بخشی از مقاله
چکیده
این پژوهش بر آن است از منظر نگاه انسان شناسانه مولانا، تناقض مطرح در نیاز اجتماع گرایانه بشری و از سوی دیگر نگاه تعالی گرایانه خلوت گزینی در مکاتب دینی و آیینی را بازکاوی نماید. برای دست یافتن بدین منظور ابتدا رویکرد این مکاتب به حوزه خلوت گرایی مطرح و سپس دیدگاه مولانا با توجه به سه اثر مثنوی مولانا، غزلیات شمس و فیه مافیه بررسی گردید.
مولانا خلوت گزینی را از دو جنبه می ستاید، خلوت با یار و خلوت در دل؛ اما خلوت در دل را می توان با سفر چهارم ملاصدرا قابل قیاس دانست؛ سفر از خلق به سوی خلق با حق، که در آن انسان متعالی برای راحت جان و هدایت خلق و جلوگیری از پیشوایی گمراهان به درون مردم باز می گردد؛ در حالیکه خلوتگه قلبش پابرجاست. مولانا گریز از اجتماع را جایز نمی داند، مگر از ملامتگران بی حاصل و ملولان و همنشینان بد. وی همنشینی با انسان های پاک و اولیاء خدا را توصیه می کند و انسان را به مشورت و همدمی با این افراد ترغیب می نماید. وی نگاهی واقع گرا و نه آرمان گرایانه و افراطی به انسان و نیازهایش دارد و او را با توجه به شرایط و قابلیت های وجودیش به در پیش گرفتن مسیر تعالی اش رهنمون می شود.
کلید واژه: اجتماع گرایی، خلوت گزینی، مولانا،مثنوی، دیوان شمس، فیه مافیه
مقدمه
نگاه مولانا به بحث اجتماع، نگاهی نسبی گرایانه است، وی گرایش یا عدم گرایش به سمت جامعه را وابسته به شرایط و قابلیت وجودی انسان می داند. مولانا معتقد است انسان با گزینش آگاهانه خلوت یا صحبت در جایگاه و موقعیت درست آن می تواند همراه با ذات خداجوی و نیاز اجتماع گرایانه اش به تعالی و تکامل دست یابد. خلوت گرایی در دیدگاه عرفانی و حتی بسیاری از مکاتب دینی و عقیدتی جهان به منظور به عزلت پناه بردن از قیل و قال هر روزینه، پیراسته شدن از آلایش ها و آراسته شدن به صفات متعالی، خالص شدن روح به منظور هماهنگی با روح آفرینش و در نهایت رسیدن به کمال حقیقی و حقیقت ناب اتفاق می افتاده است. خلوت و دوری از خلق همواره مورد توجه عرفای اسلامی ایرانی بوده است:هرکه خواهد که دین وی به سلامت بود و تن و دل وی آسوده بود گو که از مردمان جدا باش که این، زمانه وحشت است و خردمند آن است که تنهایی اختیار کند.
تنهایی گزینی فرد را به سمت تعالی سوق می دهد و بُعد جسمانیِ او را درمسیر صحیح تکامل بشری و رسیدن به اتحاد با روح حقیقت یگانه آماده می سازد و اصل سخن درین باب آن است که ریاضت و عزلت از خلق و منع حواس از شواغل در نفوس بنی آدم مطلقاً مؤثر است، خواهی نفوس کافره و خواهی مؤمنه. هر وجودی که با این نوع اعمال مشغول گردد در آن امری که مطلوب باشد نفس او منصرف گردد. - باخزری، و رازی گوید: بدانکه بنای سلوک راه دین و وصول به مقامات یقین بر خلوت و عزلت است و انقطاع از خلق و جملگی انبیاء و اولیاء در بدایت حال، داد خلوت داده اند تا به مقصود رسیده اند.
علاوه بر ریشه های خلوت گزینی در مبانی عرفانی و تأثیر آن بر دیدگاه مولانا، اوضاع اجتماعی روزگار وی نیز در گرایش به بحث خلوت گرایی حائز اهمیت است؛ اگرچه مولانا خود را از تأثیر مستقیم این دو عامل برکنار می دارد و به عنوان اندیشمندی فرازمانی و فرامکانی انسان را در کلیّتش و با تمام ابعاد وجودیش در نظر می گیرد.
در روزگاری که مولانا، خانه و کاشانه را از هجوم بلایای زمانه ترک گفته است و دنیایی را که از جنگ های خوارزمشاهیان و غوریان و دیگر جنگ های قدرت در عراق و فارس و تاخت و تاز مغولان دچار عزلت و در هم فرو رفتگی شده است به نظاره نشسته است؛ اندیشه ای عظیم در او رشد می کند و انسانی به ظهور می رسد که در همه فروخوردگی های انسانی اش، انسان را و دغدغه هایش را واقع گرایانه می بیند و ترجمان روح سرکش او می شود و انسان را برای بهتر زیستن و متعالی شدن به تعامل با یکدیگر و تعادل اندیشه در تناقض اجتماعگرایی و دعوت به خودسازی و ساختن دیگری دعوت می کند. وی ترک دنیا را تنها در خلوت با یار جایز می داند و خلوت در دل و لاغیر و گریز به خلوت را از همصحبتی با بداندیشان و ملامتگران برتر می داند.
مولانا خود »به ریاضت و مجاهدت های سخت هرگز مریدان را وادار نمی ساخت و چله برآوردن و نظائر آنرا نمی پسندید و منسوخ می دانست و از آن منع میکرد. همچنین در مناقب العارفین آمده است: سلطان ولد در سن بیست سالگی از مولانا التماس نمود که البته به خلوت درآید و چهله برآورد، فرمود که محمدیان را خلوت و چلّه نیست و در دین ما بدعت است؛ اما در شریعت موسی و عیسی علیه السلام بوده است و این همه مجاهدات ما برای آسایش فرزندان و یارانست هیچ خلوتی محتاج نیست.
بطوریکه از اخبار مستفاد است مولانا قبل از دیدار شمس به ریاضت و چله نویسی معتقد بود و در خدمت برهان چند چله بداشت؛ ولی شمس الدین ویرا به مقام و اسرار معشوقی آگاه ساخت و بدان مرتبت رسانید و مولانا ترک ریاضت گفت و این سخن که افلاکی از مولانا نقل می کند تقریباً شبیه است به گفته شمس این چله داران متابع موسی شدند چون از متابعت محمد مزه یافتند آنرا گرفتند مولانا خود آداب و رسومی را که وسیله ای برای رسیدن به کمال شود و متناسب با ظرفیت ها و شرایط فردی شخص سالک باشد را می پذیرد، اما خلوت نشینی ای که خود هدف می شود و حجاب راه می گردد و با صوفی ناسازگار است حجاب دانسته و رد می کند.
این پژوهش به بررسی رویکرد نظری مولانا به بحث توجه انسان به اجتماع و صحبت یا گریز از آن و گزینش خلوت می پردازد و سعی بر آن دارد به سؤالات ذیل بپردازد: آیا در دنیای اندیشه ی مولانا خلوت انسان مطرح می شود؟ آیا اجتماع گرایی برتر از خلوت گزینی دانسته می شود؟ چگونه ممکن است دو بعد متناقض اجتماع گرایی و اجتماع گریزی در یک ایدئولوژی مجموع شوند؟ آیا خلوت گزینی تنها برای انسان تعالی گرا مطرح است یا برای انسان به مفهوم بشری آن نیز توصیه می گردد؟ خلوت گزینی تنها به معنای دوری از خلق است؟