بخشی از مقاله
آموزش و پروش چین و فرانسه
فهرست مطالب :
عنوان : صفحه :
آموزش و پرورش 1
آموزش پیش دبستانی 6
آموزش ابتدایی 6
آموزش متوسطه 8
مدارس ویژه 9
آموزش عالی و توسعه اقتصادی 10
تربیت معلم 13
آموزش تلویزیونی 13
آموزش های آزاد 15
مدارس حرفه ای 16
ساختار آموزشی فرانسه 22
سیاستهای آموزشی 25
اهداف آموزشی 25
برنامه های آموزشی و ارزشیابی تحصیلی 26
نقاط ضعف و قوت آموزش 28
منابع 30
آموزش و پرورش
بر اساس ايده کنفسيوس بىن فعاليت سياسى و آموزش و پروش رابطه متقابل وجود داشته و يکى از تزهاى اصلى مىباشد. در سال ۱۹۱۲ دولت سون يات سن قوانين حاکم بر آموزش و پروش در دوران امپراطورى را منسوخ کرده و سيستم جديدى که از مدل ژاپنى نشأت گرفته بود توسط وزير آموزش و پرورش تحصيلکرده آلمان جايگزين شد.
در اواخر دهه ۱۹۲۰ و اوايل دهه ۱۹۳۰ حزب امکاناتى را جهت تغيير سيستم آموزشى بوجود آورد. در سال ۱۹۳۳ دبير کميته مرکزى شاخه جوانان حزب کمونيست اهداف آموزشى حزب در مناطق شورايى جنوب چين را اعلام نمود. وى خواستار جدايى مذهب از آموزشى و پروش يعنى بعبارتى خواستار نسخ تز کنفسيوس و در عوض استفاده از آموزش و پرورش در جهت بهود وضع ملى گرديد. شوراها براى مبارزه با بيسوادى مدارس لنين را براى بچههاى ۷ تا ۱۴ سال، مدرسه براى نوجوانان و خانمها، مدارس کادرها و مراکز آموزش عالى مانند آکادمى سرخ (Red Acadamy) و دانشگاه شورى (Soviet University) را ايجاد کردند.
بدنبال تشکيل اين دورهها در جنوب، از مدل مذکور در مناطق مرزى شمال غربى نيز استفاده کرد. در اواخر دهه ۱۹۳۰ بعد از راهپيمايى بزرگ اين مراکز بصورت پايگاهى براى آموزش کمونيسم درآمد. علاوه بر آن مدارس آموزش بزرگسالان، مدارس حرفهاي، مدارس ابتدايى و متوسطه تأسيس شده و برنامه آموزشى خاصى براى سربازان و کادرها اجرا گرديد. تا سال ۱۹۶۶ خطوط اصل سياست آموزش و پرورش چين نشأت گرفته از شورزى بود. قبل از انقلاب ۸۰ درصد مردم بيسواد بودند که اين نسبت در روستاها به ۹۵% مىرسيد. در سال ۱۹۴۹ چين داراى ۲۰۰ مرکز آموزش عالي، ۴۰۰۰ دبيرستان و ۰۰۰، ۲۸۹ دبستان، مجموع ۲۴ ميليون دانشجو و دانشآموز بود. از هنگام اعلام جمهورى خلق چين در سال ۱۹۴۹ سيستم آموزش و پرورش کشور چندين مرحله را، از مبارزه جنگل در سال ۵۷-۱۹۵۶ هنگامى که آموزش و پرورش در جو بحث آزاد تشويق مىشد تا دوران آشوب و وحشت انقلاب فرهنگى که تمام سطوح آموزش و پرورش دچار اختلال شده و توسعه آن معلق مانده و بيشتر به مدارس حرفهاى پرداخته مىشد و امتحان ورودى مراکز آموزشى عالى منسوح و معيار پذيرش دانشجو داشتن عقايد سياسى مناسى و تأييد کامل ايدههاى مائو بود را پشت سرگذاشته است. بعد از دوران انقلاب فرهنگى دوران تعديل و بازسازى شروع شد. در اين دوران سعى بر دستيابى به استانداردهاى آکادميک از جمله برقرارى مجدد امتحان ورودى دانشگاهها بود.
در سال ۱۹۸۰ سياست آموزشى جمهور خلق چين در ابتدا براساس فراهم نمودن امکانات جهت مدرنيزاسيون اقتصادى کشور طراحى شد. در اين جهت به آموزش نيروى انسان ماهر و توسعه علوم فنى و علمى اولويت داده شد. بعبارت کوتاه آموزش و پروش بعنوان ستون اصلى چهار مدرنيزاسيون توسط رهبران حزب کمونيست چين خوانده شد.
کيفيت آموزش و پروش در همه اداوار حتى در زمان انقلاب فرهنگى مورد تأکيد بوده است. در فاصله سالهاى ۷۶-۱۹۶۶ همگانى کردن آموزش و پرورش در جهت تثبيت سوسياليسم مورد اولويت بود.
يکى از جنبههاى مثبت سياست در سال ۱۹۸۰ که نشاندهنده تغيير قابل توجه نسبت به سال ۱۹۷۶ بوده است، اهميت دادن به آموزشى آکادميک مىباشد.
جنبه ديگر آن تداوم توسعه و بهبود آموزشى و هدف بلند مدت آن نيل به همگانى کردن آموزش ابتدايى و دوره اول متوسطه بود. اهميت علوم تکنولوژى در آموزش و و پرورش از نکات اصلى سياست در اوايل دهه هشتاد بوده است. اجراى برنامههاى علمى و تکنولوژيکى نه تنها در توسعه ملى و مدرنيزاسيون کشور از اهميت بسزايى برخوردار است بلکه در افزايش پرستيژ بينالمللى جامعه علمى چين نيز مهم مىباشد. در اين راستا چين به دستاوردها و پيشرفتها علمى درغرب توجه کرده و از سال ۱۹۷۶ سياست استفاده از آنها را در پيش گرفته است. رهبريت حزب در سال ۱۹۸۰ باور نمود که تأکيد فقطبر خود باعث عقب نگه داشته شدن و عدم پيشرفت کشور مىباشد.
در مه سال ۱۹۸۵ کميته مرکزى حزب کمونيست چين تصميم به صلاح در کل ساختار آموزشى کشور گرفت. براساس آن در طى چند مرحله ۹ سال تحصيل اجبارى اعلام شد و زمان انجام آن در مناطق پيشرفته، روستايى متفاوت خواهدبود. اين قانون براى مناطق پيشرفته اقتصادى که حدود ۲۵% جمعيت کشور را در خود جا داده است در سال ۱۹۹۰ لازمالاجرا مىباشد. در مناطق نيمه پيشرفته که ۵۰% جمعيت را دارا مىباشد زمان اجراى نهايى سال ۱۹۹۵ و براى بقيه مناطق هنوز زمان خاصى در نظر گرفته نشده است. براساس سياست کلى کشور وزارت آموزش و پرورش ابزار اصلى دولت مرکزى براى به اجرا گذاردن اهداف سياست ملى در زمينه آموزش و پرورش است. وظايف اين وزارتخانه عبارتند از: کنترل اموزش ابتدايي، متوسطه، حرفهاى آموزش عالى و تربيت معلم. در حال حاضر انجام امتحانات ورودى دانشگاهها و برنامههاى درسى نيز بر عهده اين وزارتخانه است. در سال ۱۹۷۷ وظيفه نظارت بر آمادهسازى کتب درسى استاندارد در تمام کشور جزء وظايف اين وزارتخانه شد.
در شهرهاى متوسط و کوچک در زمينه مسائل آموزش و پرورش به ادارات آموزش و پرورش شهرى اختياراتى داده شده است، گرچه اکثريت قريب به اتفاق مدارس ابتدايى و متوسطه چين را ادارات مذکور تحت نظر دارند؛ اما بعضى از مدارس در سطوح مختلف نيز از سوى کارخانجات، دانشگاهها و ديگر واحدها اداره مىشوند ولى تمامى اين مدارس از حيث برنامههاى بودحه آنها بر عهده واحد مربوطه مىباشد. بسيارى از اين مدارس متوسط به ويژه آنهايى که توسط دانشگاهها اداره مىشوند بعنوان مدارس نمونه انتخاب شده و از نظر علمى از سطح بالاترى قرار دارند.
مدارس ابتدايى و متوسط نمونه تحت نظارت مستقيم بخش آموزش و پرورش دولت مرکزي، استاندارى و يا فرماندارى فعاليت مىکنند. هدف از حمايت و توجه خاصى که به ين مدارس مىشود تربيت داوطلبينى تحصيلکرده براى دانشگاهها در رشتههايى مانند علوم مهندسى و زبانهاى خارجى مىباشد. در سال ۱۹۸۶ چين داراى ۵۲۰۰ مدرسه متوسطه و ۷۰۰ مدرسه ابتدايى نمونه بود که روى هم بيش از ده ميليون دانشآموز در آن به تحصيل اشتغال داشتند.
آموزش پيشدبستانى
کودکستانها در آشنايى بچّهها با نحوه زندگى آنها در سالهاى بعد نقش مهمى ايفا مىنمايد. آموزش در اين مراکز در قالب بازي، ورزش و موسيقى مىباشد و همچنين از اين نظر که به خانمها امکان فعاليت در بخشهاى مختلف را مىدهد اين دوره اهميت دارد. در سال ۱۹۹۱، ۱/۲۲ ميليون بچه در بيش از ۴۶۵، ۱۶۴ کودکستان نگهدارى مىشوند. در حالت اول تحت نظر مراکز آموزشي، ارگانهاى دولتى و يا انستيتوها و شرکتها اداره مىشوند و در حالت دوم تحت نظارت کميتههاى محلى در شهرها و يا تيمها و بريگادهاى توليدى مىباشند. در روستاها نيز تعداد زيادى کودکستانهاى فصلى وجود دارد که به هنگام فصلهاى پرکار برقرار مىباشد.
در حال حاضر در چين ۶۷ مرکز پروش مربى براى کودکستان وجود دارد.
آموزش ابتدايى
در سال ۱۹۸۶ حدود ۹۵ درصد از بچههاى لازمالتعليم مشغول به تحصيل بودند در حاليکه قبل از سال ۱۹۴۹ اين نسبت فقط ۲۰ درصد بود. در اکثريت روستاها مدرسه وجود دارد و مدارس ابتدايى نمونه در مناطق شهرى دانشآموزان بهتر را انتخاب کرده و اکثريت آنها داراى امتحان ورودى هستند. بخشى از هزينه تحصيل مدارس توسط دانشآموزان تأمين مىشود. مبلغى نيز براى کتاب، حمل و نقل، غذا و سوخت گرفته مىشود. البته پول دريافتى بسيار کم بوده و فقط براى تشويق والدين به اهيمت دادن به تحصيل کودکان و مرتب به مدرسه رفتن مىباشد. زيرا در مناطق روستايى بسيار کم بوده و فقط براى تشويق والدين به اهميت دادن به تحصيل کودکان و مرتب به مدرسه رفتن مىباشد. زيرا در مناطق روستايى والدين ترجيح مىدهند در فصل کار کودکان آنها به جاى مدرسه رفتن در کارهاى مزرعه شرکت داشته باشند.
بيشتر مدارس ابتدايى داراى دورههاى پنج يا شش سال هستند. در اين دوران به آنها زيان چيني، رياضيات، علوم طبيعي، جغرافيا، تاريخ، موسيقى و و هنر آموخته مىشود. در تعداد کمى از مدارس زبان خارجى از سال سوم آموزشى داده مىشود. دانشآموزان در هر سال نه ماه و نيم درس مىخوانند ساعات درسى آنها هشت ساعت در روز و پنج و نيم روز در هفته مىباشد. در اين دوران بيشتر تأکيد بر روى خواندن و نوشتن چينى است و بخاطر ويژگىهاى زبان آنها دانشآموزان بايستى وقت بيشترى را نسبت به دانشآموزان ديگر کشورها صرف آموزش نمايند.
در سال ۱۹۹۸ حدود ۱۴۰ ميليون دانشآموزان در ۰۰۰، ۶۳۰ دبستان کشور مشغول به تحصيل بوده و ۵،۷۹۰،۰۰۰ معلم به تدريس در اين مقطع اشتغال داشتند. براساس آمار سال ۱۹۹۰ تعداد صاحبان تحصيلات ابتدايى از ۳۵۲۳۷ درصد هزار نفر در سال ۱۹۸۲ به ۳۷۰۵۷ در صدهزار افزايش يافته است.
آموزش متوسطه
دوره آموزش متوسطه شامل دو بخش مىباشد. بخش اول دوره سه ساله و بخش دوم، ۲ تا ۳ سال مىباشد. مواد درسى شامل چيني، رياضيات، زبان خارجي، سياست، تاريخ جغرافيا، علوم، موسيقى و هنر مىباشد. دانشآموزان همراه با دروس تئوريک به کار عملى نيز مىپردازند. براساس برنامه دانشآموزان هر سال يک ماه کار عملى کرده و نه ماه به درس مىپردازند در دورهٔ متوسطه نيز دانشآموزان هر روز هشت ساعت و هر هفته پنج روز و نيم به مدرسه مىروند. همچنين مدارس خاصى جهت تدريس موضوعاتى مانند مهندسي، طب، کشاورزي، قانون و ... وجود دارد. در مناطق روستايى بسيارى از مدارس اجازه مىدهند دانش آموزان در فصل کشاروزى به کار در مزارع بپردازند.
در سال ۱۹۹۸ حدود ۶۰ ميليون دانشآموز دوره متوسطه در ۷۸۶۰۰ دبيرستان به تحصيل مشغول و ۳،۵۸۷،۰۰۰ دبير تمام وقت به آموزش آنها اشتغال داشتند. براساس سرشمارى سال ۱۹۹۰ تعداد افراد فارغالتحصيل دبيرستان در هير صدهزار نفر به ۸۰۳۹ نفر رسيده که در مقايسه با سال ۱۹۸۲ که ۶۷۷۹ نفر بود افزايش خوبى داشته است. براساس آمار سال ۱۹۸۰، ۱۲ درصد از دانشآموزان ابتدايى در دورهٔ اول متوسطه شرکت نکرده و ۵۰ درصد از دانشآموزان دورهٔ اول وارد مرحلهٔ دوم نمىشوند. برنامه اصلاحى حزب کمونيست چين بدين قرار است که حدود سال ۱۹۹۰ در بسيارى از مناطق تعداد دانشآموزان مشغول در مدارس حرفهاى بيشتر از دانشآموزان مدارس عادى باشد.
مدارس ويژه
در کنار مدارس عادي، مدارسى براى کودکانى که داراى ناتوانىهاى عضوى و يا ذهنى باشند، افتتاح شده است. در حال حاضر ۱۴۲۶ مدرسه مخصوص افراد نابينا، کرولال و يا بچههاى عقب مانده ذهنى وجود دارد. بعلاوه ۵۴،۰۰۰ کلاس نيز براى اينگونه افراد در مدارس معمولى وجود دارد که مجموعاً ۳۲۰،۰۰۰ نفر کودک در اين مراکز مشغول به تحصيل هستند. در حال حاضر ۱۷۰۰ مؤسسه بازآموزى براى کودکان کر وجود دارد که بيش از ۷۰،۰۰۰ کودک در آنها مشغول به آموزش هستند. بعلاوه ۱۰۰۰ مدرسه حرفهاى نيز براى اينگونه افراد وجود دارد
آموزش عالى و توسعه اقتصادى
سياست چين در دهه ۱۹۸۰ مبنى بر چهاز مدرنيزاسيون پيشرفت سريع و وسيع در علوم و تکنولوژى را ايجاب مىکرد. آموزش عالى بخصوص در اين سالها مهم شمرده شد. چين اظهار اميدوارى مىکرد که تا سال ۱۹۸۵ حدود پنج ميليون نفر دانشجو داشته باشد و همچنين تعداد محققين در رشتههاى علمى نيز به ۸۰۰،۰۰۰ نفر بالغ شود.
کوششهاى وزير آموزش و علوم در سال ۱۹۷۵ نيز در جهت افزايش کيفيت آموزشى موفقيتآميز نبود. فرزندان کادرها و مقامات به اصطلاح از در پشت وارد دانشگاهها مىشدند و بدين ترتيب فرزند يک خانواده از مقامات فقط بعد از دو سال کار بدون هيچگونه توانايى آکادميک و حتى توانايى کارى لازم وارد دانشگاه مىشد.
بعد از سال ۱۹۷۶ گامهايى در جهت بهبود کيفيت آموزشى برداشته شد. در قدم اول هر گونه فعاليت سياسى در دانشگاه ممنوع شد. سپس ۸۸ دانشگاه و کالج بعنوان دانشگاههاى اصلى و کليدى انتخاب شده و بودجه خاص در اختيار آنها، دانشجويان ممتازشان و اعضاى علمى آن قرار داده شد. در مرحله سوم تربيت دانشجويان با کيفت علمى بيشتر جدا از زمينه خانوادگى يا فعاليت سياسى همت گمارده شده و در انتها سعى بر افزايش ظرفيت دانشگاهها شد.
برقرارى مجدد سيستم امتحان براى انتخاب دانشجو و بمنظور گزينش افراد يا کيفيت علمى بيشتر مىباشد. در سال ۱۹۷۷، ۷/۵ ميليون نفر در امتحانات ورودى دانشگاهها شرکت کردند در حاليکه فقط ۲۷۸،۰۰۰ نفر مىتوانستند وارد مراکز آموزش عالى شوند. امتحان دهندگان بايستى داراى مدرک پايان دورهٔ دبيرستان بوده و حداکثر سن آنها ۲۶ سال باشد. هر استان نيز سهميهاى براى دانشگاههاى اصلى دارند. اين دانشگاهها کلاسهاى جداگانهاى براى اقليتها نيز دارد. علاوه بر امتحان کتبى دانشجويان بايستى در معاينات پزشکى نيز شرکت نمايند. کنتر از ۲ در
صد از پذيرفته شدگان امتحان کتبى ب
خاطر ضعف جسمى رد مىشوند.
بدنيال تداوم اصلاحات که از سال ۱۹۷۸ آغاز شد، سيستم آموزش عالى در سطوح مختلف شکل گرفته. تعداد مراکز آموزش عالى عادى از ۵۹۸ واحد در سال ۱۹۷۸ به ۱۰۲۲ مرکز در ساله ۱۹۹۸ افزايش يافته است.