بخشی از مقاله

چکیده

یکی از دیداري ترین و در عین حال زنده ترین نمونه هاي حیات فرهنگی یک جامعه، پوشاك و نوع لباس مردم آن جامعه است. نظر به قدمت و اصالت ایل بختیاري، تا حدودي به هنرهاي دستی آن ها از جمله گلیم، گبه، قالی لُري، و انواع دست بافته هاي کوچک تر، هم چون سفره آردي، وریس، نمکدان و اقسام دیگر، که با توجه به تعریف هنر از دید اساتید این حوزه در حیطه جغرافیایی »هنر هاي ایلی« و »هنرهاي روستایی« قرار می گیرد، پرداخته شده است؛ اما تا به حال تحقیق جامعی که اصل و ریشه لباس کنونی مردان بختیاري، چوقا، را مورد توجه قرار داده و خاستگاه و تبار لباس جدید را جستجو کند، به رشته تحریر در نیامده است؛ پس محقق بر آن شد، لباس مردان ایل بختیاري را مورد توجه قرار داده و »تبار« لباس جدید را جستجو کند. این تحقیق با سوال »تبارشناسی لباس چوقاي ایل بختیاري چگونه است؟«آغاز و با استفاده از شیوه توصیفی-تحلیلی به گردآوري مطالب پرداخته است. پیرامون مساله تاریخ و سنت تاریخ نگاري و علم تاریخ نگاري جدید و تبدیل مفاهیم به مصادیق ملموس در مورد چوقا بررسی شد و با استفاده از روش استقرا، در نهایت نتایج حاصل شد، و بدین ترتیب پاسخ به سوال تحقیق مبنی بر این که تبارشناسی چوقا چگونه است؟ داده شد؛ همچنین در فرضیات مطرح گردیده بود که نقش فرهنگ بختیاري در شکل گیري لباس چوقا چگونه است؟ با توجه به پاسخ قبلی، هر چند از دیدگاه تبارشناسی، نمی توان خاستگاه خاص و معینی براي چوقا در نظر گرفت، اما فرهنگ ایلیِ بختیاري در شکل گیري لباس چوقا بی تاثیر نبوده است، چنانکه شاید نقوش چوقا ملهم از طبیعت اطراف بختیاري بوده است. در پی پاسخ به سوال بازتاب قدرت خوانین بختیاري در به وجود آمدن لباس چوقا کدام است؟ این نتیجه حاصل شد که قدرت برتر خوانین، یکی از علل پیدایی چوقا در بین ایل بختیاري بوده است.

واژگان کلیدي: فرهنگ، ایل، بختیاري، تبارشناسی، چوقا

مقدمه

تاریخ کوچ نشینی ظاهرا به عصر حجر برمی گردد و زندگی چادر نشینان به منظور تهیه و تدارك علوفه براي دام هاي اهلی احتمالا مربوط به ده میلیون سال قبل از میلاد مسیح می باشد.انسان اولیه از ماهیت پدیده هاي طبیعی که بقاي او به آن ها وابسته بود شناختی نداشت. بنابراین آن ها را با نیروي فراطبیعی و جادویی مربوط می دانست، به آن ها ایمان آورد و برخی از آن ها را مورد پرستش قرار داد. این پرستش در قالب مراسم و آیین هاي ویژه اي به اجرا در می آمد. انسان صورتک بر چهره گذاشت و پوششی شبیه جانوران بر تن کرد تا از این راه بتواند روح آن ها را تسخیر کند، یا با آن ها ارتباط معنوي برقرار سازد و براي موفقیت در شکار یا پیروزي در جنگ، از آنان یاري طلبد.

همواره پوشاك و نگاره هاي به جامانده از تاریخ ،که تراوش شده از ذهن بشراند،با نام فرهنگ خودنمایی می کنند،فرهنگ هر جامعه ریشه در دل تاریخ و اتفاقات مهم آن داردیعنی براي کشف حقایق فرهنگی باید به جستجوي اصل و تبار بود، تا دلیل به جاي ماندن نماد هاي آن ناحیه بهتر درك شود. اقوام لر، از جمله اقوام چادرنشین هستند که مانند دیگر ایلات و طوایف ایران در گذشته به صورت یک واحد سیاسی- اجتماعی انسجام یافته در واحد هاي گسترده کوچ می کردند. از دوره قاجار به بعد به علل مختلفی همچون رواج مالکیت ارباب رعیتی، فرونشاندن آشوب و ناآرامی هاي ایلات و طوایف، اتخاذ سیاست تبدیل جامعه هاي کوچنده سنتی به یکجانشینی همسو با جامعه مدرن و غیره موجب شد به انحاء گوناگون دولت هاي مرکزي به انجام سیاست هایی مبتنی بر اسکان، تخت قاپو و سست کردن روابط قبیله اي- عشیره اي ایلات و طوایف اهتمام ورزند. آغا محمد خان قاجار، لرهاي زندیه را دشمن خود می دانست، از این رو آنها را به اجبار به نواحی مختلف مانند قم کوچاند. حکومت والیان لرستان به عنوان رقیب حکومت قاجارها به شمار می رفت.

در دوران پهلوي، رضا شاه، با ایجاد تفرقه در میان سران ایلات و عشایر لر یا قلع و قمع آنها و ملغی کردن مناصب رهبري مانند »ایلخانی« و »ایل بیگی«، مخصوصا در میان بختیاري ها، به تدریج زمینه یکجا نشینی و تخته قاپو شدن آن ها را فراهم کرد. بنابراین گروه ها و شاخه هاي کنونی لر بازمانده ي ایلات و طوایف بزرگ گذشته هستند؛ امروز این نظام قبیله اي از میان رفته است و یا به تدریج در حال اضمحلال و دگرگونی است. نکته دیگري که باید یادآور شد، این که ترکیب طوایف و تقسیم آنها به دو شاخه چهارلنگ و هفت لنگ همیشه یکنواخت نبوده است. چنان که برخی از طوایف در یک برهه جزو چهارلنگ و در زمان بعد جزو هفت لنگ به شمار می آمده اند. یکی از اشتراکات فرهنگی در مناطق عشایري خوزستان و بختیاري، لباس آن ها است. لباسی که ظاهرا با فرهنگ کوچ نشینی و به تبع آن چوپانی و گله داري بسیار عجین است؛ چرا که هم شیوه بافت ساده و آسانی دارد و هم لباسی است بی پیرایه و عاري از تزیینات و آرایه هاي تجملی شاهان و بزرگان.

بیان مساله

ایل بختیاري در منطقه وسیعی ازایران،دامنه هاي غربی زاگرس تا کناره هاي خلیج فارس، شامل سرزمین هاي بین کرمانشاه تا نواحی بوشهر،همچنین استان هاي مختلف چون ایلام، همدان، اراك، قزوین، فارس، هرمزگان،کرمان ونواحی خوار ورامین پراکنده اند. - امان اللهی بهاروند،. - 88:1374 سرزمین بختیاري از جانب شمال به نواحی فریدن - استان اصفهان - و همچنین بهبربرود که اکنون مرکز آن الیگودرز است، منتهی می شد. حد غربی آن آب سزار - رودخانه دز - بوده که مرز طبیعی بین لرستان و بختیاري به شمار می آید، حد جنوبی بختیاري از منطقه دزفول شروع و به صورت خطی از شمال غربی به جنوب شرقی کشیده می شد که به ترتیب از دزفول به شوشتر و از شوشتر به رامهرمز امتداد می یافت و بدینسان مناطق بین دزفول، شوشتر، هفتگُل و رامهرمز را در بر می گرفت و بالاخره از جنوب شرق به سرزمین کهگیلویه- بویراحمد، محدود می شد - امان،. - 87:1374

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید