بخشی از مقاله

چکیده

یکی از ویژگیها و جنبههای مهم آثار ادبی، وجود اشارات یا پشتوانه فرهنگی است که سخنور در آفرینشهای ادبی و هنری خود به عنوان بنمایه از آن سود جسته است. این جنبه از دیرباز مورد توجه شاعران بوده؛ با این حال برخی از این اشارات به شیوه سنجیدهای گزارش و تحلیل نشده است. جستار حاضر به تحلیل یکی از این اشارات میپردازد و میکوشد ضمن بررسی آرای پژوهشگران وجه حقیقی سخن را تبیین کند.

کلید واژهها: اشارات و پشتوانه فرهنگی، نظامی، خسرو و شیرین، پای بز افکندن.

- 1 مقدمه

اشارات مختلف یا آنچه پشتوانه فرهنگی خوانده شده است یکی از جنبههای مهم آثار ادبی را تشکیل میدهد. محمّدرضا شفیعیکدکنی برای ارزیابی شعر هر شاعری نموداری چهارسویه ارائه کرده که پشتوانه فرهنگی یکی از این سویههاست - شفیعیکدکنی، . - 133 :1383 هم از این روی عموماً آثار فاخر ادبی در این زمینه از غنای خاصی برخودار هستند. سیروس شمیسا در باب تاریخچه اشارات در ادب فارسی مینویسد: »ادبیات هیچ دورهای از اشارات خالی نیست، امّا هر دورهای وضع خاصی دارد. باید گفت اوج اشارهپردازی در دو دوره بوده است؛ یکی در قرن ششم در آثار شاعران بینابینگوی عهد سلجوقی و شاعران سبک آذربایجانی چون خاقانی و نظامی که در این زمینه ید طولایی دارند، و دیگر در دوره صفویه در شعر سبک هندی« - شمیسا، 11 :1387و. - 12

تحقیق در باب این اشارات به دلایل متعددی، دشوار و در مواردی عاری از نتیجه و دور از دسترس است. تألیف آثاری چون فرهنگ اشارات و تلمیحات از سیروس شمیسا، فرهنگ اساطیر و داستانوارههااز محمّدجعفر یاحقی، فرهنگ بازیافتههای ادبی از متون پیشین از رضا اشرفزاده اگرچه گامهای مفید و مثبتی در تحلیل بخشی از این اشارات بوده، ولی همچنان بسیاری از اشارات متون ادبی سر به مهر مانده و نیازمند پژوهش است. وجود این اشارات گاه ابهاماتی در آثار ادبی به وجود آورده که بعضاً با تراشیدن گزارهای نادرست برای روشن ساختن سخن همراه شده است. این جستار میکوشد تا به بررسی یکی از این موارد بپردازد.

- 2 بحث اصلی

نظامی در بیتی از خسرو و شیرین - ذیل غزل گفتن باربد از زبان خسرو - چنین سروده است:

مرا در کویت ای شمع نکویی       فلک پای بز افکندهست گویی

که گر چون گوسفندم میبُری سر    به پای خود دوم چون سگ بر آن در

- نظامی، - 372 :1384

وحیددستگردی با بیان اینکه سبب اشکال این بیت و موارد مشابه آن، امثال و اصطلاحات اهالی عصر نظامی است که امروز از نظرها فراموش شده، مینویسد: »پای بز افکندن« کنایه از جذب کردن عاشق است به کوی معشوق یا برعکس و در زبانها مثل بوده است. سبب پیدایش این مثل را بعضی از فرهنگنویسان چنین شرح دادهاند که: قصابان هنگامی که میخواسته از میان گله، گوسفند فربهی برای کشتن به دست آورند، پای بزی در دست گرفته و افسونی بر آن خوانده در بیابان از میان گله عبور میکرده و به تأثیر آن افسون تمام گوسفندان پیرامون آنان جمع میشدند آنگاه هر کدام را میخواستند میگرفتند. ولی به گمان من منشأ این مثل این است که جادوگران برای احضار و جلب در قدیم پای بزی را افسون خوانده در محلی که آن شخص باید حاضر شود دفن میکردهاند، پس آن شخص بی اختیار بدان محل حاضر میشده و هنوز هم این کار در جادوگران رواج است.

شاید به مناسبت گوسفند و سگ در بیت دوم فرهنگنویسان شرح بالا را حدس زده باشند و العلم عند االله! - وحیددستگردی، . - 498 :1318 وحیددستگردی در حاشیه تصحیح خود و هم در گنجینه گنجوی تنها نظر فرهنگنویسان را آورده است - نظامی، - 372 : 1384؛ - نظامی، . - 118 :1385 ثروتیان نیز پای بز افگندن ثبت کرده و در باب آن نوشته است: پای بز افگندن در جایی ظاهراً نظیر ناف افگندن در جایی است؛ رسم معمول زمان شاعر بوده است برای بستن مهر و محبت گوشفندان و رمه بزها به جایی - نظامی، :1386 434و1. - 791 زنجانی با اینکه در کتاب صورخیال در خمسه نظامی همان پای بز افکندن آورده است - زنجانی، :1377 ذیل پا - ، اما در تصحیح خود »پای بز آکندن« ضبط کرده و آن را کنایه از فراهم کردن وسایل جذب کاری دانسته است. وی ضمن ساختگی دانستن حاشیه وحیددستگردی - بر خسرو و شیرین - مینویسد: به نظر نگارنده گوسفند و بز وقتی اثر پای همجنسان خود را در راهی ببینند بدان راه کشیده میشوند و این قبیل راههای چوپانی در دامنه کوهها و دشتها فراوان به چشم میخورد - نظامی، . - 621 :1376

فرهنگها نیز از این تعبیر سخن به میان آوردهاند؛ علی رغم اینکه در تصحیح عفیفی از فرهنگ جهانگیری »پای برافکندن« آمده اما گزارش سخن روشن میکند که اصل همان پای بز افکندن است: کنایه از بی طاقت و بی آرام شدن بود مانند نعل در آتش نهادن و این مثل از روی این سخن است که گویند قصابان افسونی خوانده بر پای بز بدمند و آن پای بز را در هر جا که بیندازند گوسفندان و بزان به آنجا بروند، قصابان گرفته بکشند. - جمالالدین انجو، :1375 ذیل پای برافکندن - . دلیل دیگر آنکه صاحب مصطلحات الشعرا به نقل از جهانگیری همین پای بز افگندن آورده است - وارسته، :1380 ذیل پای بز افگندن - . رشیدی نیز پای بز افکندن نوشته و همان گزارش جهانگیری را آورده است - تتوی، :1386 ذیل پای بز افکندن - .2 هدایت در انجمنآرای ناصری نیز چنین عملکردی داشته است - هدایت، :1288 ذیل پای بز افکندن - .

برخی فرهنگها این تعبیر را به صورت تحریف شده »پای بز آگندن« بیان کردهاند؛3 رشیدی پس از توضیح جهانگیری میگوید: و در نسخه سروری »پای بز آگندن« به معنی سحر کردن برای حب کسی آورده و شعر نظامی را بدین روش خوانده است: »فلک پای بز آگندست گویی« واالله اعلم - رشیدی، :1386 ذیل پای بز افکندن - . شاید بتوان احتمال داد که مأخذ سخن منسوب به سروری، مؤید الفضلا باشد؛ این فرهنگ پای بز آگندن آورده و آن را کنایه از سحر کردن برای حب کسی دانسته است و برای توجیه آن، گزارش دیگرگونی ذکر میکند: اصلش آن است که در خراسان چون گوسپندان برای خوردن بروند استخوان پای او اندکی کشیده میدارند و به جای آن گیاه پیوند میکنند، پای او به میشود. چون میخواهند که گوسپندی را ذبح کنند استخوان پایش -که کشیده داشته بودند- در آتش نهند، آن از چراگاه فریادکنان دوان به سوی آن آید و ذبح نمایند - لاد دهلوی، بیتا: 4. - 208

فرهنگهایی چون برهان قاطع و بحر عجم همان پای بز افکندن آورده و هر دو معنا را ذکر کردهاند. گزارش آنها نیز در راستای همان سخن جهانگیری است - تبریزی، :1362 ذیل پای بز افکندن - . در بحر عجم میخوانیم که: قصابان افسونی بر پای بز دمند و آن را هر جا که افکنند رمه گوسفندان بیخودانه همان طرف رود؛ قصابان بی مشقت گرفته، کشند - راقم، :1277 ذیل پای بز افکندن - .5 دهخدا سخن رشیدی را آورده و معین نیز سخن او را نقل کرده است - معین، :1385 ذیل پای - . در فرهنگ نفیسی صورت دوم - یعنی پای بز آگندن - آمده و دو معنای مذکور برای آن بیان شده است - نفیسی، :1355 ذیل پای بز آگندن - . همچنین صاحب فرهنگ اشارات به نقل سخنان وحیددستگردی و وارسته پراخته است - شمیسا، :1386 ذیل پای بز - .6

همانطور که از نظر گذرانده شد، این سخنان سه معنا و گزارش را در برمیگیرد که هر سه خالی از اساس حقیقی و منطقی به نظر میرسد. به عقیده نگارنده آنچه نظامی در این دو بیت بدان توجه دارد، رسمی در میان شبانان و گلهداران است که از دیرباز مرسوم و متداول بوده است. شبانان برای حرکت دادن گله، بزها را در پیش گله قرار میدهند و گوسفندان به طور طبیعی به دنبال آنها حرکت میکنند. سردستگی این بزها نیز عموماً با یک - و گاهی دو یا سه - بز نر چندساله و باجثه است

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید