بخشی از مقاله

چکیده
هویت و مسائل زن، همواره دستخوش تحولات وافر قرار گرفته است. زنان در طول تاریخ مبارزات گستردهای، برای رفع تبعیضها و ارتقای جایگاه خود در اجتماع انجام دادهاند. مسأله حقوق زن، که ماحصل تعارض ما بین شرایط ذهنی و عینی آرمانهای جامع مدرن و واقعیتهای اجتماعی موجود است، سبب پیدایی جنبش فمینیسم در قرن نوزدهم در غرب شد.

شکلگیری هویت زن در ارتباط با ساختارها، سنتها، موقعیتهای متعارض، تبعیضهای جنسیتی، تفکرهای واپسگرایانه و نظامهای فرهنگیِ متفاوت بوده است. در آثار ادبی، زن در زیر نگاه مرد سالاری حاکم بر خانواده و جامعه، به حاشیه رانده شده است. از جمله نویسندگانی که در دوره معاصر در بستر فضاهای مدرن شهری، شخصیتهای زنان را به تصویر کشیده، حسین سناپور است.

دستمایه رمان نیمه غایب، تقابل سنت و تجدد در بازنمایی هویت، تنی چند از قشر مشغول به تحصیل در دانشگاه و در میانه کشمکشهای دهه شصت است. هدف از این تحقیق، یافتن پاسخی دقیق به چگونگی نقش زنان و تطبیق آن با مؤلفههای فمینیستی است. شیوه انجام دادن این تحقیق به صورت کتابخانه ای و یادداشت برداری است.

به نظر میرسد نویسنده، تصویری از زنان طبقه متوسط جامعه مدرن شهری را نمایان ساخته است، که در پی تحقق آمال خود در محیط باز و آزاد جامعه، با موقعیتهای نامناسب و درگیریهای فراوان روحی و روانی روبرو میشوند و به نوعی با تخریب خود به انتقام گرفتن از جامعه میپردازند . با واکاوی لایههای زیرین متن داستان، نشانههایی که از اندیشه فمنیستی نمایان شده شامل: مرد سالاری، گریز از ازدواج سنتی، استفاده ابزاری از زنان، بحران هویتیابی زنان، خانواده و چالش مادری، طلاق و ...است.

مقدمه

هویت آدمی که در گذر زمان تکوین یافته، سنگ بنای زندگی اجتماعی را از آغاز حیات بشری بنیان نهاده است. ادبیّات که برآینده از روح حاکم بر جوامع بشری بوده، از زمانهای گذشته تا دوره معاصر، همواره در قالبهای مختلف به بازتاب نیازهای روحی مردمان پرداخته است و نگاهی فراگیرانه به مبحث تبیین هویت آدمی داشته است. منابع تاریخ را می توان مدعایی بر این موضوع تلقی کرد که،هویت جنس مذکراز ارزش و اهمیّت بیشتری برخوردار بوده و هویت جنس مؤنث، بهعنوان دیگری و دوم کم اهمیّت تلقی شده است. جایگاه و موقعیت متعارض زن که در فراز و فرودهای اجتماع زمینه تعارضهای هویتی را فراهم کرده بود، سبب پیدایی جنبش فمینیسم در غرب شد.

فمینیسم که برآمده از عصر مدرنیته و تجدد است، به باز تعریفی از هویت زنان پرداخته است. » مشخصه بارز سنت گرایی، عادات، آداب، رسوم، مناسک و در کل اعتقاداتی بود که در همه شئون زندگی بشر رخنه کرده و عدول از آن گناهی نابخشودنی به شمار میرفت. در حالی که وجه بارز تجدد، تأکید بر عقلانیت، گسست پیوندهای اجتماعی، حذف احساست متعصبانه و کشیدن خط بطلانی بر همه عادات و سنتهای گذشته بود

این موضوع آنچه را که تا آن زمان درباره زن به مثابه یک هویت معنا یافته شکل گرفته بود، زیر سؤال برد. »در واقع فمینیسم پدیدهای است مربوط به عصر پس از روشنگری با تأکید بر خردگرایی، آزادی و عام-گرایی، انسان محوری و برابری نمیتوانست با موقعیت فرودست زنان در حقوق اقتصادی، سیاسی و اجتماعی سازگار باشد

فمینیسم 1 واژهای فرانسوی، به معنای طرفداری از حقوق زنان و هواخواهی از زنان است.[3] ریتزر با تعریف عامی از فمینیسم می-نویسد:»نظریه فمنیستی یک رشته پژوهش درباره زنان است که به طور ضمنی یا رسمی، نظام فکری گسترده و عامی را درباره ویژگی-های بنیادی زندگی اجتماعی و تجربه انسانی از چشمانداز یک زن ارائه میدهد و با تحقیق فراوان موقعیت و تجربه های زنان را در جامعه بررسی میکند و مدعی است که می تواند جهان بهتری برای زنان بسازد

جنبش فمینیستی از آغاز شکلگیری تاکنون به شکل سه موج مطرح شده است.

- 1 موج اول فمینیسم: از اوایل قرن نوزدهم تا اندکی بعد از جنگ جهانی اول شکل گرفت. موج اول فمینیسم بیشتر نقد زندگی مردسالارانه بود. مری والستون کرافت با نگارش کتاب »استیفای حقوق زنان - 1792 - « تأثیر چشمگیری بر جریان موج اول فمینیسم گذاشت. آنچه کرافت در این اثر بر آن تاکید داشت، استبداد خانگی زنان بود. از نظر کرافت محرومیت زنان از حقوق سیاسی، آموزش واشتغالِ برابر، استبداد محسوب میشد. کرافت »زنانگی« را محصول و ابزاری ساخته شده، در خدمت خوشگذرانی مردان قلمداد میکرد.

فمینیسم لیبرال در جریان موج اول فمنیسم شکل گرفت. مطالبات و خواستههای این جریان شامل: برابری زن و مرد در تمام حقوق فردی، سیاسی و اجتماعی، در نظر گرفتن اشتغال، حرفه ، آموزش برابر با مردان و ...بود.

- 2 موج دوم فمینیسم: کتاب »جنس دوم« سیمون دوبووآر خلأ اصلی ما بین موج اول و دوم فمینیسم را پر نمود و به عنوان مرجعی مؤثر بر فمینیسم رادیکال قرار گرفت. کتاب رمز و راز مؤنث اثر بتی فریدمن نیز، به عنوان مرجعی تأثیرگذار برای موج دوم جریان فمینیستی و فمینیسم لیبرال قرار گرفت . در این دوره، تفکرهای مهّم فمینیستی شامل: لیبرال، رادیکال، مارکسیستی و سوسیالیسم شکل گرفت.

»در موج دوم، ما شاهد گسترش آموزش و پرورش، ورود زنان به مشاغل متعدد، قانونی شدن سقط جنین، پرداخت دستمزد برابر با مردان، برخورداری از حقوق مدنی برابر، گسترش امکانات، کنترل موالید و... روبرو هستیم. نقدساختارهای ایدئولوژیک ریشه دار مانند: مرد سالاری و قرارداد اجتماعی، ازدواج، تأکید برتبحر و حرفه اقتصادی، از جمله ویژگیهای موج دوم به شمار میرود[8].« - 3 موج سوم فمینیستهای پسامدرن: »موج سوم که از اوایل دهه

90 میلادی آغاز شده عصر نزول و افول حرکتهای تند فمینیستی دهههای گذشته است. در این موج کاستیها و زیادهرویهای مربوط به جنسهای فمینیستی شناسایی شده و به خانواده، بیش از دهه-های گذشته اهمیت داده شده است

نگرش فمینیستی در ادامه راه خود وارد حوزه ادبیات شد و به قرائت آثار ادبی پرداخت. » نقد ادبی فمینیستی ادبیات را مولد دیدگاهی مردسالارانه میداند لذا آثار معتبر و اصیل ادبی را بازبینی میکند تا نشان دهد که چگونه کلیشه و قالبهای جنسیتی در کارکرد آن آثار دخیل بوده است[10].« در نقد ادبی فمینیستی دو جریان عمده قابل توجه است. جریان نخست در طول سالهای 1950تا 1960 میلادی صورت می پذیرد.

ویرجینیا ولف با انتشار کتاب اتاقی» از آنِ خود - 1929 - « و سیمین دوبورار با انتشار کتاب » جنس دوم - 1949 - « از چهرههای برجسته این جریان میباشند. موج دوم نقد فمنیستی نیز با انتشار کتاب »راز زنانگی - 1963 - «اثر فریدان بتی آغاز می شود.

بررسی نوشتههای نظریه پردازان فمینیست بیانگر دو گرایش عمده در این شیوه نقد ادبی میباشد. گرایش اول »جلوههای زن« نامیده میشود و اساساً به این موضوع میپردازد که زن در آثار ادبی، به ویژه آثاری که مردان نوشتهاند، به چه صورت و با کدام نقشهای قالبی به خواننده ارائه شده است. طرفداران این گرایش معتقداندکه، نویسندگان مرد به صورت ضمنی میپندارند که خوانندگان آثارشان مردان میباشند؛ بنابراین تصویر ارائه شده از زنان در این آثار منطبق با مقتضیات فرهنگ مردسالاری میباشد و به باز تولید این فرهنگ میپردازد. گرایش دوم »نقد زنان« نامیده میشود و نظریه پرداز اصلی آن الین شووالتر است. در این نوع نقد به زن در مقام نویسنده توجه میشود.

تفکر فمینیستی در ایران ریشه درتحولات جنبش مشروطیّت دارد، که زمینه حضور فزاینده زنان را در جامعه فراهم کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی متناسب با شرایط سیاسی - اجتماعی پیش آمده در جامعه و با افزایش آگاهیهای سیاسی و اجتماعی زنان و تجربههای زنانه، دگرگونیهای نسبتاً عمیقی در بازنگریِ هویت و جایگاه زن ایجاد شد و در دهههای اخیر دیدگاههای فمینیستی از رشد قابل توجهی برخوردار گردیده است. بنابراین تأمل در جایگاه و نقش فعلی زن، که در شرایط تلفیق یافته مدرنیته و سنت پا برجای گذشته شکل گرفته و هویتی متعارض را در عرصه اجتماعی آشکار کرده،از اهمیّت بر خوردار است.

تاکنون منابع متعددی در زمینه فمنیسم و مباحث مرتبط با آن نگاشته شده است. در زمینهکتابهای مرجع در حوزه فمنیسم می-توان آثار صاحب نظران این جنبش اجتماعی همچون ویرجینیا وولف، سیمین دوبووار، مری والستون کرافت، ژولیا کریستوا و...را نام برد. در کتاب »فمینیسم و دانشهای فمینیستی« ترجمه عباس یزدانی و بهروز جندقی، به تحلیل و نقد مقالات دائرهالمعارف روتلیج پرداخته شده است. در این کتاب مباحث مهمی چون فمنیسم، حقوق فمینیستی، اخلاق فمینیستی، الهیات فمنیستی، جنسیت و علم ... مطرح شده است.

کتاب دیگری که در این زمینه میتوان ذکرکرد، با عنوان»بررسی مبانی فلفسی، اخلاقی، کلامی و آثار علمی فمینیسم« توسط غزاله دولتی و همکاران نگاشته شده است. آثاری نیز از دستان نویسان معاصر به واسطه نقد فمنیستی واکاوی شده اند . امّا نقد فمنیستی رمان »نیمه غایب« حسین سناپور تاکنون صورت نپذیرفته است. در زمینه آثار حسین سناپور تنی چند در پایاننامه خود، به بررسی عناصر داستان، عنصر گفتگو و ویژگیهای مدرنیسم و پست مدرنیسم پر داخته اند. »نیمه غایب « مشهورترین اثر حسین سناپور است که، در سال 1378 برنده اولین دوره جایزه مهرگان ادب به عنوان بهترین رمان سال و در سال 1381 برنده جایزه ادبی یلدا شدهاست.

نویسنده در این اثر به بازنمایی زندگی شهری در دهه شصت پرداخته است. از آنجایی که این رمان روایتگر زندگی نسلی است که، جوانیشان را در محیط دانشگاه و سالهای پس از جنگ میگذرانند؛ نویسنده به بازنمایی شخصیت در میانه تجددگراییها و سنتگرایی-های گذشته روی آورده است. در این مقاله به بررسی»جلوههای زن« در تصویر ارائه شده از نویسنده داستان خواهیم پرداخت. زنان در این اثر نمود چشمگیری دارند. شخصیتهای زن داستان در تلاشاند تا از سنتهای دست و پا گیر گذشته رهایی یابند و نیز مقتضیات فرهنگ مردسالاری را بر نمی تابند و برخی دیگر هنوز در زیر سلطه مرد سالاری قرار دارند.

بدنه اصلی مقاله
خلاصه داستان

 دستمایه رمان »نیمه غایب« زندگی پنج تن از نسل جوان و جوانی پشت سر گذاشته امروز، در دانشگاه و میانه کشاکشهای سالهای دهه شصت است. به خاطر قرار گرفتن در این موقعیت تاریخی است که عشق برای آنان نه فقط مواجهه با تنگناهای بیرونی، که رودررو شدن با درون و گذشته خود نیز هست. آنها چه در خانوادهیی سنتی در تهران بزرگ شده باشند یا در باغ ها و شالیزارهای شمال، در خیابانهای نیویورک غریبگی را تجربه کرده باشند، یا معلق میان دوست داشتنها در سفر مداوم بوده باشند، و یا حتی اگر کودکی-هایشان را خود مادری کرده باشندهمگی سرگشته جست وجوی نیمه غایب خویشند.

داستان در چند بخش روایت میشود که شامل 14 اردیبهشت69 مراسم تشییع، 23آبان67 مراسم خواستگاری، 23 آبان 67مراسم قربان، 5 دی 67 مراسم وصل و 5 دی 67 مراسم معارفه است. روایت داستان در هر بخش منحصر به راوی آن بخش است. شخصیت اصلی داستان، سیمیندخت است که با نام سیندخت و سیما خوانده میشود. او دختر رئیس بازنشته بانکی، به نام صدر الدینی است که مردی معتاد، زن باره و کثیف است.

صدرالدینی با زنی جوان تر از خودش به نام ثریا ازدواج کرده بود.» او در خانواده خودش تنها زنی بود که تحصیلات متوسطه را تا آخر دنبال کرده بود.« در دوسالگی سیمین پدر و مادرش از یکدیگر جدا میشوند و ثریا با پسری جوان فرار می کند و به آمریکا میرود. صدر الدینی در باره ثریا می گوید:» دو سال تمام نبود که از شهرستان آورده بودمش بیرون. خوشی زده بود زیر دلش، از قرب و منزلت داشتن و خانمی کردن سیر شده بود، می خواست برود ظرف شویی و پیش خدمتی

سیمین سه ماه بعد از مرگ پدرش با پسری به نام فرهاد آشنا می-شود. فرهاد عاشق سیمین است و میخواهد او را به خانوادهاش معرفی کند، امّا سیمین از این کار سر باز میزند. سیمین در جستجوی مادر استخلاصو» شدن از شّرِ نگاه و خط کشهای دیگران« است.

فرهاد دانشجوی اخراجی معماری است که ناخواسته در جریان اعتراضات دانشجویی قرار میگیرد و جدای از خانوادهاش زندگی میکند. پدرش فردی بازاری، ثروتمند و سنتی است که، در آغاز داستان در بستر بیماری و مرگ قرار گرفته است. پدرش از او میخواهد به دانشگاه بازگردد و با هر کسی که دوست دارد ازدواج کند. فرهاد قبول می کند که به دانشگاه باز گردد، تا بعد از حدود دوسالسیمین را پیدا کند. امّا از فرح، دوست سیمین میشنود که سیمین به آمریکا رفته و با همکلاسیاش ازدواج کرده است. برای فرهاد دیگر فرقی نمی کند، با چه کسی ازدواج کند.

الهی، پدر خوانده سیمین هنگامی که عازم آمریکا است، به خانه صدر الدینی میرود. او استاد دانشگاه است و در دو سه شرکت داخلی و خارجی سهم دارد. در اولین دیدار ثریا را میبیند و عاشق او می-شود. ثریا شرط وصال را دیدار دخترش میداند. الهی سالها از سیمین حمایت می کند و سرنجام مقدمات دیدار آن دو را فراهم میکند.

از دیگر شخصیتهای داستان فرح است که دوست و همخانه ای سیمیندخت است. فرح به دانشگاه در تهران آمده تا » از درخت و بیل و شالیزار و گالشهای عفونت بار دور شده باشد.« فرح، دختری بی قید و بند و آزاد است که در دانشگاه شیفته پسری به نام بیژن میشود و با تأثیری که از افکار سیمیندخت میپذیرد، ازدواج به شیوه سنتی را نمیپذیرد. بیژن با دختران زیادی ارتباط دارد و فرح را رها میکند. فرح تصمیم میگیرد که دیگر به روستایشان باز نگردد.

نمودهای فمینیستی در داستان »نیمه غایب« 1 مردسالاری:»واژهی »پدرسالاری« اولین بار در دههی 70، در ادبیّات فمینیستی به عنوان مفهومی که دارای اهمیت سیاسی است، کاربرد گستردهای یافت. این واژه به معنای نظام اقتدار مردانه است که از راه نهادهای خانوادگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، زنان را مورد ستم و سرکوب قرار میدهد. در تمامی مظاهر تاریخی، جامعه مردسالار، چه فئودالی، چه سرمایهداری یا سوسیالیستی، نظام جنس، جنسیت و تبعیض اقتصادی به طور همزمان عمل میکند .

منشأ مرد سالاری، دسترسی بیشتر و گستردهتر مردان بر منابع و امتیازات ساختارهای سلطه، در داخل و خارج از خانه است

مردسالاری ریشه در نظام سنتی ایران دارد. نگرش به زن، حاکی از تلقی شدن زنان به عنوان درجه دو و جنس دوم است. این ذهنیت در طول دهه-ها و سال ها به باوری عمومی تبدیل شده است. نمونه بارز آن در داستان، پدر فرح است که در تلگرافی به فرح بیان می کند:»عباس پسر برادر زن عموت را که میشناسی، توی مخابرات کار میکند و حالا چند ماه است که شراکتی با پدرش برنج فروشی هم می کند.شب جمعه میآیند بله برون تو. خودت را برسان. منتظر میمانیم...

پدرت جان علی اسرافیلی«امّا. فرح تا درسش تمام نشده نمی خواهد ازدواج کند. به دیدار عمهاش میرود و از او می خواهد تا به نحوی این قرار را برهم بزند. عمهاش میگوید:» بابات که حرف هیچ کس را قابل نمیداند، به خصوص حرف خودی ها را. مادرت هم که هنوز حرف از دهان من در نیامده حتماً خیال میکند من عباس را برای دختر عموت نشان کردم. حرف من اگر در یک کدامشان دررو داشت، خانه زندگیام را میگذاشتم و میآمدم تا هر جا که تو می-گفتی.«

برخی از زنان نیز مرد سالاری را به عنوان یک ارزش برتر پذیرفته اند و برای خواستههای مردان را در امور خانوادگی و اجتماعی ارزش بیشتری قائلاند. عمه فرح هر چند که بیان می کند، درس خوانده ای و صلاحت را خودت بهتر میدانی، ببین که عباس جفت تو هست یا نه؟

باز هم معتقد است، پدرش صلاح او را می خواهد. مگر به خواستن فرح است که قرار را بر هم بزند،»همین حالا حرف کم می-زنند پشت سرمان، نمیگویند هر که برود تهران خودش را گم می-کند؟

« یا »میخواهی کاری کنی که اگر پام را گذاشتم شمال قوم و خویشم با چوب سر به دنبالم بگذارند.« از نظر عمه حتی تلفن کردن فرح به عباس تا خودش مشکل را حل کند، موضوعی است که مسألهدار است. باز نمود کلیشه های سنتی است که بهتر است زن در خانه باشد و هر چه بگویند، همان ضامن خوشبختی اوست. بهتر است ازدواج کند تا سر و سامان بگیرد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید