بخشی از مقاله

چکیده

امروزه استفاده نابجا و نامعقول از الگوهای معماری ناآشنا آهنگی شتابآور به خود گرفته است. این الگوها هیچگونه همخوانی با طبیعت و فرهنگ زندگی مردمان آن منطقه نداشته و منجر به نوعی دوگانگی در زندگی و هرج و مرج و ناهمگونی در سیمای شهری و مناطق روستایی و طبیعت سرسبز آن گردیده است. در نتیجه هر روز شاهد شکسته شدن معیارهای عاطفی و احساسی بین انسان و طبیعت بوده و با گذشت زمان هر چه بیشتر از این همبستگی و یگانگی، صداقت و سادگی فاصله گرفته شده است.

ورود به عصر جدید و استفاده از ابزار و تکنولوژی پیشرو در ساخت و بهرهوری از فرمهای جدید اجتنابناپذیر است، اما میتوان با به وجود آوردن زمینههای همخوانی طرحهای معماری جدید با فرهنگ بومی منطقه، به فضا شکلی مطلوب تر داده و معماری ای خلق گردد که در هماهنگی کامل با طبیعت و شیوه زندگی مردم آن منطقه باشد.

در این نوشتار معماری به عنوان یکی از مهمترین مقوله هایی بررسی گردیده که ضمن برآوردن نیاز انسان به سر پناه و محیط مصنوع، رابطه ای تنگاتنگ با فرهنگ آن منطقه برقرار می سازد. در این پژوهش، ویژگی های معماری بقعه شیخ زاهد گیلانی با استفاده از مطالعات کتابخانه ای و منابع بومی و همچنین بررسی های میدانی، مورد ارزیابی قرارگرفته است.

نتایج بررسی ها نشان می دهد که فرهنگ حاکم بر معماری منطقه کرانه جنوبی دریای خزر بر ساختمان این بنا تاثیر به سزایی داشته تا آنجایی که از آن به عنوان نمادی ماندگار از تأثیر نفوذ فرهنگ در طی قرون مختلف یاد شده است. استفاده از این نتایج در طراحی معماری های جدید، گام موثری در جهت رفع معضلات پیش روی معماری امروز است. نتایج حاصله را می توان در قالب ضوابط و قوانینی در اختیار جامعه مهندسین و ستادهای اجرایی آن قرار داده تا شاهد تغییرات مثبتی در شیوه تفکر و طراحی معماری گردیم که با توجه به فرهنگ خاص هر منطقه شکل گیرد.

-1 مقدمه

اصالت و هویتی که در روح هر اثر معماری نمایان است در واقع روحی است که معمار و سازنده ی آن در کالبد بی جان مجسمه ای به نام ساختمان می دمد؛ بنابراین طراح بایستی علاوه بر توجه به مسائل عملکردی، فنی، روانشناسی و زیبایی شناسی، به مسائلی والاتر نیز نگاهی عمیق داشته باشد، مسائلی همچون فرهنگ، سنت، عرفان و فلسفه، اصالت و هویت هر دیار و ارزشهای والای انسانی همه باید در طراحی ساختمانها و کالبد شهرها در قالب قوانین شهرسازی لحاظ گردد.

فرهنگ ما، مجموعهای نامشخص و پویا از اندوخته ها و آموختههای ما در رابطه با بنائی مشخص، نقش سازی اصلی و اساسی است . آنچه در تصور و درخیال خود می پروارنیم و به بیانش از راه توسل به شکل آن می پردازیم، فرهنگ معماری ماست، که البته نمیتواند به امر چگونه ساختن آن بی توجه بماند. معماری به مثابه دیدگاه یا خواستگاهی که در طول زمان دگرگونی و تحول یا فرود می پذیرد، ریشه در فرهنگ دارد که آن نیز هرگز شکلی ثابت را نمی پذیرد. بر این اساس چگونه معماری ای را خواستن و چگونه آن را آراستن، به عنوان دو لحظه جدا از یک پدیده واحدند . اولی به عنوان لحظه فرهنگی و دومی به عنوان لحظه تکنولوژیک ، بیانگر فرهنگ معماری، گروهها و جوامع به شمار میآیند.

پدیدههای معماری نه تنها در متن و زمینههای فرهنگی خودشان، بلکه به زمینههای تاریخی نیز تعمیم پیدا میکنند، بر این اساس اشکال معماری در هر دوره سبک مربوط به آن زمان را به وجود میآورند و فرمها برخاسته از مفاهیم محتوایی آن دوره می باشند. به بیان دیگر سبک فرم، شیوه تعامل بین مبانی نظری و محتوایی طرح وفضای معماری میباشد.

فرم معماری به عنوان بستری برای انتقال پیامهای فرهنگی مطرح است، در گذشته وقتی معماریای ساخته میشد، فرهنگ خود را به همراه می آورد، بنابراین بخشی از فرهنگ در معماری گذشته نهفته است. امروزه هم نمی توان فرهنگ و معماری را از هم جدا کرد زیرا پیام معماری توسط ناظر یا بیننده اثر شکل می گیرد. معماری یک هنرناب است و هنرهای انتزاعی به بیان خود می پردازند.

به عنوان مثال یک اثر معماری پس از زاده شدن به یک شیء معمارانه تبدیل میشود که طراح آن از صحنه خارج شده است و ناظر اثر با مفاهیم ذهنی و دیدگاه خود به آن اثر مینگرد و پیام مورد نظر خود را از آن دریافت میکند و شاید این پیام همان پیامی نباشد که هنگام زاده شدن اثر با آن همراه بوده است.

تلقی معمار از رابطه متقابل انسان و جهان منوط به تعریف او از نقطه اتصال توده و فضاست که فرم معماری از پیوند این دو عامل بوجود میآید. تا رابطه فلسفی این دو با هم روشن نشود فرم معماری مبهم خواهد ماند. به طور مثال هرم مصری بیان کاملی از فرمی است که از زمین سر بر می آورد و تجسم مطلقهای ازلی و ابدی است. در معماری چینی، نوع هماهنگی با طبیعت دیده می شود نه سلطه بر آن. تعقر بامها بیان فروتنی انسان و سازههای اوست که به سوی فضای کیهانی آغوش گشوده است.

در معماری اسلامی با کاربرد متفاوت دیگری از فرم و فضا مواجه می شویم. گنبدهای با شکوه گویی فضای داخلی را باز می تاباند که برای بیان خود تا حد امکان پوسته را به بیرون میراند تا فرم را ایجاد کند، این ویژگی با گنبد کلیساهای مسیحی در اروپای غربی که سازه و توده تلقی میشود در تضاد است. بنابراین در تمام فرهنگهای جهان فرم معماری بیان فلسفی نیروهای توده و فضا در یکدیگر است که به نوبه خود بازتاب رابطه انسان با طبیعت و رابطه او با جهان است. جانداری و وضوح در تحقق توده و فضا تعیین کننده میزان تعالی اثر معماری در هر دوره از تکامل فرهنگی است.

-2 طرح مساله

خصوصیات فرهنگی هر عصری را میتوان در معماری آن شناخت، زیرا وقتی معماری تحت تاثیر شرایط متفاوت یک دوره بوجود آید می تواند مستقل و زنده شناخته شود و صفاتی مخصوص را به خود بگیرد. وقتی اثرات بوجود آورنده یک اثر - معماری - از بین بروند آن معماری ممکن است به حیات خود ادامه دهد. حال اگر عوامل بوجود آورنده مطابق با خواستارهای فرهنگی باشد، آن معماری ریشهای عمیق میگیرد و اگر آن عوامل ناپایدار باشند معماری فاقد حیات میشود و عوامل جدید آن را از میان بر می دارند.

-3 ضرورت پژوهش

تحولات قرن حاضر موجب دگرگونی وتغییراتی در بین برخی جلوههای زندگی و فرهنگ جامعه شده است. حرکت و روند معماری سنتی باز ایستاده و از طرفی به علت سرعت وقوع تحولات فرصت تطابق با فرهنگ را پیدا نکرده است. در حالیکه تحولات در کشورهای اروپایی گام به گام صورت گرفته و آنها تا حد زیادی تغییرات را به راحتی جایگزین کردنده اند. به همین دلیل شناخت عوامل مهم و تاثیرات آنان بر یکدیگر برای دوباره جان گرفتن فرهنگ و معماری ضروری است. این امر جز باگذر از درون معماری گذشته محقق نمی شود.

-4 هدف پژوهش

هدف آشنایی با اثرات تفاوتهای فرهنگی جوامع بر سبکهای معماری مناطق و ارائه راهکار مناسب، جهت پیشبرد هرچه بهتر مسائل است

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید