بخشی از مقاله

تحولات ژئوپليتيکي دهه پاياني قرن بيستم وتأثيرآن برامنيت ملي جمهوري اسلامي ايران
چکيده
جهان در آستانه دهه ١٩٩٠ ميلادي با يک رخداد جديد و کم نظيربنام فروپاشي اتحاد جماهيرشوروي مواجه شد. اين رويداد بدون مداخله يک قدرت خارجي و تنها مبتني بر شکافها و گسستهاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي داخلي صورت واقعيت به خود گرفت و ساختار نظام بين الملل را از حالت دوقطبي و موازنه قدرت رها و به سمت بيقطبي و سيال بودن رهنمون کرد. درچنين شرايطي هريک از قدرتهاي موجود جهان با توجه به منافع و نيتهاي سلطه طلبي تلاش کردند تا مسئووليتها و وظايف قدرت حذف شده را عهده دار شوند تا خلأ ناشي از عدم حضور قدرت برتر را تأمين کنند. برتريطلبي توام با تعارض منافع در حوزه هاي دچار خلأقدرت شده و آنارشي ناشي از به هم خوردن تعادل و توازن قدرت ، نابسامانيهاي مثل تجاوز نظامي آمريکا به عراق به بهانه آزادسازي کشور اشغال شده کويت ، واقعه يازده سپتامبر٢٠٠١ را به دنبال داشت . در اين حالت بررسي پيامدهاي فروپاشي بلوک شرق و تحولات ژئوپليتيک دهه ١٩٩٠ميلادي، بويژه آثار اين تحولات در خاورميانه ، همچنان در کانون توجه پژوهشگران مسائل منطقه قراردارد. مقاله حاضر که درصدد بررسي آثار دگرگونيها بر منافع و امنيت ملي ايران و تلاش براي شناخت محيط منطقه اي اين کشور است ، اين فرضيه ها را به آزمون گذاشته است : ١- پس از فروپاشي شوروي، مرزهاي ژئوپليتيکي آمريکا با مرزهاي جغرافيايي روسيه انطباق پيدا کرد؛ ٢- انبساط فضايي آمريکا موجب محاصره فيزيکي ايران شده و در نهايت هزينه هاي امنيتي اين کشور افزايش پيدا کرده است . به نظر نويسنده براي کاهش هزينه هاي امنيتي وضعيت فعلي ايران مناسب است که راهبرد اتحاد و ائتلاف در پيش گرفته شود.
واژه هاي کليدي :سياست خارجي آمريکا، ژئوپليتيک ، راهبرد اتحاد و ائتلاف ، بحرانهاي منطقه اي، نظام بين الملل ، امنيت ملي .


١- مقدمه
با تغيير در ساختار نظام بين الملل پس از فروپاشي شوروي کشورهاي منطقه خاورميانه خود را در شرايط جديدي پيدا کردند و ناگزير به باز تعريف راهبردهاي خود براي تطبيق با وضع جديد و حداکثرسازي منافع و کاهش تهديدات شدند. تحولات شتابان ناشي از فروپاشي، ساختار نظام بين الملل را وارد مرحله نويني کرد که هنوز سامانه هاي آن کاملا مشخص نشده است و ابهام استراتژيک بر مناسبات واحدهاي سياسي بويژه در سطح منطقه حکمفرما ميباشد.آسياي مرکزي و قفقاز که با مرزهاي شمالي ايران مرتبط هستند، کانون تغييرات و تحولات و انتشار آن به ديگر مرزهاي همجوار است . خلأ قدرت ، تغيير در توازن قدرت ، بيثباتي سياسي، بيهويتي سياسي و فرهنگي، ويژگي عمده اين مناطق ميباشد.
اين عوامل زمينه را براي حضور و نفوذ ديگر قدرتهاي جهاني و منطقه اي در کشورهاي تازه استقلال يافته فراهم کرد و در خارج از مرزهاي اين منطقه دولتهاي ديگر غير از روسيه براي پرکردن خلأ قدرت به رقابت با هم و با روسيه پرداختند. از سوي ديگرمنطقه خليج فارس که از ديرباز عرصه رقابت و کشمکش فيمابين قدرتها بود و با وقوع جنگ دوم خليج فارس ، حمله عراق به کويت و مداخله مستقيم آمريکا در جنگ اهميت استراتژيک خود را به عنوان يکي از بزرگترين مناطق تأمين کننده انرژي جهان نشان داد. پيونديافتگي جغرافيايي آسياي مرکزي و قفقاز با خليج فارس باعث شد تا اين دو منطقه به محور سياستهاي آمريکا و قدرتهاي بزرگ و رقيب تبديل شود و الگوي رفتاري جديدي تحت عنوان نظم نوين جهاني براي فائق آمدن بر مقاومتها و ناسازگاري کشورهاي ضد سلطه بر مناسبات بين المللي را تجربه کند.
واقعه يازده سپتامبر٢٠٠١ ميلادي خط بطلاني را بر تعاملات قبلي کشيد و الگوي منازعه و خشونت را جايگزين نظم هاي قبلي کرد که به نظرميرسد اين مقطع را ميتوان در چارچوب دوران گذار از نظم کهنه به نظم جديد تعريف کرد، نظمي که فاقد تعريف تئوريک و عملياتي ميباشد. در اين دوره شاهد بيشترين تحريکات ژئوپليتيکي با تأثيرات جهاني در حوزه هاي دست گيرد. آمريکا طي دوران جنگ سرد، کوشش فراواني کرد تا با تشکيل اتحاديه هاي منطقه اي و امضاي پيمانهاي نظامي، حضور و نفوذ خود را در منطقه ارتقاء بخشد؛ اين تلاشها در سالهاي پس از فروپاشي شوروي با سهولت بيشتري انجام گرفت . آمريکا با تدارک پيمانهايي چون سنتو و سيتو، سياست سدبندي عليه شوروي را اعمال و کمربند امنيتي اردوي غرب در قبال شوروي را طرح ريزي کرد. علاوه بر اين ، آمريکا براساس ايده اسپايکمن در پي تسلط بر اوراسيا هم بود که همه اين آرزوها با فروپاشي شوروي به مرحله تحقق نزديک شد که در مقاله از اين وضعيت ، تحت عنوان انبساط مرزهاي امنيتي ياد شده است .
محوريترين قدرتي که در سالهاي پس از ١٩٩١م . قابليت مقاومت در قبال گسترش طلبي و استيلاي آمريکا را داشت ، روسيه بود که طي سالهاي مذکور با معضلاتي چون ضعف شديد اقتصادي، بحرانهاي ساختار سياسي، نابسامانيهاي اجتماعي، نيروهاي گريز از مرکز و بحران هويت مواجه بود. روسيه بيشتر به صيانت از حدود و ثغور خود مشغول بود و توان گسترش جويي نداشت که آمريکا از اين فرصت استفاده کرده و مرزهاي امنيتي خود را تا حاشيه روسيه توسعه بخشيد. ازسوي ديگر، کشورهاي تازه استقلال يافته در انديشه نيازهاي اوليه اقتصادي تعلق هويتي و ترميم زيرساختهاي فرسوده و تک محصولي بودند و الحاق به بلوکهاي قوي بين المللي (غربي) را راهي براي گريز از اين مشکلات ميپنداشتند. به همين سبب همسويي با غرب در منطقه وارد فاز نوين و فعالي شد و به تحرک منطقه اي آمريکا شتابي مضاعف بخشيد.
منطقه قفقاز به عنوان کانون اتصال اوراسيا، علايق قدرتهاي ديگري مانند ترکيه ، اروپا، چين ، هند و پاکستان را هم جلب کرد و منطقه طي سالهاي دهه ١٩٩٠ به عنوان عرصه تنش بين قدرتها بدل شد. مقامات روسي معتقدند که قفقاز مکمل ژئواستراتژيک روسيه است و حضورآمريکا در اين منطقه ،تهديد حيات و امنيت روسيه ميباشد. از آنجا که قفقاز، منطقه تلاقي دو پيمان عمده نظامي يعني ناتو و ورشو بود و از نظر بري و بحري نقش ممتازي داشت ، هر دو قدرت دهه ١٩٩٠م . يعني آمريکا و روسيه به شيوه هاي مختلف سعي کردند تا بر اوضاع اين منطقه سلطه پيدا کرده و ضمن استفاده از توانمنديهاي ويژه قفقاز، رقباي خود را کنترل کنند. آمريکا براي نيل به اين مقصود سياستهاي گوناگوني را در پيش گرفت که اهم آنها عبارتند از:
١. به دنبال خلاء قدرت ناشي از بسته شدن ژئوپليتيک روسيه و درپي بحرانهاي سياسي و اقتصادي جمهوريهاي قفقاز و آسياي مرکزي، آمريکا موفق شد تا نفوذ خود را گسترش داده و روابط اين جمهوريها را با روسيه کدر کند؛
٢. آمريکا با طرح حمايت از تقسيم درياي خزر بين کشورهاي ساحلي، ارتباط راهبردي روسيه با ايران را قطع کرد و امکان دستيابي روسيه به جنوب را منتفي و محاصره ايران از طرف شمال را تکميل کرد؛
٣. آمريکا با حضور مستقيم در منطقه و با تحت فشار قراردادن دوستان خود در اکو (پاکستان و ترکيه ) سعي کرد تا مانع تقويت همکاريهاي منطقه اي شود؛
٤. آمريکا با حمايت از پذيرش جمهوريهاي تازه استقلال يافته در کنفرانس امنيت و همکاري اروپا و ناتو، کوشيده است تا کشورهاي منطقه را در مجامع و بلوکهاي غربي جذب و به اين ترتيب مانع از تشکيل بلوک قوي منطقه اي شود؛
٥. ارسال کمکهاي فني، اقتصادي تشويق سرمايه داران آمريکايي براي حضور فعال در منطقه در راستاي تحکيم و تثبيت حضور و نفوذ آمريکاست ؛
٦. آمريکا، جمهوري آذربايجان را وادار کرد تا مانع مشارکت ايران در طرحهاي نفتي اين کشور شود و در همين راستا از آذربايجان خواست تا ٥ درصد از کنسرسيوم بين المللي نفت آن کشور را که به ايران واگذار شده بود، درآوريل ١٩٩٥م . فسخ کند؛
٧. آمريکا با گسترش همکاري نظامي- اطلاعاتي خود با ازبکستان نوعي رابطه راهبردي با اين کشور طراحي و تنظيم کرد؛ ازبکستان از گسترش ناتو به شرق حمايت ميکند؛
٨. آمريکا براي جلوگيري از سلطه دوباره ايدئولوژيهاي راديکال ، کنترل جنگهاي داخلي، فروپاشي کشورهاي نوپا و تازه استقلال يافته ، گسترش تسليحات هسته اي، رشد اسلامگرايي راديکال ضد غربي، حمايت از دموکراسي، اقتصاد بازار آزاد و تأکيد بر رعايت حقوق بشر، استفاده از توانايي خود در ايفاي نقش ممتاز و برجسته در رشد اقتصادي اين کشورها و تبديل کردن روسيه به عنوان يک عضو ميانه روي جامعه بين المللي سعي دارد تا سياستها و برنامه هاي جدي و فعالي را در سراسر جمهوريهاي شوروي سابق به اجرا گذارد؛
٩. کلينتون در سال ١٩٩٤م . براي اعمال محدوديت بر رهنامه (دکترين ) نظامي روسيه پيامي به کنگره فرستاد و دخالت نظامي ارتش روسيه در حمايت از اقليتهاي روس تبار در کشورهاي آسياي مرکزي و قفقاز را مشروط به موافقت آمريکا کرد(٦٠-٥٧ :١٩٩٥ BeukeL)؛
١٠.آمريکا از طريق امضاي قرارداد خط لوله انتقال نفت باکو- جيحان بين سه کشور آذربايجان ، ترکيه و آمريکا، مسير عبور خط لوله از طريق خاک روسيه و ايران را منتفي کرد؛
١١.آمريکا کوشيده است تا تلاشهاي ديپلماتيک قدرتهاي منطقه اي مثل ايران را در حل و مهار بحرانهاي منطقه اي مانند بحران قره باغ خنثي کند؛
١٢.امضاي قرارداد انتقال نفت و گاز ترکمنستان از بستر درياي خزر به جمهوري آذربايجان و ترکيه . اين قرارداد با مشارکت کنسرسيومي از آمريکا و اسراييل و به منظور انتقال گاز ترکمنستان از طريق بخش کوچکي از خاک ايران به ترکيه است ؛
١٣.آمريکا حمايت بسيار زيادي براي حضور و نفوذ هم پيمانان خود در منطقه ميکند، ترکيه و اسراييل به دليل اين حمايتها جايگاه مهمي در آسياي مرکزي و قفقاز پيدا کرده اند، به گونه اي که بيش از ١٠٠٠ شرکت ترکيه در اين کشورها مشغول فعاليت هستند(ترجمان سياسي، شماره ١٤٠)؛
١٤.انتقال پايگاه نظامي آمريکا از ترکيه به جزيره آبشوران در ژانويه ١٩٩٩م . که با استقبال جمهوري آذربايجان مواجه شد؛
١٥.آمريکا، اسراييل و ترکيه در سال ١٩٩٦م . طرحي را آماده کردند که در آن گسترش نفوذ اسراييل و تأمين نيازمنديهاي تسليحاتي، جاسوسي و پزشکي جمهوري آذربايجان مورد تأکيد قرار گرفته بود؛
١٦.برگزاري اجلاس منطقه اي پيمان ناتو در سوم آوريل ٢٠٠٠م . در باکو که همزمان با برگزاري اين اجلاس ، مانور مشترک آمريکا و ازبکستان در تاشکند تشکيل شد و چندين موافقتنامه در زمينه ترتيبات امنيتي، مبارزه با تروريسم و همکاري مشترک وزارت دفاع دو کشور به امضا رسيد(شيرازي٢٥:١٣٧٦)؛
١٧.گسترش ناتو به سمت شرق که با استقبال کشورهاي آسياي مرکزي و قفقاز مواجه شد، به تسلط آمريکا بر منابع و ذخاير نفت و گاز منجر شد؛
١٨.آمريکا با حضور در منطقه مانع از شکل گيري محور راهبردي روسيه ، چين ، هند و ايران شده است ؛
١٩.آمريکا در تلاش است که ژئوپليتيک ترکيه را به سمت شرق باز کند و بين ژئوپليتيک خزر و درياي مديترانه ارتباط برقرار کند؛
٢٠.کمک به تشکيل گارد ساحلي قزاقستان در درياي خزر، برگزاري مانورهاي مشترک آمريکا با ازبکستان و تحويل قايقهاي گشتي به آذربايجان در راستاي همکاريهاي مشترک آمريکا با اين کشورهاست ؛
٢١.آمريکا چندين موافقتنامه نظامي کوتاه مدت با کشورهاي قرقيزستان ، ازبکستان و قزاقستان به منظور استقرار نظاميان اين کشور و استفاده از پايگاهها و تجهيزات نظامي امضاکرده است (٢٠٠٢١٦,Denison)؛
٢٢.اعزام ٢٠٠ نفر از متخصصان نظامي آمريکا به همراه ادوات نظامي به منظور آموزش ارتش گرجستان براي مبارزه با تروريستهاي مستقر در دره پانکيسي؛
٢٣.اکثر کشورهاي آسياي مرکزي با استفاده از هواپيماهاي آمريکايي از فضاي خود موافقت کرده و به همکاري اطلاعاتي با اين کشور عليه طالبان پرداختند(سنبلي، ١١١:١٣٨١).
موارد فوق نشان ميدهد که آمريکا طي دهه ١٩٩٠، به صورت جدي و فعال کوشيده است تا خلأ ناشي از فروپاشي شوروي در منطقه را سامان بدهد و در اين راستا انواع موافقتنامه هاي همکاري نظامي، امنيتي، اقتصادي، صنعتي و بشردوستانه را با اين کشورها به امضاء رسانده است ؛ عکس العمل روسيه در قبال اين قبيل همکاريها جالب توجه بود. روسها طي سالهاي مذکور بخوبي دريافتند که کشورهاي تازه استقلال يافته ، اقبال چنداني به اين کشور نشان نميدهند، بنابراين کوشيدند تا آمريکا را در همکاري با کشورهاي منطقه همراهي کنند چون به اين نتيجه رسيدند که همکاري با آمريکا بهتر از رقابت با آن منافع روسيه را تأمين ميکند. در واقع ، روسها بازي حاصل جمع صفر را به بازي با حاصل جمع غير صفر تغيير داده و در کنار شرکتهاي همکاري اقدام به طراحي و اجراي پروژه هاي متعدد اقتصادي و زيربنايي کردند. در جدول شماره ١ تأثير تحولات ژئوپليتيکي منطقه بر امنيت ملي ايران مورد مطالعه قرار گرفته است .
جدول شماره ١: .شاخصهاي تحلات ژئ ليتيک و نق آن ب مناف مل جمهري اسلام ايان و روسيه

جمع بندي شاخصها نشان ميدهد که بخش اعظم تحولات مذکور، کمکي به ارتقاي امنيت ملي ايران نکرده و اين کشور را با چالشهاي جديدي مواجه ساخته است ؛ تأمل در شاخصها و پيامدهاي امنيتي آنها مؤيد مدعاي فرضيه اول اين مقاله است . احتياج کشوهاي تازه استقلال يافته به رسميت ، حمايت و رفاه عمومي، رقيب ديرينه شوروي (آمريکا) از خلأ قدرت استفاده و ترتيبات بيست و چهارگانه عليه ايران را طراحي کرد. اغلب اين فعاليتها، منافع ملي ايران را تحت تأثير منفي خود قرارداد. بنابراين ميتوان به اين نتيجه دست يافت که انقباض قدرت همسايه شمالي ايران موجب انبساط قدرت رقيب شوروي (آمريکا) شده است و سازشهاي متناوب اين دو قدرت ضمن منطبق سازي مرزهاي امنيتي دو قدرت بزرگ (روسيه - آمريکا)، منافع ملي ايران را تضييع کرده است .
بواسطه فروپاشي شوروي، ايران نقش حايل راهبردي بين دو اردوي متخاصم را از دست داد، ضمن اينکه توان کيفي و عيني ايران هم در حدي نبود که بتواند از فرصتهاي ناشي از فروپاشي شوروي بهره برداري بهينه کند، بنابراين جمهوري اسلامي ايران به قدرتي نه چندان قوي تقليل نقش پيدا کرد که شاخصهاي پيش گفته مؤيد اين تحويل نقش ميباشد.
يکي از علل اساسي اين تقليل نقش ، سياست آمريکا بود که همواره رويکرد همه چيز بدون ايران را پيگيري کرده است . آمريکا از فرصتهاي اقتصادي(شامل تأمين انرژي، صادرات خدمات فني و مهندسي)، فرصتهاي ژئوپليتيکي (شامل دسترسي مستقيم به سرزمين و فضاي جغرافيايي رقبا و مخالفان و اعمال فشار بر آنها،کنترل منابع انرژي خزر و خليج فارس ) و فرصتهاي ژئواستراتژيک (شامل کاربرد فضاي جغرافيايي منطقه در طراحي عمليات نظامي، تجزيه نيروهاي راهبردي قدرتهاي روسيه ، چين ، هند و ايران ) جهت دستيابي به اهدافي نظير: بهره برداري از پتانسيل نيازهاي محلي در بعد اقتصادي (سرمايه گذاري) و فني (فناوري) بويژه
در حوزه انرژي، بهره برداري از شکاف رو به گسترش بين کشورهاي منطقه با روسيه : بهره برداري از بحرانهاي منطقه اي در نقش ميانجي نظير بحران قره باغ ، شکاف سازي در روابط دولتهاي درون منطقه اي با دولتهاي ايران ، روسيه ، چين ، حمايت از منافع و توسعه فعاليت و نفوذ همپيمانان خود نظير ترکيه و اسراييل و بهره برداري از گفتمان مبارزه با تروريسم حضور مستقيم خود را از طريق نهادهاي اقتصادي، فرهنگي و نظامي در منطقه شکل داد. انقباض فضايي شوروي و ظهور فضاهاي آزاد شده که دچار قدرت شده بود فرصت را براي انبساط فضايي آمريکا فراهم کردتا حوزه هاي ژئوپليتيکي خود را در دو جهت جنوبي- شمالي و غربي- شرقي به سمت مرزهاي جغرافيايي روسيه گسترش دهد و رقباي منطقه اي و متعارض خود، بويژه ايران و روسيه را به چالش کشيده و حوزه نفوذ آنها را محدود کند؛ به طوري که طي يک دهه اخير، آمريکا مناطق نفوذ شوروي سابق را تحت سيطره خود درآورد و مرزهاي ژئوپليتيکي آمريکا در آسياي مرکزي و قفقاز با مرزهاي جغرافيايي روسيه منطبق شد. روسيه در نواحي جنوبي خود عملا با آمريکا هم مرز است ؛ چرا که اين کشور موفق شد تا توافقهاي مهمي را با کشورهاي همجوار روسيه مانند ازبکستان ، گرجستان ، آذربايجان ، قرقيزستان ، قزاقستان و ترکمنستان به انجام برساند.
تحولات ژئوپليتيکي و قدرت مانور ايران الف : فروپاشي اتحاد جماهير شوروي
پرسش دوم اين پژوهش به اين ترتيب است که فروپاشي نظام دوقطبي چه تأثيري بر قدرت مانور ايران در حوزه هاي پيراموني داشته است ؟ در پاسخ اين پرسش ، فرضيه اي به اين مضمون مطرح شده است که انبساط فضايي قدرت جنوبي، موجب محاصره فيزيکي ايران و در نتيجه کاهش قدرت مانور ايران در محيط پيراموني و افزايش آسيب پذيريهاي امنيتي شده است . در ادامه اين مقاله فرضيه فوق مورد ارزيابي قرار ميگيرد. همان طور که گفته شد، موقعيت ژئوپليتيکي ايران در طول قرن بيستم تا دهه ١٩٩٠م . به گونه اي بود که ايران بواسطه رقابت ايدئولوژيک دو اردوگاه شرق و غرب ، حايل بين دو قدرت مهم جهاني بود؛ هرگاه اين دو قدرت توافق ميکردند، امنيت ايران نقص و در غير اين صورت حفظ ميشد. با پايان جنگ سرد، تناسب و تلازم موجود متلاشي شد و تحولات ژئوپليتيک نويني پديد آمد که امنيت ملي ايران را بشدت متأثر کرد. مهمترين دگرگونيهاي ژئوپليتيکي که موجب تأثيرپذيري امنيت ملي
ايران شد عبارتند از:
١. مناقشات خزر: ابهام در مورد نحوه و ميزان بهره برداري از منابع خزر طي ٢٠ سال اخير بخش مهمي از تمرکز ديپلماتيک کشورها را به خود معطوف کرده است . در زمان حيات شوروي قراردادهاي ١٩٢١ و١٩٤٠م . مناسبات دريايي طرفين را تنظيم ميکرد. اما فروپاشي شوروي و به رسميت شناخته شدن موجوديت چهار کشور روسيه ، آذربايجان ، قزاقستان و ترکمنستان از سوي جامعه جهاني و ايران از يکسو و نيز انتشار آمارهاي متناقض در مورد منابع خزر، قضيه خزر را سياسي کرد. رقابت و مناقشه در مورد اين درياچه در کنار مسائل مهمي چون نظامي يا غيرنظامي کردن درياچه خزر، آلودگيهاي زيست محيطي و تخريب اکوسيستم خزر که همگي بحران بالقوه را در حوزه درياي خزر افزايش ميدهد، مناسبات سياسي و حتي امنيت ملي کشورها را تحت تأثير قرارداده است ؛

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید