بخشی از مقاله


تحلیلی بر ویژگی انعطاف پذیری معماری فضاهای آموزشی در بستر زمان

چکیده

در سالهای اخیر با توجه به رشد روزافزون و وسعت تغییرات روشهای آموزشی، سازگار نمودن بستر یادگیری با تمامی جوانب نیازهای یادگیرنده، در کانون توجه متخصصین آموزش قرار گرفته است. چرا که محیط فیزیکی به سبب ساختار خود میتواند تعاملات و در پی آن فرآیند یادگیری را تقویت و یا تضعیف نماید. از بعد دیگر در طول نیم قرن گذشته، جامعه مدنی ایران نیازی بی سابقه به گسترش آموزش و پرورش عمومی را پدید آورده است. در نتیجه مدارس بسیاری در سراسر کشور بنا گردیده که در آنها استانداردهای فنی، ملاحظات محیطی و هویت معماری در نازلترین سطح ممکن مدنظر قرار گرفته است. مهمتر از همه فضایی که در درون این مدارس پدیده آمده فاقد هر گونه نقش سازنده و حمایت کننده در تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان است. در این راستا در این گزارش نظری- تحلیلی به ارزیابی ساختارهای موجود آموزشی و سیر تغییر معماری فضاهای آموزشی و تأثیر معماری این فضاها بر کیفیت آموزش و پژوهش پرداخته شده است. آنچه مبرهن است اینکه، معماری مدارس فعلی و محیط آموزشی آنها ره آورد امواج پر تلاطم تاریخی و اجتماعی آنهاست و نه ماحصل قدری اندیشه و چاره جویی در مورد فضای کالبدی متناسب با آموزش و پرورش نوین. در نتیجه، معماری مدارس فعلی ما به همان نسبت که از ریشهها و سنتهای ارزشمند فاصله گرفته، از درکی خلاق و مترقی نسبت به محیط تعلیم و تربیت نیز به دور افتاده است. این معماری را باید ناشی از یک تنبلی ذهنی که همواره به تکرار مدلهای موجود متمایل بوده، دانست نه برگرفته از اندیشه و تکاپویی تازه برای طراحی نو و جامع. لذا از آنجا که میان آموزش و پرورش و فرهنگ ارتباط تنگاتنگ وجود دارد و معماری و فیزیک هر فضا و مکان نیز آینه تمام نمای فرهنگ و روح این فضا میباشد، لزوم مطالعات جامعتر و تغییر در سبک و ساختار فعلی امری ضروری به نظر میرسد.

واژههای کلیدی: کیفیت آموزش، معماری، فضای آموزشی، فرهنگ، سیر تحول

1

-1 مقدمه

در سه دهه گذشته، کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه، با فراز و نشیب فراوانی در زمینههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی آموزشی مواجه بوده اند. در رویارویی با بسیاری از چالشهای بالقوه آینده، سیستم آموزشی به عنوان سرمایهای ضروری در تلاش برای تحقق اهداف مربوط به توسعه، تلقی شده و مهم ترین ابزار موجود برای پیشبرد برنامه ها و واقعیت بخشیدن به آرمانهای هر ملت محسوب گردیده است.

با نگاهی گذرا به عالم هستی و قوانین حاکم بر آن، آنچه بیش از هرچیز جلوه میکند، پیوند تنگاتنگ عالم طبیعتباسَیَلان و تغییر است و هماهنگی با این تغییرات به یک عامل تعیین کننده برای ادامه حیات انسانها تبدیل شده است. شیوه معقول در مواجهه با این تغییرات گسترده، دستیابی به چارچوبی حساب شده در جهت بهرهگیری کامل از قوانین تغییر و تحول در جهان هستی است. با افزایش روز افزون جمعیت در کشورهای جهان سوم و پیشرفت علوم و تکنولوژی نیازهای بشری نیز هماهنگ با حرکت پیش رونده علم و دانش و صنعت رو به تزاید بوده و خواستار پاسخی مناسب به احتیاجات خود میباشد. بدین دلیل علوم مختلف دچار تقسیمبندیهای پیاپی گشته و تخصصهای گوناگون در هر زمینه به وجود آمده تا بتواند عمیقتر و دقیقتر برآورنده تمامی نیازهای انسان باشد.
شناخت بارزههای اصلی تمدن هر ملت برای مردمش، در حقیقت یک نوع خودشناسی و آگاهی از ریشههای هستی و موجودیت هر فرد و شناسنامه ملی آن قوم است. ناگفته پیداست این امر برای ما ایرانیان که وارث فرهنگی بسیار غنی و سرشار بودهایم بایسته ضروری است. الگوهای تکاملیافته گذشتگان به عنوان اصول و عناصر اصلی معماری توسط معماران مورد استفاده قرار میگرفته و هر معمار با بهرهمندی از دانش و خلاقیت خدادادی و امکانات، محدودیت و نیازهای زمانی میتوانست از آنها استفاده نماید. بدین ترتیب تداوم فرهنگ معماری در طول تاریخ گذشته حفظ شده است. نگهداری و احیاء آثار با ارزش معماری و هنرهای سنتی، تداوم تاریخی و پیوند درست با آثار گذشته که مبنای ایجاد هویت در معماری هر کشور است، مورد تأکید اکثر معماران و شهرسازان جهان است. از جمله مهمترین و با ارزشترین ساختمانهای سنتی که معرف هویت خاص معماری اسلامی کشورمان هستند، مدارس و مراکز علمیه در شهرهای مختلف بوده که در طول تاریخ معماری به تدریج به تکاملی قابل تحسین رسیدهاند خوشبختانه اکثراً هم مورد استفاده و دارای عملکرد آموزشی میباشند (خضرپور، .(1:1392

طراحی معماری عملی سهل و ممتنع است. ساختا فضا در ظاهر ساده و در واقعیت امری بسیار پیچیده و عمیق است. تحولات در تاریخ معماری مبین تحولات در فرهنگ، تفکر و برخورد انسان با محیط زیست خود میباشد. آثار با ارزش گذشتگان در معماری ایران واجد کیفیتها و ارزشهای پایدار هستند که مبین تفکر عمیق و جامع و جهانبینی سازندگان آنها میباشند (غفاری، .(1:1377

به اعتقاد بسیاری از اندیشمندان، معماری با قدمتی به اندازه تاریخ انسان، به عنوان بخش مهمی از فرهنگ، نقش اساسی در شکلگیری و تکامل بشر بر عهده دارد. در این میان، معماری فضاهای آموزشی که دوره زمانی نسبتا طولانیتری از عمر انسانها را در خود جای میدهند، سهم بسزایی در این روند دارند. چراکه ویژگیهای خاص محیطی متاثر از هر دو مقوله معماری و آموزش نظیر نور، رنگ و ...، به ویژه تاثیر فضای آموزشی بر کیفیت آموزش و رفتار دانشآموزان و معلمان، سبب رابطهای بسیار تنگاتنگ میان معماری و آموزش شده است. والتر گروپیوس در این مورد میگوید: "اگر محیط آموزشی بخواهد زمینهای ثمربخش برای نسل آینده باشد، محیط و ساختمانهایش میبایست خلاقه باشند، نه تقلید شده. محیطی محرک برای آزادکردن اندیشه و بیان خلاقه، به همان اندازه روش تدریس دارای اهمیت است" (ملکیان، .(1388


2

"تمام مکانهایی که انسان برای تامین خواسته خود در آموزش، از آنها استفاده میکند مدرسه نام دارد و این مکانها، تنها برای یادگیری و آموختن عقاید و نظریات نمیباشند بلکه برای فهم و ادراک دلایل وجود هر چیز و مناسبتهای دو جانبه و روابط بین انسان و طبیعت نیز مورد استفاده قرار میگیرند. "فضای آموزشی، ابتدا باید از لحاظ فیزیکی مطلوب باشد. فضاهای باکیفیت فیزیکی مطلوب، به فضاهایی اطلاق می شود که در طراحی آنها، استاندارد و شاخصهایی از قبیل هوای سالم، دمای مناسب، رطوبت کافی، نور، صوت، دید و منظر مناسب، کارآیی انرژی، دسترسیها و ارتباطات رعایت شده باشد (اکبری،.(1372

برخی صاحب نظران، فضای آموزشی را محیطی فیزیکی مانند کلاس درس، آزمایشگاه یامحیط خودآموز تلقی می کنند که در آن فرایندهای یادگیری رخ میدهد (تسمر و هریس1، .(1992 برخی دیگر آن رادر قالب محیط نرم افزاری خاص آموزش تعریف میکنند (پاپرت2، .(1980 معماری فضای آموزشی معماری فضاهای آموزشی و پرورشی یکی از پیچیدهترین ودشوارترین شاخههای تخصصی در طراحی میباشد، زیرا تعداد عوامل مؤثر در آن بسیار متنوع وگوناگون بوده و بنابراین طراح یک فضای آموزشی می-بایستی احاطه کامل به تمام ویژگیهای خاص مجموعه را داشته و از آگاهی و شناخت لازم در این زمینه تخصصی برخوردار باشد.

پیچیدگی و چند بعدی بودن مسئله آموزش و پرورش و ساخت مراکز آموزشی که از ابعاد کالبدی و فضایی، کیفیتهای بصری و ادراکی، ابعاد زیبایی- شناسی، جنبههای محیطی و اقلیمی، مسائل تکنولوژی و غیره برخوردار است مستلزم همکاری متخصصین، در یک نظام سیستمی و مرتبط خواهد بود (غفاری، .(2:1377 فضاهای آموزشی باید بتوانند جوابگوی نیازها بر اساس تغییر الگوهای آموزشی باشند. با پیشرفت تکنولوژی و فن، هر روز تقاضای کودک و معلم تغییر میکند؛ پس فضاهای آموزشی باید بتوانند امکان این انعطافپذیری را فراهم آورده، جوابگوی پایداری در طول زمان باشند. نیاز به انعطافپذیری در فضاهای آموزشی را میتوان به گروههای کارکردی، اجتماعی، روانی و اقتصادی دستهبندی کرد. بنابراین نیاز به تطابق با مسائل روانشناسختی و اجتماعی، فضاهای آموزشی را نیازمند انعطافپذیری بیشتری مینماید. چند عملکردی دیدن یک فضا، همچنین امکان تلفیق، تفکیک و گسترش آن از مهمترین عواملی هستند که در طراحی یک الگوی منعطف باید به آن پرداخت.

بررسی الگوهای انعطافپذیر در ابعاد مختلفی امکانپذیر است، در مقیاس کلان، در همجواری و تلفیق با عناصر و عملکردهای دیگر و در ایجاد سیمای مطلوب شهری که در دانشآموز حس تعلق، هویت، اعتماد به نفس و افتخار را قوت میبخشد. در مقیاس میانی در سازماندهی اجزاء، تعداد طبقات و نوع ارتباطات فضاهای آموزشی به گونهای که جوابگوی آموزش جدید و پویای امروز و پیشرفت تکنولوژی و سرعت آن در سالهای اخیر باشد و در مقیاسخُرد، در دقت عمل منوط به انتخاب شکل و فرم اجزای آموزشی، مبلمان، مقیاس و جزئیات آنها به طوری که ادراکات حسی مثبت را در تطابق با استفادههای متفاوتی که در طول زمان ممکن است داشته باشند، به وجود آورد (محمودی و نیکقدم، (1:1391

شیوه رایج مدرسه سازی در ایران در واقع تداوم الگوی غربی است که همراه با سیستم جدید آموزش و پرورش از ممالک اروپایی به عاریت گرفته شده است و در واقع در بعد آموزش و پرورش نفوذ محتوا و روش تعلیمات غربی، در کنار نیاز فزاینده دستگاههای دولتی به تربیت نیروی انسانی ماهر، اهداف و انتظارات جدیدی را برای آموزش همگانی مطرح نمود. آنچه که در ادامه این جریان بدیهی به نظر می رسد ضرورت یک تحول بنیادی در شیوه مدرسه سازی و فاصله گرفتن از الگوی سنتی بود. لذا الگوی مدارس اروپایی پس از انقلاب صنعتی که هم با برنامه آموزش نوین سازگار بود و هم ماحصل تجربیات ممالک پیشرفته بود، مناسب ترین انتخاب برای مدرسه جدید ایرانی قلمداد شد (سمیع آذر، .(240:1376

3

اگر با توجه به دستاوردهای مفید علم ارتباطات، آموزش و پرورش را نوعی اطلاع رسانی بدانیم، در این نگرش تعلیم و تربیت دانش آموزان، تنها تحت تأثیر کلام معلم نیست، بلکه عناصر دیگری چون آموزشهای غیرکلامی و رفتار غیر بیانی بیش از سایر عوامل، در انتقال پیام به فراگیران نقش دارند. بنابراین یادگیری تنها در کلاس درس اتفاق نمیافتد (شاطریان، 1387؛ .(73

در چند دهه اخیر، معماری مدارس در ایران بر مبنای یک ردیف مستقیم از نیمکتها در کلاس، ترکیب ردیفها موازی و امتدادی از خطوط مستقیم برای فعالیت در مدرسه میباشد. بدین منوال که از ورودی به داخل حیاط، از حیاط به ورودی ساختمان، سپس در امتداد راهرویی طویل به داخل کلاسها و سرانجام نشستن روی نیمکتهای سفت و سرد! این مدل طراحی محیطهای اموزشی بیشتر به محفظههای نگهداری اشیاء بیجان میماند تا یک محیط فعال و پویا در جهت تعلیم و تربیت یادگیرندهها. دلیل اصلی این دیدگاه در طراحی مدارس و فضاهای آموزشی، عدم توجه به نیازهای روحی کودکان و بی توجهی به نقش کالبدی محیط به عنوان یک عنصر فعال در شکوفایی قوای ذهنی دانش آموزان است (ایروانی، (18:2010
از آنجا که "تعاملات مداوم انسانها با یکدیگر و با منابع محیطی" و الگوی "یادگیرنده-محوری"، جوهره نظامهای آموزشی جهان امروز و فردا را شکل میبخشد، این اعتقاد وجود دارد که رویکردهای جدید، نیازمند حرکت، کار گروهی و پویایی دانش آموزان است. از این رو تعریف نیازها چگونگیِسازماندهیِبستری که چنین نحوه یادگیری، در آن قابلیت ظهور داشته باشد، از اهمیت ویژهای برخوردار است (مردمی، دلشاد، 1389، .(109

از مشخصههای یادگیرندههای امروزی، خودراهبری و مسئولیت پذیری است؛ از این رو الگو و روشی که به آن نیاز داریم، نگارشی جدید و بهبود یافته نسبت به الگوهای قدیمی نیست؛ بلکه نیاز و مفهومی کاملا متفاوت از آموزش خواهد بود و البته نظریاتی فراتر از تئوری. هدف، ایجاد فضایی بهینه برای موضوع آموزش و یادگیری است. ماهیت فضاهای آموزشی، لازمه سرمشقی منحصر به فرد برای پژوهش و ایجاد کنش و واکنش صحیح برای آموزش و پرورش است. به شرط آن که تعاملی صحیح و پیاپی در میان سه عامل اصلی آموزش و پرورش، دانش آموز و فضای آموزشی برقرار باشد. طراحی و معماری مدارس امروزی در سراسر دنیا بر اساس سه اصل، مسوولیت پذیری، کار پربار و یادگیری مادام العمر انجام می گیرد. این موضوع در ساختن فضاهای آموزشی با عملکرد بالا، تنها به وسیله کنش در مفهوم پژوهش مبنی بر برنامه های مراکز آموزشی و راهبردهای اجتماعی و اطلاعات کاربردی و عملی در این خصوص، میسر خواهد بود.

این موضوع که فضاهای آموزشی بر میزان یادگیری و دیگر دستاوردهای دانش آموزان مؤثر است، چندین دهه مطالعات بسیاری را در حوزههای مختلف از جمله در حوزههای روانشناسی محیط در فضاهای آموزشی به خود اختصاص داده است و این اعتقاد وجود دارد که محیطهای یادگیری امروز، باید از محرکهای لازم برخوردار بوده تا امکان فعالیتهای پویا را تسهیل نماید، چرا که اساسیترین نیازهای نظامهای آموزشی نوین، "تحرک فیزیکی و ذهنی" و "رشد روحیه اجتماعی" است. به سخن دیگر، روش یادگیری جدید در گیر این مساله است: "تعاملات پی در پی و مداوم انسانها با یکدیگرو با منابع محیطی" (گرینو3، .(9:1998 بر این اساس محیط یادگیری دنیای امروز نیز باید دانش آموزان را در جهت کشف قلمروهایجدیدِجهانِ در حال شدن پیرامون خود سوق دهد و با سرعت تغییرات و پیشرفت دنیای تکنولوژی آموزشی همگام نماید. از آنجایی که استقبال از تغییرات به عنوان بخش ضروری عامل انعطافپذیری آورده شده است، هدف نوشتار حاضر تبیین این عامل به عنوان عامل اساسی در طراحی محیطهای یادگیری است، به گونهای که از یک سو زمینه را برای برانگیخته نمودن تکانه خلاق درون کودک و حمایت از فرایند اکتشاف فراهم دارد، و از سوی دیگر شرایط را برای هماهنگی با تغییرات مداوم سیستمهای آموزشی و نیازهای در حال تغییر آن مهیا نماید. لذا

4

این تحقیق از نوع کاربردی و روش تحقیق در آن به صورت کیفی است. جمع آوری اطلاعات مبتنی بر مطالعات اسنادی، مرور متون، منابع و تجارب وتحلیل آنها بوده و برای تبیین موضوع از روش استدلال منطقی بهره گیری شده است.

-2 روش تحقیق

این پژوهش که بر مبنای روش اسنادی و مطالعه کتابخانه ای بوده، دست به یک بررسی جامع زده و روند تحولات کالبدی مدارس را از دریچه تحولات معماری، فرهنگی و آموزشی مورد توجه و بررسی قرار داده است. بدین منظور در بررسی تحلیلی نگاهی بر وضعیت آموزش و ساختار گذشته، حال و آینده آن داشته و نقدی بر روش کلی تحقیق این بوده که منشا تحول در ساماندهی فیزیکی مدرسه در مرحله نخست به دگرگونیهای نظام آموزشی ارجاع داده شود.

آنچه که امروز به عنوان مدل کالبدی مدرسه شناخته میشود هیچ حرف مهم و تازهای نسبت به نخستین نمونه های مدارس جدید مطرح نساخته است. این در حالی است که محتوای آموزش مدرسه ای از آن زمان تاکنون پیشرفتهای بسیاری را شاهد بوده است. لذا به موازات توسعه سیستم و برنامه آموزش مدارس، الگوی محیطی مدارس نیز باید تکامل یابد، امری که در تاریخ مدارس معاصر ایراناصلاً اتفاق نیفتاده است. تحقیق حاضر، این مسئله یعنی هماهنگی سیستم آموزش با محیط کالبدی آن را در زمینه تاریخیاش مورد بررسی قرار داده و تلاش دارد تا تجربیات تاریخی را با الگوهای رایج مقایسه کند. در واقع مضمون اصلی این تحقیق بر مبنای بینش تحلیلی، پویش و فرآیند تاریخی مدارس در ایران است. در واقع در تمامی ادوار تاریخی کانون توجه، تحولات فرهنگی و اجتماعی کشور و تاثیرات آنها بر تکاپوی تعلیم و تربیتی در درون مدرسه بوده است. از این منظر مدرسه نه صرفاً یک نوع ساختمان ساده بلکه آئینه ای است از حیات علمی و فرهنگی جامعه و این نحوه نگرش مهمترین اساس و دغدغه تحقیق است.

-3 تحلیل اطلاعات

تمامی تحولات فرهنگی و اجتماعی کشور در گذر زمان و تأثیر آنها بر دغدغههای تعلیم و تربیت در درون مدرسه مورد توجه بوده است. به همین دلیل، مدرسه نه تنها به عنوان یک ساختمان ساده، بلکه جلوهای از حیات علمی و فرهنگی جامعه است (میرزایی و گودرزی سروش، .(1392 واقعیت این است که در کنار تحولات تاریخی و فرهنگی که منجر به دگرگونی معماری مدارس و فاصله گرفتن از الگوهای سنتی شد، هیچگونه درایت و تعمق آگاهانه نسبت به ملزومات یک فضای آموزشی سازنده به خدمت گرفته نشده است. الگوی مدارس فعلی کشور در زمان ظهور خود حرکتی مترقی برای تسهیل در ورود برنامه آموزش و پرورش جدید به شمار میرفتند. در آن زمان مدارس جدید عکسالعمل قابل درکی برابر ضعفها و ناتوانیهای مکتب خانهها و مدارس سنتی در مواجهه با شرایط تاریخی جدید بودند. اما ملاحظات و دریافتهای نوین نسبت به محیط کالبدی آموزش و تاثیرات ژرف آن بر رفتار کودکان حاکی از آن است که امروزه درک صاحب نظران پیرامون تعلیم و محیط ایدهآل آن افقهای وسیعی را در نوردیده است. به موجب این دریافتهای مترقی و اندیشمندانه محیط تعلیم و تربیت بالقوه قادر است تا نیروهای ذهنی، احساسی و خلاقه کودک راعمیقاً توسعه داده و از این طریق به طور فعالان هم در آموزش و هم در پرورش او مشارکت نماید.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید