بخشی از مقاله
چکیده:
انتخاب روش ها و رویکردهاي مواجهه با موضوع توسعه محلات به خصوص بافت هاي تاریخی و فرسوده نیازمندتوجه به نیاز هاي محیطی و دلالت هاي زمینه اي و فرهنگی حاکم بر ساختارهاي سازنده و ساختارهاي فعلی حاکم بر مناطق شهري مورد مداخله است. در واقع شناسایی ساختارهاي سازنده فضاهاي شهري و فرهنگ هاي قومی و زیستی حاکم بر آن ها در زمان شکل گیري رهیافتی براي درك معانی حاکم بر این محلات و تعلقات حسی و منظر اجتماعی متصور از آنها می باشد، و البته تغییر این ساختارها و تفوق ساختارهاي جدید در مداخلات شهري از دلایل اصلی به حاشیه رفتن این مناطق در نظام ساختاري و عملکردي توسعه شهرها و هر چه کم رنگ شدن معانی فضایی در فرهنگ اجتماعی ساکنان قدیم و جدید آنها ، و متاثر از آن فرسودگی اجتماعی و کالبدي این مناطق می باشد.
به علاوه باید توجه داشت که در یک قرن اخیر سرعت تغییر و تحولات فرهنگی همانند ساختارها ي کالبدي و اجتم اعی افزایش چشمگیري داشته است و همین امر باعث عدم همخوانی سرعت تحولات با ظرفیت پدیده ها گشته است . بر همین اساس به منظور پیش برد رویکردي ساختاري و فرهنگی ، لزوم نگرش یه شهر و محلات آن به عنوان یک پدیده زنده و پویا – از نظر فرهنگی و انسانشناختی- و در عین حال یک ساختار جامع کالبدي و اجتماعی داراي اهمیت ویژه اي است. مقاله حاضر بر آن است تا به بررسی ساختارهاي سازنده سه محله عودلاجان، خانی آباد و شوش در روند شکلگیري و توسعه شهر تهران پرداخته و پیشنهاد رویکردي مبتنی بر باززنده سازي ساختارهاي قدیم در تلفیق با ساختارهاي جدید را در یک بستر فرهنگی تکثرگرا ارائه می دهد.
مقدمه:
ساختار تاریخی و سنتی شهرهاي ایران به خصوص در دوران اسلامی علاوه بر ویژگی ها و عناصر سازنده ویژه خود، به دلیل هم زمانی روند توسعه کالبدي با تحولات اجتماعی، اقتصادي و فرهنگیش تا زمان معاصر، واجد پویایی و سرزندگی ویژه اي به خصوص در محلات ،که داراي ریشه هاي قومی و مذهبی قدرتمند و تعیین کننده بوده اند و توسعه اي هم راستا، هم زمان و متعادل با پتانسیل ها و نیازهاي ساکنان و دولت ها داشته است.
با این که همواره تغییر در مراکز قدرت و حوادث و بلایا، و متعاقب آن مهاجرت ها و منابع و قدرت هاي وارد بر شهرها، موجودیت و رونق آن ها را تهدید یا تشویق می کرده است، اما پایداري ساختارها و تبعیت روند شکل گیري محلات و عناصر تشکیل دهنده شهر از فرهنگی مکانی- زمانی، متعلق به ساکنان شهر ، و البته در ارتباط با قومیت ها، فرقه ها و روستاهاي مرتبط با آن، و سرعت متعادل و متناسب تحولات با روند تغییرات – چه کالبدي و چه اقتصادي و چه اجتماعی و فرهنگی- سبب پدید آمدن توسعه اي پایدار در سطح محلات و نهایتا شهرها و البته با توجه به مقیاس و جایگاه شهر در نظام اداري حاکم می گشت.
در تظام سنتی شهرهاي ایران، نحوه شکل گیري و مکان یابی عناصر و بخش هاي مهم شهر و رابطه آن ها با یکدیگر تحت تاثیر عوامل متعددي مانند عوامل طبیعی ، عوامل اقتصادي – اجتماعی، عوامل اداري-نظامی و همچنین خصوصیات و نیازهاي فضایی و رابطه آن ها با سایر فعالیت ها قرار داشته است. ساخت هر شهر از یک سو نمایانگر هماهنگی فضاي کالبدي شهر با شرایط و عوامل مزبور و از سوي دیگر گویاي چگونگی جریان فعالیت هاي اصلی شهر است.
- سلطانزاده، - 253 : 1390 اما در روند تحولات دوران صنعتی و مدرن و اثرات منعکس شده آن در معماري و شهرسازي ایران و به خصوص شهر تهران که به عنوان پایتخت معاصر ایران در خلال فرآیند هاي شتابان قرن حاضر، مراحل توسعه و بلوغ خود را نیز سپري می نمود، سرعت تغییرات به مراتب بیشتر از سرعت انطباق فرهنگی و اجتماعی ساکنان شهر بوده و ساختارها به سرعت در حال تکامل و تغییر و ارجاع به دلالت ها و معانی جدید بوده اند.
همین مطلب سبب تغییر چهره و فرهنگ ساکنان و تولید معانی و ارزش هاي جدید براي پهنه هایی بود که زمانی هویت فرهنگی شهر را تعریف می کردند. در این روند، شکل گیري محله هایی نو، توسط م ردم جذب شده به پایتخت و البته مبتنی بر عوامل فرهنگی و مکانی مبدا آن ها، الزامات زیستی و اقتصادي ساخت، رنگ و بوي تازه اي به خود گرفته و کم کم در طی مراحلی این مناطق حاشیه اي که بخشی از نظام سنتی شهرهاي ایران بوده اند، جزئی از شهر و سیستم اداري و حکومتی آن گشتند.
در واقع هسته مرکزي نه چندان بزرگ شهر، که پیش از این یکپارچه و مبتنی بر معادلات اجتماعی پیوسته اي بود و نسبت به دیگر شهرهاي بزرگ ایران که به واسطه اهمیت حکومتی و اداریشان، پس از سال ها پذیراي فرهنگ هاي متنوع و گوناگون در ساماندهی و تشکیل محلاتشان بودند، یکباره و با مهاجرت کثیري از فرهنگ ها و قومیت هایی تشکیل گشته بود که نهایتا به صورت ناهمگون در محلات جمع گشته بودند، و هویت و فرهنگی متمایز از رویه رایج در ایران را معرفی می نمودند. در عوض این مناطق، که در زمان عمرشان در خدمت ساکنان جدیدشان بودند ، متناسب با زمان شروع تحولات جهان نوي پیش رویشان ، تا حدودي متناسب با پیشرفت ها و نیازهاي رایج پیش رفته و همین امر در حال حاضر بستري مطلوب تر نسبت به محلات قدیمی تر به منظور نوسازي ، بازسازي نهایتاًو توسعه و توانمندسازي محله فراهم ساخته است.
-1-1 شکل گیري شهر و محلات سازنده آن
هرچند شکل گیري محدوده ي درون باروي شهر هاي ایرانی چند سده زودتر از شهرهاي سده هاي میانی اروپا آغاز شده بود و به همین خاطر در سده هاي دهم تا سیزدهم میلادي گسترده تر و پر جمعیت تر از شهرهاي اروپایی بودند، اما متاسفانه فراز و فرودهاي پیاپی شهرهاي ایرانی اجازه نداد تا این شهرها مانند همتایان اروپایی خود ، آهسته و پیوسته به رشد و شکوفایی خود ادامه دهند. بیماري ها و بلایاي طبیعی در کنار حمله هاي پی در پی عشایر بومی و غیر بومی به شهرها، رقابت ها و درگیري هاي محله اي در پی اختلافات مذهبی از عوامل مهم تداوم نیافتن رشد و گسترش شهرهاي ایران بوده است.
بسیاري از شهرهاي مهم و معروف ایران شهرهایی هستند که در دوره اي به پایتخت یا مرکز ایالت تبدیل شده و همه ي امکانات حکومتی در جهت رشد و آبادانی آن ها به کار گرفته شده است. اما این شهرها هنوز قوام لازم را نیافته بودند که اهمیت خود را به عنوان مرکز قدرت از دست می دادند و به دستور پادشاهی دیگر پایتخت یا مرکزي جدید برگزیده می گشت - پاکزاد، - 517 : 1390 و سیل صنعت گران و دبیران و حرفه مندان به سمت آن شهر سرازیر شده و شهرهاي دیگر رونق خود را از دست می دهند.