بخشی از مقاله
چکیده
جهان در آستانه قرن بیست ویکم بیش از هر زمان دیگري ناپایدار، پویا، هیچان انگیز و نومید کننده است، می توان در یک لحظه با هر کس در هر جاي دنیا تماس گرفت از این میدان سازمان هایی جان سالم به در خواهد برد که هویت جهانی پیدا نمایند لذا می توان گفت جهان در قرن بیست ویکم شاهد تحولات بسیار اساسی در مباحثات اقتصادي، اجتماعی و سیاسی است .
فروپاشی نظام هاي سیاسی، حرکت سریع اقتصاد جهانی بسوي استقرار، سازوکارهاي بازار آزاد و پیشرفت هاي چشمگیر در تکنولوژي اطلاعات و ارتباطات از جمله این تحولات هستند. آنچه مسلم است این است که این تغییر وتحولات همه سازمانهاي اقتصادي و اجتماعی را در سراسر جهان دچار چالش می نماید. بدون شک قرن بیست ویکم قرن شگفتی هاست و سرعت تغییر و گستره تحولاتی که فراروي سازمانهاي امروزي است مدیریت این سازمانها را به چالش عظیم می خواند .
آنچه در ادامه می آید که شامل: الگوهاي جدید مدیریت، استراتژیها، قطعیتها و تضمینهاي نوین، پیشگامان دگرگونی، چالشهاي اطلاعاتی و بهره وري کارکنان علمی است که می توان دعوتنامه اي براي کار و پیکار نام برد. چالشهاي مورد بحث کلیه سازمانهاي جامعه امروز ما را تحت الشعاع قرار می دهند به همین دلیل در پایان مباحث، موضوعی تحت عنوان مدیریت بر خود مورد بحث قرار گرفته که واقعیتهایی را مطرح ساخته که مستلزم معکوس سازي تمامخط مشی هائی است که در قرن مورد بحث کاملاً سازگار می باشد.
-1 الگوهاي جدید مدیریت از ابتداي شروع مطالعات مدیریتی که به صورت واقعی تا دهه 1930 هم ظهور نیافته بود دو سري از فرضیات درباره واقعیات مدیریتی مورد پذیرش اکثریت واقع شده بود. یک سري از فرضیاتی که بر اساسی بودن رشته ” مدیریت” تأکید داشت به شرح ذیل هستند:
الف- منظور از مدیریت در واقع همان ” مدیرت کسب و کار و تجارت” است.
ب- براي مدیریت افراد، یک راه صحیح وجود دارد یا حداقل باید وجود داشته باشد.
گروهی دیگر فرضیات هم بر اساسی بودن ” تجربه مدیریت ” تأکید داشت به شرح ذیل می باشند:
الف- تکنولوزیها، بازارها و مصرف کنندگان نهائی، مسلم و معلومند.
ب- حوزه و قلمرو مدیریت، از لحاظ حقوقی تعریف و تعیین شده است.
ج- تمرکز و توجه مدیریت، درونی است.
د- اقتصاد، آنگونه که توسط مرزهاي تعریف شده ، علم بوم شناسی - اکولوژي - تشکیلات اقتصادي و مدیریت است.
در حالی که امروزه این تعاریف دستخوش تغییرات اساسی شده و نتایج ذیل از آن استخراج گردید:
-1 مدیریت بیش از آنکه مدیریت کسب و کار باشد ابزارخاص و متمایز و متفاوت در هر یک از سازمانها است
-2 چیزي بنام مدیریت افراد وجود نداردزیرا فرد، افراد را مدیریت نمی کند این وظیفه است که افراد را رهبري و هدایت می کند و هدف این است که تواناییهاي خاص و دانش و دانایی تک تک افراد، مولد و پربار شود.
-3 تکنولوژي و مصرف نهایی هیچکدام شالوده اي براي سیاست هاي مدیریتی نیستند ، اینها در واقع محدودیت هایی بیش نیستند ، شالوده باید ارزشها و معیارهاي مشتري باشد.
-4 مدیریت، چه به عنوان یک رشته علمی و جه به عنوان روش علمی بایستی هرچه بیشتر خود را بر آن مبتنی کند، این است که حوزه و قلمرو مدیریت قانونی و حقوقی نیست ، مدیریت باید عملیاتی باشد وبایستی کل فرآیند را در برگیرد، تمرکز و توجه مدیریت باید روي نتایج و عملکرد و در سراسر زنجیره اقتصادي باشد.
-5مرزهاي ملی، بدواً به عنوان ” حفاظ و مانع” داراي اهمیت هستند، نقش مدیریت چه براي کارهاي تجاري و صنعتی و چه فعالیتهاي دیگر باید روز به روز به صورت عملیاتی و نه سیاسی تعریف و تبیین شود.
-1-1 بخش درونی حوزه و قلمرو مدیریت است.
کلیه فرضیات سنتی به یک نتیجه منجر شد که: بخش درونی، حوزه و قلمرو مدیریت است.
این فرض سنتی که درون سازمان حوزه و قلمرو مدیریت است بدین معناست که تصور می شود که مدیریت، خود را اگر نه تنها با هزینه ها که با تلاشها و دشواریها درگیر می کند، زیرا دشواریها و تلاشها، تنها مقولات موجود در درون سازمان است و به همین نحو هر چیزي در درون یک سازمان، یک مرکز هزینه است.
باید به نتایج و عملکرد سازمان عنایت داشت وجود مدیریت نتها به خاطر نتایج و دستاوردهاي سازمان است مدیریت باید با مقاصد و نتایج مورد نظر مورد توجه قرارگیرد و امکانات سازمان را براي نیل با این نتایج سازمان دهد، مدیریت ابزاري است براي ایجاد نهادها و سازمانهایی که توانایی ایجاد نتایج و دستاوردهاي خارج از خود را داراست. بنابراین می توان نتیجه گرفت دل نگرانی و مسئولیت مدیریت، عبارت از کلیه مقولاتی است که عملکرد هر سازمان و نهاد و نتایج حاصله راچه - در داخل و چه در خارج چه در تحت اقتدار نهاد و چه کلاً در خارج از حیطه اقتدار سازمان - تحت تأثیر قرار می دهد.
١- استراتژیها، قطعیتها و تضمینهاي نوین
هر سازمانی روي تئوري کاري خاصی کار می کند، که استراتژي این تئوري کاري را به عملکرد تبدیل می کند، هدف از استراتژي این است که به سازمان کمک کند تا در محیطی غیر قابل پیش بینی به نتایج مورد انتظارش برسد که این امر می تواند برپایه اي استوارباشد، در واقع 5 پدیده وجود دارد که می توان آنها را به عنوان موارد قطعی و یقینی در نظر گرفت، این پدیده ها در درجه اول اجتماعی و سیاسی هستند و الزاماً پدیده هاي اقتصادي نیستند، این 5 پدیده عبارتنداز:
١- پدیده سقوط نرخ موالید در جهان توسعه یافته
٢- پدیده جابجایی در توزیع درآمدهاي قابل عرضه
٣- تعریف و تبین عملکرد
۴- رقابت و سبقت جویی جهانی
۵- رشد ناسازگاري و عدم تجانس و تناسب بین پدیده جهانی شدن اقتصاد و تفرقه سیاسی
-2-1 سقوط نرخ موالید
استراتژي کلیه نهادها در تمامی کشورها از حالا بهبعد به نحوي فزاینده بر فرضی کاملاً متفاوت از ”جمعیتی آب رفته” و به خصوص از ”جمعیت جوان رو به کاهش” مبتنی می باشد که این امر می تواند بر دیپلماسی کشورها تأثیر گذاشته و ”دیپلماسی آشفتگی عظیم” را همراه با بی ثباتی دولتها به ارمغان آورد، همچنین می تواند بیش از مسأله سیاسی روي مهاجرت تأثیر گذار باشد، تغییر و جابجایی مرکز ثقل جمعیت سالخورده از ” کارگران یدي” به ” کارگران علمی” ، کسانی که هرگز با دست خود کار نکرده اند از جمله دیگرموارد مهم در این زمینه است، به طوري که می توان گفت نوزادان عصر رشد سریع موالید اولین گروه سنی در تاریخ بشر هستند که اکثریت آنها، نه در کارهاي یدي که به نحوي روزافزون به کارهاي علمی وارد شده اند و به احتمال قوي این امر موجب تعریف روابط جدید کار و اشتغال می شود.
سقوط نرخ موالید، الزامات . مفاهیم سیاسی و اجتماعی عظیمی را در بر دارد که امروزه نمی توانیم حتی آنها را حدس بزنیم ولی مطمئناً الزامات و دلالتهاي اقتصادي و کاري و تجاري عظیمی خواهد داشت که بعضی از آنها را هم اکنون می توان بررسی کرد و بعضی را هم می توان مورد آزمون قرار داد. بیش از هر چیز، هر استراتژي، یعنی هر نوع تعهد و الزامی درباره منابع و امکانات کنونی در برابر انتظارات آینده باید همراه با آمار و واقعیتهاي جمعیتی و بالاتر از همه مسأله کاهش نرخ موالید در جهان توسعه یافته آغاز شود. این موضوع از همه تحولات چشم گیرتر و غیرمنتظره است و تحولی است که هیچگونه سابقه اي نداشته است.
-2-2 توزیع درآمد
تغییرات و نقل و انتقال مهم درآمد قابل مصرف، درست به همان اندازه تغییرات جمعیتی، حائز اهمیت است ولی معمولاً توجه کمتري به آن می شود و این احتمال وجود دارد که به اندازه تغییرات جمعیتی دهه هاي اول قرن بیست ویکم هیجان آور و مهم باشد.
-2-3 صنایع در حال رشد فعلی
نکته حائز اهمیت در این زمینه این است که صنایع، اعم از تجاري و صنعتی یا غیر تجاري و صنعتی، بر حسب اینکه صنایعی در ” حال رشد” ” بالغ” و یا” درحال افول” باشند بایستی به شیوه هاي متفاوت مدیریت شود