بخشی از مقاله

چکیده

صنایع ادبی و آرایههای بدیعی و بیانی،ازجمله عواملی است که با تصرف در کلام و نثر و آثار ادبی میتواند تأثیر بسزایی در نفوس بگذارد و از طریق تحریک عواطف باعث منقلب شدن آن گردد. در این میان تصویرسازی یکی از پرکاربردترین این صنایع بوده است که هدف نهایی از آن نیز بهکارگیری خیال و عاطفه و تأثیر در احساسات افراد است. چراکه مبحث تصویر و خیال مختص قلمرو ادبیات نیست و در روانشناسی و سایر علوم نیز به کار گرفته میشود. خیال و تصویرآفرینی در متون ادبی از دیرباز عنصری بسیار مهم و تأثیرگذار بهحساب میآمده و تاکنون ادامه دارد.

در این میان نثر مصنوع به سبب ماهیّت پیچیده و دیریابش،بیشترین بهره را از تصویرسازی برده است. کتاب نفثهالمصدوربهعنوان یکی از بارزترین آثار این سبک به طبع، بینصیب از این صنعت ادبی نیست و نویسنده آن، شهابالدین محمد خرندزی نسوی، با توجه به موقعیت زمانی خود در قرن هفتم و دیدن فجایع به بار آمده توسط مغولان، تصویرآفرینی را به عنوان یکی از اصلیترین صنایع برای بازگو کردن وقایع و حوادث ناگوار و بلاهای نازل شده به واسطه این دشمن، یعنی: مغولان به کار گرفته است و تصاویر بسیار زیبایی خلق نموده است. هرچند گاهی تصاویر دشواریاب است و تصنع را به حد کمال میرساند.

در این پژوهش با بهرهگیری از شیوه تحلیلی-توصیفی، سعی بر آن است که به ویژگیهای منحصر به فرد این نوع تصویر - چهره دشمن در نفثهالمصدور - اشاره شود. با توجّه به بررسیها به نظر میرسد نویسنده توانسته چهره دشمن را در عین رعب و وحشتآور بودن، موجبی برای یأس و ناامیدی و دلمردگی و روی آوردن به انزواطلبی در میان مردم قرار دهد.

مقدمه:

تصویر و تصویرآفرینی، یکی از ابزار بسیار مهم در انتقال معانی و مفاهیم ذهنی شاعران و نویسندگان است. بدینصورت که هنرمندان با به کارگیری قوه تخیّل و محاکات، عواطف و احساسات درونی خود را بیشتر پرورانده و ابراز می دارند. این صنعت ادبی کاربرد زیادی در هنر و ادبیات داشته، و هنرمندانی که مخیّل و عاطفی تصویرآفرینی نمودهاند، اثرشان از ماندگاری بیشتری برخوردار است.

بحث از تصویرهای شاعرانه موضوع علم بیان است.در بلاغت سنّتی ما بررسی این تصویرها در چهار مبحث مجاز و تشبیه و استعاره و کنایه محدود میشد. امّا امروزه با توجّه به مطرح شدن مباحث دیگر مانند نماد و اسطوره و... قلمرو علم بیان گسترش یافته است 

مطالعه انواع کلام مخیّل و نقاشی های تصویری موجود در ادبیات یا به قول فرنگیها ایماژ موضوع علم بیان است.معنی لغوی ایماژ، بدل، کپی، شبیه، عکس، مجسّمه هیأت، شکل، تشبیه سایه، شمایل، برگردان و نمادین کردن است. در زبان فارسی کلمه خیال را در برابر آن به کار میبرند. چرا که خیال در معنی سایه، عکس، شبح آمده است واین معادلسازی مقبولیّت عام یافته است. قدما، خیال را در مفهوم یکی از صنایع نهچندان معروف و بیارزش ادب قدیم، محدود کرده بودند گذشته از اینکه میتواند در حوزه مفهومی ایهام، نیز قرار گیرد و با نیازی که امروز به این کلمه داریم، به سادگی میتوان کلمه خیال را از آن معنی محدود و تقریباً فراموش شده قدما در مفهوم ایماژ توسعه داد

از میان معاصران، آن دسته که طرفدار لفظ اند، هنر را جنبه تصویری و خیالی آن میدانند، یعنی آنچه مربوط به اسلوب بیان است نه نفس معانی. بسیاری از علمای بلاغت در قدیم کوشش خود را صرف این کردهاند که اعجاز قرآن را در همین زمینه بیان و جنبه تصویری آن بدانند - همان،ص. - 8 اما ناقدان اروپایی که به قول شفیعی کدکنی وارث طرز تفکر ارسطویی هستند وبیشتر به جوهر شعر نظر دارند.

از دیرباز به اهمیّت عنصر خیال در ساختمان شعر نظر داشتهاند - همان - . به این خاطر که اهمیّت و زیبایی اثر هنری در شگفتی و غرابت و دیریاب بودن آن است. هرگونه تلاقی نامأنوس که در خیال ما میان پدیدهها رخ دهد شگفتیزاست. شاید برای بشر نخستین چیزهایی چون دیدن آذرخش، سیل، ابر و همه اموری که هنوز به آن عادت نکرده بودند شگفتآور مینمود ولی به تدریج و باگذر زمان و همچنین تکراری شدن این مسایل برای آنان عادی و مبتذل شد و شاعران و هنرمندان نوجو از تکرار آن در آثارشان تن میزند و روزبه روز به دنبال تصاویر نو و بدیع هستند.در ادبیات فارسی نیز خیال و تجربههای خیالی شاعران و نویسندگان به مرور زمان دچار تحوّل و دگرگونی شده است.

تشبیه ساده و حسّی، ابتداییترین نوع تصویرآفرینی است که در سبک خراسانی بیشترین کاربرد را داشته است. با گذر زمان و در قرن ششم تجربه-های شعرا و نویسندگان، هنریتر و خیالیتر میشود چراکه بیان هنری در آثارشان مطرح است و با وارد کردن استعاره و مجاز تصاویر زیباتری به وجود میآورند. امّا در تمام مراحل تصویرهای شاعرانه، صورت و محتوای تصویر از یکدیگر متمایز فرض میشوند؛ تصویر، کارکرد تقریری و توضیحی دارد و در خدمت اندیشه است و وظیفه آرایشِ اندیشه را به دوش میکشد.

چرا که تصویر امری ذهنی و انتزاعی است و در بیشتر آثار هنری این ذوق، و تصویرآفرینی اهمیّت دارد و این تصاویر شاعرانه را میتوان تا حدودی با پرداخت و جلایی که در تصویر، در مجسمهسازی، و در معماری ساختمان رایج است و بی آن آثار این هنرها طراوت و رونقی را که از آن به درخشندگی تعبیر میکنند ندارد بهکار گرفت

در ادبیات هم برای مثال:مضمون یک ترانه روستایی که با خیالانگیزی ساده است اگر با یک جلای معتدل از صنعت همراه شود، لطف و طراوتی پیدا میکند که چاشنی آن در سخن ارزشمند است. با اینهمه افراط در این آرایشهای صنعتی، نه مطلوب است و نه مقبول. چراکه صنایع بدیعی ادویه طعام است اگر به اندازه باشد غذا را خوشمزه میکند و اگر زیاده شود تندش میکند - همان - .کاربرد این صنایع ادبی در نثر فنّی فراوان دیده میشود. چراکه نثر فنّی یا مصنوع، نثری است که بر آرایش-های کلام و زیباییهای سخن استوار است و نویسنده در توصیف معانی از انواع صنایع لفظی و معنوی، مثل تشبیه، استعاره، تشخیص، مجاز، کنایه، انواع سجع، جناس، ایهام تضاد و تناسب، تلمیح و لفّ و نشر، واجآرایی، تضمین، اقتباس، ارسالالمثل، حسن تحلیل، مبالغه و... یاری میجوید و یا تصویرهای شاعرانه و قرینهسازیهای ماهرانه، سخن را بر پایه عبارات و قطعات متوازن ومتساوی با سجع و ترصیع و موازنه میآراید

استفاده از انواع صنایع ادبی در خلق تصاویر متنوع بسیار مهم است و تصاویر به وجودآمده دیریاب میشود و البتّه خیال یا تصویر، حاصل نوعی تجربه است که اغلب با زمینهای عاطفی همراه است و نویسنده در سرایت دادن خیال و حسّ شاعرانه آن را به کار میگیرد. در واقع مخیّله شاعر با ترکیب آزاد حادثههای واقعی و حادثههایی که واقع شدنشان معقول است یا محتمل، قصّههای تازه میسازد. قصّههای بزرگ، از رزمی و بزمی و تاریخی، کتاب نفثهالمصدور شهابالدین محمد خرندزی زیدری نسوی نمونه بارز نثر مصنوع است که نویسنده با تسلّط کامل، هنر خود را در سخنآرایی و ایجاد تصاویر بکر و بدیع نمایان ساخته است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید