بخشی از مقاله
چکیده
هدف از پژوهش حاضر مقایسه شیوه های فرزندپروری مادران کودکان دارای نقص توجه با مادران عادی بود. به این منظور جامعه آماری این پژوهش عبارتند از کلیه مادران دارای کودکان بیش فعال و مادران کودکان عادی شهر بندر انزلی می باشد. برای انتخاب نمونه مورد نظر از مادران دارای کودکان بیش فعال که بیش فعالی این کودکان از طریق انجام آزمون توسط روان شناس در مراکز فوق محرز شده است و مادران کودکان عادی با استفاده از نمونه گیری در دسترس استفاده خواهد شد. نمونه آماری با روش تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب گردید. نمونه شامل 160 نفر از مادران شهرستان شهر بندرانزلی می باشد که 80 نفر دارای کودکان عادی و 80 نفر دارای کودکان پیش فعال هستند. اطلاعات بدست آمده با استفاده از روش تحلیل واریانس یک متغیری تحلیل شد. نتایج نشان داد که بین مادران کودکان دارای نقص توجه با مادران کودکان عادی در شیوه هایفرزندپروری قاطع و اطمینان بخش و مستبدانه و ویژگی های شخصیتی تفاوت وجود دارد. همچنین مادران کودکان دارای نقص توجه بیشتر از مادران کودکان عادی از شیوه فرزندپروری مستبدانه در تربیت خود استفاده می کنند. در حالی که مادران کودکان عادی در مقایسه با مادران کودکان دارای نقص توجه بیشتر از شیوه قاطع و اطمینان بخش در تربیت فرزندان خود استفاده می کنند. اما میزان گرایش آنان به استفاده از این شیوه (قاطع و اطمینان بخش) تفاوتی با مادران کودکان دارای نقص توجه ندارد.
کلمات کلیدی: شیوه های فرزندپروری، تیپ های شخصیتی، بیش فعالی
.1 مقدمه
موضوع ارتباط والدین و فرزندان، سال ها نظر صاحب نظران و متخصصان تعلیم و تربیت را به خود جلب کرده است. خانواده نخستین پایگاه تربیتی و قطعاً اولین و مهم ترین کانون پرورش صحیح، احیاء و شکوفایی استعدادهای کودکان است. بخش عمده ای از پرورش صحیح عقل و عاطفه که پایه اساسی سعادت انسان را تشکیل می دهد بر عهده والدین می باشد که باید از کودکی شروع شود. [1] همچنین رابطه والد- فرزندی یک رابطه مهم و حیاتی برای ایجاد امنیت و عشق است. رابطه والدین و فرزندان نخستین معرف دنیای ارتباطات برای کودک می باشد که احساس عشق، صمیمیت و امنیت به طور مستقیم ریشه در این روابط دارد.[2] رابطه بین کودکان و والدین و سایر اعضای خانواده را می توان به عنوان نظام یا شبکه ای دانست که در کنش متقابل با یکدیگر هستند. این نظام به طور مستقیم و غیر مستقیم، از طریق سبکها و روشهای مختلف
فرزندپروری در کودکان تاثیر می گذارد.
اکثر روان شناسان صرف نظر از مکتبی که به آن معتقدند، کنش های متقابل میان والدین و فرزندان خود را اساس تحول عاطفی تلقی می کنند.[3] مایز و پتیت (1997) سبکهای فرزند پروری را این گونه تعریف کرده اند: مجموعه ای از رفتارها
1
که تعیین کننده ارتباطات متقابل والد- فرزند در موقعیت های متفاوت و گسترده ای است، و این گونه فرض می شود که موجب ایجاد یک فضای تعامل گسترده می گردد.[4]
بامریند ( (1991، از سبکهای فرزند پروری مستبد5، مقتدر6 و سهل گیر7 نام برد. بر اساس نظریه بامریند، سبکهای فرزند پروری به عنوان واسطه بین متغیرهای هنجاری آنان و جامعه پذیری کودکانشان عمل می کند. سبکهای فرزند پروری هم دارای نقش حمایتی و هم غیر حمایتی هستند که البته پیامد به کارگیری هر یک از آنها بر تحول کودک متفاوت است.[5]
شخصیت به مجموع ویژگی های فیزیکی، روانی، هیجانی و اجتماعی اطلاق می شود که فرد را موجودی بی همتا و متفاوت از دیگر افراد می سازد. به طور عام، رفتار ما تحت تاثیر این ویژگی ها و توانایی های شناختی و هیجانی قرار داشته و برای پیش بینی رفتار باید این ویژگی ها به طور دقیق مورد بررسی قرار گیرند.[6] در بحث شخصیت دو دیدگاه مهم وجود دارد، دیدگاه موقعیت گرا که شکل گیری شخصیت را به عوامل موقعیتی منسوب می داند و دیدگاه صفت گرا که در آن شخصیت آدمی به عوامل درونی و وراثتی نسبت داده می شود. با تلفیق این دو نظریه می توان شخصیت را به صورت مجموعه ای از ویژگیها و صفات که الگوهای نسبتاً پایدار پاسخ آدمی به موقعیتها را تبیین می کند، تعریف نمود. پژوهشهای بسیاری نشان داده است که سلامت روانی بیشتر با برونگرایی بالا و نوروزگرایی پایین همراه می باشد. نتایج پژوهش مک کری و کاستا ( 1997ص (827 در زمینه پنج عامل شخصیت و سلامت روان نشان داد که عاملهای شخصیتی همسازی و وظیفه شناسی، کسب تجارب مثبت را در موقعیت های مختلف اجتماعی و تحصیلی هموار می سازند. بنابراین میزان بالای همسازی و وظیفه شناسی با سلامت روانی بیشتری همراه خواهد بود.[7] اختلال بیش فعالی و نقص توجه یکی از شایعترین اختلالات روانپزشکی با شروع کودکی است. این اختلال با توجه کوتاه مدت که از نظر رشد با ویژگیهای سنی متناسب نیست و با بیش فعالی یا رفتار تکانشی، یا هر دو همراه است برای انطباق با ملاک های تشخیصی، این اختلال باید حداقل 6 ماه دوام داشته، در عملکرد اجتماعی و تحصیلی اختلال ایجاد نموده و بیش از 7 سالگی روی دهد. نسبت پسر به دختر در این اختلال 3 به 1 وحد اکثر 5 به 1 است. گزارش ها در مورد میزان شیوع اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی در ایالت متحده از %2 تا % 20 در کودکان دبستانی متغیر است و محتاطانه این میزان را حدود %3تا 5% در کودکان دبستانی می دانند. [8] در راستای مطالب فوق محقق این سوال را مطرح می نماید که آیا بین شیوه های فرزندپروری و تیپ های شخصیتی مادران دارای کودکان مبتلا به بیش فعالی با مادران کودکان عادی تفاوت وجود دارد؟
.2 روش پژوهش
روش تحقیقحاضر علّی - مقایسه ای است. هدف از روش تحقیقعلّی مقایسه ای یافتن علل های احتمالی یک الگوی رفتاری است. از آنجاییکه موضوع مورد بررسی اتفاق افتاده. و محقق درصد توصیف عینی و واقعی نتایج بدست آمده است، لذا اینپژوهش از نوع علّی -مقایسه ای است زیرا اشاره به مواردی دارد که در آنها علت از پیش رخ داده است و مطالعه آن در حال حاضر از طریق اثری که بر متغیر دیگر که معلول خوانده می شود - گذارده و بر جا مانده است، امکان دارد.
جامعه آماری این پژوهش عبارتند از کلیه مادران دارای کودکان بیش فعال و مادران کودکان عادی شهر بندر انزلی می باشد. برای انتخاب نمونه مورد نظر از مادران دارای کودکان بیش فعال که بیش فعالی این کودکان از طریق انجام آزمون توسط روان شناس در مراکز فوق محرز شده است و مادران کودکان عادی با استفاده از نمونه گیری در دسترس استفاده شد. نمونه آماری با روش تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب گردید. نمونه شامل 160 نفر از مادران شهرستان شهر بندرانزلی می باشد که 80 نفر دارای کودکان عادی و 80 نفر دارای کودکان پیش فعال هستند. ابزار تحقیق به شرح زیر است: