بخشی از مقاله
چکیده
به طور قطع شیوه و بیان سمبولیک یکی از ابزارهایی است که هنرمندان براي القاي مفاهیم گوناگون به مخاطب خویش از آن بهره میجویند. و در خصوص ادبیات نیز سمبول داراي بالاترین درجه ابهام هنري است. سابقه استفاده از سمبول در زبان و ادب فارسی بر همگان آشکار است و کاربرد آن در پهنه ادبیات رمزآلود صوفیانه نیز بسیار چشمگیر است و این سمبولهاي پیچیده به ترتیب و در دورههاي مختلف اشکال گوناگون به خود گرفتند و در طی زمان براي همگان شناخته شدند تا اینکه شعر و ادب فارسی به دورة تحولات نوین خویش رسید.
نیما که یکی از شاعران نوگراي آن زمان بود، از ابزارهاي گوناگون براي ابداع شیوة نوین خویش بهره جست که یکی از مهمترین این ابزارهاي هنري بهرهگیري از سمبول بود که البته از ادبیات مغرب زمین و به خصوص شاعران سمبولیست بیتأثیر نبودح نیما براي ابداع سمبولیسم خاص خودش از سمبولهایی بهره برده است که سابقه استفاده از آن در پهنه ادب فارسی و دورهاي که زبان سمبولیک بر ادبیات ایران حکمرانی میکرده است میرسد.
یکی از مهمترین عناصر سمبولیک در شعر نیما »شب« است که در کارهاي او چهرهاي متفاوت با آنچه که پیش از او به نمایش درآمدهبوده است، دارد. شب در شعر نیما شب در شعر حماسی و غنایی فردوسی، نظامی، سعدي و شاعرانی از این دست نیست. بلکه نیما در بیان شعري خویش به گونهاي بازآفرینی در باب شب دست یازیده است که چهرهاي دیگرگون به تصویرسازي شعر او میبخشد.
تصویرسازي او در اشعارش به طراحی دکوري میماند که در آن قرار است هنرپیشگانی دست به ایفاي نقش بزنند. شب گاه فضاي کلیاي است که در آن حوادث بسیار اتفاق میافتد و در واقع القاکنندة محیط سربستهاي است که عناصري بهظاهر جزیی و بیمقدار با تاریکی و پوشانندگی و خفقان آن مبارزه میکنند که خود شاعر نیز با آن عناصر همراه میشود ازجمله »سیلیوشه«، »چراغ« و یا »مرغ شباویز.« گاهی نیز شب کاملاً نقشی برجسته و انسانوار می گیرد و با هر عنصري که با او میستیزد در جنگ است. با بررسی اشعار سیاسی اجتماعی نیما میتوان به چهره شب و نقش سمبولیک آن به آسانی پی برد. چیزي که با سنجیدنش در کنار عناصر دیگر می توان دریافت که در جایگاهی نوین قرار گرفته است و حرفهاي تازهاي براي گفتن دارد. شب در شعر نیما سمبول خفقان و اختناق است و اگر هم مستقیما عنصر حاکم مستبد نباشد ابزار دست قدرتمندان مزدور است که بر جامعه حکومت میکند و راه را بر هر اندیشه نو و تازه اي میبندد.
1. مفاهیم بنیادین
1.1. سمبول چیست
تعاریف بسیاري در باب سمبول ارائه شدهاست، اما آنچه که بین این تعاریف مشترك است آن است که »سمبول چیزي همانند یک شیء، تصویر، کلمات مکتوب، آوا و یا علامت ها و نشانههایی خاص است که چیز دیگري را به واسطه دلالت و یا محدودة معنایی خاصی بیان میکند.با این توصیف میتوان حروف را نیز جزو سمبولها به حساب آورد.« - آبرامز، - 206 :1993 درواقع اینگونه نیز بهنظرمیرسد که »هرگاه معنایی به هر شکل در پس حجاب شکل یا مورد محسوس پنهان شود شکلی از نماد ایجاد میشود« - احمدي، - 268 :1380 سمبولها حوزة معنایی گستردهاي دارند که میتوان آنها را در تمام عرصههاي زندگی بشر دیروز و امروز بررسید.
حتی روانشناسان دریافتهاند که انسانها و یا حتی حیوانات به سمبولهاي مختلف واکنش متناسب با آن را نشان می دهند. این سمبولها بهتدریج وارد ساختار اجتماعی زندگی بشر شدند و ابعاد مختلف زندگی او را تحتالشعاع خویش قرار دادند؛ به عنوان مثال در اولین گرایشهاي مذهبی بشر و در مراسم عبادي قبایل ابتدایی خود را نشان دادهاند. در آیینها و مناسک مختلف این سمبولها مورد استفاده قرار میگرفتهاند.
»تاریخ نمادگرایی نشان میدهد که هر چیزي میتواند معناي نمادین پیدا کند؛ مانند اشیاي طبیعی - سنگها، گیاهان، حیوانات، انسانها، کوهها، درهها، خورشید، ماه، باد، آب و آتش - و یا آنچه دستساز انسان است مانند خانه، کشتی و خودرو.« - یونگ، - 352 :1377 بدینترتیب در طی زمان این سمبولها گستردهتر و در نتیجه پیچیدهتر نیز شدند و در زندگی بشر نقش بسیار مهمی را ایفا کردند. اما آنچه که مد نظر ماست بررسی سمبول از دیدگاه ادبی آن است.
. 2.1 سمبول و جایگاه آن در ادبیات
درمورد سمبول تعریفهاي گوناگونی داده شدهاست که گاه بهدشواري قابل درك هستند. این تعاریف از ریشه این واژه به زبان یونانی گرفته تا تعریفهاي فلسفی و ادبی و گاه روانشناختی را شامل میشود، اما آنچه که قصد پرداختن به آن داریم، همانطور که پیش از این ذکر آن رفت، تعریف سمبول از دیدگاه ادبی آن است. »این کلمه ]سمبول[در اصل یونانی است و از دو جزوجغyکض یاجعyکض وجغکطئئهتض جزو اول این کلمه به معنی به، هم، با هم و جزو دوم آن به معنی انداختن، ریختن، گذاشتن و جفت کردن است. کلمه سمبول مترادفاتی چون جغ؟طحض، جئهغ؟yحض و جغپصژعyحض دارد که به معنی نشانه، علامت و نشان بهکار میرود.« - پورنامداریان، - 5 :1375
سمبول داراي یک دال است که بر مدلولهاي بیشمار دلالت میکند. سمبول، معرف معنایی بیش از آنچه که به ظاهر میآید، است؛ بدینگونه که سمبول یک جنبه ظاهري دارد و در پسپشت معناهاي متعدد بیشماري را در خود نهان کردهاست که گاه، رسیدن به درك معناي آن دشوار میشود. در اینجا، تفاوت بین سمبول، با استعاره و کنایه آشکار میشود. در استعاره ما، بین دو موضوع یک شباهت را ادعا می کنیم به عنوان مثال چشم زیبا مانند نرگس است. مشبه که چشم باشد به نرگس مانند میشود آنگاه در مرحله بعدي به این همانی بین این دو، میرسیم که چشم خود نرگس است. ما از یک دال به یک مدلول میرسیم؛ درحالیکه در سمبول، ما از یک دال به یک مدلول خاص نمی رسیم. دایرة معنایی سمبول، چنان میتواند گسترده و پیچیده باشد که شاید نتوان به درك درست و کاملی دربارة آن رسید.