بخشی از مقاله

مقدمه
انسان موجودي متعهد و مسئول است واين مسئوليت او بخاطر بكار گيري عقل است و براي انسان ضروري است كه مسئوليت هاي خود را بشناسد و آنها را به مرحله اجرا و عمل برساند.از جمله مسئوليت هايي كه اسلام به آن تأكيد دارد مسئوليت پدر و مادر است. در اسلام پدر داراي مقام ارجمند و چهره اي برجسته و مورد احترام است و شأن پدر پس از شأن خدا ذكر شده است. احترامي كه براي پدر ذكر شده بخاطر لياقت او و انجام وظيفه پدري مي باشد.پدر در رابطه با فرزند از طريق وراثت و محيط اثر مي گذارد و بخاطر اينكه از اين دو كانال اثر گذار مي باشد بايد مراقب رفتار و اعمال خود باشد.به اميد روزي كه تمام پدران جامعه اسلامي ، رعايت مواردي را كه قبل از انعقاد نطفه ، زمان جنيني و...مي باشد را رعايت كرده تا نسلي سالم را تحويل جامعه دهند.

بخش اول : تربيت
فصل اول : معناي تربيت
براي واژه تربيت معاني گوناگوني در فرهنگ لغات ذكر شده است كه به چند مورد آن اشاره مي كنيم:تربيت: پروردن، پروراندن ، آداب و اخلاق را به كسي آموختن ، پرورش تربيت: پروراندن ، پرورش دادن ، ادب و اخلاق را به كسي آموختن و ياد دادنتربيت: تهذيب ،ادب آنچه كه در همه لغت نامه ها و فرهنگ هاي لغت در معناي تربيت ذكر شده است ، همان پرورانيدن و ادب و اخلاق را به كسي ياد دادن مي باشد.

فصل دوم :هدف تربيت
هدف از تربيت ،همان پاك تربيت كردن فرزند است. يعني كودك را بگونه اي تربيت كنيم تا بتواند به راه صحيح قدم گذاشته و باعث شود براي پدر و مادرش در دنيا و آخرت مفيد باشد.اگر فرزند را صحيح تربيت كنيم، براي پدر و مادر نوعي باقيات الصالحات است و چراغ اين باقيات هرگز خاموش نمي شود.

فصل سوم : اهميت فرزند براي خانواده
وجود فرزند براي خانواده نعمتي است كه زن و مرد را به هم نزديك كرده ،كانون گرم خانوادگي را با نشاط و شاد مي كند.اختلافات و نابساماني هاي خانوادگي را از بين برده و روزهاي بلند والدين را به روزهاي كوتاه تبديل مي كند.
وجود فرزند سبب تعادل خانواده مي شود. البته اين تعادل زماني محسوس مي شود كه تعداد فرزندان از يك و دو متجاوزنباشد . وجود فرزند ضامن تلاش والدين و مايهء اميد و دلگرمي و شور و نشاط آنهاست. اگر فرزند نباشد ، زن و شوهر به چه اميدي تلاش كنند؟ ميزان كوشش زن و شوهر ، وقتي فرزندي نداشته باشند به حدي است كه تنها خود را شاداب نگه دارند آن هم با حالتي يأس آميز. هنگامي كه فرزند تلاش پدر و مادر را استفاده مي كند ، براي والدين اجر و پاداش به حساب مي آيد.

فصل چهارم : چرا در امر تربيت به خانواده توجه شده است ؟
آدمي در محيطي به نام خانه و خانواده پا به عرصهء وجود مي گذارد و در آن محيط در كنار ساير افراد پرورش يافته و بزرگ مي شود. از طرف ديگر ثابت شده است كه هر فردي داراي ظرفيت و استعداد ذاتي مي باشد كه از پدر و مادر ارث مي برد و تحت تأثير و نفوذ عوامل مختلف محيطي قرار گرفته و تربيت مي شود.به عبارت ديگر : مجموعه استعدادها و توانائيهاي ارثي و تأثيرات تربيتي گرفته شده از محيط، شخصيت فرد را مي سازد. در تشكيل شخصيت و تربيت انسان ها، خانواده بزرگترين نقش را ايفا مي كند، بخاطر همين در امر تربيت به خانواده توجه شده است.

بخش دوم : اقسام تربيت
به عقيدهء علماي تربيت ، دو نوع تربيت داريم:
الف) عمدي ب) غير عمدي.
الف) تربيت عمدي : در اين نوع تربيت فرد يا افرادي شيوهء خاصي از تربيت را دربارهء فردي اعمال مي كنند.مثلاً وقتي كه مادر دست كودك خود را گرفته و به آرامي به او راه رفتن ياد مي دهد، مي گويند:مادر او را در امر راه رفتن تربيت كرد.
ب) تربيت غير عمدي: به تربيتي گفته مي شود كه بدون طرح و نقشهء قبلي انجام گيرد. مثلاًوقتي كه كودك نزاع و درگيري را مي بيند به طور ناخواسته تهاجم و پرخاشگري را ياد مي گيرد.برخي از روانشناسان براي تربيت تقسيم ديگري بيان كرده اند ، اين گروه تربيت را به دو دستهء تربيت جنسي و تربيت مذهبي تقسيم كرده اند:

الف) تربيت جنسي : چنين به نظر مي رسد كه غريزهء جنسي مربوط به دوران بلوغ است ،اما در واقع اين موضوع از خردسالي همراه با كودك بوده و كودك همواره نيازمند تربيت و هدايت است.گواه اين موضوع وجود نوجوانان نابالغي است كه به انحرافات جنسي گرايش پيدا كرده اند. رغبت به خودنمايي، لذت بردن از نوازش، لمس اعضاي بدن و...همه ازنشانه هاي غريزهء جنسي در فرد است.البته اوج اين حالت در سن بلوغ است، ولي آغاز آن در سن 6-5 سالگي مي باشد.در سن 6-5 سالگي كودك سؤالاتي را نسبت به اعضاي بدن خود از پدر و مادر مي پرسد و آنها نيز بايد جواب قانع كننده اي را به او بدهند و او را با مسائلي كه برايش اتفاق مي افتد، آشنا سازند.اسلام غريزهء جنسي را پليد نمي داند بلكه آن را عاملي براي استحكام زندگي زناشويي، نعمت و موهبت الهي و بقاي نسل آدمي مي داند.حال اين سؤال مطرح مي شود كه والدين چه راهكارهايي را براي تربيت جنسي بايد انجام دهند؟

از جمله راهكارهايي كه والدين مي توانند انجام دهند عبارتند از:
مادران در هنگام نظافت بچه ها به اين نكته توجه داشته باشند كه در حضور كودك ديگر نباشد.نبايد از زمان كودكي، با اندام هاي تناسلي و حتي ران هاي بچه بازي كرد. نبايد كودك را با كودكان ديگر در محيط هاي خلوت تنها گذاشت.پدر يا ساير بزرگترها نبايد دختر بچه 6ساله به بالا را روي زانوي خود بنشانند.نبايد اندام دختر بچه ها در معرض ديگران عريان باشد.پس از ذكر مطالب بالا ، محيط نيز در هدايت غريزهء جنسي مؤثر و داراي اهميت خاصي است.قران كريم در سورهء عنكبوت آيه45 مي فرمايد:
« ان الصلوة تنهي عن الفحشاء والمنكر»
قران نمازرا عامل دوري از فحشا و اعمال زشت معرفي مي كند.كسي كه تربيت جنسي صحيحي داشته باشد، در آينده مشكل ساز نخواهد بود.
ب) تربيت مذهبي : كودكان عناصر پاكي و پذيرش و صميميت هستند، خوب و بد را از پدر ومادر ياد مي گيرند و به هر راهي كه پدر و مادر دعوتشان كنند، به هما ن راه پا مي گذارند.اگر آنان را با روحيهء خداترسي پرورش دهيم، طبيعي است در آينده افرادي خيرخواه ، مسالمت جو و مطيع خواهند شد و اگر آنان را رها كنيم ،خام و هرزه بار مي آيند.حال اين سؤال مطرح مي شود كه والدين بايد چه راهكارهايي رابراي پرورش روحيهء مذهبي كودكان بكار گيرند؟پدر و مادر بايد خود بر اصول استوار دين پايبند باشند.گر پدر و مادر نسبت به نماز و روزه و حجاب تأكيد دارند، به همان نسبت هم به ادب و نرم زباني نظافت هم تأكيد داشته باشند و هيچ گاه افراط نكنند.محيط خانواده و اجتماع نيز بايد همسو باشد، اگر تضادي بين خانواده و اجتماع وجود داشته باشد، تربيت مذهبي طفل ضعيف مي شود.شيوهء فراخواني نيز بايد حساب شده و با برنامه ريزي قبلي باشد.هيچگاه كودك را وادار به انجام كاري نكنيم بلكه اجازه دهيم با ميل قلبي اش آن كار را انجام دهد، تا در ذهن فرزند ملكه شود.در نظر گرفتن روحيات فرزند و استعدادهايش ضروري است و علاوه بر اين بايد از روش مستقيم جداً پرهيز كرد.در هر برنامه تربيتي ، تنها فاعليت كافي نيست بلكه روح پذيرش و قابليت نيز شرط مي باشد.خداوند در سوره تكوير آيه 28 مي فرمايد:
«لمن شاء منكم ان يستقيم» قران مايهء بيداري است براي آنها كه مي خواهند به راه راست بپيوندند.


بخش سوم : عوامل مؤثر در تربيت
عوامل مؤثر در تربيت به دو دسته تقسيم مي شوند :
الف) عوامل انساني ب) عوامل غير انساني


فصل اول : عوامل انساني مؤثر در تربيت عبارتند از :
الف) مادر ب) پدر ج) خواهر و برادر بزرگتر د) معلم و اعضاي مدرسه ه) افراد اجتماع و) معاشران ز) خويشان و بستگان ح) رهبران اجتماع
الف ) مادر :
بخاطر اينكه كودك مدت زمان بيشتري را با مادر مي گذراند‏، مادر بر روي كودك هم از نظر وراثت و هم محيط تأثير مي گذارد. از طريق وراثت : بعضي از صفات ارثي از طريق ژنهاي مادر به كودك منتقل مي شود.از طريق محيط : كودك 9 ماه در رحم مادر قرار دارد، حجم رحم ، فشار رحم ، سلامتي يا بيماري مادر ، غذاي مادر و...در دوران حمل بر كوك تأثير گذار است. پس از تولد نيز كودك مدتها در آغوش مادر است و اولين كلمات را مادر به او ياد مي دهد.

ب ) پدر :
پدر از نظر كودك مظهر قانون و عدل و انصاف است و مي تواند پناهگاه خوبي براي خانواده باشد. مشي پدر،مهر و انصاف او ،ظلم و ستم و قدرت و ضعف پدر در رفتار و آينده اش اثر مي گذارد.

ج ) خواهر و برادر بزرگتر :
اگر در خانه اي كودك 4-3 ساله باشد و نوزادي به دنيا آيد ، چون توجه پدر و مادر بيشتر به سمت نوزاد است، در كودك اين احساس بوجود مي آيد كه بين او و نوزاد تازه متولد شده تبعيض قرار داده اند و اين تصور در او اثر سوئي دارد.

د ) معلم و اعضاي مدرسه :
مدرسه خانه دوم كودك است. اخلاق و رفتار معلم، طرز فكر او، سطح فرهنگي و... همه در كودك تأثير گذار است. اگر معلم از نظر ديني و مذهبي دچار مشكل باشد، كودك نيز از او تأثير گرفته و از مذهب متنفر مي شود.

ه ) افراد اجتماع :
در روابطي كه كودك (فرزند) با افراد اجتماع دارد، از آنها تأثير مي گيرد و اگر آنها افراد سالمي باشند، تأثيری كه كودك مي گيرد درست و اگر بالعكس باشد، تأثير منفي در بر خواهد داشت.

و ) معاشران :
معاشران گروهي هستند كه ممكن است همسن كودك يا بزرگتر از او باشند ولي با او رفت و آمد مي كنند، باهم بازي مي كنند و در مدرسه كنار هم مي نشينند.بررسي ها نشان مي دهد كه كودكان ميتوانند تحت تأثير معاشران قرار بگيرندو حتي اين تأثير در سه مورد بيشتر از والدين است :

1 ) زماني كه خانواده از محلي به محل ديگر كوچ كنند.
2 ) زماني كه كودك در مرز نوجواني و بلوغ قرار مي گيرد.
3 ) مواقعي كه در خانواده آشفتگي و درگيري وجود دارد.

ز ) رهبران اجتماع :
يكي ديگر از عوامل مؤثر در تربيت، رهبران اجتماع هستند. منظور از رهبران اجتماع كساني هستند كه در جامعه نقش مهمي را ايفا مي كنند. مانند پليس.اگر شخصي از يك پليس تخلفي را ببيند، نسبت به پليس و جامعه بدبين مي شود.
فصل دوم : عوامل غير انساني نيز عبارتند از :عامل غذا، دارو، جغرافيايي، طبيعي، شغلي و...در اين جا به ذكر خاطره اي از دكتر محمد حسين طباطبايي، معجزه قرن مي پردازيم: پدر محمد حسين طباطبايي مي فرمايند: در سفري كه به مشهد داشتيم، تعداد 300 نفر از اساتيد قران حضور داشتند. از محمد حسين پرسيدند: به نظر شما مهمترين عامل تربيت كودك چيست؟ ايشان با تأمل جواب دادند:

"فطوعت له نفسه قتل اخيه "يعني نفس قابيل او را ترغيب يا تشويق به قتل برادرش هابيل كرد. همه سكوت كردند و نتوانستند بين سؤال و جواب ارتباط برقرار كنند.بعد از لحظاتي مراد ايشان را فهميدم؛ ايشان مي خواستند بگويند كه مهمترين عامل تربيت كودك، تشويق است. آن چه از اين خاطره فهميده مي شود اين است كه اگر كودك را مورد تشويق قرار دهيم، اثرات مفيد و بهتري در تربيت او خواهد داشت.آنچه از مطالب بخش سوم بدست مي آيد اين است كه تربيت در خانواده نقش مهمي را ايفا مي كند و اگر خانواده اي سالم باشند، فرزندان آن خانواده نيز در اجتماع حضوري سالم خواهند داشت.

بخش چهارم : مراحل تربيت
روان شناسان و علماي تعليم و تربيت دوران عمر را به اقتضاي نيازهاي جسمي، رواني، عاطفي، اجتماعي و... به دوره هاي مختلف تقسيم كرده اند ، معروف ترين اين مطالب عبارتند از:
1- دوران جنيني – كودكي از تولد تا 11 سالگي
2- دوران نوجواني 17- 11 سالگي
3- دوران جواني 25 – 18 سالگي                                                                                                                                                                                                                                                             4- دوران كهولت و پيري

حضرت محمد (صلي الله عليه و آله) در كتاب مكارم الاخلاق مراحل تربيت را در سه قسمت بيان كرده اند :
1- دوره سيادت در 7 سال اول سيد و آقاست.
2- دوره اطاعت در 7 سال دوم بنده و مطيع است.
3- دوره وزارت در 7 سال سوم وزير و طرف شور است.

بخش پنجم : شأن و مقام پدر
فصل اول: ارزش تلاش و مجاهدت پدر
زحماتي كه هر پدري متقبل مي شود، از يك سو وظيفه ديني و از سوي ديگر وظيفه اخلاقي است. از نظر ديني كودكان و همسر برگردن پدر حقي دارند. از نظر اخلاقي نيز كودكان همانند مهمان هايي هستند كه به دعوت پدر و مادر در اين سفره كه همان خانواده است حاضر شده اند. حالا كه حضور پيدا كرده اند، پدر وظيفه دارد از اين مهمان ها به خوبي و به وجه شايسته و نيك پذيرايي كند.رسول گرامي اسلام محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) مي فرمايند:
«الكاد علي عياله كالمجاهد في سبيل الله»

آن كس كه براي خانواده اش تلاش كند، همانند مجاهد نستوه و در حال جهاد است. جهاد كردن فقط در هنگام نبرد و جنگ نمي باشد، بلكه تلاشي كه پدر براي كسب لقمه حلال براي خانواده اش انجام مي دهد نيز مانند جهاد است و خداوند اجري كه به مجاهدين في سبيل الله مي دهد، همان اجر را به پدر نيز مي دهد.يك پدر نمونه، پدري است كه بتواند روزي خانواده اش را از راه حلال بدست آورد واين روزي حلال در سرنوشت فرزندان بسيار مؤثر است. اگر دعائي را كه فرزندان مي كنند، برآورده شود همه اش از روزي حلالي است كه پدر برايشان آورده است و فرزندان هميشه بايد قدردان چنين پدري باشند.

فصل دوم : رواياتي در مقام پدر
در اين جا به ذكر چند روايت از پيامبر و امامان معصوم (صلوات الله عليهم) مي پردازيم :

قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم :
« احفظ ود ابيك لا تقطعه فيطفي الله نورك»
دوستي پدر خود را حفظ كن و رشته آن را مبر كه خداوند متعال نور تو را قطع مي كند.آنچه كه بنده از مضمون روايت متوجه شدم اين است كه آدمي همواره احترام و مودت پدر و مادر را حفظ كند و لحظه اي از احترام و مودت آنها كم نشود. اگر لحظه اي كم شود باعث مي شود كه خداوند متعال نظر لطف خود را از فرزند برداشته و ديگر نوري براي فرزند نباشد. منظور از نور در اينجا همان فرزندان آدم مي باشند.حضرت يوسف (عليه السلام) در هنگام ملاقات با پدر، چون از روي مركب خود پايين نيامد خداوند نور نبوت را از او گرفت و در بعضي از منابع آمده است كه حضرت يوسف به خاطر همين سهل انگاري كوچك دچار بي اولادي شد و از حضرت يوسف فرزنداني وجود ندارد.

قال الصادق عليه السلام :
« برو ابائكم يبركم ابنائكم و غضوا عن النساء يغض عن نسائكم»
به پدران خود نيكي كنيد تا فرزندان شما هم به اين سنت مقدس عمل كنند و به شما نيكي كنند و چشمهايتان را از زنان مردم ببنديد تا از زنان شما چشم پوشي كنند.آنچه كه بنده از مضمون اين روايت متوجه شدم اين است كه فرزند همواره بايد به پدر خود نيكي كند و طبق آيه قرآن «و بالوالدين احسانا» (به پدر و مادر خوود نيكي كنيد) همواره به والدين خود احسان و نيكي داشته باشد.

فصل سوم : اسلام و احترام پدر
اسلام براي پدراني كه وظيفه خود را به درستي انجام مي دهند، ارزش و احترم قائل است. اين ارزش و احترام به حدي است كه در آيات قران پس از انجام وظيفه ، احترام به خدا و اطاعت از فرمانش از احترام به والدين ياد شده است.در اينجا چند نمونه از موارد ارزش و احترام پدر را ذكر مي كنيم :اصل بر رعايت حكم پدر است و بدون اجازه او‏، جز در واجبات نمي توان گام برداشت.فرزند وظيفه دارد بال رحمت و عنايت خود را در زير پاي پدر و مادر بگستراند.فرزند حق اهانت به پدر را ندارد، حتي گفتن ا’ف.حرمت پدر چون حرمت خداست و نمي توان آبروي پدر را زير سؤال برد و شخصيت ا و را خدشه دار كرد.حال اين همه احترام براي پدري است كه تمرين عظمت و لياقت كرده باشد، عواملي كه سبب بغض و نارسايي در رشد و حيات خود و كودك است از خود دور كند و براي صلاح و فساد فرزندش و جامعه بينديشد.

بخش ششم : رابطه پدر بافرزند
فصل اول : اهميت نقش پدر

پدر در جنين از دو لحاظ سهم دارد :
1- وراثت 2- محيط.
از نظر وراثت نيمي از كروموزوم هاي جنين از پدر و نيمي از مادر است. ممكن است پدر بيماري داشته باشد و از طريق كروموزوم ها به كودك نيز منتقل مي شود. رفتار پدر الگو و غرور او كارساز است. شيوه محبت يا خشونت ، اتكاي به نفس ، قاطعيت پدر و... همه براي كودك در س و آموزنده مي باشد. رابطه پدر با فرزند بايد بر اساس انس و تفاهم باشد، براساس انديشه و تدبر، تحسين و تشويق، بكارگيري شيوه الگويي مناسب و همت گذاشتن براي سازندگي و رشد و شخصيت او باشد.پدر از لحاظ محيط نيز نقش دارد. اگر پدر فردي پاك، شريف، مؤمن و متعبد باشد كودك از او تأثير مي پذيرد و اگر پدر آلوده باشد ناخواسته كودك نيز آلوده خواهد شد. طرز فكرها، فلسفه ها، ادبيات و هنر، اخلاق و رفتار و جرائم و انحرافات، مواضع سياسي و اقتصادي همه در كودك مؤثر است و شخصيت كودك را تحت تأثير قرار مي دهد.

بخش هفتم : تصور كودك از پدر
طفل از زمان تولد تا حدود دو ماهگي شديداً وابسته به مادر است و مادر را مركز آرزوها و آمال خود مي داند. به تدريج كه كودك وارد دو ماهگي مي شود، پدر وارد زندگي و ذهن و تصور او مي شود. كودك اين را در مي يابد كه پدر براي او پناهگاه است، معلم است، رهبر و قانونگذار است.تصور اينكه پدر از مادر كم اهميت تر است از جهاتي درست است اما در مواردي نيز نقش پدر مهم تر از مادر مي باشد. تجسم عالم شعور، مظهر عقل و دانش در خانواده در قبضه پدران است و طفل پدر را به اين گونه مي شناسد.كودك به تدريج كه بزگتر مي شود تصوراتي از پدر را در ذهن خود پرورش داده و آنها را پروبال مي دهد. از جمله تصوراتي كه كودك از پدر خود دارد عبارتند از :

الف ) چهره برجسته خانواده ب ) همانندي با پدر ج ) ضامن رفع نيازها د ) عامل تأمين امنيت  ه )مركز دانايي و انديشه.


الف ) چهره برجسته خانواده : كودك در سن 3-2 سالگي پدر را بزرگترين شخصيت و عاقل ترين افراد مي داند. اگر كسي عليه پدر چيزي بگويد، ا و از پدر خود دفاع مي كند. كودك در خانه با پدر رفتاري رسمي دارد و بيشتر اوقات از كانال مادر با پدر ارتباط برقرار مي كند.

ب ) همانندي با پدر : از نظر روان شناسان، كودك 6-3 ساله مخصوصاً پسر بچه ها پدر را الگوي خود قرار مي دهند. پدر از نظر كودك سمبل قدرت است. ضامن خانواده است و همه آرزوي كودك اين است كه مثل پدرش باشد.

ج ) ضامن رفع نيازها: پدر از نظر كودك ضامن رفع نيازهاست. هر چيزي را كه اعضاي خانواده احتياج دارند ، پدر تهيه مي كند، كودك در سايه پدر، نيكو پرورش مي يابد. هر چقدر سن كودك بيشتر شود، ديد او نسبت به ضمانت پدر بيشتر مي شود بطوريكه در سنين نوجواني مادر را عامل مهر و محبت و پدر را عامل تأمين زندگي و انضباط مي داند.

د ) عامل تأمين امنيت : اگر خطري براي كودك پيش آيد به پدرش پناه مي برد.

ه ) مركز دانايي و انديشه: پدر نماينده دنياي خارج كودك است، مركز دانايي و آگاهي است. كودك گمان داردكه پدرش در همه اصول و قواعد داناست. حتي كودكاني كه نسبت به پدر ديد منفي دارند باز هم درباره پدر تعصب دارند و عقل و فكر او را تحسين مي كنند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید