بخشی از مقاله

چکیده

در نقد ادبی نوین یافتن معناي پنهان متن با دیدگاههاي علمی، مبناي پژوهش است. یکی از این دیدگاهها ساختگرایی است که بر مطالعه تقابلهاي بنیادین متن تأکید میکند. در رویارویی با داستان ادبی، فهم تقابل مرکزي و بازخوانی آن در نظام گفتمانی، از یک سو معناي پنهان متن را آشکار میکند و از سوي دیگر، رابطه ساختار و درونمایه را بازمینمایاند.

زمینه تحلیل تقابلها، همه سطوح خرد و کلان اثر است. با توجه به اینکه در میان آثار کلاسیک ادبی، چند داستان منظوم از ادبیات حماسی و عرفانی با این رویکرد تحلیل شدهاند، پیش فرض تحقیق این است که مقایسه داستانهاي منظوم عاشقانه با نتایج به دست آمده از تحقیقات پیشین میتواند تفاوتهاي گفتمانی را در انواع ادبی براساس تقابلها نشان دهد.

مورد مطالعه، خسرو و شیرن اثر نظامی گنجوي است. تقابلهاي این اثر در سطح روایی، روساخت و ژرفساخت متفاوتی را نشان میدهد و همین دوگانگی با کارکرد معنایی تقابلها سازگار است؛ یعنی در روساخت روایت با گستره تقابلها و تکرار و تداوم آنها مواجهیم و در ژرفساخت آن با سوگیري به نفع یکی از دو قطب تقابل. این ساختار تداعی کننده کشش و کشمکش همزمان در سرشت گفتمان عشق است.

در سطح تصویرهاي ادبی نیز بیشتر با استعارههاي تقابلی که دال بر برابري قدرتهاي قرینه هستند، مواجهیم و گاه با استعارههایی که پیوند تضادهاي ناممکن را تصویر میکنند. این نتیجه هم نشان میدهد گفتمان عشق در شناوري رابطه گسست و پیوند میان طرفین عشق تولید میشود.این دریافت در مقایسه با داستانهاي حماسی و عرفانی، تفاوت گفتمانی را نشان میدهد؛ زیرا در داستانهاي حماسی رویارویی تقابلها بر مبارزه دائم دو قطب دلالت میکند و در داستانهاي عرفانی رفع تقابلها با پیوند آنها به شکلهاي مختلف، اساس اندیشه عرفانی است.

بیان مسأله تحقیق

از آنجا که زبان ادبی بخش قابل توجهی از معنا را بهطور غیر مستقیم بیان میکند، دست یافتن به معناي پنهان متن یکی از اهداف مطالعات ادبی است. با توسعه مطالعات زبانشناسی، مطالعات ادبی نیز بهجاي کلینگريهاي ذوقی از دیدگاههاي مشخص علمی براي تحلیل متن بهره برد. ساختگرایی1 یکی از این دیدگاهها است که اوج شکوفایی آن به دهه 1960 باز میگردد و مطالعه تقابلها یا جفتهاي متضاد2 از اصلیترین رویکردهاي آن به شمار میآید.

مسأله تحقیق این است که اگر داستانهاي کلاسیک را با این رویکرد مطالعه کنیم، به چه خوانش متفاوتی دست خواهیم یافت؟ از آنجاکه در قلمرو ادبیات غنایی و حماسی، برخی داستانها مانند شیخ صنعان و رستم و اسفندیار از این نگرگاه قرائت شدهاند و در بخش بعد به آن پرداخته شده، مسأله خردتر پژوهش این است که بررسی داستانهاي عاشقانه براساس تقابلها چه تفاوتهاي معنایی-ساختاري بهدست میدهد. با این نگاه، پرسشهاي تحقیق عبارتند از:

.1تقابلها در داستانهاي منظوم عاشقانه ذیل کدام دسته عامتر قرار میگیرند و بر کدام ارزشها و ضد ارزشهاي بنیادین دلالت میکنند ؟

.2رابطه میان تقابلها چگونه است و چه گفتمانی از آن استنباط میشود؟

.3داستانهاي عاشقانه بهعنوان زیرشاخه ادب غنایی، چه سوگیري متفاوتی نسبت به تقابلها دارند؟

چارچوب نظري تحقیق

از نظر تاریخی اولین بار اصطلاح تقابلهاي دوگانه را نیکولاي تروبتسکوي - 1938- 1890م - بهکار برد اما بهطور رسمی در نظریههاي زبانشناس ساختگرا، فردینان دو سوسور-1857 - 3 1913م - و در کتاب »زبانشناسی عمومی1915 - «م - مطرح شد.

خلاصه بحث سوسور این است که یکی از این قواعد بنیادي در رفتار بشر و از جمله زبان، تقابلهاست؛ زیرا هر مفهوم زبانی با مفهوم متقابل آن درك میشود؛ چنانکه مفهوم »خیر« در تقابل با مفهوم »شر« فهم میشود. همچنین ذهن بشر براي نظم بخشیدن به امور، مفاهیم متضاد را در سلسلهمراتبارزشی تنظیم میکند و تقابلهاي دوگانه به دو قطب منفی و مثبت تقسیم میشوند؛ چنانکه »سیاه« در تقابل با »سفید« منفی است و »پایین« در مقابل »بالا« بیارزش است. بنابراین براي فهم ادبیات بهعنوان یک زبان قاعدهمند باید توجه کردکه بخش قابل توجهی از معناي متن ادبی برپایه تقابلهاي دوگانه خلق میشوند.

کلود لوي استروس2009-1908 - 1م - مردمشناس فرانسوي، در بررسی اساطیر نشان میدهد همه اسطورهها بر نظامی از تقابل استوار است و ذهن انسان همهچیز را به خوب و بد، مقدس و غیر مقدس، این جهان و آن جهان، بالا و پایین و مانند آن تقسیم میکند.

رولان بارت-1915 - 2 1980م - ازنظریهپردازان فرانسوي حوزة نشانهشناسی، نشان میدهد همه پدیدههاي اجتماعی مانند لباس پوشیدن داراي قواعدي است که بر تقابلهاي دوگانه استوار است و هر لباس بهعنوان یک نشانه، معناي خود را از تقابل با نشانههاي دیگر کسب میکند؛ چنانکه کت پوشیدن در برابر انواع لباسهاي دیگر، معناي خاص دارد.

تزوتان تودوروف1939 - 3م - ، روایتشناس بلغاري، معتقد است براي همه قصهها دستور زبانی وجود دارد که مبتنی بر واحدهاي متقابل است و همین تقابلها باعث ایجاد یک فعل روایی میشود؛ براي مثال در گزارة روایی »اژدها دختر را ربود«، تقابل اژدها و دختر به فعل ربودن منجر میشود. کلود برمونِ4روایتشناس میگوید کارکردهاي داستانی زمانی شکل میگیرد که شخصیت از نقش مفعولی خود به نقش فعالی وارد میشود و دوباره به حالت مفعولی بازمیگردد.

آلژیرداس گرماس1992-1917 - 5م - معتقد بود در هر روایتی سه تقابل دوتایی دیده میشود: شناسنده و موضوع شناسایی- فرستنده و گیرنده- کمک کننده و مخالف

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید