بخشی از مقاله

چکیده

این مقاله نگاهی گذرا به مسائل جاری آموزش و پرورش در ایران به عنوان نهاد مسئول در آموزش و تربیت افراد جامعه دارد. ورودی این نهاد کودکان هستند و خروجی آن انتظار میرود افراد تربیت شده و شهروندان وظیفهشناس باشند. در این راستا به نادیده انگاشته شدن مقوله تربیت و پرورش اخلاقی تأکید شده است. مقاله ضمن اشاره به اهداف و الگوهای تربیتی رایج به عوامل عمده درگیر در فرایند تربیت اشاره دارد. نویسنده سپس اصول تربیتی فراگیر را که برای جامعه بشریت میتواند مورد توجه قرار گیرد مورد بحث قرار داده است. همچنین فرایند تربیت را برای تمام عمر مد نظر قرار داده و در انتها نیز راهکاری پژوهشی برای شناخت افراد تربیتیافته را پیشنهاد نموده است.

مقدمه

آموزش و پرورش یکی از نهادهای اساسی در همه جوامع به حساب می آید. امروزه مردم در تمام جوامع فرزندان خود را به طور رسمی به نهادی دولتی بنام آموزش و پرورش میسپارند تا آنها را آموزش دهد، تربیت کند و با تقویت جامعهپذیری آنان را به عنوان شهروندی مسئولیتپذیر به جامعه تحویل دهد که از مهارتهای لازم برای انجام کاری در اجتماع برخوردار باشد. این یک برداشت کلی از فرایند آموزش و پرورش است که در جوامع مختلف مشترک است هر چند در چارچوبهای فرهنگی، قومی و شرایط اقتصادی اجتماعی مختلف، محتوا و چگونگی آن میتواند فرق داشته باشد. اما کارکرد این نهاد در جامعه ما با توجه به فرهنگ غالب و شرایط اجتماعی و اقتصادی خاص آن بسیار در خور توجه است.

کارکرد نهاد آموزش و پرورش مانند هر نهاد دیگری وابسته به عوامل دستاندرکار در آن است. در نهاد آموزش و پرورش عوامل مختلفی دخالت دارند که کارکرد آن را تحتتأثیر خود قرار میدهند. ورودی این نهاد کودکانی تعلیمپذیر هستند که در نهایت محصول آن را به شکلی تعلیم یافته نیز تشکیل میدهند. میزان کارآمدی و تربیت شدگی این محصول برای اهداف تربیتی و آموزشی جامعه شاخص کیفیت عملکرد نهاد آموزش و پرورش خواهد بود. به گفته برنارد اسپادک - 1380 - اهداف آموزشی معمولا از واژههایی چون ارزشها و یا ایدئولوژیهای تعلیم وتربیت مشتق میشوند.

وی میافزاید ارزش ها اغلب در اصطلاح اجتماعی، بها وارش امور و درجه علاقهمندی به آنها را میرساند. گاهی این ارزشها به مفاهیم حاکم بر یک جامعه برخوردار از - - زندگی خوب - - اطلاق میشود. ایدئولوژی به نوعی عقیده اشاره دارد. انسان ممکن است عقاید خاصی درمورد ماهیت دوران کودکی، نقش معلم و هدفهای مدرسه داشته باشد؛ این عقاید در عین حال که از ارزشها جدا هستند مبنای تصمیمات مربوط به خطمشی کلی تعلیم و تربیت را تشکیل میدهند.

چنانکه صاحبنظران اذعان میدارند برای موضوع تعلیم و تربیت تعریفی که بر سر آن توافق عمومی باشد وجود ندارد و حتی از دوران قدیم نیز چنین بوده است. ارسطو به تردید خود پیرامون تعریف تعلیم و تربیت چنین اشاره نموده است: انسانها به هیچ وجه در باره ماهیت تعلیم و تربیت هم عقیده نیستند، کسی نمیداند که آیا به کودکان باید درس پاکی و فضیلت داد و یا آنکه آنان را برای یک زندگی بهترآماده نمود. همچنین تردید است که آیا تعلیم و تربیت باید رشد فکری و عقلانی باشد و یا رشد جنبههای معنوی و اخلاقی. با این وجود به اقتضای مطلب لازم است اشاره دقیقتری به این واژه ها داشته باشیم.

تربیت

واژه تربیت در زبان فارسی کاربرد فراوان و بار فرهنگی ارزشمندی دارد. عبارات تربیت شده، تربیت یافته، تربیتپذیر، و نظایر آنها در نظم و نثر فارسی زیاد به کار میرود. اصل کلی این است که انسان تربیتپذیر است، و در هر سن و سالی که باشد و تا دوران کهولت، استعداد قبول تغییر را داراست - آموزگار، . - 1379 موضوع تربیت ایجاد تغییر مطلوب در انسان است و معنی مطلوب نزد همه متفکران یکسان نیست بر این اساس تعاریفی که از تربیت میشود متفاوت است. برخی تربیت را ایجاد امکانات برای ر شد همه جانبه استعدادهای آدمی برای رسیدن به بالاترین موقع و مقامی که میتواند احراز کند دانستهاند.

در اصول آموزش و پرورش تربیت عبارت است از تغییری که آدمی در نفس خویش یا دیگر مردمان به وجود میآورد. از نظر روانشناسان، تربیت عبارتست از رشد طبیعی و تدریجی و هماهنگ تمام نیروها و استعداد بشری که در نهاد خود او موجود و مکتوم است. به نظر جامعهشناسان تربیت کوششی است که هر جامعه برای تأمین نظارت و تسلط بر فرد به عمل میآورد اهداف تربیتی و آموزشی در هر جامعه تحت تأثیر فرهنگ و نظام اجتماعی و سیاسی آن است. اینها از جمله مهمترین عوامل جهتدهنده هستند که هدفهای آموزشی را تعیین میکنند.

نظامهای سیاسی برای رسیدن به اهداف آموزشی برنامهریزی میکنند و قوانین و مقررات را تعیین میکنند. انتظار عمومی از آموزش و پرورش قابل توصیف است. آنچه مسلم است جامعه انتظار دارد که نهاد آموزش و پرورش کودکان را به افرادی کارآمد و با صلاحیت برای اداره امور جامعه آموزش دهد و تربیت کند. این کار مستلزم پرورش و توانمندسازی فراگیر در ابعاد مختلفی است که دوام و پایداری اساس جامعه بر آنها استوار است. بدیهی است مهارتهای شغلی مورد نیاز برای تأمین زندگی شخصی و همچنین مشارکت در اداره جامعه و نیز پایبندی به ارزشهای انسانی و اصول اخلاقی و اجتماعی حاکم بر جامعه از جمله این ابعاد هستند.

اهداف تعلیم و تربیت

الگوهای تحصیلی رایج

رایجترین الگوهای تحصیلی در سطح دنیا که نوع انتظارات از مدرسه و اهداف آموزشی را مشخص می کنند به شرح زیر است:

-1 مدرسه به عنوان مرکزی برای انتقال فرهنگ: از این دیدگاه مدارس موظف هستند از طریق آموزش به کودکان در حفظ فرهنگ و تداوم آن و انتقال از نسلی به نسل دیگر بکوشند از این طریق الگوهای رفتاری ونظامهای ارزشی جامعه را از گزند فرهنگهای ناپسند دیگر محفوظ بدارد.

-2 مدرسه به عنوان موسسهای برای آماده سازی حرفهای: در این الگو مدرسه جایی است برای آموزش مهارتهای لازم به افرادی که وارد بازار کار خواهند شد. ازاینرو مواد درسی که به بازار کار و مهارتهای شغلی مربوط باشند در اولویت قرار میگیرندو در مقابل موضوعاتی مانند فرهنگپذیری یا مواد درسی مانند تاریخ و هنر کم اهمیت تلقی میشوند.

-3 مدرسه به عنوان آمادهسازی برای ورود به دانشگاه: طبق این الگو از جلمه وظایف مدرسه آماده ساختن دانشآموزان برای کسب تحصیلات بالاتر است. والدین از ابتدای سپردن کودکان خود به این مدارس هدف ورود به دانشگاه و تحصیلات عالیه را مد نظر قرار میدهند.

-4 مدرسه به عنوان دانشگاهی در مقیاس کوچک: از ویژگیهای این الگو، مدارس نیز مانند دانشگاهها به عنوان بخشی از نظام کلی انتقال دانش و تجربیات بشر به حساب میآیند. تأکید آنها بر زبان و ادبیات، علوم، علوم اجتماعی و ریاضیات است در حالی که به آموزش مهارتهای اجتماعی، مهارتهای بیانی، ارزشها یا زیباییشناسی کمتر توجه میشود - اسپادک، 1380، ص.. - 54

-5 مدرسه به عنوان یک نظام: برخی معتقدند مدارس در یک نظام دیوانسالاری حاکم بر آن بدون ارتباط به هدف خاصی به حضور خود ادامه میدهند. محتوای تحصیلی این مدارس در درجه اول بر پایه این طرح استوار است که کودکان را یاری نماید تا با کمترین برخورد خود را با نظام وفق دهند و بتوانند در راه پایداری آن تلاش کنند - همان منبع - . آموزگار - 1379 - بعضی اهداف تربیتی و آموزشی را که بیشتر مورد تأکید صاحبنظران فلاسفه و تعلیم و تربیت است چنین بر میشمارد:

الف- رشد قوه بیان و درک مفاهیم.

ب- رشد تفکر انتقادی و میل به یادگیری و تلاش برای کسب علم و معرفت. ج- رشد استعداد کنجکاوی و خلاقیت برای نوآوری - ابداع و اتبکار - .

د-ایجاد احساس قدرشناسی از مواریٍ تمدنی و میهندوستی.

ه- تقویت احساس مسئولیت و انجام تکلیف احراز روح تعاون و نوع دوستی. و- کمک به درک ارزشههای اخلاقی و انسانی و احترام به انسان.

ز- شناخت هرچه بیتشر جهان و درک ارتباط با خداوند وا نجام فرائض دینی و توکل بر خداوند. ح- حسن استفاده از طبیعت و منابع انسانی و نیروی کاری همکاران.

و- شناخت خویشتن و احترام به نفس، احترام به مقام شامخ انسانی اعم از خود و دیگران.

ز- آمادگی حرفهای برای تأمین نیازهای اولیه زندگی خود، و برای خدمت بی وقفه به هموطنان. خ- آشنایی با علوم فیزیکی، صنعت و کشاورزی در حدود استعداد.

ط- احراز فهم اقتصادی، برای دوری از اسراف، عادت به قناعت و آشنایی به نحوه مصرف.

ی- احراز بینش سیاسی برای شناختن دوستان و شناختن دشمنان، چگونگی برقراری ارتباط با بیگانگان. ک- درک هنر و زیبائی، حفظ مواریث فرهنگی و حفظ اماکن مقدس مذهبی.

ل- اخذ عادات صحیح بهداشتی در حفظ بدن و محیط زیست.

اهداف آموزشی از قدیم همواره مورد توجه اندیشمندان بوده است. ابن سینا آموزش کودک را شامل پنج بخش دانسته است: ایمان، اخلاق نیکو، تندرستی، سواد، هنر و پیشه - آریا، 1348؛ به نقل از سلمانپور، . - 1393 درا این راستا ابن سینا تأکید دارد که تربیت باید شامل به سعادت رساندن افراد و کسب فضائل اخلاقی باشد؛ چیزی که پیش از آن ارسطو نیز بر آن صحه گذاشته بود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید