بخشی از مقاله
چکیده
جهان قرن هاست که شاهد خشونت در منطقه خاور میانه می باشد. تروریسم یکی از اشکال خشونت سیاسی است که آثار مخرب آن در خاورمیانه با پیدایش گروه های افراطی و تکفیری نمایان تر شده است. جنایات هولناک داعش، قتل هزاران تن از شهروندان غیر مسلح در کنار بی خانمان کردن چند صد هزار خانواده از یک سو و ویران کردن شهرها و از بین بردن اماکن شهرنشینی از سوی دیگر، ارثیه ای است که داعش برای سال ها در منطقه باقی گذاشته است.
این مقاله در پی پاسخ به این پرسش است که:
خشونت ازکجا نشأت گرفته است و چگونه می توانیم جوامع منطقه مان و جهان را از خشونت برهانیم؟
روش پژوهش در این مقاله توصیفی- تحلیلی است. نتایج تحقیقنشان دادکه منشاٌ خشونت در منطقه خاورمیانه وجود گروهک های تکفیری مورد حمایت آمریکا و اسرائیل است و لشکرکشی آمریکا به خاورمیانه با شعار جنگ علیه تروریسمصرفاً در راستای گسترش قدرت آمریکا در منطقه بوده است.
برای رها شدن از خشونت پیشنهاد شد:
- 1 قدرتهای بزرگ جهانی به مداخلات خود در منطقه خاتمه دهند،
- 2 دولتهای منطقه نیز به مداخلات در امور داخلی یکدیگر و کمک نظامی و تسلیحاتی به طرفهای درگیر پایان دهند،
- 3 حکومتهای منطقه با مردم خود از در آشتی وارد شده و حقوق انسانی آنان را به رسمیت بشناسند،
- 4 دولت های منطقه ازطریق تعامل و گفتوگو به حل اختلافات بپردازند.
-1 مقدمه
تا سال های پایانی قرن بیستم جهان همواره شاهد فجایعی چون جنگ های داخلی و خارجی - درگیری های میان کشورها - ، کشتارهای دسته جمعی، منازعات نژادی و قومی، انقلاب ها و هم چنین مسائلی از قبیل ترورریسم بوده است.
جهان به واسطه خشونت، کشتار، حملات تروریستی و بی خانمانی جمع کثیری از ساکنان زمین که از بعد از جنگ جهانی دوم بی سابقه بوده است، به بحرانی ترین وضعیت خود در 25 سال گذشته رسیده است. در سال 2014، بیش از یکصد هزار نفر در نتیجه جنگ و خشونت جان خود را از دست داده اند که این رقم بسیار فراتر از عدد 20 هزار در سال 2008 میلادی است.
در این میان سوریه، که در سال 2014 شاهد مرگ 67 هزار نفر بوده است، نقطه اوج خشونت محسوب می شود. سازمان ملل متحد می گوید که احتمالاً رقم افراد بی خانمان در سال گذشته از مرز 60 میلیون نفر گذشته است. طبق شاخص صلح جهانی، اغلب حملات تروریستی در پنج کشور جهان شامل عراق، نیجریه، افغانستان و پاکستان صورت گرفته است.
آخرین آمارهای ارائه شده حاکی از آن است که جنگ و درگیری در خاورمیانه شاخص صلح جهانی را با افتی
بی سابقه مواجهه کرده است. محققین تشدید بحران های خاورمیانه را دلیل اصلی وخامت اوضاع فعلی جهان عنوان می کنند.
خشونت های سیاسی در بخش وسیعی از خاورمیانه به پدیده ای روزمره تبدیل شده است. خشونت هایی که دشمنان و عموم مردم را هدف قرار می دهند و غالباً انعکاس درگیری های فرقه ای هستند. این خشونت های سیاسی برای ایجاد رعب و وحشت در عموم مردم و بعضی گروه های هدف سازمان داده می شوند. به دلیل وجود عوامل متعدد داخلی و خارجی، خشونت سیاسی در منطقه بسیار رواج یافته است. نیروهای مخالف و شورشی برای رسیدن به اهداف منطقه ای خود دستاویز خشونت می شوند و به همین ترتیب گروه های تروریستی دامنه گسترده تری برای دستیابی به اهداف خود دارند. قدرت های خارجی نیز به صورت حملات مستقیم و یا حمایت های نظامی در خاورمیانه عملیات جنگی انجام می دهند.[
برای حل این وضعیت و پایان دادن به بحران امنیتی کنونی در خاورمیانه باید دنبال چاره بود و راه حلی برای آن اندیشید. در این پژوهش تلاش می شود تا به این سؤال اساسی پاسخ داده شودمنشاٌ: خشونت کجاست و چگونه می توانیم جوامع منطقه مان و جهان را از آن برهانیم؟
-2 مروری بر ادبیات موضوع - پیشینه تحقیق -
در باره عوامل خشونت سیاسی، انواع آن و راه های مبارزه با آن تحقیقات بسیاری توسط پژوهش گران داخلی و خارجی صورت گرفته که در این قسمت به تعدادی از آن ها اشاره می شود.
ایوبی در پژوهشی به بررسی شکاف های قومی و خشونت در پیکارهای سیاسی پرداخته است. نتایج تحقیق نشان داده یکی از شاخص های اصلی توسعه سیاسی و جامعه مدنی گفتگو به جای خشونت و رقابت های مسالمت آمیز به جای جنگ داخلی است.
پیرانی در تحقیقی به تحلیل روانشناختی تروریسم و خشونت سیاسی در باره پیکارجویان داعش می پردازد. نتایج تحقیق نشان می دهد که خشونت سیاسی پدیده ای فراگیر است. در اشکال گوناگون در جوامع بروز می یابد. به همان میزان که جوامع بشری پیشرفت نموده اند خشونت، اشکال و ابزار های اعمال خشونت و به خصوص خشونت سیاسی نیز پیشرفت کرده اند. نتایج دیگر تحقیق نشان داد که تروریسم پدیده ای چند عاملی است
در پژوهشی که توسط طالبان انجام شد نتایج نشان داد که وقوع خشونت سیاسی ارتباطی به نابرابری اقتصادی نداشته است. هم چنین، تبعیض گروهی علت لازم خشونت سیاسی بوده است؛ یعنی، کلیه کشورهایی که خشونت سیاسی را تجربه کرده اند واجد تبعیض گروهی بوده اند.
قاراخانی در تحقیقی به بررسی نوسازی و خشونت سیاسی - بررسی تطبیقی کشورهای اسلامی - پرداخت. نتایج تحقیق نشان داد بین نوسازی و خشونت سیاسی در کشورهای اسلامی رابطه معناداری وجود دارد و هم چنین متغیرهای فرهنگی و اقتصادی بیشترین همبستگی را با خشونت سیاسی در این کشورها دارند
ارشدی و همکاران در پژوهشی به بررسی خشونت ازمنظر جرم شناسی پرداختند. نتایج تحقیق نشان داد زمینه های روانی در گرایش به خشونت، نقش واسطه ای دارد و در مواقع بسیاری معلول زمینه های اجتماعی است. مهم ترین راهکارهای مقابله با خشونت در دو شاخه سیاسی و اقتصادی جای می گیرند
وحید در تحقیق خود به بررسی تطبیقی خشونت سیاسی پرداخته است. یافته های تحقیق نشان می دهد، خشونت مدنی به عنوان یک مفهوم عام شامل دامنه وسیعی می باشد که خشونت های مختلف از جمله شورش، طغیان، ترور، تظاهرات غیر مسالمت آمیز، جنگ های چریکی، جنگ های داخلی و انقلاب را دربرمی گیرد
گروهی از طرفداران نظرات علوم رفتاری مانند فروید و لورنز معتقدند پرخاشگری و خشونت رفتاری ریشه در ذات و فطرت آدمی دارد. این غریزه چنان چه به شکل مطلوب و صحیحمثلاً از طریق ورزش و بازی تخلیه شود، جنبه سازندگی خواهد داشت. ودر غیر این صورت به گونه ای تخلیه می شود که مخرب خواهد بود. در مقابل ذاتی بودن پرخاشگری عده ای دیگر معتقدند، انگیزه پرخاشگری امری اجتماعی و ناشی از یادگیری است که می تواند پیشگیری و کنترل شود و رفتار پرخاشگرانه ریشه در فرصت های یادگیری داد.
کوک خشونت را قصد استفاده از قدرت فیزیکی به منظور ایجاد آزار، تخریب و مرگ می داند. او خشونت را در دو معنی به کار می برد:
أ. استفاده از قدرت یا اجبار - قانونی یا غیره - برای ایجاد آسیب از طریق دستوردادن به اطاعت از مجموعه ای ارزش های اخلاقی یا اجتماعی لازم.
ب. عملی که عامل خشونت، خشونت را تکذیب کند.
هانا آرنت1 می گوید: خشونت به سبب ماهیت ابزاری آن، تا جایی معقول است، که برای رسیدن به هدفی که باید استفاده از خشونت را توجیه کند، مؤثر باشد. چون، هنگامی که کاری را شروع می کنیم، هرگز به یقین نتیجه نهایی آن را نمی دانیم. بنابراین خشونت تنها به شرطی معقول است، که در تعقیب هدف های کوتاه مدت به کار رود. خشونت به انجام امور بزرگ کمکی نمی کند.
خواه تاریخ باشد، خواه انقلاب، خواه پیشرفت باشد یا ارتجاع. اما می تواند ناخرسندی ها را چشمگیر سازد و توجه عامه را بدان جلب کند... تاکتیک های اعمال خشونت و اخلال گری، ممکن است برای رسیدن به هدف های کوتاه مدت سودمند باشد؛ بنابراین احتمال مؤثر افتادن خشونت برای دستیابی به اهداف درازمدت مانند ایجاد دگرگونی بنیانی، ضعیف تر است.
به نظرآلفرد آدلر2، خشونت رفتاری جبرانی است برای این که فرد به خودش و دنیا ثابت کند در موضع قدرت است و موضع ضعف خود را ترک گفته است. به نظر آدلر هر کس بیش تر تحقیر شده باشد تمایل بیش تری برای خشونت دارد.
-3 چارچوب نظری تحقیق
1-3 تعریف مفهومی خشونت
خشونت3مفهومی گسترده دارد و به سختی می توان آن را صرفاً در یک بعد تعریف کرد. برای نمونه اگر تنها مفهوم فیزیکی یا طبیعی خشونت را در نظر داشته باشیم آن را می توانیم نوعی قدرت یا زور تعریف کنیم که با تحمیل خود به سایر پدیده ها اعم از پدیده های انسانی و غیرانسانی حدود قدرت آن پدیده ها را مشخص می کند.
عده ای از فلاسفه معتقدند خشونت به معنی گسست از نظم طبیعی نیست، بلکه دگرگونی در نظم سیاسی است.افلاطون، خشونت سیاسی را زایده تمایل طبقات زیرین جامعه به کسب قدرت نامشروع دانسته که مخروط سیاسی را به نفع عوام و علیه حکیمان، با استفاده از قوه قهریه تغییر شکل دهند و بر این باور است که خشونت، گاه نیز محصول نارضایتی و خشم مردم در اثر ناتوانی حاکمان سیاسی است و راه حل آن، تبعیت حاکمان از آرای حکیمان است
ارسطو در تحلیل پدیده خشونت در قالب فتنه و شورش، تصریح میکند که براساس تجربه تاریخی، علاوه بر خشونت سیاسی، از راه نیرنگ نیز برای رسیدن به قدرت استفاده شده و لذا او برای تعادل حکومت، بیش از نوع حکومت، اهمیت قایل شده و استبداد را خطرناک ترین نوع حکومت میداند
توماس آکویناس مفهوم فتنه و خشونت سیاسی را به معنای مخالفت با وحدت و صلح گرفت و تنها بروز خشونتهای سیاسی را جهت شورش علیه رژیم استبدادی تجویز میکرد زیرا رسالت حکومتها در شهر زمینی، فراهم آوردن سعادت عمومی انسان هاست ولی رژیمهای فاسد و استبدادی، آن را برای تحقق منافع شخصی، فدا میکنند.
گلز و استراوس خشونت را رفتاری با قصد و نیت آشکار - یا رفتاری با قصد و نیت پنهان اما قابل درک - برای وارد آوردن آسیب فیزیکی به فرد دیگر تعریف می کنند. به نظر آن ها خشونت به معنای اشکال افراطی رفتاری پرخاشگرانه است که احتمالاً باعث آسیب های مشخص به قربانی می گردد.
2-3 نظریه های مربوط به خشونت
زیگموند فروید4، پایه گذار پسیکو آنالیز ، چهار نظریه مختلف در باب خشونت پیشنهاد کرد: