بخشی از مقاله

چکیده

اگرچه علم روانکاوی با تحقیقات "زیگموند فروید" آغاز شد اما از همان زمان، سیر تکاملی خود را آغاز کرد و توسط روانشناسان دیگر گسترش یافت. این سیر تکاملی با تلاش پیروان "فروید" همچون "کارل گوستاو یونگ"، "آدلر" و دیگران که مکتبهای خاص خود را بنیاد نهادند، ادامه پیدا کرد.جریان سیّال ذهن و مرور خاطرات گذشته شیوهی داستان نویسی معروفی است.

شخصیتهای داستانهای او با بازگشت به دوران کودکی و مرور خاطرات خود سعی در واکاوی مشکلات زندگی خود دارند. بسیاری از اختلالات و مشکلات جسمانی و روحی که آنها به آن مبتلا هستند ریشه در تعارضات و تضادهای روانی دارد. اضطرابها و فشارهایی که بر افراد در طول زندگی وارد میشود آنها را وادار به انجام کارهایی میکند که در شرایط عادی از عهدهی انجام آن ها ناتوانند

شدت این فشارها وتعارضات درونی گاه به حدّی میرسد که آنها را دچار بیماریهای شدید جسمانی میکند. انواع اختلالات معدی و رودهای، ناهنجاری های شدید جسمانی ازجمله بیماری هایی است که مبنای جسمانی مشخص ندارد و ریشه در فشارهای روانی آنها دارد. رؤیاها منعکس کنندهی امیال و خواسته های فروکوفتهی انسانهاست. بسیاری از علایق، ترس ها و اضطرابهای ما در رؤیاها به شکلی دیگر مجال بروز پیدا میکنند. تحلیل روانکاوانهی رؤیاهای شخصیتهای داستان کمک بسیاری در شناخت مشکلات آنها دارد.

مقدمه

شخصیتهای داستانهای "عباس معروفی" انسانهای معمولی پیرامون ما و یا شبیه خود ما    هستند. انسانهایی که گاه در مقابل سختیها و ناملایمات زندگی دچار آشفتگیها و تعارضهای روانی میشوند. تعارضهایی که آنها را به سمت روان-رنجوری و یا حتی روانپریشی سوق میدهد. انسانهای عادی و معمولیای که ممکن است رفتارهایی از خود نشان دهند که در ابتدای امر بسیار عجیب باشد، واکنشهایی که باید ریشهی برخی از آنها را در ناخودآگاه و دوران کودکی فرد جستوجو کرد.

هدف این پژوهش بررسی روانشناختی و روانکاوی شخصیتهای داستانهای کوتاه "مونگارشو"، "عدل پدر و پسر" و "عطر یاس" بر اساس روش روانکاوی "زیگموند فروید" 2و شاگردانش "کارل گوستاو یونگ"3، "فرانتزالکساندر"4و دیگران است. این داستانها از مجموعه داستانهای کوتاه "دریا روندگان جزیره آبیتر" اثر عباس معروفی انتخاب شده است. معروفی همچون یک روانکاو به بررسی مشکلات روانی مردان و زنان داستانهای خود میپردازد. او با استفاده از تکنیکهای رمان مدرن و استفاده از "جریان سیال ذهن" همواره به خاطرات و ناخودآگاه افراد بازمیگردد. شخصیتهای داستان مهمترین منتقلکننده "تم"5داستان و مهمترین عامل "طرح" داستان هستند .

داستان نویسی جدید، سخت بر این باور است که موضوع اساسی کار او مناسبات متحول کنندهی انسانی است

در داستانهای معروفی نیز شخصیتها در جریان کشمکشهای درونی یا بیرونی، دگرگونیهای روحی یا جسمی فراوانی را پشت سر میگذارند. آنها به دلیل ناملایماتی که در دوران کودکی و یا نوجوانی دیدهاند، دچار آسیبهای روانی و بیماریهایی میشوند که باعث صدمه زدن آنها به دیگران و یا آسیب زدن به خودشان میشود. در این پژوهش تنها به مطالعهی شخصیتهای داستانها پرداخته شدهاست، نه روانکاوی خود نویسنده و یا مشکلاتی که او در زندگیش پشتسر نهاده است.

نقد ادبی روانشناسانه

شاید ارسطو نخستین کسی باشد که با طرح نظریهی "کاثارسیس"7 به صورتی شبه علمی به پیوند میان ادبیات و روان توجه کرده و گونهای از نقد روانشناختی را پی ریخته است. ارسطو، در"فن شعر" در تعریف تراژدی آنرا تقلیدی از کردار شخصی میداند که سبب انگیزش شفقت و هراس در بیننده میشود. در میان ادیبان ایران، "عبدالقادر جرجانی" - وفات 471ه.ق - صاحب آثاری چون اسرار" البلاغه و دلایل الاٍعجاز" از جمله کسانی است که به تشریح دلالت های روانی برای تعبیرات ادبی پرداخته است. اما دریافتهای وی دراین مقوله است که روان انسانیت در پدید آمدن تعبیرات ادبی تأثیر قابل توجهی دارد. هم چنین قبل از او، "ابوهلال عسگری" - وفات 395 ه.ق - صاحب اثر "الصناعتین" درباره تأثیر روانی در خلق استعاره ها سخن گفته است و نیز "ابوالحسن جرجانی" - وفات 366ه .ق - در کتاب " الوساطه بین المتنبی و خصومه" دیدگاهی روانشناسانه را در پیوند شعر یا سراینده آن مطرح کرده است

اصلی ترین مبحث روانکاوی وجود فرایندهای ناخودآگاه است، یعنی آن عملکردهای ذهن که نمی توان بازنماییشان کرد. سرکوب؛ با غیرقابل برگشت کردن واقعیات، افکار، امیال و خاطرات ناخودآگاه را به وجود میآورد. موفقیت فرایند نقد روانکاوانه به شناخت فرایند سرکوب بستگی دارد. این فرایند خود ضمیر ناخودآگاه را دسترس پذیر نمی سازد بلکه تنها وقتی به شکل رؤیا، جناس، کنش پذیری، ناهنجاری های هیستری یایی و روان نژندی درآید نشانه هایش را بروز می دهد

خلاصه ی داستان

مونگارشو داستان چوپان چادرنشینی است به نام مندل که عاشق دختر اربابش میشود. او چندین سال گرفتار عشق نیلوپر است اما رازش را با کسی درمیان نمیگذارد، حتی به معشوقش - نیلوپر - نیز چیزی نمیگوید. درد هجران و عدم توانایی از بازگو کردن این عشق، او را سالها دچار درد و عذاب روحی میکند. شبها خوابهای آشفته میبیند و روزها در پهنای بیکران صحرا و دشت دلدارش فکر میکند. رؤیایی که کابوس همیشگی شبهای اوست؛ سرگردان شدن در باد و پرتاب شدن دردرّهای عمیق است. در خواباو، به عمق یک درّه فرو میافتد و روی درخت سنجدی پرت میشود.

پس از سپری کردن زمانی طولانی مندل تصمیم میگیرد برای کاستن از درد عذاب دوری وهجرانش پنهانی تن شستن نیلوپر را در آب برکه تماشا کند. اما هربار که این منظره را تماشا میکند رؤیای دیگری به سراغش میآید. در رؤیای دوم مندل از صخرههای کوهستان به پائین فرو میغلتد. دریکی از این روزها که مندل قصد رفتن به بالای صخره ها وتماشا کردن نیلوپر را دارد، ناگهان درد شدیدی چشمانش را فرا میگیرد. کم-کم چشمانش تار میشود و دیگر قادر به دیدن چیزی نیست. اما لحظاتی بعد یک فرشته او را شفا میدهد و او بیناییاش را باز مییابد. در این زمان مندل شادمان از بازیافتن سلامتیاش دوباره به دیدن تن برهنهی زنان مشغول میشود. اما اینبار نیلوپر متوجهی حضور او میشود و مندل از ترس به پایین صخره ها فرو میغلتد.

تحلیل روانکاوانهی رؤیاهای شخصیت داستان

مندل پسر یک چوپان است، خود نیز به همین کار مشغول است. سالها برآن بوده تا مسیر زندگیش را تغییر دهد اما هربار آن را به سال دیگری موکول کرده است. وقتی عاشق دختر اربابش میشود نمیتواند آن را ابراز کند. ترس از مقبول واقع نشدن و طرد شدن عامل اصلی این واهمه است. او به مرز سی سالگی رسیده اما هنوز نتوانسته اقدام به خواستگاری دختر مورد علاقهاش کند.

درد هجران و عشق او را بسیار آزار میدهد. شبها به سختی میخوابد و در خواب رؤیاهای ترسناک میبیند. رؤیاها تصویر ناخودآگاه ما هستند. آنها منعکس کنندهی احوالات درونی انسانها هستند. دو رؤیا در طول داستان اتفاق میافتد. رؤیای اول که مدت زیادی است به سراغ مندل میآید، گرفتار شدن در باد سهمگین شدید و پرتاب شدن به عمق یکدرّه است. اضطراب و پریشانی بسیار مندل علت اصلی دیدن رؤیایی چنین است.

واهمه شدید او از موقعیتی که در آن قرار دارد و در عین حال عدم تواناییاش در حل مشکلات به شکلهای مختلف بارز میشود. دیدن خوابهای پریشان، تپش شدید قلب، تعریق زیاد پس از دیدن خوابها از نشانه های آشکار آن است. خوابها همواره مکان امنی برای نمایش آرزوها و امیال سرکوب شدهی بشر هستندکه به صورتهای مختلف، و با تغییر شکل افکار به تصاویر و یا ادغام افکار و آرزوها، جلوهگر میشوند از ویژگی-های رؤیا نمادین بودن زبان آن و مجازی بودن بیان آن است

یونگ دربارهی رؤیا مینویسد: »تحلیل رؤیا اساس درمان تحلیلی است زیرا مهمترین ابزار فنی برای راهگشایی به ناخودآگاه است . رؤیاهای ما استقلال غریبی از خودآگاه ما دارند و فوق العاده هم باارزشند زیرا تقلّب نمیکنند

یونگ، رؤیا را نمایندهای ازعقل و دانش ناآگاه معرفی میکند و درکتاب "روانشناسی و دین" میگوید: »ضمیر ناخودآگاه در بعضی مواقع کاملاً عاقلانه و غیر منطقی رفتار کرده است. حتی نسبت به بینش آگاه ما نیز برتری و رجحان پیدا میکند

ترس شدید مندل از واکنش دیگران در مقابل احساسات او و واهمه از ناتوانی جنسی به شکلپرت شدن در درّه و افتادن بر روی درختی که او نام نیلوپر را بر آن حک کرده و به گونهای حافظ اسرار عشق اوست جلوهگر میشود.

»خواب همیشگی را دیده بود که باد او را از جلو خانهشان بر میدارد و در عمق درهای که سیل دیوارههاش را برده است، روی درخت سنجدی پرت میکند که او بارها روی تنهاش با دم چاقو نوشته بود: نیلو پر

درخت در روانکاوی فروید نماد اندام جنسی نرینه است. چاقو نیز نماد دیگری از قضیب است. همچنین "دره"، که به شکل حفره است نمادی از اندام جنسی مادینه است. درخواب، مندل در عمق دره - زهدان و رحم زن - سقوط میکند. بنا بر تفسیرهای فروید، اشیاء تیز و برّنده، دراز و استوانهای شکل چون: درخت، شمشیر، چاقو و... نماد دستگاه جنسی مرد است. و برآمدگیهای طبیعی چون: کوه، تپه، انحناهای ساختمانی و ...کنایه از عضو جنسی مادینه میباشد. تمامی اشیاء مصنوع و غیر مصنوع که گود هستند، مانند: حفره،گودال و تونل نیز نماد دستگاه مادینه است

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید