بخشی از مقاله
چکیده
امروزه گسترش بی رویه شهرها، عدم تشخیص نیازهای انسانی، آلودگی صوتی و بصری و هوا، فقدان مسکن مناسب و کیفی، از میان رفتن حستعلّق به محیط و سایر عوارض را می توان بعنوان شرایط و کیفیات نامناسب شهری دانست که باعث ایجاد فشارهای روانی در افراد می شود و اثرات سوئی بر سلامت جسمی و روحی آنها می گذارد و موجب اختلال در عملکرد افراد در قلمرو اجتماعی، روانشناختی و جسمانی می گردد. رابطه انسان- محیط رابطه ای دوسویه است.
هر دو به نوعی بر هم تأثیر گذارده و از هم متأثر می شوند. یکی از راه های بازگرداندن آرامش به افراد در محیط های شهری استفاده از تزیینات اسلامی در ساختمان ها می باشد. و بر اساس یافته های به دست آمده در طی تحقیق نبود تزیینات در ابنیه باعث ایجاد حس کسالت در افراد می شود و زیادی تزیینات در ابنیه بر روان انسان آثار مخرب دارد و او را گیج می کند. هدف از این مقاله آشنایی و شناخت انواع تزئینات اسلامی و ارائه الگویی مبنی بر ارزش های اسلامی در جامعه بشری است تا بتوان از این الگوها برای زیبایی های بصری در فضاهای شهری استفاده نمود و آرامش روحی و روانی را در اجتماع برقرار نمود. در این مقاله چند نمونه تزیینات موفق از ادوار مختلف تاریخی و نقش روانشناسی آنها مورد بررسی قرار گرفته است.
مقدمه
گسترش بی رویه و بی برنامه توسعه شهرها، افزایش فاصله محل کار و زندگی، افزایش ترددهای شهری، عدم تشخیص نیازهای انسانی، آلودگی صوتی و بصری و هوا، فقدان مسکن مناسب و کیفی، ازدحام و بروز تعارض های اجتماعی، از میان رفتن حستعلّق به محیط و سایر عوارض را می توان بعنوان شرایط و کیفیات نامناسب شهری دانست که با ایجاد فشارهای روانی در افراد اثرات سوئی بر سلامت جسمی و روحی آنها می گذارد و موجب اختلال در عملکرد افراد در قلمرو اجتماعی، روانشناختی و جسمانی می گردد .
این مسائل بر اهمیت پرداختن به موضوع کیفیت فضای زیست که بخشی از آن فضاهای ساخته ما بعنوان آثار معماری و فضاهای شهری می باشد را مشخص می سازد .معماران دریافته اند که طراحی برای ساخت محیطی همساز با خواست های انسان در جوامع و شهرهای بزرگ، مستلزم هم گامی با دانش هایی است که آنها را در رفع کاستی ها یاری سازد.
"کورت لوین1 باور داشت که بازنمایی درونی فرد از محیط عامل اصلی تعیین حرکت در فضای زندگی است. به بیان دیگر باورهای فرد در مورد محیط که به شکلی ذهنی بازنمایی شده اند بیش از خودمحیط، بر رفتار او تأثیر می گذارند. با این وجود در نهایت همین بازنمایی درونی می تواند بر ادراک شخصی از محیط اثر گذارد. آن ادراک، شبیه سازی قوی از محیط واقعی است" - مکانردو،1387، - 5 بنابراین نظریه، پیوند درونی میان رفتار انسان و محیط فیزیکی وجود داد.
اندیشه کمال گرایی و تعالی جویی هنرمندان مسلمان، که از تعالیم اسلامی نشات میگیرد یکی از مهم ترین ارکان ماندگاری هنرهای اسلامی محسوب میشود. بدون تردید معماری تنها به لحاظ فرمی و حتی عملکردی حائز اهمیت نبوده بلکه نقش معماری در تداعی معانی و انتقال مفاهیم جایگاه ویژه ای دارد.
تزئینات وابسته به معماری باعث افزوده شدن ارزش و ایجاد هماهنگی و کارآمدی فضای معماری می شود. با توجه به تزئینات آثار باقی مانده مشخص میشود که تزئینات، نقش اساسی در شکل گیری و دوام اهداف معماری اسلامی داشته است.
ابنیه و آرامگاه های مذهبی همواره بستری مناسب برای ظهور استعداد و خلاقیت هنرمندان مسلمان بوده است. در این میان معماری و تزئینات وابسته به آن به یکی از عمده ترین جلوه گاه های هنر اسلامی تبدیل شد و نقوش تزئینی در دستان پیشه وران هنر اسلامی به عنصری برای بیان عقیده و ارادت خالصانه به خاندان ائمه اطهار علیه السلام مبدل گردید.
هدف از این تحقیق آشنایی و شناخت انواع تزئینات اسلامی و ارائه الگویی مبنی بر ارزش های اسلامی در جامعه بشری است تا بتوان از این الگوها برای زیبایی های بصری در فضاهای شهری استفاده نمود و آرامش روحی و روانی را در اجتماع برقرار نمود .
روند مقاله:
تزئینات اسلامی
محیط ساخته شده نیاز های زیست شناختی انسان، مثل سرپناه؛ نیاز ایمنی، همچون امنیت فیزیکی و روانی؛ نیازهای تعلّق و احترام را با نمادگرایی محیط و نیاز های زیبا شناختی را از طریق زیبایی صوری تامین میکند - لنگ،1380، - 96 گرچه ممکن است تعداد معدودی از مردم به واسطه آموزش هایی که دیده اند، به نیاز های زیبایی شناختی بیش از نیازهای فیزیولوژیک اهمیت میدهند ولی مسلم است که عمده مردم برای نیازهای قوی تر، اولویت قائل هستند.
معماری اسلامی و به ویژه معماری قدسی، از زیبایی های الهی و نمونه بارزی از تلفیق و ارتباط فرم های نمادین با معانی و باورهای عمیق اعتقادی ماست که این ارتباط را میتوان در عمیق ترین لایه راز آلود معماری بیان داشت. عناصر و آرایه های تزئینی آن از قبیل رنگ، خطوط، کتیبه ها، نقوش، قوس ها، ستون نما و مقرنس ها در ساختار خود بازتاب دهنده حقایق روحانی و معانی قدسی هستند که معرفت آن برای فرد امکان پذیر بوده است.
سید حسن نصر در کتاب ارزشمند هنر و معنویت اسلامی اعتقاد دارد که معماران سنتی، بر خلاف بسیاری از معماران عصر جدید، حس آگاهی بی واسطه ای نسبت به سرشت مصالح مورد استفاده خود داشتند. معرفتی شهودی که جنبه های مختلف واقعیت این مصالح را در برمیگرفت و امروزه از دید فیزیک کلاسیک و جدید، علی رغم این ادعا که بر تجربه گرایی استوارند، پنهان مانده است.
نور، فضا، طرح و رنگ چهار عنصر اصلی در هنر و معماری اسلامی هستند.
وابستگی میان صورت و معنا در هنر و معماری اسلامی مقوله ای متاثر از بنیان های جهان شناختی اسلام است. صورت اثر در هنر و معماری اسلام تصویر مجسمی از معنا و محتوا به شمار میرود و بازتاب دهنده حقایق دینی و باور های عمیق اعتقادی ماست. این معانی و باورها، ریشه در عالم قدسی دارند و هنرمند مسلمان قادر است با اشراف و مکاشفه خود آنها را در قالب هنری و صورت هایی دارای حجم و فضا ارائه دهد و در نهایت به وحدت متعالی رهنمون سازد.
معیار ارزشهای اسلامی در اجتماع
معماری بعنوان هنر، ارتباط پیوسته ای با علوم انسانی و علوم رفتاری دارد .زیبایی، معنا، ادراک، احساس، اندیشه، نیازهای انسانی، راحتی، آسایش، تعالی، تکامل و بسیاری دیگر، از لغات مشترک حوزه معماری و روانشناسی است.
یکی از این لغات مشترک، تزئینات و زیبایی در معماری اسلامی است که دارای ارزشهای وافری میباشد و برای اجتماع از لحاظ دینی و فرهنگی دارای اهمیت میباشد، اکنون تنها به گوشه ای از معیارهای زیباشناسی اشاره خواهد شد.
مهارت بالای هنرمند در تلفیق خط و نقش برجستگی هایی که چون آیینه نمودار نور و روشنایی حقیقی اند، هماهنگی و همگونی معقولی را میان نوشته ها و نقوش به یادگار نهاده است. تفکر تنزیهی هنرمند
و تطابق انتزاعی و نه ظاهری این نقوش به دنیای واقعی، حالتی از تفکر و اشراق را برای فرد مومن به ارمغان می آورد.
قوس در تزئینات معماری از برای دایره و دایره نیز تمثیلی برای کمال و تمامیت است. محراب به عنوان یک فضای عبادی در بناهای مذهبی از هویت دوگانه ای برخوردار است و در عین حال که به عنوان فضای عبادی برای اقامه نماز و انجام مناسک دینی محسوب میشود دارای عناصر و آرایه های تزئینی نیز هست که این مسئله آن را در زمره هنرهای قدسی جای میدهد.
محراب در لغت به محل جنگ و جهاد اطلاق میشود و در اصطلاح از عناصر اصلی مسجد و ابنیه مذهبی به شمار میرود که تعیین کننده جهت قبله برای نمازگزاران است. شکل محراب های اولیه نیم استوانه ای بوده است که حدود بیست سانتیمتر از کف مسجد یا محل احداث پایین تر ساخته میشد تا از این طریق حالت خضوع و خشوع را در فرد نمازگزار تقویت کند.
خط کوفی از قداست و قدمتی والا در هنر خوشنویسی و کتیبه نگاری برخوردار است. به دلیل استفاده از خطوط مستقیم و کشیدگی حروف در جهت افقی همچون پودر در بافندگیB نمادی از گردیدن و شدن و تکوین است.[3] به واسطه اسلوب پویای خود همچون سیر زمان که به زندگی انسان نظم و نظام میبخشد یادآور رشته ای هدایت کننده است که همه موجودات را ره سوی غایت حقیقی شان هدایت می کند و این رشته چیزی جز حضور الهی نیست.
خط ثلث با الف هایی کشیده و راست قامت حالتی از ایستایی، استحکام و استواری را به فرد منتقل میکند و گواهی بر ایستادگی و ادب بنده در برابر معبود خویشتن اند. حرف الف به واسطه فرم عمودی و کشیده اش نمادی از جلال الهی و اصل وجدتی است که همه چیز از او سرچشمه می گیرد.
تکرار عامدانه این حرف در محراب دریچه ای بر قلب عابد میگشاید واز این طریق الف االله در قلب و جان او نفوذ کرده و دیگر جایی برای چیز دیگر باقی نمی ماند.
حرکت موج گونه برگ ها و ساقه ها سمبلی از حرکت مداوم و تحول جهان ناسوت است و متذکر این واقیت مه رهایی از این عالم و عروج به ملکوت در گرو طریقی است که نور حقیقی خود را از بندگی و نماز میگیرد. سیر الی االله، از خود دور شدن و به خدا رسیدن روان مومن در برابر این پیچ و قوس ها، نقش های اسلیمی و گل و برگ های ختایی از متعلقات درونی اش یعنی اصنام شهوت و هوی میکاهد و با اهتزاز در خود در حالت ناب بود و وجود مستغرق می گردد.
درهم تنیدگی در اسلیمی نیل به وحدت و رو به سوی کمال دارد و تکرار نقش مایه های آن همچون ذکر است که عابد را در سیر و سلوک معنوی اش یاری میدهد.
استفاده از رنگ های سنجیده و نقش پردازی استادانه روایتگر مداحت و شیدایی عالمی دیگر است. رنگ در هنر اسلامی از عناصر ذاتی اثر و نماینده باطنی یک معناست که عمدتا به منظور یادآوری حقایق آسمانی امور به کار رفته و وفاداری چندانی به واقعیت های عالم بیرون ندارد.
آبی لاجوردی رنگی مثالی و متعلق به عالم بالا و رستاخیز است. لاجوردی رنگ حضرت لایتناهی و رحمت واسعه الهی است که در بی کرانگی آسمان متجلی می گردد.
در تاویلی دیگر لاجوردی را میتوان رنگ سکون خواند که استفاده از آن در فضا موجب آرامش و تعادل روحی در فرد می گردد. آبی رنگ تمرکز بر درون است و دارای چنان عمقی است که انسان را به بی نهایت می برد، به سوی عالم خیال و عرصه بی گناهی
نقش روان شناسانه تزئینات بر ارتقای ارزشها
روانشناسی محیطی زیر مجموعه ای از علوم رفتاری است. علوم رفتاری علاوه بر روانشناسی شامل دانش هایی چون انسان شناسی، جامعه شناسی و حتی علوم سیاسی و اقتصادی است. روانشناسی محیطی به عنوان شاخه ای از روان شناسی که معماران نیز سهم عمده ای در ارائه و توسعه آن داشته اند به مطالعه رفتارهای انسان در رابطه با سکونتگاه هایش می پردازد. [4] علم زیبایی شناسی به بررسی احساس محیط و موقعیت فرد در داخل آن می پردازد .معنا را می توان ارزش هنر قلمداد کرد زیرا "معنا یابی و ارزش گذاری اساسا به هم وابسته و مرتبط اند" - روینترز،1388، - 36 معنا و زیبایی به دلیل حضور احساس و اندیشه، موضوع مشترک معماری و علوم انسانی و از آن جمله روانشناسی است.
نقش مهم نظریه کنش متقابل در معماری و طراحی تشخیص این است که، مردم در محیط به چه چیزهایی توجه می کنند و اهمیت می دهند زیرا" معماری ارتقا دهنده کیفیت زندگی بر مبنای ادراکات حسی است" [1] نظریات روان شناسی محیط، حضور فعال فراگیران در محیط های مناسب بر پایدار بودن یادگیری تاثیر به سزایی خواهد داشت. درک ویژگی های زمان، مکان، رفتار میتواند طراحان را در برنامه ریزی و طراحی فضاها و بخش های متعدد یک محیط فعال یاری رساند.
برای مثال محراب، عمودی میباشد که در وهله اول حالتی از ایستایی را در بیننده القا میکند و همچون مربع نمادی از دنیای مادی و زمینی تلقی میشود.
اما آنچه به این شکل زمینی هویتی روحانی می بخشد نوع ترکیب بندی و استفاده از آرایه های تزئینی است که بازتابی از حقیقت آسمانی آن هستند و معانی باطنی شان ریشه در عالم بالا دارند. قوس های نیم دایره ای، نقوش و خطوط بر هم تابیده اسلیمی و ختایی و ترکیب آنها با کتیبه های قرآنی این محراب را به مهبط اشراق الهی و دروازه ای از بهشت مبدل کرده است که فرد نمازگزار را از خلوت دنیای فانی به خلوت عالم باقی هدایت میکند.
تعیین الگوهای مناسب در تزئینات اسلامی
در ایران سبک معماری راه تحول مستقیم و منطقی را طی کرد، ولی برخلاف سبک معماری دوران قرون وسطا ی اروپا، نتوانست راهی برای هدایت کوشش ها به طرف تلفیق تدریجی شکل ها پیدا کند. در ایران انعکاس نیروی محرکه قوی یاشوقی که نسل بعد از نسل ادامه یابد، دیده نمیشود.
در چنین شکلی از تحول سبک، کوچکترین و جزئی ترین شکل و ساختمان آزموده میشود و سپس یا طرد میشود و یا مجددا به طریق زیباتری مورد استفاده واقع میگردد. به نظر میرسد که در ایران نیروهای متشکله سبک معماری سالیان دراز راکد مانده اند تا اینکه در یک دوره رشد و رفاه اقتصادی شروع به رشد کرده اند، ولی سرعت کافی برای هماهنگی با پیشرفت های زمان را نداشته است.
مثلا برجسته ترین آثار معماری هر دوره اغلب در موقعی ساخته شده اند که قدرت سیاسی و وضع اقتصادی در حال انحطاط بوده است. نمونه های این مطلب در دوره ساسانیان و مجددا در دوره سلجوقیان آشکار است. مقبره سلطان سنجر وقتی ساخته شد که آن سلسله تقریبا سلطه و قدرت خود را از دست داده بود. در این گونه زمان های برجسته عوامل ساختمان و تزئین در یک وحدت موقت ترکیب میشوند، ولی وحدت ارگانیک کامل میان آنها پیدا نمیشود تا به دوره بعد منتقل شود.
اگرچه وحدت ارگانیک از خصوصیات مهم معماری اسلامی در ایران نیست و معماری ایران دارای خصلت پر معنی مخصوص به خود است. هنر ایران، در همه اشکال مختلف خود، همیشه تزیینی بوده و طبیعتا نمایشی نبوده است. هنرهایی که در مغرب زمین صغیر نامیده میشوند، در ایران به قدر مورد مطالعه و توجه قرار گرفته اند که به سطح هنرهای عمده رسیده اند. هنر تزئینی به هر شکل و با هر واسطه ای که به نمایش درآید، همیشه با دقت و روشنی و وضوح توام است. در معماری ایران علاقه به سطوح تزئینی حداقل با علاقه به اشکال ساختمانی برابر است و طرح های تزئینی با چنان احساسی از ارتباط اجزا با کل ساخته میشد که این احساس برای ارتباط عناصر واقعی ساختمان کمتر دیده میشود.