بخشی از مقاله

مقدمه:

بیشک نمیتوان کتمان کرد که موسیقی محصول نوع انسان است یعنی هرجا که او پا گذاشته موسیقی پدید آمده است ، کمتر زمانهایی است که هیچ اثر موسیقایی در آن پدید نیامده باشد 

موسیقی هنري است که در عینطنّازي، پیچیدهترین رازهاي فلسفی 4را در بطن خود ارائه مینماید و با سؤالات فلسفی زیادي مواجه است از جمله : موسیقی چیست؟ماهیت آن کدام است؟وجوه هستی موسیقی کدام است ؟کارکردهاي فردي و اجتماعی موسیقی چیست؟آیا موسیقی با دیگر حوزهها ارتباط دارد؟جایگاه موسیقی در جامعه ، تعلیم و تربیت و زندگی مردم کدام است یا کدام باید باشد؟

امروزه حضور موسیقی در حوزه عمومی فرهنگ بیش از پیش آشکار شده است و به عنوان عملی اجتماعی در جلوهها5و کارکردهاي6 گوناگونی نمایان است

موسیقی ابزار قدرتمند ساخت هویت و از عناصر مهم فرهنگ ملتهاست. در جوامع موسیقی به عنوان وسیله اي براي تعریف و تشخیص یک فرهنگ اهمیت دارد و همراهی آثار خاص موسیقی با جوامع به خصوص تداومیافته و همانند یک پرچم ملی نمایانگر آنهاست

با توجه به اینکه موسیقی »عاملی مهم و نیرویی اساسی در باب طبیعت بشري7 ،تکامل انسانی وتطور تاریخی-فرهنگی«است ،اما در کشور ما ، تاکنون موضوعات و ابواب موسیقی- فلسفه موسیقی- روشن نشده است و تحقیقات اندك انجام شده نتوانسته اند این خلأ فرهنگی را پر کنند

به تبع آن در اسناد بالادستی تعلیم و تربیت کشور ما- مبانی نظري تحول بنیادین در نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی جمهوري اسلامی ایران و برنامه درسی ملی جمهوري اسلامی ایران - اشاره به موسیقی فلسفه آن در تعلیم و تربیت-اهداف،اصول معطوف به موسیقی- نشده است و به طور کلی تعلیم و تربیت کشور ما نتوانسته است از این ابزار قدرتمند اجتماعی جهت تحکیم هویت و شکلگیري سوژة انسانی، ...استفاده کند

این در حالی است که بررسی پژوهشها نشان می دهد که آموزش موسیقی باعث فعال ساختن سامانههاي شناختی،  دیداري، شنیداري،عاطفی،حرکتی ،افزایش مهارتهاي حرکتی ، پرورش حافظه ، آمادگی مغز براي موفقیت - Helmrich, 2010 - ،آمادگی بهتر براي مهارتهاي تفکّر - - Rauscher, 2000 بالا رفتن مهارت خواندن و زبان انگلیسی و ریاضیات - Baker, 2011; Catterall, 1998 - میشود؛ لذا این پژوهش در نظر دارد جهت پر کردن گوشه اي از این خلأ آکادمیک ، موسیقی و دلالتهاي آن-اهداف و اصول- در تعلیم و تربیت را از منظر »آدورنو« دنبال کند . بدین منظور در این پژوهش با استفاده از دو روش تحلیل مفهومی و استنتاج قیاس عملی تلاش شده است تا موسیقی از منظر آدورنو تحلیل و بررسی شود و سپس دلالت هاي تربیتی آن نیز استخراج شود.

از جمله کارکردهاي آن می توان به :لذت از زیبایی، تفریح و سرگرمی ، تقویت همنوایی با هنجارهاي اجتماعی ،اعتبار و تنفیذي براي نهادهاي اجتماعی و مناسک و مراسم ،کمک به تداوم و تثبیت فرهنگ، کمک به وحدت و همگرایی جامعه و ...اشاره کرد 

پانزدهمین مؤلفه از مبانی ارزش شناسی تعلیم و تربیت رسمی جمهوري اسلامی ایران :زیبایی وهنر از نمودهاي تعالی بخش حیات بشري و یکی از تمایلات فطري انسان است

»8امروزه در میان نظام هاي آموزشی بسیاري از کشور هاي جهان ، موسیقی جزو یکی از برنامه هاي اصلی آنان در تعلیم و تربیت محسوب می شود . از جمله : استرالیا، چین ،کانادا،ایرلند، ژاپن،هلند،نیوزلند، اسکاتلند،سوئد، ایالات متحده امریکا، انگلستان ، سنگاپور،فنلاند،اتریش و...

سؤالهاي پژوهش:

1.    فلسفه موسیقی از نظر آدورنو چیست ؟

2.    اهداف موسیقی در تعلیم و تربیت از منظر آدورنو چیست؟

. 2.1 اصول معطوف به موسیقی در تربیت بر اساس نظر آدورنو چیست؟

.2.2 امکانهاي استفاده از دیدگاههاي آدورنو در تعلیم و تربیت ایران کدام است؟

فلسفه موسیقی آدورنو:

یافته هاي پژوهش در قلمرو فلسفه موسیقی نشان می دهند آدورنو موسیقی را نه پدیده اي سرگرم کننده بلکه پدیده اي با ویژگی زبانی، شناختی،ایدئولوژیک و آگاهی دهنده می داند که قادر است در برابر سلطه و صنعت فرهنگ بایستد و شرایط رهایی انسان را فراهم کند. آدورنو معتقد است موسیقی مدت هاست که از نقش صرفاً عملکردي خود فراتر رفته و هم در برابر تغییر واقعیت هاي اجتماعی واکنش نشان میدهد و هم بیشتر از بازتاب محض آنهاست

یعنی موسیقی ذاتا منتقد جامعه است - ویلسون،1389،ص - 92و معتقد است در موسیقی حقایق انسانی و اجتماعی تجلی می یابد.موسیقی قادر است وضع انسان فردي و جامعه را آشکار کند و به بیان ناتوانی ها،شکاف ها و تعارضات زندگی اجتماعی و از خود بیگانگی بپردازدبه طور کلی موسیقی باید با جاگرفتن در بطن جامعه، اساس اعتراض اجتماعی را منعکس کند

آدورنو از تقابل موسیقی اصیل، فاخر و موسیقی عامه پسند می گوید و معتقد است این تقابل موسیقی استاندارد سازي شده و عدم استاندارد سازي شده است

آدورنو شکاف این دو حوزه را شکافی اساسی نمی داند بلکه شکاف را ناشی از تأثیرات صنعت فرهنگ1 و شخصیت کالایی غیرقابل اجتناب تولیدات فرهنگی قرن بیستم می داند

یعنی ،یک نوع موسیقی ، جایگاه کالا و کالا شدن را می پذیرد و به نیروي غیرطبیعی اجبار هاي جمع، تن در می دهد و دیگري موسیقی خوداندیش که در برابر آن اجبار می ایستد

آدورنو معتقد است انسان از طریق موسیقی عامه پسند و به خصوص موسیقی جاز در برابر وضع موجود و سلطه تسلیم می شود و قدرتتفکّرش را نیز از دست می دهد و این امر منجر بهتجلّی پندار آزادي و رهایی در انسان می شود به همین دلیل آدورنو موسیقی جاز را کم مایه ،بی خاصیت ،فرمولی، آیینی شده و یک جور مدل بی پایه می داند

آدورنو به دلیل ویژگی رسانه اي و داشتن سیستمی از نشانه ها موسیقی را شبیه زبان می داند؛ زیرا معتقد است موسیقی اغلب چیزهایی به انسان می گوید ، اما از جهتی دیگر معتقد است گفته هاي موسیقی تنها از طریق موسیقی قابل بیان است و قابل عرضه به واسطه زبان نیست؛ یعنی هرجا زبان متوقف می شود، موسیقی نیز آغاز می گردد.

آدورنو معتقد است موسیقی مانند فلسفه کارکردي شناختی دارد و موسیقی داراي محتوایی شناختی است . محتوایی که صرفاً به یکسري گزاره هاي ، تحویل پذیر نیست زیرا غیرمفهومی و غیراستدلالی است .موسیقی صورتی از شناخت غیراستدلال و پراکسیس بیعمل است

.آدورنو از موسیقی به عنوان مدلی براي چگونه ادامه پیدا کردنتفکّر نیز استفاده میکند و معتقد است موسیقی واسطه اي براي فعالیت هاي فوقموسیقایی،تفکّر و بیان مانند فلسفه است

به علاوه آدورنو موسیقی را ایدئولوژیک و آگاهی دهنده - - Bowie,1999,p15 نیز می داند و تحت تأثیر هگل معتقد است کار هنر و موسیقی آشکارسازي و گشودگی حقیقت است یعنی موسیقی صورتی از شناخت غیر استدلالی است که به ما اجازة دیدن آن چیزي را می دهد که مستقیماً نمی شود دید .

آدورنو موسیقی را از دو نظر ایدئولوژیک می داند -که این امر اساسا به همان تمایز موسیقی اصیل و فاخر از موسیقی عامه پسند باز می گردد- از یک جهت ایدئولوژیک است زیرا موسیقی ،ایدئولوژي غالب را نقد می کند و به چالش می کشد و از جهتی دیگر نیز ایدئولوژیک است زیرا به وسیله اي براي تأمین اهداف ایدئولوژیک تبدیل شده و بردة ایدئولوژي غالب زمانه می شود

آدورنو وظیفه هنر و موسیقی مدرن را تغییر در آگاهی اجتماعی میداند و معتقد است آگاهی اجتماعی باید دچار تغییر و تحول شود، اگر انسانها قصد دارند تا جامعهاي را که در آن زندگی میکنند و سبب تحریف و از شکل افتادن آگاهیشان شده ، از نو شکل دهند...

اهداف و اصول معطوف به موسیقی در تعلیم و تربیت بر اساس نظر آدورنو

هدف کلی:شکل گیري انسان

آدورنو معتقد است در جهان امروز سوژة انسانی به جاي اینکه بهانسانیت برسد ، در گونه تازه اي از بربریت غرق شده است - آدورنو هورکهایمر، - 1389 و براي رهایی از این شرایط و رسیدن به انسان خوداندیش انتقادي،بالغ و رشد یافته،مسئول و شهروند کامل-اهداف تعلیم و تربیت آدورنو - نیازمند هنر و در درجه اول موسیقی در تعلیم و تربیت هستیم تا به واسطه موسیقی و هنر اولا سوژة انسانی شکل بگیرد و این امر، به اصلاح جامعه منجر شود.

هدف:1 پرورش عقل عملی و ایجاد شناخت و آگاهی

آدورنو در چند اثرش از جمله دیالکتیک روشنگري،دیالکتیک منفی و نظریه زیبایی شناسی ، عقل-1عقل عملی- را هدف می گیرد به طوري که می توان زیباشناسی فلسفی او دربارة عقل را ، فقط دربارة عقل دانست - . - Bernstein, 2004,p145آدورنو در بحث ازعقلانیت پاي صنعت فرهنگ و هنر توده اي و تعلیم و تربیت را نیز پیش می کشد و معتقد است صنعت فرهنگ باعث سرکوب عقل می شود

آدورنو معتقد است امروزه حتی نهاد تعلیم و تربیت مبدل به نهادعقلانیت ابزاري اي شده است که عملکردش با خواستههاي صنعت فرهنگ و بازار کار وفق یافته است - Hauser,2012,p6 - که این امر خود منجر به تعلیم و تربیت ایستا و مرده شده است

در چنین شرایطی که عقلانیت و شناخت انسانیت به بیراهه رفته - آدورنو و هورکهایمر،1389،ص - 17 و تعلیم و تربیت نیز به جاي تحول و روشنگري - Adorno,1998a - خود نیز بیمار شده است

آدورنو با ارائه نظریه زیباشناختی خود، آثار مدرن هنري و موسیقایی-موسیقی اصیل و فاخر- را به وضوح امکانِ یک دستور زبانِ جایگزین براي عقل و شناخت می داند و اعتبار زیباشناسانه آنها را در تعارضشان با هنجارهاي موجود - - Adorno,1970,p195و هنر غالب و مسلط-عامه پسند- می بیند و مدعی است موسیقی اصیل و فاخر می تواند ساختارهاي کاذب و دروغین طراحی شده به وسیله عقل ابزاري و صنعت فرهنگ و حتی هنر توده اي را از طریق افزایش و تغییر درتفکّر - - Adorno.1976,p206 - - DeNora,2003,p72 ، شناخت - Paddison,1993,p97 - - zuidervaart,1991,p144 - - Sorgner&Fürbeth,2010,p238 - و آگاهی افراد - Adorno,1970,p235-260 - - Denora,2003,p87 - شناسایی کند و در جهت تغییر آنها گام بردارد .

اصل 1 - عقلانی و اندیشه ورزي

بااتّکا به این هدف موسیقی یعنی پرورش عقل عملی و ایجاد شناخت و آگاهی می توان به بیان اصلعقلانیت و اندیشه ورزي پرداخت ...

منظور آدورنو در آثارش به میزان بسیار قابل توجهی به عقل عملی معطوف است هر چند آدورنو واژه ي عقل عملی را صراحتا به کار نمی برد 2این اصل همسو با اصول کلی تربیت رسمی و عمومی، اصل خرد ورزي:ارتقاء توانمندي هاي فکري و عقلانی متربیان است

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید