بخشی از مقاله

چکیده

موضوع نجات از سه جنبه قابل بررسی است :

-1 اوضاع نامناسب و شرایط دشواري که نجات را اجتناب ناپذیر می نماید

-2 شرایط یا عواملی که چون گرد هم آیند ، نجات را محقق می سازند

-3 غایت قصوایی که نائل شدن به آن در گرو تحقق نجات است. ادیان و مکاتب فلسفی هند با برداشتهاي مختلف از مفهوم نجات ، و بر مبناي جهان بینی هاي مختص به خود ، پرسشهاي مطرح شده را پاسخ گفته اند. مکتب ادویتا ودانته در آن میان، دیدگاههاي خود را بر مبناي آموزه هاي اوپانیشادها و تفسیر وحدت وجودي ازآنها ارائه کرده است. مقاله حاضر آراء این مکتب را پیرامون نجات ، از دو جنبه نخست مورد بررسی قرار داده و در صدد ارائه تصویرجیوان موکتی - زنده آزاد - از نگاه مکتب شانکارا است. بر مبناي این پژوهش که با بهره گیري از اوپانیشادهاي اصلی انجام پذیرفته است ، هدفی والاتر از معرفت که خود همان نجات است، وجود ندارد.

-1 مقدمه

در عصر ظهور اوپانیشادها ، مسئله سرنوشت انسان پس از مرگ ، اذهان هندوان را سخت به خود مشغول داشته و یافتن راه حلی براي آن از مهمترین دغدغه هاي صاحبان قلم و اندیشه بود. در تلاش براي پاسخگویی به این پرسش مهم ، طبعا جریان حیات با کلیه وقایع نیک و بد آن مد نظر قرار گرفت. اندیشمندان آن عصر مجموعه امور خیر و شري راکه آدمی در طول حیات دنیوي با آن مواجه می شود ، صرفا با توجه به این زندگی ، غیر قابل توضیح می دانستند . علاوه بر آن برداشت محصول تمامی اعمال نیک و بدي راکه انسان در طول زندگی انجام می دهد، در این محدوده عمر امکان پذیر نمی دیدند.

پاسخهاي ارائه شده به مسئله سرنوشت نیز از نظر ایشان قابل قبول نبود. نظریه فناي کلی که مبتنی بر نابودي جسم و روح ، هردو ، پس از مرگ بود ، نه با تمایل انسانها به ماندگاري و احساس مشترك حب نفس در میان افراد ، سازگاري داشت و نه تجارب مستقیم و بی واسطه ریشی ها1 - صاحبان بصیرت نسبت به حقیقت - مبنی بر فناناپذیري و غیر قابل انهدام بودن روح ، مؤید آن بود. نظریه جزاي ابدي در بهشت و جهنم نیز تأثیري بر اندیشه آنان نداشت .

از نگاه ایشان این نظریه بطور کلی حاکی از عدم تناسب علت و معلول بود . دلایل ایشان در رد نظریه جزاي ابدي این بود که حیات زمینی کوتاه ، در معرض خطا و آکنده از وساوس است .بسیاري از اعمال نادرست انسانها نیز محصول تربیت ناقص و متأثر از محیط اطراف آنها است . از این رو اگر روح انسان به سبب خطاهایی که او در سالیانی از عمر یا حتی در سراسر عمر محدود خویش مرتکب می شود، مجبور به تحمل کیفر ابدي گردد ، گویی که معنا و مفهوم تناسب از دست رفته است.

آنان در این نظریه ، میان علت - خطاهاي عمر محدود - و معلول - جزاي ابدي - هیچ گونه هماهنگی اي ملاحظه نکردند. بعلاوه رقم خوردن چنین سرنوشت دردناکی براي انسان با دیدگاه آنان نسبت به خداوند در تعارض بود ؛ چرا که از نظر ایشان خداوند با غناء طبع خویش، مخلوقات را مرهون لطف و موهبت و فیض بی پایان خود می ساخت و پناه همه انسانها ، اعم از خرد مند و نادان و یا پرهیزکار و گناهکار بود . - - Nikhilananda, 1990,95-96

مقاله حاضر ضمن بررسی راه حل متفکران اوپانیشادي براي مسئله سرنوشت ، تصویري از وارستگان را در سنت هندو ارائه می کند. از آنجا که تحقق نجات در حین حیات فرد در فلسفه ودانته پذیرفته است ، پس در تعریف نجات و معرفی ویژگیهاي وارستگان ، دیدگاههاي این مکتب مد نظر بوده است. هدف نویسنده بیان اهمیت آزادي و جایگاه نجات یافتگان در مکتب ودانته غیر ثنوي مطلق به عنوان یکی از معتبر ترین مکاتب فلسفی هند است.

مراد از مفهوم نجات از نظر مکتب ادویتا ودانته چیست ؟رهایی و نجات تحت چه شرایطی الزام آور می شود و اوضاع نامناسبی که رهایی را گریز ناپذیر می سازد کدامند؟ عوامل تأثیر گذار در تحقق نجات چیست و رهایی تحت چه شرایطی صورت می گیرد ؟ احوال ، خصوصیات و عملکرد نجات یافتگان چگونه است ؟ آیا آزادي مورد بحث فی نفسه غایت قصوي است یا هدف دیگري بر آن مترتب است ؟ اینها پرسشهایی است که مقاله حاضر در صدد پاسخگویی به آنها است . منابع اصلی این پژوهش بطور کلی اوپانیشادها بوده اند ؛ متونی که به گونه اي تمثیلی و رمزي طرق معرفت و راه رهایی را معرفی کرده اند . مکتب ودانته غیر ثنوي مطلق محصول تفسیر شانکارا چاریه فیلسوف پر آوازه قرن هشتم میلادي از این متون فلسفی است.

-2 آموزه کرمه

در فلسفه ودایی بحث در باره سرنوشت انسان سرانجام به آموزه کرمه2 - عمل - و تولد دوباره روح - تناسخ - 3 منتهی گردید .آموزه کرمه در حقیقت قانون عمل و عکس العمل یا علت و معلول اخلاقی است . بر اساس قانون کرمه هر گفتار و پندار انسان اعم از خوب یا بد نتایجی را متناسب با خود به بار می آورد . دانه اي که امروز کاشته شود ، در آینده به ثمر می رسد. ثمره اعمال پیشین انسان نیز سرنوشت آینده او را رقم خواهد زد. بر این اساس مرگ نه پایان کار انسان، که آغازي براي حیات دیگر است.

در پایان حیات فعلی جدایی روح از جسم کرمی را می ماند که چون به انتهاي برگی می رسد، پیکر خود را جمع کرده، به برگ دیگر منتقل می شود. - - Br. Up. ,IV/iv/3, p . 271 انگیزه افعال آدمی امیالی است که روح را اکنده می سازد. .میل روح هر گونه باشد تصمیمم فرد نیز همانگونه خواهد و هر آنگونه که تصمیم باشد ، کردار نیز به همان نحو است . هر عملی را که روح بر مبناي میل و اراده انجام دهد ، نتیجه اي متناسب با آن را بدست خواهد آورد.

در اوپانیشادها وجود امیال مرگ دانسته شده است و مراد از مرگ حالت فنا پذیري و پیروي از جریان مستمر مرگ و زندگی است .وجود امیال متنوع سبب می شود که نفس در جریان مستمر بازپیدایی در قید و بند ثنویت لذت و اندوه ، خیر و شر ، درست و خطا ، عشق و نفرت قرار گیرد . پیروان مکتب ودانته شانکارا این حالت را ناشی از محدود کردن و مستقل دانستن خویش از یگانه اي دانسته اند که خود همه است ، در همه است و وراي همه است . - - Aurobindo,2003, p.56 در جریان زاد مرد و تولدهاي پی در پی ، روح پیکر هاي مختلف بشري ، مافوق بشري ویا مادون آن اختیار می کند .

در جریان این بازپیدایی ها امیال پیشین برآورده و ارضا می شوند ، اما ثمري دائمی و زایل ناشدنی دستگیر انسان نمی شود . با وجود این ، تولدهاي مکرر بیهوده و باطل نخواهد بود؛ چه هر یک    نتیجه اي را عاید انسان می گرداند و آن افزایش تدریجی شعور و آگاهی آدمی نسبت به جریان زندگی و تقدیر است. سرانجام    انسان موفق به کسب عالی ترین معرفت نسبت به حقیقت می شود. آزادي و نجات روح در این معرفت والاتعریف می شود.        

این قانون ، بعدها در آیین کارماي در حالی که هسته اصلی قانون کارما در اوپانیشادها یافت می شود ،لکن بر اثر تحول متأخر، انسان متأثر از اعمالی دانسته شد که در زندگیهاي پیشین مرتکب شده است.اینچنین چگونگی احوال انسان تحت تأثیر جبر و تقدیر تلقی می شود. - - Edgerton, 1972,p.123 معناي این سخن آن است که حالت وجودي فرد علی الاطلاق به اخلاقیات او در وجود قبلی مربوط بوده و به واسطه آن تعیین می شود. یک فرد دقیقا آن چیزي است که خود ساخته و از این رو شایسته است که همانگونه باشد.

-3 برهمن و جهان

برهمن یگانه واقعیت موجود و حقیقت مطلق است . فلسفه ودانته اغلب آن را با واژه سچیداننده3 توصیف می کند که خود مرکب از سه جزء است . ست4 به معناي آنکه برهمن وجود صرف مطلق و واقعیت غایی است. چیت5 یعنی که برهمن شعور و آگاهی صرف است و مراد از آنندم 6 سعادت ،برکت و سرور است. برهمن در اوپانیشادها از دو جنبه مورد بحث قرار گرفته است : از جنبه مطلق یا نیرگونه 7 که انکار تمامی صفات و ارتباطات است .برهمن نیرگونه وراي زمان و مکان و علیت است ، نه موضوع اندیشه قرار می گیرد ، نه مورد پرستش واقع می شود و نه توصیف آن امکان پذیر است . می توان گفت که آن وحدتی لمس ناشدنی در سرتاسر هستی نسبی است.از جنبه نسبی یا سگونه 8 ،برهمنی است که توسط مایا9 محدود گشته و لذا قابل ادراك ، توصیف پذیر و مورد پرستش قرار می گیرد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید