بخشی از مقاله
تاريخ قوم بختياري
تاريخ بختياري به قرن چهاردهم ميلادي و دورهً زمامداري 200 ساله خوانين دورکي بر مي گردد. هيچ تاريخ نگار حيات اجتماعي اقوام ايراني نمي تواند اهميت ايل بختياري و انسجام و پيوستگي سياسي، اقتصادي و اجتماعي آنها را ناديده گيرد. ( به نقل از: خوانين و شاهان، فيلم مستند تحليلي دربارهً بختياريها، ساخته آر. گارت وايت ). آنچه در پي مي آيد بر گفته از کتاب " مورگان شوستر " است که از بختياريها به عنوان مردماني که براي احياء مشروطيت جنگيدند ياد مي کند: " .... سفارت روسيه دوباره مداخله کرد و با ارسال پيام تهديد آميزي به سپهدار، در واقع از او خواست که از پيشروي به طرف تهران خودداري کند. در 16 ژوئن ( 26 خرداد )، 8 هزار نفر از مردان مسلح بختياري روانه تهران شدند و پس از آن که با مشروطه خواهان در قزوين هماهنگ شدند، عليرغم تلاش هاي همه جانبهً سفراي روس و انگليس براي جلوگيري از عزيمت آنها به سوي تهران، عازم پايتخت شدند.
در دوم تيرماه قواي بختياري به قم در 120 کيلومتري جنوب تهران رسيدند. سردار اسعد، سرکرده ايل بختياري به تهديدات روسها و يا انگليسيها وقعي نگذاشت و ضمن اعلام اين که شاه بايد به خواسته هاي او رسيدگي کند به پيشروي خود ادامه داد. روسها براي ترساندن انقلابيون مشروطه خواه دستور سازماندهي قواي نظامي اضطراري خود مستقر در باکو را صادر کردند تا به منطقهً شمال ايران اعزام شوند. نيروهاي شاه در اين هنگام به 5000 نفر در پادگان سلطنت آباد و 1350 نفر در قشون قزاق محدود مي شد. 800 نفر از قزاقها تحت فرماندهي سرگرد لياخوف روسي در تهران مستقر بودند که از اين تعداد 500 نفر در شمال و 300 نفر در جنوب تهران مستقر بودند و خود را آماده مقابله با قواي بختياري مي کردند. روز 13 تير قواي دولتي مستقر در کرج تا شاه آباد در 16 کيلومتري تهران عقب نشيني کردند و روز بعد درگيري نسبتاً شديدي بين آنها و مليون در گرفت.
قزاقهاي ايراني به فرماندهي سروان زاپولسکي به همراه درجه داران روسي به مصاف مشروطه خواهان رفتند و يک افسر ايراني خود را از دست دادند، و سه نفر ديگر کشته و 3 نفر زخمي شدند. مشروطه طلبان نيز 13 نفر تلفات دادند. روسيه در اين زمان قواي خود را از باکو به طرف ايران گسيل کرده بود. در روز 17 تير، سه هزار نفر از آنها وارد خاک ايران شده بودند و در 30 تيرماه به قزوين رسيدند و به رهبران مشروطه خواه هشدار دادند در صورت ادامهً پيشروي به سوي تهران با نيروهاي خارجي متشکل از روسها و انگليسيها روبرو خواهند شد. تلاشهاي ديگري هم براي ايجاد ترس و ارعاب در ميان مليون صورت گرفت که به هيچ وجه کارساز نيفتاد.
در روز 19 تير نزاعي بين قشون قزاق و مردان مسلح بختياري در منطقه "بادامک" در 30 کيلومتري تهران رخ داد که چندان مهم و سرنوشت ساز نبود ولي بدنبال تداوم همين درگيري در روز 22 تير ( 13 جولاي ) بخشي از نيروهاي ملي توانستند با اغفال قشون قزاق و نيروهاي مسلح دولتي از خط دفاعي آنها بگذرند و در ساعت 6:30 صبح وارد پايتخت شوند. مليون از نظر فرماندهي اين عمليات خود را مديون "اپريم خان" ارمني ميدانستند. در تمام روز درگيريهاي خياباني در تهران ادامه يافت. مردم با روي باز به استقبال قواي مليون رفتند و روز 22 تير را به عنوان روز رهايي خود جشن گرفتند. فرداي آن روز سرگرد لياخوف، فرمانده قشون قزاقها که نيروهايش در پادگان محاصره شده بودند طي پيامي به سپهدار، فرمانده قواي مليون، شروط تسليم قواي خود را اعلام کرد. مليون در اين مدت با نهايت خويشتن داري با نيروهاي تحت محاصره عمل کردند.
در روز 24 تير، کل پايتخت به استثناي منطقهً مرکزي شهر در تصرف کامل مشروطه خواهان قرار گرفت. روز 25 تير که فرا رسيد محمد علي شاه با شمار انبوهي از محافظان و سربازان و خدمه خود به سفارت روسيه واقع در زرگنده پناهنده شد و از سلطنت کناره گيري کرد. شاه پيشتر موافقت وزير مختار روسيه را در اين زمينه جلب کرده بود. به محض اينکه محمدعلي شاه در سفارت روسيه جاي داده شد پرچم هاي انگليس و روسيه به صورت همزمان بر فراز ساختمان برافراشته شد. در همين حال، سرگرد لياخوف، پس از تسليم شدن خود و سربازانش پذيرفت از آن پس تحت فرماندهي قواي مشروطه خواهان وزارت جنگ دولت انقلابي عمل کند. در ساعات پاياني شب در کاخ بهارستان جلسه اي تشکيل شد و محمدعلي شاه به طور رسمي از سلطنت خلع و احمدميرزا، فرزند 12 ساله اش به جاي وي بر تخت نشست و مقرر شد عضدالملک، بزرگ خاندان قاجار، مدتي نيابت سلطنت را عهده دار شود. بنابراين در 25 تير سال 1288، گويي حلقهً مفقوده در ايجاد نظام مشروطه در ايران پيدا شد و نيروهاي مردمي با شجاعت و ميهن پرستي و دلاوري توانستند در کوتاه مدت حکومتي را بر سر کار آورند که نماينده و معرف آنها باشد.
در ريشه يابي پيشينهً بختياريها و مردمان ساکن زاگرس مرکزي با مشکلا تي چون نبود منابع نوشتاري کافي مواجه مي شويم که امکان فهم و دريافت ما را از آنچه در يک هزار سال در اين منطقهً مرتفع گشته کم مي کند. بنابراين مجبور شده ايم براي پي بردن به هويت بختياريها، و اين که کجا و به چه شيوه اي زندگي مي کنند و اصالتاً از کجا آمده اند به منابع و مراجع مختلف رجوع کنيم. در چنين پژوهشي به علوم و دانش هايي چون زبان شناسي، باستان شناسي، اساطير و ساير ساخه هاي دانش و معرفت انسان نيازمنديم تا به کمک آنها کليد فهم تاريخ ايل بختياري را بدست آوريم. در کتب و اسناد تاريخ باستان، به جز مواردي زودگذر، اشارات چنداني به ايل بختياري نشده است. از قرن هيجدهم ميلادي و به طور مشخص تر قرن نوزدهم به بعد است که در سفرنامه هاي اروپائيان و خاطرات ماًموران دولتي اعزامي به مناطق بختياري نشين اطلاعاتي دربارهً آنها منتشر شد که تا حدودي فقر علمي و اطلاعاتي ما را نسبت به ايل بختياري ،هر چند با مايه هايي از احساسات و رمانيسم، از بين برد.
"بختيار" در واژه به معناي کسي است که بخت و اقبال با او يار و همراه شده است. اين واژه در دوران صفويه ( 880 - 1101 خورشيدي) به کساني اطلا ق مي شد که از مرتعي به مرتع ديگر کوچ مي کردند. اين احتمال هم ممکن است صادق باشد که در آن هنگام به رهبر يا سرکرده اي که او را " بخت يار" مي دانستند اطلا ق شده باشد و به تدريج افراد گروه يا دسته ي او را "بختياري" خوانده باشند. در مورد اصل و نصب بختياري ها از سوريه و شامات وارد ايران شده اند. اين نظريه با اشاراتي که در کتاب " تاريخ گزيده" به آن شده تا حدي اعتبار تاريخي دارد. ازدواج هاي بين قومي ترکان و ترکاني که از سوريه و شامات آمده بودند تا در اين منطقه ساکن شوند صورت گرفته است ولي ايلات " لر" ريشه و منشاء خود را در دوره هاي باستاني مي جويند. طبق افسانه ديگر بختياريها از تبار کساني هستند که در زمان ضحاک از ترس اين که کشته شوند و مغز سرشان به مارهايي که بر دوش او روييده بودند داده شود، به اين منطقه مهاجرت کردند. سرگذشت ضحاک و کاوه و باقي قضايا در شاهنامه فردوسي آورده شده است.
کشفيات عصر آهن گروه گورستان گندمکار
در سال 1357 خورشيدي در يک پاسگاه ژاندارمري در شهر کرد، مجموعه اي از اشياء يافتند که بر اساس گزارش ماًموران ژاندارمري به تازگي در يک قبر در منطقهً گندمکار يافت شده بود. به من اجازه دادند از اين اشياء عکسبرداري کنم و تصوير آنها را بکشم. متاًسفانه نتوانستم مهري را که دسته آن به صورت سر آهو يا بز درست شده بود از نزديک ببينم و خيلي گذرا و کوتاه مدت آن را ديدم. اشياء مکشوفه در اين منطقه با آثار کشف شده در گورستان هاي لرستان شباهت بسيار زيادي دارد. اين اشياء بيشتر در منطقهً پيشکوه يافت شده اند و کمتر در منطقهً بختياري نشين استان لرستان کشف شده اند.
يکي ديگر از اشياء کشف شده در منطقه گندمکار
اين ظرف کوچک يکي از اشياء کشف شده در حومه منطقهً گندمکار است و ارزش باستان شناختي فراواني دارد
<>
مجموعه اي ديگر از اشياء کوچک منطقه گندمکار شامل قسمتي از يک کاسه برنجي و النگويي که بر پا مي بستند. اشياء کشف شده ديگري که در تصوير نيامده اند عبارتند از: ظروف نقره اي و برنزي، مهره هاي نقره اي ،شمشيرهاي آهني و تيرهاي سردار مخصوص تير و کمان
کشفيات منطقهً شارک
مقياس ارتفاعات و فواصل به متر محاسبه شده است
منطقه شارک از شمال شرقي
در اين منطقه کوچک که در وسط جلگه شهر کرد قرار دارد اشياء زيادي مربوط به نواحي سفلي بين النهرين ( مثل کاسه هاي لبه پهن، ظروفي شبيه به سيني و ظرف هاي پايه دار) و همچنين متعلق به دوران سيامک سوم در فلات مرکزي ايران کشف شده است. به نظر مي رسد اين دو گروه از اشياء از مناطق ديگر وارد منطقهً بختياري شده اند. اين اشياء همچنين نمايانگر تلاش اقوام ديگر براي سلطه بر مسير اصلي فلات مرکزي خوزستان هستند.
کشفياتي از اواخر دوران سيالک
ويژگيهاي فرهنگي
مجموعه ايل بختياري همراه با سنن و شيوههاي خاص زندگي، به تنهايي يكي از جاذبههاي بينظير و چشم گير اين منطقه است. زندگي ايلي با الگوي سكونت و آداب و رسوم ويژه، مورد علاقه سياحان و ديدار كنندگان داخلي و خارجي است. اين جاذبه علاوه بر آنكه ديدار كنندگان عادي را به سوي خود جلب ميكند، ميتواند مورد توجه دانشجويان و دانش پژوهان علوم اجتماعي و انساني قرار گيرد.
يكي از ديدنيهاي جالب توجه استان چهارمحال و بختياري كوچ ايل بختياري است. اگر چه در دهههاي آغازين قرن حاضر گروههاي كثير ايل بختياري نيز همانند ساير ايلات و عشاير ايران ” تخته قاپو“ ( يكجانشين) شدند، اما هنوز هم بخشي از ايل، كوچ رو و متحرك است. كوچ روهاي بختياري، زمستان را دشتهاي شرق خوزستان و تابستان را در بخشهاي غربي منطقه چهارمحال و بختياري به سر ميبرند. آنها هر ساله از اواخر ارديبهشتماه از پنج مسير مختلف همراه با مبارزهاي خستگي ناپذير با سختيهاي طبيعت، ضمن عبور از رودخانهها، درهها و پشت سر گذاشتن بلنديهاي زرد كوه در مناطق معيني از دامنههاي زاگرس پراكنده ميشوند و قريب سه ماه در اين منطقه ميمانند و با چراي دامها در مراتع سرسبز به رمهداري مشغول ميشوند. نحوه معيشت و زيست، الگوي سكونت و باورها، سنتها و آداب و رسوم از جمله جاذبههاي ديدني اين شيوه زندگي است.
زبان مردم بختیاری
در اينجا نمونه هاي از مکالمات اختصاري را مشاهده مي کنيد که در بختياري صحبت مي شود
اعیاد ملی ومذهبی
بختياريها براي اعياد ملي و مذهبي به ويژه عيد نوروز و مراسم سيزده بدر و بزرگداشت تولد ائمه اطهار و حضرت پيغمبر (ص) اهميت خاصي قائلند. محل چادرهاي خود را تغيير ميدهند و در محلي سبز و خرم كه داراي آب كافي باشد، مستقر ميشوند. شب عيد در چادرهاي خود ميمانند، ولي روز اول عيد با لباسهاي مخصوص خود، كلاههاي لري را كج به سر گذاشته و به ديد و بازديد ميپردازند. بختياريها معتقدند لباس سياه عزا را حتماً بايد تا قبل از نوروز از تن در آورد، زيرا در غير اينصورت باروري و نعمت از طايفه رخت بر خواهد بست.
موسیقی بومی
موسيقي و شهر در ايل بختياري پيوند جاودانهاي با زندگي ايلي يافته است. مقامهاي موسيقي ايل بختياري به نام ر(بيت معروف) هستند. از مشهورترين آنها به مقام گلهداري، برزگري، ابولقاسمخان و مقام شيرعليمردون كه تعداد آنها حدود 20 تا 25 مقام است ميتوان اشاره نمود.
هر طايفه و تيره نوازندگان محلي ويژهاي دارد كه به آنها توشمال ميگويند. توشمالها داراي طايفه و محل زندگي جداگانهاي هستند، مخارج ساليانه خود را با شركت در مراسم عروسي، عزاداري و جشنهاي ديگر به دست ميآورند و به كار زراعت و دامداري نيز ميپردازند. ر
توشمالها مردمي عاشق پيشه و شاعر مسلك هستند كه بيشتر وقت زندگي روزانه خود را صرف ساختن ابيات، لطيفهها، ضربالمثلها و متلها ميكنند. آنان در به وجود آوردن آثار و ادبيات عاميانه سرزمين بختياري سهم بسزايي دارند. آلات موسيقي بختياريها، ساده، محدود و عمدتاُ شامل: كرنا، ساز و دهل است. آوازهاي محلي روستاهاي چهارمحال و بختياري با لحجههاي مخصوص به خودشان به خصوص در هنگام عروسي و شادي واقعاً جالب توجه است. ر
موسيقي بختياري يکي از حوزه هاي گسترده موسيقي مقامي ايران است. نام مقام ها بيانگر نسبت هر نغمه با موضوع و سرگذشت ابداع آنهاست و اين بدان معناست که هر مقام اصيل موسيقي بختياري در نسبت با مراسم، آئين ها و يا سنت هاي ايل بختياري تکوين يافته است. اما مرور زمان و وسعت ارتباطات، مخصوصا در حوزه شنيداري با گرايش هاي انتزاعي، تجريدي و گاه التقاطي سبب شده است تا نغمه هاي ناب اين موسيقي از دسترس دور بماند و يا کم فروغ گردد. نغمه هاي ديگر موسيقي بختياري که بعد از موسيقي کهن اين قوم شکل گرفته اند، عمدتاً تصانيفي است که بر اساس لحن کلي موسيقي بختياري و بعضاً متاثر از يکي از مقام هاي اصلي يا نغمه هاي وابسته به آنها ساخته و اجرا مي شوند.
1- مقام گاه گريو
اصطلاح "گاه گريو" به معني وقت و هنگام مويه است. به آن "گوگريو" هم گفته مي شود که به معني امر به مويه گري است. مويه گري به معني ميتولوژيک در موسيقي عزاي بختياري در عصر حاضر هم وجود دارد؛ اگر چه علت ظهور آن ديگر، به جا آوردن آيين ها مطابق با اجزاي نهاده شده نيست، اما لااقل صورت کلي آن قابل دريافت است و مقام "گاه گريو" بستر ظهور اين جنس از موسيقي مويه گرانه است.