بخشی از مقاله
چکیده
توانمندی مدیریت به عنوان یکی از اهرمهای قوی و محرکهای اصلی توسعه، موضوعی است که همواره مورد تاییدکارشناسان و مجریان بوده است.تقویت مدیریت مالی به عنوان یکی از مهمترین توانایی های مدیران سازمانها از ابزارهای کاربردی موثر در مسیر راهبری و مدیریت شرکتها و سازمانها و اجرای استراتژی های رشد و توسعه به شمار می رود. تمرکز مدیریت مالی استراتژیک برروی چگونگی مدیریت شرکت و اتخاذ استراتژی های مناسب هنگام رکود اقتصادی و ورود شرکت ها به مرحله اضطرار مالی و افزایش ریسک کل است .
مدیریت مالی استراتژیک نیز به مطالعه منابع و مصارف هرسازمانی میپردازدو تبیین درجه و میزان حضور مدیران در سازمان جهت تحقق اهداف فعالیتهای مربوط به چگونگی انجام هزینههای سازمان، روشهای جمعآوری درآمدها و چگونگی نحوه اداره وجوه و منابع مالی بر عهده ی اوست. بینش استراتژیک مالی در قالب عمل استراتژیک یعنی درک مخیلانه موقعیت مطلوب سازمان و داشتن تصویری از فردای روشن و مطلوب است.
این تفکر مدیران را در راهبرد سازمان بسوی موفقیت و سیاستگزاری های مالی بهتر هدایت میکند . تحقق ثبات و مقاصد بلندمدت سازمان، توازن تراز پرداختها و بررسی سرمایه و تبیین روشها واستراتژیکها در جهت جمع آوری ثروت برای سهامداران از اهداف مدیریت مالی استراتژیک میباشد که تحقق این اهداف سازمان را بسوی موفقیت مالی روز افزون سوق میدهد. روش پژوهش به صورت توصیفی و کتابخانه ای و با بررسی پژوهش های پیشین صورت گرفته است.
مقدمه
بدیهی است که در دنیای امروز موفقیت سازمانها از طریق فعالیتهای همزمان بدست می آید. کنترل بموقع موجودی انبار، تولید و خدمات پس از فروش، نوآوری محصولات،حسابداری و کنترل ریسکهای تجاری و غیره در مسیر استاندارد شدن پیش میروند.با وجود فعالیت همزمان بخشهای مختلف سازمان،در حوزه ی مدیریت مالی استراتژیک تلفیق استراتژیها و مسائل مالی بر موفقیت سازمان می افزاید.در این راستا استراتژیهای مالی در جهت دستیابی به استراتژی روشن برای هدایت تولیدات آتی،معیار مناسب برای ارزیابی عملکرد سازمان ارائه میدهد .مدیریت مالی به تخصیص منابع کمیاب در سازمان سرو کار دارد و استراتژیهایش را برای متمایز ساختن خود از رقیبان هدفمند میکند.
در مدیریت مالی استراتژیک مدیریت سه نوع استراتژی مد نظر خواهد بود: مدیریت استراتژی سرمایه گذاری، تامین مالی و درنهایت سود آوری و ترکیب بهینه ی این سه نوع استراتژی و مدیریت مطلوب آن، موفقیت مالی سازمان را در بر خواهد داشت. مدیر مالی شرکت به طور مداوم با تصمیماتی در این سه حوزه مواجه است و به دنبال دستیابی به ترکیبی از سیاستها و تصمیمگیریها به منظور هدایت صحیح موسسه در این سه حوزه است که نهایتا هدف ایجاد ارزش و حداکثرسازی ثروت را برآورده کند.
مبنای ایجاد ارزش که هدف نهایی فعالیت یک موسسهء اقتصادی و دانش مدیریت مالی است بر این اصل ساده قرار دارد: امیدواری به اینکه پولی که از شرکت یا موسسهء اقتصادی عایدتان خواهد شد بیش از پولی باشد که به آن وارد میکنید. بر این اساس مدیر مالی به دنبال آن است که با مدیریت کارآمد جریانات نقدی کوتاه و بلندمدت، وجوه نقد افزونتری ایجاد کند.
از اساسی ترین تصمیمات مدیران مالی سازمان چگونگی تامین مالی شرکت با کمترین هزینه میباشد و اهرم مالی در ساختار سرمایه شرکت نقش بسزایی دارد. بعد از ایجاد سرمایه برای سازمان که با هدف کم کردن هزینه سرمایه میباشد، ساختار سرمایه دنبال میشود، چگونگی سرمایه گذاری مطلوب از وظایف مدیران مالی استراتژیست سازمان میباشد که استراتژی مالی با تعیین و تکمیل خط مشی مالی را بر سازمان حاکم کنند. در نهایت بخش تقسیم سود مطرح است که سود انباشته ی مطرح بعنوان منبع تامین مالی میتواند بعنوان سهام یا بصورت نقدی تقسیم گردد.
مدیریت مالی استراتژیک مجموعه تصمیم ها و اقدامات مدیریتی است که عملکرد بلند مدت یک شرکت را تعیین می کند. مدیریت مالی استراتژیک عبارت است از بررسی محیطی، تدوین استراتژی، اجرای استراتژی ارزیابی و کنترل بنابراین مدیریت استراتژیک بر نظارت و ارزیابی بر فرصت ها و تهدیدهای خارجی در سایه توجه به نقاط قوت و ضعف یک شرکت تأکید دارد.
مقصود از تدوین استراتژی این است که مأموریت شرکت تعیین شود. شناسایی عواملی که در محیط خارجی، سازمان را تهدید می کنند یا فرصت هایی را به وجود می آورند. شناسایی نقاط قوت و ضعف داخلی سازمان، تعیین هدف های بلند مدت، در نظر گرفتن استراتژی های گوناگون و انتخاب استراتژی های خاص جهت ادامه فعالیت میباشد.در این مقاله سعی شده تا تاثیر مدیریت مالی استراتژیک بر سازمانها مورد بررسی قرار گیرد.
یافته ها
نتایج پژوهش نشان میدهد که پژوهش های مدیریت مالی دربازه زمانی مورد بررسی ، به طور کلی و در ژورنال های مختلف ، با توجه به گستردگی حوزه های مورد پژوهش در حسابداری و امور مالی ، سهم قابل توجهی از این پژوهشها در نشریات مختلف را به خود اختصاص داده است. دانشگاه ها و مراکز علمی ایالات متحده بیشترین سهم مشارکت در پژوهش های مدیریت مالی و سود را به خود اختصاص داده اند، در این میان سهم مراکز کشور های آسیای شرقی نیز قابل توجه است.
قبل از هر چیز مدیریت مالی استراتژیک یک وظیفه مدیریتی عالی است،چون موفقیت بطور کامل مربوط به آینده سازمان بوده و سعی در مشخص کردن راستا و جهت برای آن دارد، بدان جهت وظیفه اصلی مدیران است. در این پژوهش میخواهیم به این بیندیشیم که در افق زمانی مشخص سازمان چه خواهد شد و برای گرفتن این نتایج چه کارهایی را باید انجام داد. استراتژیهای مالی سازمان با دیگر استراتژی ها و موفقیت سازمان در سایه همسو شدن این استراتژی ها می باشد.
در مدیریت مالی استراتژیک مدیریت استراتژی سرمایه گذاری ،تامین مالی و درنهایت سودآوری و ترکیب بهینه این سه نوع استراتژی و مدیریت مطلوب آن، موفقیت مالی سازمان را در برخواهدداشت. مدیر مالی شرکت به طور مداوم با تصمیماتی در این سه حوزه مواجه است و به دنبال دستیابی به ترکیبی از سیاست ها و تصمیم گیری ها به منظور هدایت صحیح موسسه در این سه حوزه است که نهایتا هدف ایجاد ارزش و حداکثرسازی ثروت را برآورده کند.پژوهش خود را با طرح این این سوال شروع می کنیم، ما چگونه می توانیم در شرایط سخت امروز و با امکانات موجود از عملکرد مدیریتی مالی بالاتری نسبت به رقبا برخوردار باشیم؟
-1 استراتژی مالی
استراتژی مالی بعدی از استراتژی است که در حیطه مدیریت مالی قرار دارد و شامل تصمیم گیری در موردسرمایه گذاری ، تامین مالی کردن و سیاست تقسیم سود می شود.بدیهی است که در دنیای پرتحول و متغیر امروز، موفقیت سازمان ها و بنگاه های اقتصادی از طریق فعالیت های همزمان به دست می آید. کنترل به موقع و مناسب موجودی انبار و مواد اولیه، تولید و خدمات پس از فروش، فعالیت در سطح بین المللی، تحقیقات و نوآوری در محصولات، بازاریابی، حسابداری و کنترل ریسک های تجاری و مالی مرتبط با فعالیت های بنگاه و سایر فعالیت های مرتبط با بنگاه ها در حال استاندارد شدن است.
با وجود فعالیت های همزمان بخش های مختلف سازمان، هنوز دو فعالیت مهم و اساسی مالی و استراتژی در بیشتر بخش های سازمان، به صورت منفرد و جدای از هم شکل می گیرد .تصمیمات و فعالیت های مربوط به این دو حوزه توسط کارشناسان متفاوت از هم در گروه های کاری متفاوت ایجاد می شود که نتیجه آنمعمولاً پیگیری اهداف و استانداردهای متفاوت و حتی متضاد بوده است در بحث های جدید استراتژی و مالیه شرکت ها، مدیران و استراتژیست ها به دنبال تلفیق این دو حوزه اند تا با ایجاد استراتژی مالی و از طریق ایجاد ارتباط بین استراتژی های مهم سازمان و فعالیت های مالی در یک شرکت، به هدف اجرای تصمیم گیری های بهتر و مؤثرتر در سازمان نزدیک شوند .
نتایج قابل انتظار از این رویکرد عبارت است از:
➢ دستیابی به استراتژی ای که به صورت روشن تولیدات آتی را هدایت می کند؛
➢ تصمیمات مناسب تجاری که به صورت کاراتری منابع کمیاب را برای اجرای نوآوری های استراتژیک تخصیص می دهد؛
➢ ملاک و معیار مناسبی برای ارزیابی عملکرد سازمان ارائه می دهد.
با تخصیص منابع کمیاب در شرکت سروکار دارد، درحالی که » مالیه « ، به طور کلی با متمایز ساختن یک شرکت از رقیبان خود در یک صنعت در ارتباط است. » استراتژی « از دیدگاه مایکل پورتر، ماهیت رقابت در یک صنعت با پنج عامل اساسی محصولات جایگزین، خریداران - قدرت چانه زنی خریداران - ، فروشندگان - قدرت چانه زنی تأمین کنندگان - ، تازه واردان - تهدید رقبای بالقوه - و رقابت در صنعت در ارتباط است که برای هر نوع تحلیل در مورد رقبا ارزیابی و شناسایی فرایندهای چهاربخشی شامل اهداف آینده، استراتژی فعلی، پیش فرض ها و توانمندی ها لازم است. یک استراتژی مالی بیانگر چگونگی تأمین مالی و سرمایه گذاری منابع شرکت در راستای دستیابی به اهداف شرکت، یعنی افزایش ثروت سهامداران، است