بخشی از مقاله
چکیده
بخش مهم فرهنگ ایرانی منشأ گرفته از هند و ایرانی و در نهایت، هند و اروپایی است. ایرانیان و هندیان از زمان جدا شدن از هند و اروپاییان در حدود سه سده با یکدیگر زندگی مشترک داشتهاند؛ از این رو، برای بررسی و شناخت هر یک از مقولههای فرهنگی باید این بعد مهم مدنیت ایرانی را در نظر داشت. اساطیر این دو تیره اگرچه پس از انشعاب، در روساخت، تفاوتهایی پذیرفتهاند، در ژرفساخت، همانندیهایی دارند که با شکافتن لایههای تاریخی میتوان به هسته مشترک آنها پی برد. مجموعه فرهنگ و اساطیر هندی در کتاب »ودا«ها و منظومههای حماسی مانند رامایا و مهابهاراتا آمده است و مهمترین گنجینه فرهنگ و اساطیر ایرانی، شاهنامه فردوسی است.
از وجوه مشترک اساطیر ایرانی کهن با اساطیر هند باستان، میتوان به شباهتهای رستم و ارجنَ اشاره کردارجنَ. نیز چون رستم فرزند شخصی زال و از خاندان دستان و پهلوانی شکست ناپذیر است و نکته مهمتر اینکه او نیز چون رستم، با فرزند چهارده ساله خود، که در دیار غربت داشت و او را نمیشناخت، به نبرد تن به تن و مبارزهای مرگآور مبادرت میکند. نقد تطبیقی این دو داستان و بررسی شباهتها و تفاوتهای آن با یکدیگر، نشان میدهد که این دو روایت، دارای خاستگاه واحد هند و اروپایی هستند.
مقدمه
حماسه را میتوان نخستین نوع ادبی دانست که در میان ملتها ظهور کرده استظاهراً. در یونان نیز حماسه نخستین نوع ادبی بوده است. شاید بدین دلیل که ارسطو در بوطیقا میگوید »پشی از هُمر هیچ شاعری را نمیشناسم که از این گونه اشعار سروده باشد. - «ارسطو - 57 :1337 درحماسه و تراژدی اصولا سخن از شاهان و بزرگان و اشراف است. ژرف ساخت حماسه را جنگها وپهلوانیها تشکیل میدهد.
دراین میان مردم عادی سیاهی لشکری بیش نیستند و مرگ آنان اهمیتی ندارد اما شاهان و سران وسلاطین که به نوعی با خدایان وابستهاند، محور اصلی شخصیتهای حماسه را تشکیل میدهند. »نخستین نوعی که در ادب یونان ظهور کرده نوع حماسه است. در ادب یونانی حماسه خاستگاهی اشرافی دارد. این نوع شعر که موضوع آن صحنههای نبرد است، تعبیر درستی است ازیک جامعه اقطاع دار - فئودال - که با همسایگان خود درگیر و دار نبرد است تا حوزه تسلط خود را گسترش دهد.
دراین اجتماع فرد وجود مشخصی ندارد فقط بعضی از سرکردگان نیرومند هستند که راهبری جنگ ها و جنگبارگی با ایشان است. این نوع شعر حالت بیداری یک جامعه را در برابر حیات تصویر میکند. درادب ایرانی نیز چنین است با این تفاوت که درگیریهای قومی در شاهنامه بنیاد تجاوز طلبی در نظام فئودالیسم ندارد و تصویر حالت سازندگی یک جامعه است.« - شفیعی کدکنی، - 7 :1352 گاه درحماسهها نشانه هایی از عصیان علیه نظام موجود آن عصر دیده میشود. درحقیقت میتوان ژرف ساخت حماسه را واقعیت دانست اما واقعیتی که به وسیله انسانی که اکنون اندکی به درک تاریخ دست یافته است.
به بیان دیگر انسان با افزودن زمان به طبیعت تاریخ را کشف کرده است اما این کشف در دوران نخستین و اولیه خویش است. درحقیقت آن اغراق ها و رؤیا ها شاید آرزوهای انسانی است که اکنون اندیشه او درحال توسعه یافتن است. در این نوع ادبی، الگوها و بن مایههایی به چشم میخورد که بارها تکرار شده اند. »تقابل پدر و پسر« نیز از جمله الگوها یی است که در ادبیات جهان نمونههای متعددی دارد.
موضوع نبرد پدر و پسر به گونههای مختلف در روایتهای حماسی و افسانههای اقوام جهان آمده است. خطوط کلی شکل دهنده این الگو چنین است که پهلوانی در جایی بیرون از شهر یا سرزمین خویش ازدواج میکند و فرزند او بدون حضو پدر به دنیا میآید و میبالد و پس از سال ها به جستجوی پدر بر میخیزد و در اغلب موارد به شکلی نادانسته با پدر خویش روبرو میشود که این رویا رویی باجنگ ودرگیری همراه است.
این طرح، از مشهورترین بن مایه هایداستانیِ مربوط به نبرد درادبیّات جهان به شمار میرود.
خاستگاه شکل گیری الگوی تقابل پدر وپسر
داستان نبرد پدر و پسر در ادبیات جهان، کم و بیش از الگوی واحدی پیروی میکند. دلایل این تشابه میتواند موارد ذیل باشد:
1 تقلید از اسطوره نبرد خدایان
دکتر جلال خالقی مطلق معتقد است: »در عصر رمانتیک که تمام روایات پهلوانی را تکامل سپسین اسطوره میدانستند، معتقد بودند که خاستگاه همه افسانههای نبرد پدر و پسر،اصولاً خاستگاه نبرد پهلوان، اسطوره نبرد خدایان بوده است. ولی پس از آن که در سده نوزدهم کم کم از نظریات دوره رمانتیک راجع به گزارد. اسطوره و روایات حماسی برگشتند، در توجیه موضوع نبرد پدر و پسر نیز نظریات دیگری به وجود آمد.
« - خالقی مطلق، - 62 :1372 پاتر نیز در این باره مینویسد: »خانم وستون حدس زده که در مبارزه پدر و پسر ما یک نمایش رؤیایی از مبارزه بین خدایان جدید و قدیم گیاهان داریم که در بیشتر جشنهای خرمنی و بهارانه، عبارات آیینی و عبادی آن دریافت میشود.« - پاتر، - 111 :1384 باید توجه داشت که دراساطیر، خدایان همان مشکلاتی را با یکدیگر دارند که انسان ها دارند و جنگهای آنان عواملی شبیه به عوامل درگیریهای انسانی دارد.به عنوان مثال:»خدایان یونانی، مردانی جنگجواند که همگان را مطیع خویش میخواهند و با وجود همه اقتداری که دارند، از این که تقدیرشان شکست خوردن توسط یکی از پسرانشان باشد،وحشت دارند.
اورانوس با تلاش برای دفن فرزندانش کوشید نیروی بالقوه فرزندانش را در جهت رشد و پیشرفت زایل کند. کرونوس، با بلعیدن یا تحلیل بردن فرزندانش، کوشید آنان را بخشی از خود کند و زئوس، همسر باردار خود را فریب داد، کوچک کرد و بلعید.« - رک: بولن،45، - 1390:44 چنانکه دیده میشود دراساطیر یونان، قدرت، ساختاری عمودی ندارد و فرزند به راحتی پدر را نابود می کند. چنین حالتی در اساطیر بین النهرین نیز دیده می شود. مثلا مردوک یا مردوخ، می تواند بر پدرش قیام کند و جای او را بگیرد.
»در اساطیر زرتشتی، ساختار قدرت، عمودی وخدشه ناپذیر است. اهورامزدا، امشاسپندان و زرتشت، منجیهای سه گانه اند و پارسایان به صورت سلسله مراتبی در پس یکدیگر قرارگرفته اند، بی آنکه هیچ داستانی دال بر تلاش یک طبقه برای درهم شکاندن مرزهای ورود به طبقه بالاتر وجود داشته باشد.. - «ثمینی، - 218 :1387 شاید بتوان گفت که چون اساطیر ایران در روزگار یکتاپرستی ایرانیان به وجود آمده است، سلسله مراتب قدرت، صورتی عمودی دارد. میبینیم که دراساطیر زرتشتی، باز هورمزد دانای کل و قاضی و داور مطلق نیز،هست. اسطورههای ایرانی به صورتهای دیگری پس از اسلام به حیات خود ادامه دادهاند. »تفکر سلسله مراتبی حاکمیت و مالکیت و قدرت، پس از اسلام نیز تا مدتها بر حکومتهای غالب در ایران چیره بوده است.« - پیشین -
2 عقده اودیپ - عشق پسر به مادر -
با توجه به اهمیتی که روابط پدر و پسر در مکتب روانشناسی فروید پیدا کرد، موضوع نبرد پدر و پسر نیز در آثار او و شاگردانش به ویژهاُتورانک، جایگاه خاصی یافت. به عقیده فروید و شاگردش رانک، همه آثار در بر دارنده مضمون نبرد پسر با پدر در ادب جهان، از عشق نامشروع و ناخودآگاه پسر به مادر ریشه گرفته است. پسر که پدر را حائلی میان خود و مادر مییابد، رفته رفته کینه او را به دل میگیرد و به نبرد با او بر می خیزد. این دلبستگی و تنفر، عقده اودیپ را تشکیل میدهد.
»فروید اساطیر و افسانهها را آیینه تمام نمای جهان بینی انسان طبیعی میداند . از این رو در مورد عقده فوق الذکر نیز از افسانه یونانی اودیپ - - oedipe که به وسیله سوفکل، تدوین شده است، سودمی جوید.« - آریان پور، - 140 :1357 ادیپ پسر شاه لایوس و ملکه یوکاسته، یکی از فرمانروایان تب، بود. غیبگویان به شاه گفته بودند که ادیپ پدر خود را خواهد کشت و با مادرش ازدواج خواهد کرد. لایوس ازبیم چنین سرنوشت شومی فرزندش را به چوپانی سپرد تا درکوهستان نابود کند. اما چوپان مهربان نمیتواند ادیپ را بکشد و او رادر کوهستان، به حال خود رها میسازد.
یکی از چوپانان پادشاه کورنت - Corinthe - ، نوزاد رامی یابد و او را نزد شاه میبرد. ادیپ همچون فرزند حقیقی پادشاه کورنت بزرگ میشود و جوانی برومند میگردد. روزی غیبگویی به او می گوید که در سرنوشت اوست که پدرش را میکشد و با مادرش ازدواج میکند. ادیپ چون پدر خوانده و مادر خواندهاش را پدر و مادر حقیقی خود میپندارد، برای گریز از این سرنوشت فاجعه آمیز از دیار آنان میگریزد. در راه به گردونه پیرمردی میرسد و پس از گفتگویی مختصر، پیرمرد را - که پدر واقعی او بوده - میکشد و به سوی شهر تب روان میشود. شهر را میگشاید و با ملکه تب، یعنی مادر خود، ازدواج میکند.
پس از سال ها فرمانروایی، مرگ و طاعون بر این شهر فرود میآید و چون ادیب سبب این فاجعه را از کاهنان معبد آپولو میپرسد، پاسخ میشنود که گناهکار باید از میانه برخیزد، گناهکاری که پدر خود را کشته و با مادر، هم بستر شدهاست. ادیپ در جستجوی این گناهکار پلید پس از زمانی دراز درمی یابد که قاتل خود اوست. پس، از خشم چشمهای خود را برمی کند و ملکه هم خود را در قصر حلق آویز میکند. فروید در باره این داستان چنین میگوید: »اودیپ پادشاه که پدر خود... را به زجر کشت و با مادر خود...وصلت کرد، چیزی جز نمایشی از کام گیری نیست. کام گیری کودک. « - همان،ص - 141 البته، بی گمان، نمیتوان همه افسانه های نبرد پدر و پسر را با موضوع عشق پسر به مادر و نفرت او از پدر و یا مواردی از این قبیل توجیه کرد. »
به ویژه درآن دسته روایاتی نظیر رستم و سهراب. درانگیزه سهراب در جستجوی پدر، نه تنها کوچک ترین نشانهای از نفرت به پدر نیست، بلکه انگیزه او مهر به پدراست و این مهر به اندازهای بزرگ است که سهراب به محض روبرو شدن با رستم - بی آن که مطمئن باشد که او رستم است - ، بی اختیار مهر او را به دل می گیرد و در واقع به خاطر همین مهر است که پس از آن که پشت رستم را در کشتی به خاک میرساند، خیلی زود فریب و نیرنگ حریف را میخورد و او را رها میکند. چنان که گویی آماده یافتن بهانهای برای این کار بوده است. به سخن دیگر، سهراب جان خود را در راه مهر به پدر میبازد و نه در راه نفرت و کینه بدو.«
3 نبرد میان پدر و پسر بر سر قدرت سیاسی
نکته دیگری که درباب نبرد میان پدران و پسران، از اهمیت ویژهای برخوردار است، نبرد بر سر تصاحب قدرت سیاسی است. این جدالمعمولاً، درمیان خویشاوندان است. خویشاوندی، به نظام های سیاسی در میان ملل و اقوام نیز، شکلی ویژه داده است. به طوری که همواره »روابط سیاسی با اصطلاحات خویشاوندی بیان میشوند.« - بالاندیه، - 62 :1374 به همین جهت است که سلطنت ها و حکومتهای سنتی همواره موروثی بوده است.
تعدد زنان و فرزندان اگرچه موجب اقتدار میگردد ولی خود، عامل رقابت بر سر سلطه و جانشینی است. ازاین روست که در طول تاریخ دیده ایم که پدر و پسر، آگاهانه، میخواهند سلطنت را از دست یکدیگر بربایند. مادران نیز، گاه، در این میان برای برکشیدن فرزندان خود نقش هایی اساسی ایفا کرده اند. »خویشاوندی مادرسویی matrilaterale به صورت حمایتی برای کارهای مربوط به تصرف قدرت است، هرچه این امکان دشوارتر به دست آید، رقابت سخت تر می شود.«
4 خاستگاه مشترک هند و اروپایی
چنان که گفته شد، موضوع نبرد پدر و پسر به ریختهای گوناگون در روایات حماسی و افسانههای اقوام جهان آمده است. دکتر خالقی معتقد است: »از میان آنها تنها چهار روایت است که از نگاه موضوع انگیزه و ساخت و جزئیات داستان به یکدیگر سخت نزدیکاند: یکی روایت آلمانی هیلده براند و هادو براند به زبان آلمانی فصیح باستان هک فعلاً کهنترین نمونه شعر پهلوانی ژرمنی است.