بخشی از مقاله

چکیده

ریشه تاریخی تقابل کار و فراغت به یونان باستان و نظریات ارسطو بازمیگردد، که در آن کار بدنی در مقابل کار هنری و فکری تعریف شده بود و بر اساس آن شهروند از غیرشهروند جدا میشد. اما به نظر میرسد که تقسیمبندی فراگیر زندگی هرروزه مردم به دو بازهعمدتاً متعارض کار و فراغت به دوران مدرن اختصاص دارد و مهمترین نمود آن منشور آتن و تفکیک قلمروی شهر به محدودههای سکونت - یا ضرورت - ، فراغت، کار است. در این میان از مهمترین ناقدان این تقسیمبندی، پژوهشگران حوزه جنسیت هستند و استدلال میکنند که در جامعهمدرنِ سرمایهداری کار زنان خانهدار تولیدی تلقی نمیشود، و در نتیجه به رسمیت نشناختن این کار سبب میشود که فراغت زنان نیز نادیده گرفته شود.

بر این اساس برخی به اقداماتی درباره کار و فراغت زنانه در محلات شهرهای مدرن دست زدهاند. هدف مقاله حاضر آن است که علاوه بر بررسی نظریات موجود، با مروری بر تجربههای توسعه محلی برای زنان، به مطالعهای تطبیقی میان دو تجربه داخلی و خارجی شکل دهد. بدین منظور دو نهاد »شبکه بینالمللی مادر« که ریشه اروپایی دارد و »انجمن زنان محله سیزده آبان« در تهران به عنوان تجربههای موفق انتخاب شدند. شناخت اولیه از این دو تجربه نشان میدهد که در نسبت با مفاهیم کار و فراغت رویکرد متفاوتی برای توانمندسازی زنان دنبال شده است؛ در واقع هدف این پژوهش فهم آن است که چرا در توانمندسازی زنان، تجربه اروپایی مورد مطالعه بر فراغت زنانه و تجربه ایران بر اشتغالزایی برای زنان تأکید داشته است.

نتایج این پژوهش حاکی از آن است که فراغت و کار در هر دوی این تجربهها به مثابه یک طیف در نظر گرفته شده، و برحسب مسائل واقعی موجود اقدامات به یک سوی این طیف میل میکنند؛ اما هیچگاه تمایز قطعی میان مقولههای کار و فراغت وجود نداشته و این دو مقوله یکدیگر را بازتولید میکنند. همچنین از مهمترین علت شناسایی شده برای موفقیت این دو تجربه توجه به دغدغههای زنانه در قلمروی خصوصی خانه است. رویکرد این پژوهش کیفی و روش آن مطالعه تطبیقی بوده و گردآوری اطلاعات در آن با مطالعه اسناد موجود صورت گرفته است.

مقدمه

تقابل کار و فراغت پیشینهای به قدمت تاریخ شهرنشینی دارد. در یونان باستان کار بدنی - همچون کشاورزی و کارگری - بر عهده مردمانی بود که شهروند محسوب نمیشدند و کار هنری و فکری، در فراغت، در انحصار شهروندانی که در اداره شهرشان مشارکت میورزیدند . - Clayton, 2016 - اما تقسیم شدن زندگی هرروزه مردمان عادی به دو بازه متعارض کار و فراغت، به نحوی "فراگیر"، ریشه در بازتعریف و محوریت یافتن مفهوم کار پس از انقلاب صنعتی دارد. در جامعه صنعتی اوقات زندگی انسان در طول روز، هفته، ماه، سال و حتی عمر به اوقات کاری و غیرکاری تقسیم شد و پس از مدتی با افزایش استانداردهای زندگی عمومی، مقوله تفریح و فراغت به نحوی ایجابی به زندگی کارگران صنعتی ورود پیدا کرد - King, 2005: 109 - ؛ این تقسیمبندی زمانی و فعالیتی در فضای شهر زمینهساز پیشنهاد تفکیک محدوده شهر به عرصههای کار و سکونت و فراغت شد، چنان که در منشور آتن با چنین تقسیمبندی کارکردیای مواجه هستیم.

در مجموع جدایی مقوله کار از متن سکونت و به دنبال آن پیدایش فعالیتی مجزا به نام فراغت، خود نمودی است از تکه تکه شدن زندگی روزمره انسان در جامعه مدرن که تاکنون بسیار مورد بحث و نقد قرار گرفته است2؛ من جمله از سوی هایدگر که با ریشهشناسی واژه سکونت، این مفهوم، یعنی سکونت را مجموعه فعالیتهای انسانی اعم از کار، فراغت، سفر و ... تعریف میکند. در واقع تحلیل هایدگر درباره مفهوم سکونت را میتوان نوعی نقد بر جدایی کارکردی در شهر دانست. او در سخنرانی خود با عنوان »ساختن، سکونت و اندیشیدن« میگوید: »وقتی از سکونت حرف میزنیم معمولا تصور میکنیم فعالیتی است که انسان در کنار سایر فعالیتهایش انجام می دهد. ما اینجا کار میکنیم و آنجا سکونت میکنیم.

ما به طور محض سکونت نمیکنیم- که نوعی رکود و عدم فعالیت محسوب میشود- ما به حرفهای میپردازیم، کسب و کار می کنیم، سفر میکنیم و در راه سرپناهی مییابیم. اکنون اینجا و اکنون آنجا. - Heidegger, 1971, 349 - « به بیان دیگر، هایدگر قلمروی سکونت انسان را به هیچ ساختمانی در شهر، من جمله مسکن، محدود نمی داند و کلیه فعالیتهای انسانی، من جمله کار و فراغت را، ذیل کلیتی به نام «سکونت» پیوسته و درهمتنیده معرفی میکند.

در مورد موضوع جدایی کار و فراغت از متن سکونت انسانی، نقدهای مشابه دیگری نیز وجود دارد، همچون نظریات هانری لوفور درباره مفهوم روزمرگی و رابطه آن با شکل گیری شهرهای خوابگاهی که در ادامه به آن اشاره میشود؛ اما در میان منتقدان، پژوهشگران حوزه جنسیت و فمینیستها از دیدگاهی متفاوت این مفاهیم را مورد نقد قرار دادهاند. آنها دیدگاه مسلط جامعه درباره مفاهیم کار و فراغت را زمینهساز محرومیت زنان از هردوی این مقولات دانستهاند.

زیرا اولا چنین ادراکی فراغت زنان خانهدار را به سبب ماهیت کارشان در نظر نمی گیرد، این در حالی است خانهداری کاری است تمام وقت و زنان خانهدار به سبب مرزهایی مبهمی که میان وجوه مختلف زندگیشان وجود دارد، ضرورتا نسبت به شاغلان وقتی بیشتر برای فراغت ندارند - Deem, 1986: 282 - ، دوما چنین ادراکی از کار خانهداری موجب میشود که زنان شاغلی که ازدواج کردهاند، در مدیریت زمان کاری و زمانی که باید به خانواده اختصاص دهند دچار مشکلات جدی شوند . - Lewis and Weigert, 1981: 446 - به بیان دیگر چنین نگاهی به مقوله کار و فراغت در جامعه مدرن، نظامی از نابرابری جنسیتی را بازتولید می کند.

چنین نقطه نظری موضوع مقاله پیش رو است و قصد بر آن است که با اتکا به دو گانه مفهومی کار-فراغت در زندگی زنانه، مقوله توسعه محلی مورد بحث قرار گیرد. در تجربههای توسعه محلی داخلی و جهانی، الگوهای زیادی وجود دارد که به چارهاندیشی برای از میان برداشتن نابرابری جنسیتی دست زدهاند؛ و عمده راهکارهای ارائه شده در این تجربهها ذیل عنوان توانمندسازی زنان ارائه شده است. در میان تجارب موفق موجود ، نگارنده با در نظر داشتن رابطه مفاهیم کار و فراغت زنانه، به مطالعه تطبیقی دو تجربه موفق در ایران و اروپا، یعنی انجمن زنان محله سیزده آبان و شبکه بینالمللی مادر، دست زده است. انگیزه این مطالعه تفاوتی است که این دو تجربه به مفاهیم کار و فراغت 2رابطه کار و فراغت خود نیز مورد نظریه پردازی قرار گرفته و الگوهایی برای آن بازشناسی شده است.

استانلی پارکر - Stanely Parker - از پژوهشگرانی است درک انواع فعالیتهای فراغتی بر مبنای ساختار مشاغل توضیح داده است. وی در این باره سه الگوی غلبه، تضاد و خنثی را معرفی میکند که به ترتیب معرف غلبه علایق کاری بر فراغت، تقابل فعالیت فراغتی با فعالیتهای کاری و استقلال فراغت از فعالیت است. نظریه استانلی پارکر درباره رابطه کار و فراغت از سوی فمینیستها نقد شده است، به این دلیل که فهم مفهوم فراغت را تنها در ارتباط با فعالیتهای کاری جامعه صنعتی میسر میکند؛ از این رو فراغت زنان خانه دار در این نظریه جایی ندارد.
 
داشتهاند. به بیان دیگر نگارنده قصد دارد به این پرسش پاسخ دهد که علت تفاوت رویکرد این تجربهها در مورد رابطه مفاهیم کار و فراغت چیست؛ به عبارت دیگر چرا در تجربه انجمن زنان محله سیزده آبان بر اشتغالزایی و در تجربه شبکه بینالمللی مادر بر فراغتزایی، به عنوان محور اصلی توانمندسازی زنان خانهدار، تاکید شده است؟ و این که آیا میتوان وجوه همگرا و قواعد مشترکی را میان رویکرد این دو نهاد در توانمندسازی زنان یافت؟

ادبیات تحقیق

تقابل میان مفاهیم کار و فراغت، در واژه نامهها نیز خود را نشان میدهد. فراغت در لغتنامه دهخدا فرصت، مهلت و ضدگرفتاری از کار و شغل معنا شده و تعریف معادل انگلیسی آن leisure در فرهنگ وبستر زمانی است که کار نمیکنیم. این در حالی است که پیش از دوران مدرن و به ویژه پیش از صنعتیشدنِ مقوله کار، در عمده جوامع، الگوی زندگی مردمان متکی بر آمیختگی کار و فراغت بود . - Rojek, 1999: 183 - از این رو برخی نظریهپردازان اجتماعی، که زندگی روزمره انسان مدرن را موضوع کار خود قرار دادهاند، با اشاره به این آمیختگی پیشامدرنی به جدایی و تقابل میان کار و فراغت تاخته و آن را سرمنشأ روزمرگی برشمردهاند. ایوان ایلیچ3 که از منظر نقدِ" آموزش و نهاد مدرسه در جامعه مدرن" به مقوله تقابل کار و فراغت و نیز جدایی آموزش از این دو نگاه می کند، در کتاب »مدرسه زدایی از جامعه« مینویسد: در روستاهای قرون وسطی زبان، معماری، کار، دین و آداب خانوادگیدائماً با هم پیوند داشتند ومتقابلاً همدیگر را توجیه و تقویت می کردند.

رشد یکی از عوامل فوق ایجاب می کرد عوامل دیگر نیز رشد و توسعه یابند ... از نظر صرف وقت، آموزش با اوقات فراغت یا ساعات کار به رقابت نمیپرداخت. بدون اینکه این سه از هم تفکیک شده باشند ... کار و فراغت تمام فراشد طول حیات را دربرمی گرفت - ایلیچ، . - 63 :1389 هانری لوفبور4 از دیدگاهی مارکسیستی و با نگاهی به زندگی کارگران به مقوله کار و فراغت پرداخته و جدایی میان این دو در زندگی هرروزه آنها را دلیل جدا شدن فعالیتهای متعالی از متن زندگی انسانی و تبدیل شدن زندگی روزمره به بستر امورپیشِپا افتاده میداند؛ با تکیه بر همین دیدگاه، او شهرسازی را ابزار دستکاری در زندگی روزمره انسان تلقی می کند، دست پنهانی که با مداخله در فضا و زمان در کیفیت زندگی انسانی و فعالیتهای وی نقش دارد .

- Aquist,2001 - وی در این باره مینویسد: »دولت، شهرهای جدیدی ساخته که ویژگی اصلی آنها بلافاصله قابل درک است. آنها خوابگاه عمومیای هستند که کارگران و کارکنانی که از مرکز شهر اخراج شدهاند، در آن تجدید نیرو کنند. - Lefebvre, 1971: 151 - « آنتونی گیدنز5 در این بارهمشخصاً پیکره شهر مدرن را مورد توجه خویش قرار میدهد؛ او در این باره چنین مینویسد ...» در سراسر تاریخ بشر آدمیان در سکونتگاههایی زیستهاند کهنسبتاً از نزدیک با یکدیگر ارتباط داشتهاند.

چه در محیط کار چه در ایام فراغت یا در خانواده، فرد انسانیمعمولاً در مجموعهای از محیطهای کمابیش مشابه زندگی کرده است. این پدیدهای است که در بیشتر فرهنگهای ماقبل مدرن با تفوق و رواج جامعه محلی استحکام بیشتری یافته است. سکونتگاههای زندگی اجتماعی در عصر جدید، هم از تنوع بیشتری برخوردارند و هم قطعه قطعه شدهاند« - گیدنز، . - 122-123 :1392 در مجموع هر سه این نظریهپردازان در خلال نوشتههایشان سعی بر خاطرنشان کردن این موضوع دارند که در دوره پیشامدرن، اجتماعاتی محلی وجود داشت که در آن کار و فراغت، ذیل عرصه سکونت، در هم آمیخته بودند و زندگی هرروزه افراد این

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید