بخشی از مقاله
چکیده:
قهستان ایالتی بود که پیوندی ناگسستنی با خراسان داشت. نام این ایالت معرب کهستان و مخفف کوهستان است و شامل شهرهایی چون قائن، گناباد، طبس عناب - مسینان - ، طبس گیلکی - گلشن - ، ترشیز، خواف، باخرز، خور، خوسف، زام، زاوه بود. در واقع بخش اصلی آن را خراسان جنوبی و شهرهایی از خراسان رضوی، یزد و اصفهان کنونی تشکیل میدادند و کرسی این ایالت قائن بود. این منطقه از ورود اسالم تا قرن پنجم هجری برای اعراب مسلمان و فرمانروایان، حکومتهای متقارن - طاهریان، صفاریان، سامانیان و غزنویان - و بعد از آن سلجوقیان اهمیت قابل مالحظهای داشت و بین این حکومتها دست به دست میشد. از ویژگیهایی که باعث شهرت قهستان در برههی زمانی مورد مطالعه شده است، میتوان به وجود گروههای نژادی همچون قوم بلوچ اشاره کرد که از علل مهم فعالیت آنها در این منطقه، موقعیت ژئوپولتیکی، دوری از مرکز خالفت و نزدیکی به کانونهای مهم تحوالت نظیر خراسان، سیستان و کرمان بود.
قوم بلوچ در قرون نخستین اسالمی در تحوالت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی قهستان نقش قابل توجهی داشته است؛ که متاسفانه این نقش آنچنان که شایسته است، توسط پژوهشگران مورد واکاوی قرار نگرفته است. لذا نگارندگان برآنند که با استناد به منابع متقدم و معتبر به تحلیل و بررسی این موضوع بپردازند. در واقع این پژوهش تالشی است برای پاسخگویی به این پرسش که: قوم بلوچ در تحوالت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی قهستان - از قرن سوم تا پنجم هجری - چه نقشی داشته است؟پژوهش حاضر ماهیتی تاریخی و نظری دارد و بنابراین با روش توصیفی- تحلیلی و بر اساس منابع کتابخانهای صورت گرفته است که با استفاده از کتب جغرافیایی، سفرنامهها، تواریخ عمومی، سلسلهای و محلی، دیوانهای شعر و ... مطالب گردآوری شده و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتهاند.
کلیدواژهها: قهستان، بلوچ، کوچ، بافت اجتماعی، خراسان، سیستان.
مقدمه:
خراسان بزرگ سرزمین وسیعی بود در شرق فالت ایران؛ که شامل چهار ربع: نیشابور - شامل: توس، سببزوار، سبرخس، بیهق، جام، باخرز، ترشیز و ... - ، مرو - شامل: سرزمینهای ترکستان، بخارا، خیبوه و ... - ، هبرات - شبامل: ببادغیس، غبور، بامیان، فاریاب و ... - و بلخ - سمنگان، بغالن، تخارستان، بدخشان و ... - میشد. امروزه از این مناطق، فقبط رببع نیشبابور در ایران واقع شده است که عظیمترین ربع خراسان به شمار میآمده است. شهرهایی همچون جام، ترشبیز و بباخرز در آثار جغرافیا نویسان هم ذیل عنوان خراسان - ربع نیشابور - و هم ذیل عنوان قهستان آمدهاند. ایالبت قهسبتان گرچبه در ساختار سیاسی و اداری بخشی از خراسان بزرگ بوده است، اما در منابع متعدد از آن تحت نام واحد جغرافیایی مستقل و متمایزی یاد شده است.
این منطقه از ورود اسالم تا قرن پنجم هجری آبستن حوادث بسیاری بوده است که از جمله آنها میتوان به فتح ایبن منطقه توسط اعراب مسلمان و دست به دست شدن آن توسط حکومتهای متقبارن - طاهریبان، صبفاریان، سبامانیان و غزنویان - اشاره کرد و از ویژگیهایی که باعث جذابیت قهستان برای محقق در دورههای مورد مطالعه شده اسبت؛ مبی-بایست به ورود اعراب مسلمان، بسترسازی و شکلگیری نهضتهای مذهبی و اجتمباعی ضبد خالفبت عباسبی در ایبن منطقه و مشارکت اهالی آن در اینها نهضتها - که هر کدام با شکل و هبدف خاصبی صبورت پذیرفتنبد- و همچنبین وجود دستههای مختلف مذهبی اشاره کرد.
در کنار این تحوالت وجود گروههای نژادی مختلف از جذابیتهای مطالعبه در این بخش از جغرافیای ایران است. قوم بلوچ یکی از این گروههای نژادی اسبت کبه از دیربباز در تحبوالت سیاسبی، اجتماعی و فرهنگی قهستان نقش قابل توجهی داشته است که بررسی و شناخت این مسأله تا حدودی اوضاع اجتماعی و سیاسی این منطقه را روشن میسازد. قوم بلوچ یکی از گروههبای نبژادی اسبت کبه در قبرون نخسبتین اسبالمی در تحوالت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران نقش قابل توجهی داشته است؛ که متاسفانه این نقش توسط پژوهشگران ببا روش علمی مورد واکاوی چندانی قرار نگرفته است.
لذا نگارندگان برآنند که با استناد به منابع اصیل به بررسبی اصبل و منشأ قوم بلوچ، ساختار قومی، طرز معیشت، شرایط کار و چگونگی زندگی، تعامل آنان با سایر اقوام و بطور کلبی شبر حیات و تأثیر این قوم در تحوالت ایالت قهستان در قرون نخسبتین اسبالمی بپردازنبد. هبدف از ایبن پبژوهش بررسبی جایگاه قوم بلوچ در تحوالت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایالت قهستان - از قرن سوم تا پایان قرن پبنجم هجبری - ، ببه منظور روشن ساختن گوشهای تاریک از تاریخ این منطقه است.در واقع این پژوهش تالشی است برای پاسخگویی به این پرسش که: قوم بلوچ در تحوالت ایالت قهستان - از قبرن سبوم تا پنجم هجری - چگونه نقش و جایگاهی داشته است؟ پژوهش حاضر تحقیقی تاریخی و نظری است و بنابراین ببا روش توصیفی- تحلیلی و بر اساس منابع کتابخانهای صورت گرفته است.
تحقیقاتی که تاکنون در مورد منطقهی قهستان صورت گرفته است،اکثراً تحوالت قرن پنجم هجری به بعبد را بررسبی کردهاند - حوادثی مثل قدرتگیری اسماعیلیان، ورود مغوالن و ... - . از معدود منابعی که به برههی زمبانی مبذکور اشباره کردهاند و مختصراً از گروههای قومی و نژادی این منطقه یاد کردهاند، میتوان به این موارد اشاره کرد:کتاب «قهستان - خراسان جنوبی - » تألیف مهدی زنگویی - 1388 - کبه قهسبتان را از دورهی باسبتان تبا دورهی معاصبر بررسی کرده است، کتابی با عنوان «جغرافیای تاریخی سرزمینهای خالفت شرقی» تبألیف گبای لسبترن - 1364 - کبه فصل بیست و پنجم کتاب خود را به جغرافیای تاریخی منطقهی قهستان اختصاص داده است. متاسفانه هیچکدام از دومولف مذکور به نقش قوم بلوچ در تحوالت این منطقه اشارهای نکردهاند.
کتاب دیگر «تباریخ ایبران در قبرون نخسبتین اسالمی» تألیف برتولد اشپولر - 1364 - است که در آن به صورت پراکنده اشاراتی به نقش بلوچهبا در قهسبتان و شبرق ایران شده است. در سالهای اخیر هم مقاالتی تالیف شده است که بیارتباط به ایبن پبژوهش نیسبتند؛ «درآمبدی ببر تبارشناسی قبوم بلبوچ» نوشبتهی محمدرضبا طباهری - 1386 - ، «خالصبهای از تباریخ تحلیلبی قبوم بلبوچ» نوشبتهی عبدالحسین یادگاری - 1379 - ، «اشتراکات فرهنگی- تاریخی بلوچها با سایر ایرانیان» نوشتهی سیما سلطانی - 1383 - و پایاننامهای با عنوان «بررسی حماسهسرایی در زبان بلوچی» از عظیم شهبخش . - 1374 - این پژوهشهبا نیبز بیشبتر از اینکه به نقش قوم بلوچ در تحوالت قهستان و مناطق شرقی ایران بپردازند، به تبارشناسی، بررسبی زببان، ویژگبیهبای ظاهری و آداب و رسوم آنها پرداختهاند و در این بررسیها به منابع محدودی بسنده کردهاند. با این وجبود، ایبن آثبار، در نوع خود آثار بسیار خوبی هستند و خود راهی برای پژوهشگران عالقمند به این حوزه گشودهاند. بنبابراین تبا جبایی که نگارندگان بررسی کرده است کار مستقل و جامعی در این زمینه صورت نگرفته است.
.1 وجه تسمیه و موقعیت جغرافیایی قهستان:
در لغتنامه دهخدا راجع به قهستان اینگونه آمده است: «قهستان والیتی است در خراسان، این واژه معرب کهستان و مخفف کوهستان است» - دهخدا، 539 :1344؛ ذیل واژهی قهستان - . ابنخردادبه - ابنخردادبه، بیتا: - 243، قدامه بن جعفر - قدامه بن جعفر، - 139 : 1370 و ابنرسته - ابن رسته، - 121 : 1365 در ذکر خورههای خراسان به این منطقه اشاره کردهاند ولی نامی از شهرها و نواحی آن به میان نیاوردهاند. استخری نیز همچون اکثر جغرافیدانان، قهستان را جزء خراسان ذکر کرده و نوشته است: «در خراسان گرمسیر نیست اال به ناحیت کوهستان» و وجود هرگونه شهری را به این نام منتفی دانسته است - استخری، . - 154 : 1347 ابنحوقل برخالف گفتهی استخری از وجود شهری به نام قهستان در این منطقه خبر داده است - ابنحوقل، - 180 : 1366 که البته این با گفتهی بسیاری جغرافیدانان دیگر منافات دارد.
جیهانی قهستان را ذیل خراسان آورده است: «و قهستان از جمله خراسان بر حد بیابان فارس و کرمان و بدانجا هیچ شهر نیست بدین نام. و این نام والیت است و شهرهای آن قائن است و جنابد - گناباد - و تون و خور، خوسف، طبس کریت و طبس مسینان.» وی همچنین شهرها و روستاهای قهستان را از یکدیگر دور و حد فاصل آنها را بیابان دانسته و عمارات و آبادانیهای آن را در مقابل دیگر مناطق خراسان ناچیز قلمداد کرده است - جیهانی، . - 170 :1368 مقدسی از شهرهای «تون، ینابذ - گناباد - ، طبس عناب، خوسب - خوسف - ، طبس التمر، خور و قاین» به عنوان قصبه-ی این والیت نام برده است. و طول آنجا را «هشتاد فرسنگ سنگین در هشتاد» دانسته است که اکثر آن را کوهها و دشتهای خشک و بیآب و علف فرا گرفته است - مقدسی، 1967م: . - 301 /2 فردوسی نیز بارها از این منطقه یاد کرده است، برای نمونه در داستان سیاوش اینگونه آورده است - فردوسی، : - 292 : /1 : 1387
زمیبن کهسبتان ورا داد شباه که بود او سزای بزرگی و گاه
فخرالدین اسعد گرگانی در منظومهی ویس و رامین، قهستان را در کنار ایاالت و شهرهای مهم ایران زمین ذکر کرده است - گرگانی، : - 42 :1389