ به همين دليل اصطكاك و برخورد سليقهها و ارادهها ميان آنان بيشتر است.
فرزندان خانواده در روابط متقابل خود به تدريج آماده ظاهر شدن در جامعه مىشوند؛ آنها روابطى را برقرار مىكنند كه عواطف شديدى همچون رابطه والدين و فرزندان در آنها نيست. كودك در رابطه با پدر و مادر خود بسيارى از مشكلات اين رابطه را به سبب محبت پدر و مادر از سر مىگذراند و به سبب اعتمادى كه به آنها دارد قادربه ايجاد رابطه مثبت با آنان است.
اما در جايى كه چنين اعتمادى نيست و چنان محبتى هم وجود ندارد طرف مقابل گذشت كمترى مىكند و براى ايجاد ارتباط تشخيص درست انسانهاى صالح و درستكار از بدكاران را ضرورى است. اگر كودك از كنار پدر و مادر خود ناگهان به جامعه منتقل شود، در واقع از فضايى كه محبت و اعتماد در آن فراوان بوده است به فضايى منتقل مىشود كه اين دو عنصر بسيار كمتر است
اين انتقال دفعى او را با مشكلاتى در برقرارى رابطه مواجه خواهد ساخت؛ اما اگر در خانواده فرصت ايجاد رابطه با خواهران و برادران خود را داشته باشد حالت ميانهاى را تجربه مىكند كه متوسط رابطه والدين و فرزند و رابطه عمومى شهروندان است. بنابراين رابطه خواهرى و برادرى بسيار اهميت دارد. تجربه نيز نشان مىدهد كه فرزندان خانوادههاى تك فرزند به اندازه كسانى كه خواهر و برادر داشته مهارت برقرارى رابطه با همسالان و همكاران را ندارند.
به ميزانى كه رابطه اعتماد و محبت ميان خواهران و برادران كمتر از اعتماد و محبت ميان والدين و فرزندان است، حقوق آنان نيز بر يكديگر كمتر است. در عين حال خواهران و برادران حقوق زيادى نسبت به يكديگر دارند و وظايف اخلاقى آنان بسيار با اهميت است. رعايت حقوق خواهران و برادران رابطه عاطفى آنان را تقويت مىكند و تقويت اين رابطه در واقع نيكى به پدر و مادر است؛ زيرا والدين همواره دوست دارند فرزندانشان رابطهاى محبتآميز با هم داشته باشند و اگر اين خواسته خود را برآورده ببينند، خشنود خواهند شد.
براى آشنايى با حق خواهران و برادران به رسالة الحقوق امام زين العابدين (ع) رجوع مىكنيم:
و اما حق اخيك فتعلم انه يدك التى تبسطها و ظهرك الذى تلتجى اليه و عزك الذى تعتمد عليه و قوتك التى تصول بها فلا تتخذه سلاحا على معصية اللَّه و لا عدة لظلم بحق اللَّه و لا تدع نصرته على نفسه و معونته على عدوه و الحول بينه و بين شياطينه و تأدية النصيحة و الاقبال عليه فى اللَّه، فان انقاد لربه و احسن الاجابة له و الا فليكن اللَّه آثر عندك و اكرم عليك منه؛ (۲۵۹)
و اما حق برادر تو اين است كه بدانى كه او برايت چون دستى است كه مىگشايى و پشتوانهاى است كه به آن پناه مىبرى و عزتى است كه به آن تكيه مىكنى و نيرويى است كه به وسيله آن چيرگى مىيابى. پس او را وسيلهاى براى معصيت خدا و كمكى براى ستم به حق خداوند مگير و در يارى او كوتاهى مكن و او را در برابر دشمنش يارى كن و ميان او و شياطينش فاصله انداز و او را نصيحت كن و در راه خدا به او روى آور. پس اگر مطيع فرمانبر پروردگارش بود با او باش و گرنه بايد كه خداوند در نزد تو محبوبتر و بزرگتر از او باشد.
از اين جملات در مىيابيم كه در نسبت برادرى اصل بر آن است كه برادران دو وظيفه را نسبت به هم انجام مىدهند:
۱ - يار و حامى يكديگر باشند.
۲ - در راه خدا ناصح و خير خواه يكديگر باشند.
اين دو وظيفه يكديگر را تكميل مىكنند و هيچ يك بدون ديگرى وظايف برادرى را كامل نمىكند به نظر مىرسد رابطه خونى و عاطفى برادرى تا اندازه بسيار موجب حمايت برادران از يكديگر مىشود ولى اگر اين حمايت توأم با بصيرت نسبت به اهداف زندگى نباشد به حمايتهاى ناروا و ظالمانه مىانجامد براى پيشگيرى از اين گونه حمايتهاى ناروا لازم است فقط از كسى كه هدف اخلاقى و الهى را تعقيب مىكند حمايت شود و اگر كسى در مسير ناصواب حركت مىكند. از آن راه باز داشته و نصيحت شود. توجه به حق بودن يا نبودن آن چه مورد حمايت واقع مىشود، حمايت كننده و حمايت شونده را از گناه و ظلم باز مىدارد. هر گاه برادرى در مسير مخالف خدا گام زند وظيفه برادران او نصيحت كردن است و چون در طريق الهى حركت كند وظيفه برادران حمايت از اوست.
اگر حمايت و نصيحت با هم جمع شوند، مصداق حقيقى نيكى كردن پديد مىآيد. نيكى حقيقى به پدر و مادر نيز بايد تركيبى از اين دو باشد؛ با اين تفاوت كه پدر و مادر حتى اگر نصيحتپذير نباشند باز هم بايد از آزردن و جدايى از آنها پرهيز كرد، ولى رابطه برادرى و خواهرى اين گونه نيست.
از پيامبر اكرم(ص) روايت شده است۶
بر امك و اباك و اختك و اخاك ثم ادناك فادناك؛ (۲۶۰)
به مادر و پدر و خواهر و برادرت نيكى كن، سپس به خويشاوندان نزديك و آن گاه به خويشان دور نيكى كن.
صله رحم
پس از اعضاى اصلى هر خانواده خويشاوندان قرار دارند. رابطه خويشاوندانى كه رابطهاى خونى و مادرى (رحم) دارند، ادامه روابط خانوادگى خواهران و برادران است. داشتن رابطه و احترام به خاله دايى و نزديكان مادر كه مادر روزى با آنان در يك خانه زندگى كرده و رابطهاى عاطفى با آنان دارد و هنوز خواستار ادامه رابطه با آنهاست احترام به خواسته مادر تلقى مىشود. در مورد عمه و عمو نيز همين مسئله صادق است؛ احترام به آنان و حفظ و ادامه رابطه عاطفى با آنها نيز، در واقع احترام به خواسته پدر است.
در روابط خويشاوندى نيز محبت ميان طرفين شديد است ولى به اندازه محبت ميان والدين و فرزندان نيست. حفظ پيوند عاطفى و محبتآميز ميان خويشاوندان محافظت از مهربانى در گسترهاى وسيع است. خويشاوندى در حقيقت زمينه روحى و عاطفى مناسب براى نيكى كردن به ديگران است.
پيوند با ارحام موجب مىشود برخى شئون مربوط به ارحام را شأنى از خود تلقى كنيم و نيكى به آنان را نيكى به خود بدانيم. اين ويژگى رابطه خويشاوندى انگيزه نيكى كردن را افزايش مىدهد و توفيق عمل صالح را بيشتر مىسازد. و عمل صالح بيشتر موجب نزديك شدن انسان به هدف زندگى است. پيامبر اكرم(ص) فرمودهاند كه خداوند فرمود:
انا الرحمن و هذه الرحم، شققت لها اسماً من اسمى فمن وصلها وصلته و من قطعها بتته؛
(۲۶۱)
من الرحمن هستيم و اينان رحم از نام خود نامى برايشان جدا كردم، پس كسى كه به رحم بپيوندد به او مىپيوندم و كسى كه از رحم بگسلد از او بگسلم.
رحم مادران مايه پيوند مهرآميز آدميان است و اين رحمت و مهربانى ميان خويشاوندان را خداوند قرار داده است؛ همان گونه كه رحمت ميان مؤمنان را به رحمت خويش پديد آورد. خداوند همه انسانها را از يك پدر و مادر آفريد؛ آدميان همه خويشاوند هستند و اگر به اين موضوع انديشه كنند مهربانى ميان آنان بيشتر خواهد بود:
يا ايها الناس اتقوا ربكم الذى خلقكم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا كثيرا و نساءاً و اتقوا اللَّه الذى تساءلون به و الارحام ان اللَّه كان عليكم رقيباً؛ (۲۶۲)
اى مردم، از پروردگارتان كه شما را از نفس واحدى آفريد و جفتش را نيز از او آفريد و از آن دو مردان و زنان بسيارى پراكنده كرد پروا داريد، و از خدايى كه به نام او از همديگر درخواست مىكنيد پروا نماييد و زنهار از خويشاوندان مبريد كه خدا همواره بر شما نگهبان است.
اولياء خدا حتى جنگ با گمراهان را براى بسط توحيد و از سر مهربانى به انسانها انجام دادهاند.
به هر حال رحمت طبيعى ميان ارحام، راه پيوندهاى انسانى را هموارتر مىكند و كسى كه از ارحام خود بگسلد، به گسستن از بيگانگان نزديكتر است و از همين روست كه قطع رحم نكوهش شده است.
امام صادق(ع) فرمودند:
اتقوا الحالقة فانها تميت الرجال، قلت: و مالحالقه؟ قال: قطيعة الرحم؛ (۲۶۳)
از حالقه بپرهيزيد كه مردان را مىميراند. شخصى پرسيد: حالقه چيست؟ امام پاسخ دادند: گسستن از خويشاوندان.
اميرالمؤمنين(ع) در خطبهاى چنين فرمودند:
اعوذباللَّه من الذنوب التى تعجل الفناء؛
از گناهانى كه نابودى را زود هنگام مىكنند به خدا پناه مىبرم. شخصى پرسيد: مگر گناهى هست كه نابودى زودرس آورد؟ ايشان فرمودند:
نعم و يلك قطيعة الرحم؛
آرى، واى بر تو، بريدن از خويشاوندان. سپس فرمودند:
ان اهل البيت ليجتمعون و يتواسون و هم فجرة فيرزقهم اللَّه جل و عز، و ان اهل البيت ليتفرقون و يقطع بعضهم بعضا فيحرمهم اللَّه و هم اتقياء (۲۶۴)
بسا خويشاوندانى كه گناهكارند و لى با هم اجتماع و تواسى مىكنند، پس خداوند بزرگ عزيز آنان را روزى مىدهد، و بسا خويشاوندان پرهيزكارى كه از يكديگر دورى مىكنند و از هم مىگسلند، پس خداوند آنان را محروم مىسازد.
هر چه بريدن از خويشاوندان نكوهيده و داراى آثار سوء است، صله رحم ستوده و مبارك است:
ان افضل ما توسل به المتوسلون الى اللَّه سبحانه الايمان... وصلة الرحم فانها مثراة فى المال؛
(۲۶۵)
همانا بهترين چيز كه نزديكى خواهان به خداوند به آن دست يازيدهاند ايمان... و پيوند با خويشان است كه مال را افزون سازد و اجل را واپس اندازد.
و نيز فرمود:
فرض اللَّه الايمان تطهيرا من الشرك... و صلة الرحم منماة للعدد؛ (۲۶۶)
خدا ايمان را واجب كرد تا موجب پاكى از شرك باشد... و پيوند با خويشان را واجب كرد تا سبب رشد و فراوانى عدد گردد.
امام سجاد(ع) از رسول خدا(ص) روايت فرمود:
من سره ان يمداللَّه فى عمره، و ان يبسط له فى رزقه فليصل رحمه؛ (۲۶۷)
كسى كه خوش دارد خدا عمرش را دراز كند و روزيش را گشاده سازد پس به خويشاوندانش بپيوندد.
آثار صله رحم در بركات دنياى خلاصه نمىشود، بلكه با جلوگيرى از گناه آخرت را نيز آباد مىكند:
امام صادق(ع) فرمود:
ان صلة الرحم و البر ليهونان الحساب و يعصمان من الذنوب فصلوا ارحاكم و بروا باخوانكم و لو بحسن السلام و رد الجواب؛ (۲۶۸)
پيوند با خويشاوندان و نيكوكارى، حساب آخرت را آسان مىكند و از گناهان باز مىدارد. پس به خويشان خود بپيونديد و به برداران خود نيكى كنيد، حتى اگر به نيكى سلام و دادن جواب باشد.
از آنجا كه پدر و مادر واسطه فيض الهى به فرزندان هستند، و رضاى خدا در رضاى ايشان است و احسان به والدين در قرآن در كنار عبادت خدا واجب شمرده شده است، از اينرو لازم است كه حقوق آنها را بشناسيم و در برآوردن آن بكوشيم؛ چراكه برآوردن حقوق پدر و مادر جز از طريق آشنايى با حقوق ايشان امكان ندارد.
تعريف حقوق
حقوق جمع حق است و حق از ريشه "حقق" به معنى هر كار و سخنى است كه بر حسب واقع، آنطور كه واجب است و به اندازهاى كه واجب است و در زمانى كه واجب است انجام شود.(1) در مختار الصحاح در توضيح اين لغت آمده است:«حقّ الشى اى وجب»،يعنى حق چيزى است كه واجب مى شود.
اهميت حقوق پدر و مادر
1- در سورههاى بقره/83، نساء/36، انعام/51 و اسراء/23 نيكى به والدين بلافاصله پس از مسأله توحيد قرار گرفته است. اين امر بيانگر آن است كه در اسلام تا چه اندازه بر اهميّت حقوق پدر و مادر تأكيد شده است.
2- احترام به پدر و مادر از اوصاف برجسته انبياء الهى مانند حضرت يحيى، مسيح، نوح، ابراهيم(عليهم السلام) بر شمرده شده است. از قول حضرت يحيى در قرآن نقل شده است كه: «خدا من را طورى خلق كرد كه نسبت به پدر و مادرم خوشرفتار باشم.» قرآن اين مطلب را در مورد حضرت عيسى نيز بيان مى كند: «خدا مرا طورى خلق نكرد كه نسبت به مادرم بدرفتار باشم.» باز در جاى ديگر مى فرمايد: «من نسبت به مادرم نيک رفتارم.»
همچنين پيامبر اسلام در جواب سؤال فردى كه از او پرسيد: «من أعظم حقاً على الرجل؟»،يعنى: »چه كسانى بزرگترين حق را بر فرد دارند؟« فرمودند: «والداه»، يعنى «پدر و مادرش».
تقدم حق مادر بر پدر
در ذيل به بيان چند حديث، درخصوص تقدم حق مادر بر حق پدر مى پردازيم:
1- جاء رجل آخر قائلاً يا رسول اللَّه من احق الناس بحسن صحابتى؟ قال: أمك قال: ثم من؟ قال: امك قال: ثم من؟ قال: امك قال: ثم من؟ قال: ابوك.
2- جاء رجل فسأل رسول اللَّه عن برالوالدين فقال ابرر امك، ابررامك، ابرر امك، ابرر اباك، ابرر اباك، ابرر اباك.
در اين حديث نيكى به مادر قبل از نيكى به پدر ذكر شده و تكرار هر دو نشانگر اهميت نيكى به والدين است.
3- عن الامام الباقر)ع(: «ان موسى بن عمران قال: «يا رب اوصنى» قال: «اوصيك بى»قال: «يا رب اوصنى» قال: «اوصيك بى» ثلاثاً قال: «يا رب اوصنى» قال:«اوصيك بامك» قال: «يا رب اوصنى» قال: «اوصيك بامك» قال: «يا رب اوصنى» قال: «اوصيك بأبيك».(5)
در اين حديث خداوند ابتدا دو مرتبه حضرت موسى را سفارش به خودش مى كند سپس دو مرتبه پيامبرش را سفارش به مادر مى كند آنگاه يک مرتبه او را سفارش به پدر مى كند.
نكته هاى زير از اين حديث بدست مى آيد:
الف) خداوند سفارش به مادر را قبل از سفارش به پدر ذكر مى كند.
ب) خداوند سفارش به مادر را همرديف سفارش به خود قرار داده است.
ج) خداوند حضرت موسى را كه هم پيامبر است و هم معصوم از خطاست به مادرش سفارش مى كند و اين سفارش را دو مرتبه، تكرار مى كند كه اين امر اهميت حق مادر را مى رساند.
4- پيامبر فرمودند: «حق مادر دو برابر حق پدر است.»
5- قال على بن الحسين(ع): «اوجبها عليك حق امك ثم حق ابيك».