بخشی از مقاله

چکیده

در این مقاله سعی شده تا برخی از مباحث مربوط به تئوری سازمان و تئوری فمینیست ارائه گردد. این مقاله تئوری فمینیست و هدف آن برای فهم ماهیت نابرابری در سازمان ها را بررسی می کند و بر جنسیت، روابط قدرت و تقسیم جنسیتی کار که تئوری سازمان آنها را نادیده گرفته است می پردازد. این مقاله نتیجه می گیرد که در تئوری های سازمان، مساله جنسیت به طور کامل نادیده گرفته شده است و این باعث شده که مردان در سازمان به عنوان معیار همه چیز و زنان به عنوان دیگری و افراد حاشیه ای محسوب شوند. بر این اساس و برای رسیدن به حقوق برابر برای زنان با مردان در سازمان، گونه های مختلف تئوری های فمینیستی مطرح شده و هر کدام انتقادات و پیشنهاداتی برای مقابله با این نابرابری به تئوری سازمان ارئه داده اند.

کلمات کلیدی: جنسیت، فمینیست، تئوری فمینیستی، تئوری سازمان

.1 مقدمه

در دو دهه اخیر محققان رشته های مربوط به مطالعات زنان و جنسیت ، مطالعات سازمان و جامعه شناسی و سایر رشته های مرتبط، تئوری سازمان را با سئوالاتی درباره نقش جنسیت روبرو کرده اند؛ که دلیل اصلی آن را می توان در بی توجهی تئوری های سازمان به عامل جنسیت دانست .[1] تئوری سازی جنسیت و سازمان در اواخر دهه 1960 و اوایل دهه 1970 شروع شد. در طی این سال ها محققان فمینیست تحقیقات سازمانی سنتی را به خاطر ناکافی بودن و نادیده گرفتن اهمیت جنسیت در زندگی کاری و سازمانی مورد انتقاد قرار داده بودند. از آن زمان به بعد، محققان بررسی های زیادی در رابطه با فرایند جنسیت در سازمان انجام دادند، مفاهیم جدیدی مانند فرایند جنسیت سازی ایجاد کردند، و دانش زیادی درباره نابرابری های جنسیتی بوجود آمد. با این حال نابرابری جنسیتی مساله ای است که همچنان به طور غیر قابل حل در سازمان ها باقی مانده است.[2]

تردیدی وجود ندارد که امروزه زنان پیشرفت هایی در بالاتر رفتن از سقف شیشه ای یا همان موانعی که جلوی ارتقاء به سطوح بالای پست های سازمانی را می گرفتند، داشته اند. با این حال پیشرفت و حرکت به سوی برابری بین زن و مرد کند، بخشی، و سطحی بوده است و نابرابری جنسیتی همچنان در سازمان ها وجود دارد.[3: 105] ادامه داشتن نابرابری جنسیتی در سازمان ها و جوامع، محققان زیادی را بر آن داشته تا به تئوری های جنسیتی در کار و سازمان توجه داشته باشند. تئوری فرایندهای جنسیت سازی در سازمان ها که توسط اکر - 1992 - ارائه شده یکی از مهمترین کارها در این مورد بوده است. او فرایند جنسیت سازی در سازمان را مربوط به چهار عامل ساختار، فرهنگ، تعامل اجتماعی و هویت می داند. به نظر او برنامه ریزی شغلی، پست های سلسله مراتبی، روش های تشکیل مشاغل و هماهنگی وظایف و فرایند های کاری برخی از عوامل ساختاری اند که موجب جنسیت سازی و نیز تبعیض جنسیتی در سازمان ها می شوند.

فرهنگ سازمانی به عنوان یک فرایند جنسیت ساز مربوط به نمادها، تصورات، قوانین و ارزش هایی می شود که تمایز جنسیتی را در سازمان موجب شده و آن را توجیه می کند و یا زیر سوال می برد. فرایند های جنسیت ساز تعاملات اجتماعی بر نقش گرایش های مرد و زن در سازمان - کار محور یا اجتماعی- عاطفی محور - ، ویژگی های وضعیت آنها - مشخص، نامشخص - ، و الگوهای اطلاعاتی تاکید دارند. در نهایت اینکه افراد خودشان را به عنوان مرد یا زن می شناسند. برای ایجاد یک هویت مردانه و یا زنانه علاوه بر تفاوت زیستی و فیزیکی بین زن و مرد، هنجار ها و قوانین مرتبط با ارزیابی مردانگی و زنانگی نیز در ایجاد این هویت موثر هستند و جای تردید نیست که اجتماع و آثار رفتار دیگران، می تواند تفاوت های موجود بین زنان و مردان را تضعیف و یا تشدید کند.

به طور کل می توان گفت که بین زن و مرد تفاوت های اساسی وجود دارد که آداب و رسوم، تعلیم و تربیت و انتظارت یک جامعه، می تواند این تفاوت ها را تشدید یا تعدیل کند. نابرابری جنسیتی هم اکنون نیز به عنوان یکی از ویژگی های اصلی سازمان ها به حساب می آید. تبعیض های حرفه ای و شغلی و تفاوت در پرداخت دستمزدها برخی از مثال های نابرابری های جنسیتی در سازمان ها هستند.[1] تئوری سازمان به عنوان یک رشته مطالعاتی توجه اندکی به این نابرابری ها و نیز موانع موفقیت زنان در سازمان، کرده است. این بدان معنی است که نزدیک به نیمی از افراد سازمان که زنان هستند در تئوری سازمان نادیده گرفته شده اند. تفکر فمینیستی به دنبال بهبود موقعیت زنان و دستیابی به حقوق مساوی برای آنها، نه تنها در جامعه، بلکه درون سازمان ها می باشد.[5]

تئوری سازمان:

تئوری سازمان نتیجه تحقیقات منظمی است که اندیشمندان روی سازمان ها انجام داده اند و رشته ای است که ساختار و طراحی سازمان را مورد مطالعه قرار می دهد. این تئوری به افراد کمک می کند تا به مسائل و نیازهای سازمانی پی ببرند، آنها را شناسایی و درک نمایند.[6: 17] یکی از اصول اساسی تئوری سازمان این است که ما در یک جامعه سازمانی زندگی می کنیم، جایی که اشکال سازمانی نقش مهمی در ساخت زندگی اجتماعی ما دارند. بنابراین تجزیه و تحلیل سازمان و تئوری های مربوط به آن برای درک جامعه ضروری است.[7] تئوری های سازمان به طور کلی به سه دسته کلاسیک، نئوکلاسک و مدرن یا اقتضایی تقسیم می شوند. تئوری های کلاسیک سازمانی با مفاهیمی چون سازمان رسمی و افزایش کارایی سروکار دارند و معتقد که فقط یک بهترین روش کار برای همه شرایط وجود دارد. تئوری های کلاسیک بر موضوعاتی چون نوع شناس ی سازمان ها، اهداف سازمانی، ساختار، استراتژی، مرزها، محیط ها، بوم شناسی سازمانی و مواردی از این قبیل تاکید دارند.

تئوری های مدرن یا اقتضایی که مخالف تئوری های کلاسیک هستند دیدگاه سیستمی و فنی اجتماعی را شامل می شود. این دیدگاه بر تناسب ساختار سازمان با اندازه، تکنولوژی و الزامات محیطی تاکید دارد و معتقد است که یک بهترین روش برای انجام کارها در همه شرایط وجود ندارد.[8: 40-68]تئوری های اولیه، سنتی و یا کلاسیک سازمانی فقط به دنبال ایجاد مفاهیم کلی و روش هایی بودند که برای هر سازمانی، صرفنظر از فرهنگ، شخصیت و محیط جغرافیایی کاربرد داشته باشد. بیشتر تئوری های اولیه سازمان ی نگاهشان به سازمان به گونه ای بود که فقط مردان در آن هستند و به زنان توجهی نمی کردند و توجه به مساله جنسیت در مطالعات سازمان نهی می شد. لذا می توان در این باره بحث کرد که تئوری سازمان ناکافی و ناکامل است؛ چون که نیمی از کارکنان سازمان را نادیده گرفته است.[5]

تئوری فمینیستی:

واژه فمینیسم از ریشه""Feminism است که در اصل از زبان فرانسه و گرفته شده از ریشه لاتینش "Famina" است. فمینیسم یک دیدگاه جامعه شناختی است که به نابرابری در همه رفتار ها با جنسیت ها در عرصه های مختلف آموزشی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و غیره توجه دارد.[5] تئوری فمینیستی به دیدگاه های مختلفی که در مورد زندگی و نقش زنان در مردم شناسی، جامعه شناسی، اقتصاد، مطالعات زنان و غیره وجود دارد می پردازد.[10] تئوری فمینیستی بیشتر مرتبط با حقوق زنان و محور اصلی آن فهم ماهیت و تجزیه و تحلیل تعدی نسبت به آنان است.

تئوری فمینیستی تلاشی است برای فهم رفتار انسانی در محیط اجتماعی با ممحوریت زنان و موضوعاتی که آنها در جوامع کنونی باآن روبرو هستند. تئوری فمینیستی ارزش های زنان را منعکس می سازد و با بی عدالتی هایی که مبتنی بر جنسیت هستند مقابله می کند.[11] هدف تئوری فمینیستی تجزیه و تحلیل نابرابری های جنسیتی و درک ماهیت رفتارهای نابرابر با زنان و تشویق حقوق و خواسته های آنان است. برخی از موضوعات مورد مطالعه فمینیست ها عبارت انداز، تبعیض جنسیتی، تصورات قالبی، ستم به زنان و استثمار آنها و نیز پدرسالاری. فرض بنیادی تئوری فمینیستی آن شکل از زندگی سیاسی - اجتماعی سنتی است که برای زنان تبعیض آمیز و زیان بار است.

بخشی از وظیفه فمینیست ها که تئوری سازمان آن را نادیده گرفته است این است که نشان دهد چگونه رفتارهای متفاوت جنسیتی در سازمان های با فرهنگ های مختلف اتفاق می افتد و چگونه تبعض علیه زنان بوسیله ترتیبات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ادامه می یابد. دیدگاه های فمینیستی از سال 1970 به بعد مورد توجه جامعه شناسان قرار گرفته است. طرفداران دیدگاه فمینیستی بر سطح کلان جامعه تاکید دارند به گونه ای که برخی از آنها علت فرمانبرداری و مطیع بودن زنان را ریشه در نظام سرمایه داری، برخی دیگر تعدی و ستم به زنان را ریشه در نظام مردسالاری در همه جوامع اعم از کاپیتالیست، سوسیالست و کمونیست می دانند. علاوه بر این ها محققان فمینیستی به مطالعه برابری جنسیتی در جوامعی که در آنها تجربه و کمک زنان همچون مردان مشهود می باشد نیز پرداخته اند.[11]

جنس و جنسیت:

کلمه جنس بیانگر تفاوت های بیولوژیکی و زیستی بین زن و مرد و یک مقوله ژنتیکی و زیستی است؛ ولی کلمه جنسیت به رفتار های آموخته شده مرتبط با هر جنس در طول دوران زندگی او اشاره دارد و یک مقوله اجتماعی است. به عقیده اسکات - 1986 - جنسیت یک عنصر ساختگی از روابط اجتماعی، مبتنی بر تفاوت های درک شده بین زنان و مردان و نیز یک روش اولیه برای معنی دار کردن روابط قدرت است.[7] جنسیت مجموعه ای از روابط اجتماعی است که از طریق آن مقوله هایی چون زن و مرد، زنانگی و مردانگی شکل می گیرند. این مقوله ها محصول شرایط اجتماعی، سیاسی، و تاریخی خاصی هستند؛ که بخشی از آنها توسط روابط اجتماعی دیگر، شامل طبقه، نژاد، ملیت، مذهب، سن، و هویت جنسی تحت تاثیر قرار می گیرند.

بنابراین جنسیت یک چیز ثابت و جهانشمول نیست؛ بلکه معنی و پیامدهای آن به طور اجتماعی ساخته می شوند. برخی از مقوله های اجتماعی که جنسیت را می سازند و موجب بالا بودن ارزش مردان از زنان در سازمان می شوند عبارت انداز: رویه ها و سیاست های رسمی، اقدامات، هنجارها و الگوهای رسمی کار ، داستان ها، روایات، زبان، و سایر بیانات نمادین، الگوهای روزانه تعاملات اجتماعی غیر رسمی.[7: 114-127] به عبارت دیگر جنسیت محصول اقدامات جمعی تعریف شده بوسیله انسان است و نه الزامات زیستی و یک الگوسازی ساختارمند اجتماعی از مردانگی و زنانگی و روابط بین زن و مرد می باشد.

جنسیت انتظاری است که در مورد خصوصیات و رفتارهای زن و مرد از آنها می رود. این نقش ها و انتظارات یادگرفته می شوند، در طی زمان تغییر می کنند، و درون و بین فرهنگ های مختلف، متغیر و متفاوت هستند. زنان و مردان و نیز دختران و پسران نقش های مختلفی را در خانواده، جامعه و نیز در محل کار ایفا می کنند و بخشی از کار روزمره ما این است که فقط توجه می کنیم چه موقع کسی از انتظارات و رفتارهای مرسوم منحرف می شود. تجزیه و تحلیل جنسیت به ما کمک می کند تا بفهمیم چگونه زیردست بودن زنان از لحاظ اجتماعی ساختارمند می شود و این ساختار چگونه می تواند تغییر یابد.

جنسیت و روابط قدرت مبتنی بر جنسیت یکی از خصوصیات بارز و مهم بسیاری از سازمان ها هستند. سازمان ها صرفا بوسیله جنسیت ساختاردهی نمی شوند؛ بلکه بوسیله جنسیت تشکیل می شوند و همچنین واقعیت های سازمان ی گاهی روابط جنسیتی مسلط را ایجاد کرده و گاهی نیز آن را برمی اندازد. اساس تئوری فمینیستی ایده جنسیت است. اولین شکل از مهمترین موضوعات تئوری فمینیستی در سازمان به حذف یا بی توجهی به زن و عدم حضور زن در تئوری سازمان می پردازد. بی توجهی به زن یک عمل عمدی نیست؛ این بی توجهی به طور ناخودآگاه اتفاق می افتد و به همین خاطر است که زنان، جنبه های جنسیتی مربوط به کار و نیز برابری جنسیتی که به معنی برخورداری زنان و مردان از

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید