بخشی از مقاله
هدف این مقاله تحلیل و بررسی نقش نوع تربیت در اجتماعی شدن افراد نوجوان می باشد درتفسیر این موضوع باید گفت میل طبیعی اقراد نوجوان به جدایی ومستقل شدن ازوالدین وگرایش به اجتماعی شدن است که درآن نوجوان برای رسیدن به مرحله ی بزرگسالی و رشد درهمه ی ابعاد ودست یابی به احساس هویت باید بتواند تاحدود منطقی ازوالدین خود جداشود وبتواند با همتوعان خود روابط صمیمانه وکاری برقرار کند که این امربه تحول اجتماعی نوجوان کمک می کند
.هر محیطی به گونهای در رشد و شکوفایی استعدادهای انسان مؤثر است. اجتماع یکی ازاین محیطها به شمار میآید ازدیدگاه اکثر اندیشمندان غربی و علمای اسلامی انسان موجودی اجتماعی است که بطورذاتی زندگی در کنار همنوعان ، کمک به یکدیگر و ایجاد روابط حسنه بین همدیگر را دوست دارد اجنماعی زیستن واخلاقی رفتارکردن درتمامی ابعادرشدی مؤثراست وباعث شکل گیری شخصیت متحول درافراد نوجوان می شود نیازهای انسان محرک او برای سعی و تلاش است و روابطی که افراد نوجوان با یکدیگردارند صرفا برای رفع نیازهاست .
با رسیدن افراد به سنین بلوغ نیازهای خاصی درآنان پدید می آید برای مثال میل به ارتباط عاطفی با جنس مخالف که درنوجوان ظاهرمی شود گسترده شدن این نیازها و ناتوانی والدین دررفع آنها زمینه ساز گرایش نوجوان به اجتماع می شود . گروههای دیگراجتماعی - مثل گروههای منحرف - درصدد گزینش افرادی هستند که رفتارخاصی ازخود بروز دهند یعنی رفتاری که با رفتاراکثریت افراد جامعه متفاوت باشد. این ملاک برای نوجوانانی که می خواهند وارد اجتماع شوند تحقق پذیرتراست چون رفتارنوجوانان کمترقابل پیش بینی است.
مقدمه
امروزه درجوامع بشری آدمی میل دارد با همنوعان خود در ارتباط باشد و اجتماعی بودن انسان ریشه در زمانی بسیار دور از حیات او دارد. تا آن جا که تاریخ نشان میدهد انسان همواره به صورت اجتماعی میزیسته است. بنابراین، میتوان گفت جز افراد استثنایی که در هر زمان نمونههای اندکی ازآنها به چشم میخورد، در هیچ دورانی بشر به صورت انفرادی زندگی نکردهاست . انسانها برای اینکه بتوانند نیازهای خود را برطرف کنند و به بهترین کمالات دست یابند باید اقدام به تشکیل جامعه وگرایش به اجتماع کنند چون به تنهایی نمی توانند ازتدارک آنها برآیند .دراین جامعه اعضا باتوجه یه وظیفه و فضا یلی که دارند باید بتوانند به کمک یکدیگربه اهداف خود برسند .
هر محیطی به گونهای در رشد و شکوفایی استعدادهای انسان مؤثر است. افراد از بدو تولد خود وارد یکی از واحدهای جامعه به نام خانواده می شود و درآنجا رشد می کند .خانواده به عنوان یک سیستم چندلایه ی اجتماعی و فرهنگی تلقی می شود که هریک از اعضای آن نقشی رابرعهده دارند . این نظام دارای یک ساختار قذرت می باشد که بوسیله ی آن اشکال مختلفی از ارتباط رابروز می کند
بسیاری ازصاحب نظران براین عقیده اند که انسان به ایجاد ارتبا ط با دیگران نیازدارد که خانواده وتعاملات اعضای آن نفش مهمی دراین ارتباط دارد.[5] آدلرمعتقد است انسان با نیاز وابسته بودن به جمع به دنیا می آید و توانایی قبول مسئولیت ونیازبه تکامل وپیشرفت ازذات او سرچشمه می گیرد
اکثر روان شناسان وفلاسفه - مثل افلاطون وارسطو - انسان را موجودی اجتماعی می دانند[14]ومدنی بالطبع بودن انسان را امری ذاتی دانسته وتأثیروتأثراتی که انسان وجامعه بریکدیگر می گذارند راعامل گرایشات اجتماعی می دانند و معتقدند نیازهای انسانها ورسیدن به بهترین کمالات را عامل برپایی جوامع گوناگون می داند - سیاسات المدینه ، فارابی - .درواقع احساس نیاز به معاشرت صمیمانه وهمدلی و همراهی با دیگران، علاوه براین که یکی از جلوههای زندگی اجتماعی به شمار میرود، ندایی برخاسته از اعماق وجود انسان است. هیچ انسانی با قطع پیوندهای دوستانه و گوشهگیریاحساس آرامش نمیکند. انزواطلبی نوعی بیماری است که اسلام پیروانش رااز آن باز داشته است.
چگونگی گرایش نوجوانان به اجتماعی شدن - تعریفی از اجتماعی شدن نوجوانان -
انسان درهرمرحله ازرشد خود دارای ویژگی ها ، خصوصیات و نیازهای منحصر به فردی است که وی راازهمنوعان خود متمایز کرده است گروه سنی نوجوانی - 12-13 تا 18سالگی - هم به دلیل آغاز دوره ی بلوغ 8 - تا 15-14 سالگی - دراین دوره ازاهمیت ویژه ای برخوردار است وسریعترین تغیرات درابعاد رشدی دراین دوره اتفاق می افتد بخصوص دربعد اجتماعی که نوجوان تمایل به استقلال وپایان وابستگی به والدین ومیل به ارتباط متفاوت ازدورههای قبلی با همنوعان خود وساختن هویت وداشتن فلسفه ای برای زندگی و رغبت برای ارتباط با جنس مخالف دارد .
با رسیدن افراد به سنین بلوغ نیازهای خاصی درآنان پدید می آید برای مثال میل به ارتباط عاطفی با جنس مخالف که درنوجوان ظاهرمی شود گسترده شدن این نیازها و ناتوانی والدین دررفع آنها زمینه ساز گرایش نوجوان به اجتماع می شود
. گروههای دیگراجتماعی - مثل گروههای منحرف - درصدد گزینش افرادی هستند که رفتارخاصی ازخود بروز دهند یعنی رفتاری که با رفتاراکثریت افراد جامعه متفاوت باشد. این ملاک برای نوجوانانی که می خواهند وارد اجتماع شوند تحقق پذیرتراست چون رفتارنوجوانان کمترقابل پیش بینی است
فرهنگها ، ادیان و هنجارها چه رابطه ای با اجتماعی شدن نوجوانان دارد ؟
هرنوجوانی دراوضاع واحوال اجتماعیخاصّ ی قرارمیگیرد،که باید مسائل رفتاری خود را با آنها هماهنگ سازد واین واقعیّتی است کهحتّی مردمعادّی نیزبا آن برخورد دارند. لذا رفتارهای درون یک فرهنگ بطورمتوسط رفتارهایی انطباق یافتهاند، نوجوانی که درچارچوب هنجاری،اجتماعی و فرهنگی این جامعه سازگار شدهاند - مثلا افراد حق دارند لباس خودشان راخود انتخاب کنند،اما باید به پوشش عرف مردم جامعه که ناشی از دین وفرهنگ وآداب مردمان آناست،احترام بگذارند - را انسانی اجتماعی یا به تعبیری فرهنگ آموخته میگویند
نوجوانانی که به این فرآیند تن نمی دهند و آنها را رعایت نمی کنند، افرادی هنجار شکنتلقّی خواهند شد،که به آنهاغیرقابل اجتماعی یا ضدّ اجتماعی اطلاق می شود والبته عدّه ای نیز به علّت جهل به منا سبات وتعاملات اجتماعی قادربه رعایت آنها نی ستند که به آنها نیزغیراجتماعی صدق میکند.مثل فردی که درجنگل ر شد ونموّ یافته ا ست یا فردی کهمدّتی طولانی در زندان انفرادی محبوس بوده ا ست
ضرورت تاثیرگذاری متقابل انسان وجامعه بریکدیگر ازدیدگاه صاحب نظران
صاحب نظران برحسب دید و نگرشی که ازتأثیر و تأثرات متقابل جامعه وانسان دارند به اظهارنظر می پردازند . برای نمونه رفتارگرایان انسان راموجودی منفعل ومتأثرازمحیط می داند .در نظر آنان انسان ذاتا نه خوب است و نه بد ، بلکه یک ارگانیزم تجربه گرا است که استعداد بالقوهای برای همه نوع رفتار دارد.