بخشی از مقاله
چکیده:
اسلام دین فرهنگ و درفرهنگ اسلامی ،محوراصلاحات فرهنگ سازی است . فرهنگ عصاره زندگی اجتماعی است و به وسیله فرهنگ است که انسان از جهات مختلف بامردم پیرامونش همراه وهماهنگی می یابد وازمردم جوامع دیگر متمایز و مشخص می شود ویقیناً هستی و بقای انسان وجامعه منوط به فرهنگ اوست. هدف تحقیق بررسی رویکردها وروش های تربیت فرهنگی به عنوان مهمترین رکن توسعه پایدار از طریق پرورش انسان های سالم وکاربلد در اسلام است.
روش تحقیق توصیفی وتحلیلی از طریق منابع اسلامی وقرآن است . یافته ها نشان داد فرهنگ با واژه مصطلح عربی " الثقافت "در قرآن تکرار نشده است وبا واژه های دیگری مانند صبغه االله وتعلیم وتربیت بیشتر استفاده شده است. از دیدگاه اسلام هدف از تعلیم وتربیت فرهنگی ،پرورش شوق فطری کودک نسبت به جمال و جلال الهی وهدف غایی آن درقرآن پرستش االله وقرب الهی است. رویکردهای اساسی تربیت فرهنگی شامل رویکرد فرهنگی،هنری،تلفیقی،شناختی وکنش ور وروش های اساسی آموزش آن تقلیدازالگو ،عملی ،موعظه ،تشویق وتنبیه ،خطابه ،مناظره ، سوال وپاسخ ،تذکروروش عقلانی از روش های عمده تربیت فرهنگی محسوب می شوند.
مقدمه:
فرهنگ2 از جمله واژه ها و مفاهیم علوم تجربی و انسانی است که با وجود کاربرد فراوان، اتفاق نظر چندانی بر سرتعریف آن وجود ندارد.علت این مسئله، تنوع وگستردگی دیدگاه ها، برداشت های متفاوت پژوهشگران و پیچیدگی و سیالیت درزندگی اجتماعی است
فرهنگ در وسیع ترین شکل، به دو شیوه تفسیر می شود که به عنوان کردارها و آدابی که تشکیل دهنده خود واقعیت اجتماعی هستند و دیگری به عنوان چیزی که درگذشته، حوزه مجزایی از جامعه بوده واکنون وارد همه جنبه های زندگی اجتماعی گردیده است
از دیدگاه جامعه شناختی فرهنگ به عنوان یک نظام ارز شی برای جامعه عمل می کند بعبارت دیگرنوعی سیمان است که با ارائه معانی مشترک، انسجام جمع را حفظ و از طریق تجسم بخشیدن به واقعیت یک گذشته خاص، وارائه نمودی از آن، درونی ها را از بیرونی ها متمایز می سازد. از این حیث مردم هرجامعه ای پیش ازآنکه در زندگی روزمره به عقل خود مراجعه نمایند از فرهنگ جامعه فرمان می گیرند
در واقع فرهنگ همچون جعبه ابزاری است که به ما کمک می کند تا جهان را درک کرده و بر آن عمل کنیم و یک منبع نهادهای احساسی و ارزشی که به واسطه آن کسب هویت کرده به اعمال خود جهت داده و آنهارا توجیه می کنیم - گل محمدی، 1381، ص. - 124 امروزه از فرهنگ به مثابه قدرت نرم یاد می شود؛ قدرت نرم، توجه ویژه به اشغال فضای ذهنی دیگران از طریق ایجاد جاذبه است.
شریعتمداری - - 1370 معتقد است فرهنگ یک جامعه عبارت است از افکار، عقاید، آرزو ها، مهارت ها، ابزار و وسایل، امور مربوط به زیبایی، کارهای هنری، آداب و رسوم و مؤسسات که افراد این اجتماع در میان آنها تولد یافته و رشد می کنند
فرهنگ را از جهتی به فرهنگ مادی و فرهنگ معنوی تقسیم کرده اند - آشوری، 1381، ص. - 114 فرهنگ مادی شامل همه وسایل و ابزار های مادی و آنچه به دست بشر از ماده طبیعی ساخته می شود و شیوه ها و فرایند های ساخت و ساز آنها را می دانند. و فرهنگ معنوی را شامل ارزش ها، ایده ها و باورها، اندیشه ها و فن ها ، دین ، آداب و سنت ها، علوم و فلسفه و ادبیات و هنر و همه فراوردهای ذهنی انسان می دانند.
فرهنگ دارای سه لایه باور ها3 ارزش ها و مصنوعات 4 است ادگار شاین5، - - 1996 به نقل از - الوانی، 1388، جلد اول، ص. - 187 از دیدگاه دیگری اجزای فرهنگ شامل دانش های بنیادین6، ارزش ها و نماد ها 7 هستند - همان، ص . - 188در دسته بندی دیگری فرهنگ به تعریف های سنتی وکلاسیک،توصیفی، نمادگرایانه و ساخت گرا تقسیم شده است
دکترشریعتمداری معتقد است اولا" تغییرات اجتماعی در سایه تغییر در عناصر ابداعی بوجود می آیند یعنی اگر راه های تازه، افکار جدید و وسایل نو پیدا نشود تغییر مهمی در شنون زندگی جامعه رخ نمی دهد و ثانیا" تغییر فرهنگی زمانی رخ می دهد که این تغییرات از طریق عناصر تخصصی به عناصر عمومی منتقل شده، راه و رسم زندگی مردم را عمیقا" و بصورت اساسی متحول سازد. او معتقد است عوامل مختلفی از جمله، تغییر علوم، تکنولوژی، توسعه وسایل ارتباطی،تحول مذهب وعقاید دینی،تحول وضع خانواده ها،تحول مؤسسات تربیتی، تحول روابط مؤسسات اجتماعی، تحول وضع طبقه ای اجتماعات، تحول میزان ها واستانداردها ، ایده آلهای اجتماعی و اخلاقی در تغییرات فرهنگی تأثیر دارند
از طرف دیگر سازوکار هرجامعه ای برای توسعه فرهنگ وروش های زندگی" آموزش وپرورش" است آموزش وپرورش فعا لیتی است مداوم، جامع، برای همه،برای رشد وتکامل انسان،غنای فرهنگ وتعالی جامعه
بنابراین ساخت فرهنگی هر جامعه ای ریشه در ساختار تعلیم وتربیت آن جامعه دارد. آنها با برخورداری از پتانسیل انسانی خود سعی درتولید دانش، فرهنگسازی وارائه خدمات دارند وهدف اصلی آن ها، توسعه اطلاعات - شخصیت سازی - ، توسعه مهارت ها - ایجاد ارزش افزوده - ، توسعه شخصیت - دگرگونی - وخلاقیت و تفکر - شکوفایی استعداد - بوده وابزار اصلی برای تاثیر گذاری بر فرهنگ وشخصیت افراد ،فقط اطلاعات والگوهای رفتاری آنها هستند وبه عنوان یک سیستم نرم وفرمان ناپذیر اجتماعی ، مدیریت پیچیده وسختی دارند. ودرآنها انسان ها گنج های پنهان وقیمتی محسوب می شوند که کاراصلی کشف این ارزش ها وتوسعه آنها است.
اکنون به واسطه استقرارنگرش دینی متأثراز اسلام برارکان جامعه ایران، نظام تربیتی بایدبتواند درتحقق جامعه اسلامی به معنی واقعی کلمه نقش فعالی برعهده بگیرند و پرچم دار این تحول باشند بعبارت دیگر نقش تعلیم وتربیت در قبال فرهنگ شامل فهم فرهنگ ومیراث فرهنگی،ارزش سنجی میراث فرهنگی وتوسعه فرهنگ است
نظام تربیتی جامعه برای تحقق اهداف خود نیازمند مبانی ،اصول ،اهداف و روش های تربیتی مناسب با فرهنگ وفلسفه مسلط اجتماعی است مبانی تربیت مشتمل بر علوم و حوزههایی از معرفت است که بهواسطه آنها اطلاعات لازم برای تنظیم جریان تربیت بهدست میآید."مبانی تربیت عبارت از بخشی از برنامه درسی است که به مطالعه عوامل اجتماعی، نهادها و روابط بین آنها در آموزش رسمی میپردازد. مطالبی نظیر تاریخ، اقتصاد، جامعهشناسی ، روانشناسی ، علومسیاسی ، انسانشناسی، جغرافیا و فلسفه بهعنوان مبنای بحث و مطالعه بهکار میرود." مبانی تعلیم و تربیت از موقع آدمی و امکانات و محدودیت هایش و نیز از ضرورت هایی که حیات همواره تحت تأثیر آنهاست، بحث میکند وی مبانی تعلیم و تربیت را به دو دسته علمی و فلسفی تقسیم می کند. مبانی علمی آموزش و پرورش با توجه به ویژگی های زیستی، اجتماعی و روانی مورد تربیت مشخص میشود.
مبانی فلسفی آموزش و پرورش از ملاحظات اخلاقی و فلسفی مربوط به طبیعت آدمی و هدف ها و غایات تربیتی افراد استخراج میشود. لذا بین اصل و مبنا تفاوت وجود دارد. اصل مشتمل بر نوعی راهنمای کلی است که بر تمام جریان تربیت حاکم و ناظر است در حالی که مبنا اغلب شامل یک یا چند رشته از معرفت بشری است که درکسب شناخت بهتر از جریان تربیت و تعیین اصول مقتضی به ما کمک میکند.
بدیهی است بدون مراجعه به مبانی صحیح نمیتوان اصولی صحیح را برای جریان تربیت استخراج کرد. بنابراین در جامعه اسلامی ما بواسطه استقرار نظام اسلامی انتظار می رود نظام تربیتی بتواند با بهره گیری از مبانی تربیت اسلامی در فرایند تکوین روش های زندگی وتوسعه فرهنگ ناب از کارایی لازم برخوردارشده ، بتواند الگوی انسانی موفقی را به جامعه معرفی نماید در این بین مکتب انسان ساز اسلام وقرآن به عنوان مهمترین منبع ومرجع می تواند در تبین مبانی تربیت وساخت انسان مسلمان مورد توجه قرار گیرد لذا مقاله حاضر می کوشد به مطالعه تربیت فرهنگی در اسلام وقرآن پرداخته و با مراجعه به منابع روش ها ورویکرد های تربیتی مناسب را معرفی نماید
ادبیات تحقیق:
واژه فرهنگ درزبان و ادبیات فارسی از دو بخش "فر"که پیشاوند است و در فارسی هخامنشی و اوستا به صورت f r a - به معنی پیش آمده است و"هنگ ازریشه اوستایی "thing به معنی کشیدن" وبا پیشاوند"آ"که به معنی مقید ونیت متداول است تشکیل شده است ودر زبان های پهلوی نیز فرهنگ بوده است
در لغت عرب، فرهنگ با کلمه" الثقافه" بیان می شود و به معنای پیروزی، تیزهوشی و مهارت بوده؛ سپس به معنای استعداد فراگیری علوم و صنایع و ادبیات به کار رفته است - وثوقی ونیک خلق ،همان، ص - 114در زبان لاتین واژه فرهنگ، برگرفته از واژه کولتوراcultura است که در اوایل دوران مدرن حضور چشمگیری در بسیاری از زبان های اروپایی پیدا کرد
نخستین کاربردهای این مفهوم در زبان های اروپایی چیزی از منظور اولیه کولتوا را کهعمدتاً به معنای پروردن، یا مراقبت از چیزی، مثل گیاهان و جانوران است، حفظ کرد ؟از اوایل سده شانزدهم این معنای اولیه به تدریج از حوزه کشاورزی و دامپروری فرایند تکوین انسان و از کشت و برداشت محصولات به فرهیختگی ذهن امتداد یافت ؟ با این حال کاربرد اسم مستقل فرهنگ که به اشاره بر فرایند کلی یا محصول چنین فرایندی باشد تا اوایل سده هجدهم اوایل سده نوزدهم متداول نبوده است ؟فرهنگ به صورت اسم مستقل، نخست در زبان های انگلیسی و فرانسوی نمایان شد، در اواخر سده هجدهم به عنوان یک واژه فرانسوی وارد زبان آلمانی شد و ابتدا به صورت کالچر cul t ur و سپس به صورت kultur نوشته وتلفّظ شده است
معنای اصطلاحی فرهنگ
دانشمندان به دلیل تنوع زیاد تعاریف، در عرصه فرهنگ به تدریج، درصدد دسته بندی این تعاریف برآمده اند؟ برخی، تعاریف فرهنگ را براساس گرایش های علوم اجتماعی تفکیک نموده اند، به عنوان مثال ْ تعریف فرهنگ از زاویه انسان شناسی، مردم شناسی، جامعه شناسی، روان شناسی، قوم شناسی و غیره …، مورد بررسی قرار گرفته است برخی افراد به سلیقه خود و از نگاهی دیگر تعاریف فرهنگ را به سه دسته تفکیک نموده اند