بخشی از مقاله

چکیده

توصیف یکی از مهارتهای اساسی در ادبیات و از مسائل برجسته شعر معاصر فارسی است. توصیف نوعی شیوه بیان است که به وسیله آن میتوان اشیاء،آدمها، رفتارها یا صحنهها را با کلمات آفرید یا نمایش داد. این مقاله به بررسی چگونگی توصیف در شعر نیما میپردازد.نیما توصیف را جزو مسائل محوری دید تازه خود قرار داده و به طور بسیار گسترده از توصیف در شعر خود بهره برده است. موضوعات مختلفی چون طبیعت و عناصر آن، انسانها، جامعه و امور انتزاعی در توصیفات نیما مشاهده میشود که به دو دسته کلی عینی و ذهنی قابل تقسیماند. تکنیکهای بیانی به کار گرفته شده در توصیفات نیما به دو گروه تکنیکهای بیانی شاعرانه و دستوری تقسیم میشوند. بسامد تکنیکهای دستوری به نسبت بیشتر از تکنیکهای شاعرانه است. این امر بیانگر موفقیت نیما در اجرای نظریه توصیفی خود، نزدیک کردن شعر به نثر موزون است. کارکردهای توصیف در اشعار نیما شامل کارکردهای زیبا آفرینی، تجسم واقعیت، بیان حال، روشنگری و کارکرد نمادین و تمثیلی است.

کلیدواژهها: توصیف، تکنیکهای بیانی، کارکرد توصیف، انواع توصیف، نیما یوشیج، آثار.

مقدمه

توصیف نوعی طرز بیان از سوی گوینده به عنوان شناسنده شیء در جهان بیرون برای رسیدن به شناخت است. هدف توصیف ارائه تصویری عینی از تجربه انسان نسبت به یک صحنه، شخص یا احساس از رهگذر واژههاست. توصیف از مسائل برجسته شعر معاصر است و نیما یوشیج آن را جزو مسائل محوری دید تازه خود قرار داده است. در این مقاله چگونگی توصیف در شعر نیما مورد بررسی قرار خواهد گرفت و به سؤالات زیر پاسخ داده خواهد شد: توصیفات نیما چه موضوعاتی را در برمی-گیرد؟ انواع توصیف در شعر وی کدام است؟ نیما از چه تکنیکهای بیانی برای توصیف موضوعات مختلف استفاده کرده است؟ کارکرد توصیف در اشعار وی چگونه است؟اگر چه مقالهای در زمینه نقد دیدگاههای نظری و توصیفی نیما در مجله ادبپژوهی ارائه شده ، اما محور اساسی کار در این نوشتار بررسی تکنیکهای بیانی نیما در توصیف است که تا به حال کاری به این شیوه صورت نگرفته است.

نظریه توصیفی نیما

نیما هم شاعر بوده و هم نظریهپرداز. او توجه ویژهای به توصیف و ویژگیهای آن در شعر معاصر داشته و دیدگاه خاص خود را در این زمینه به عنوان یک نظریه با محوریّت توصیف، در آثار نظری خود ارائه کرده است. او در نامههایش مهمترین اصل نظریه شعری خود را تغییر طرز کار میداند - نیما یوشیج، - 51 :1351 و معتقد است آنچه باعث فهم بهتر مقصود میشود تغییر طرز کار است. نیما موضوع تازه، بسط دادن مضمون ، پس و پیش آوردن قافیه و افزایش و کاهش مصراعها را کافی نمیداند و بر این نظر است که باید از مدل وصفی و روائی در شعر استفاده کرد. از نظر وی این کار آن قدر اهمیت دارد که بدون کاربرد مدل وصفی و روائی در شعر هیچ اصلاحی صورت نمیگیرد - همو، . - 56

بنابراین در دیدگاه نیما کار عمده به کار بردن مدل وصفی در شعراست، نه ردیف و قافیه و وزن عروضی. میدانیم که شعر نو به سمت »نثر موزون« گرایش داشته و این همان چیزی است که نیما آن را در اصول نظری خویش مطرح کرده و راه شعر آینده را به خوبی نشان میدهد: »اصول عقیده من نزدیک کردن نظم به نثر و نثر به نظم است ... شعر ما باید در صورت موزون و در باطن مثل نثر تمام وقایع کار را وصفکننده باشد« - نیما یوشیج، . - 101 :1368از نظر نیما شعر کاوش و کشف ابژه - موضوع - و انتقال آن به مخاطب از طریق وصف است. وی راه کار شعر امروز را فراهم آوردن شعر خطابی، توصیفی و تجسم بخش میداند - نیما یوشیج، . - 430 :1368

بنابراین تجسّم بخشیدن به صحنه، اشیاء و اشخاص کار اصلی وصف مورد نظر نیماست. مسأله مهم دیگر اهمیت بیان و تکنیک است. مسأله عمده بعد از مشاهده دقیق این است که این دید با چه وسائلی بیان شود. - همو ، . - 305 درنظریه نیما ابژه - موضوع - ومشاهده دقیق آن هسته اصلی و مهمترین عنصری است که تمام عناصر شعری دیگر حول آن درگردشند. گذشته از نیما دیگران هم مشاهده را اساس کار هنر دانستهاند. کروچه در کلیات زیباشناسی خود در پاسخ به پرسش هنر چیست میگوید: »هنر عبارت است از دید یا شهود. هنرمند تصویر یا شبهی میسازد و کسی که از هنر محظوظ میشود نظر را متوجه نقطهای میکند که هنرمند نشان داده است و از روزنهای که او باز کرده نگاه میکند و همان تصویر را از ذهن خود بهوجود میآورد« - کروچه، . - 53 :1367

اگرچه در این مورد مقصود نیما و کروچه یکسان نیستند، اما به هر حال هر دو اهمیت مشاهده را در کار هنری به خوبی نشان دادهاند.علاوه بر این نیما معتقد است که نویسنده باید زبانی ساده و طبیعی داشته باشد. از نظر او نویسندهای که فکر و احساسات دارد برای ادای مکنونات خود قطعنظر از اینکه به چه شیوه ای فکر میکند و فکر او تا چه اندازه با حقیقت مقرون و مساوی واقع می شود، نیازمند بیانی نرم است - همو، . - 576به بیانی دیگر عناصر محوری بوطیقای نیما که در واقع مؤلفههای میدان دید تازه او را شکل میدهند عبارتند از:-1 » استغراق، -2 ابژکتیویته-سوبژکتیویته، -3 وصف، -4 روایت.«

پس از استغراق که یکی از طرق نزدیک شدن به ابژه با همه حس و ذهن خود است، دومین عنصر محوری دیدگاه تازه نیما ابژکتیویته میباشد. این عنصر که با دو عنصر سوبژکتیویته و مشاهده ارتباط نزدیک دارد بدین معناست که واقعیت اشیاء و اشخاص را آن طور که در جهان بیرون از ذهن وجود دارند دریابیم و آن را در شعر احضار کنیم. اما سوبژکتیویته یعنی تعبیر ذهنی شاعر از اشیاء و اشخاص. - جورکش، . - 88 :1383نیما درباره عینیت و ذهنیت میگوید: »ملت ما دید خوب ندارد و عادت ندارد که به خارج توجه داشته باشد بلکه نظر او همیشه به حالت درونی خود بوده است و در ادبیات و به همپای آن در موسیقی که بیان میکنند، نه وصف « - نیما یوشیج،. - 47:1351 به همین دلیل توصیه میکند که تأثّرات خود را هیچگاه نباید در وصف شرح داد.

نیما بنا بر صراحتی که در نظرات خود دارد، برای ابلاغ مقاصد و اغراض شعر به جستجو و ارائه تصاویر و جلوههای عینی و مشهود در شیوه بیان معتقداست نه خبر دادن و به صراحت گفتن واردات ذهن از هر مقوله که باشد - اخوان ثالث، -301 :1369 . - 305نیما ویژگیهای وصف را نیز در جای جای آثار خود به طور پراکنده ذکر کرده است. از نظر او وصف باید:
الف- به جزئیات بپردازد و از کلیگویی دور باشد؛ زیرا جزئیات است که میتواند خصوصیات ابژه - موضوع - را دقیقاً ترسیم کند.

ب- عینی باشد و ابژه خارج از ذهن را جلوه مادی بدهد.

ج- از کاربرد کلمات سوبژکتیو خودداری کند و به جای آنکه یادآورنده حالت مشاهدهگر باشد، حالت و وضعیت مورد مشاهده را تجسم بخشد.

نگاه کردن از نشانههای مدرنیسم است که نیما با نگاهی به غرب به این نکته پی برده که انسان نو بعد از رنسانس با چشم حس و واقعاندیشی خود به چیزها نزدیک شده و به تعبیری زیبا برای درست و حقیقی دیدن و شناختن زنبور دست در لانه زنبور برده و گرچه نیشها خورده، بالاخره به راز زنبور از هر نوع یا هر چیز دیگر پی برده است - آتشی، . - 27 :1382کار هنرهای تصویری نیز همین است که به جای پرگویی حرکت را تجسم و عینیت بخشند. نیما با این شگرد هنری نشان داده که به خوبی از اینگونه تجسمبخشی که برگرفته از شیوههای دراماتیک است،آ گاهی داشته است - حمیدیان، . - 98 :1381توجه به وصف، روایت و نقالی را در نظریههای نیما پررنگ میکند. هرچند نیما ترکیب وصف روایی را برای شعر خود در نظر میگیرد ،اما در نظریهپردازی او هر یک از این دو واژه ترکیبی، وصف و روایت، جای مستقلی را به خود اختصاص میدهند. بسیاری از منظومههای نیما روایت شاعرانهای از یک داستانند که البته وصف هم جزء ثابتی از آن است. در شعرهای نیما روایتها، وصفی هستند و وصف بدون روایت هم در کار او بسیار است. حال با توجه به آنچه گفته شد به بررسی موضوعات توصیف، انواع آن، تکنیکها و شیوههای بیانی و کارکرد آن در اشعار نیما میپردازیم.

-1 موضوعات توصیف در اشعار نیما

در شعر نیما وصف گستره بسیار چشمگیری دارد. جهان شاعرانه نیما، نمودار وسعت دید و نگاه تازه وی نسبت به جهان یعنی انسان، طبیعت و کلیه امور و پدیدههای مربوط به آن است. طبیعت و جنبههای گوناگون آن از مکانهای طبیعی گرفته تا عناصر و اجزاء آن بهطور گستردهای در اشعار نیما وصف شدهاند.نیما در اشعار خود از کلماتی همچون توکا، ماخ اولا، زیک زا، وگ دار و ... استفاده میکند که بیانگر الفت و انس دیرینه وی با محیط خویش است. »نیما میخواهد رابطه بیواسطهای میان طبیعت و آدمی برقرار شود طوری که هم انسان به شیوهای انسانی به طبیعت نگاه کند و هم طبیعت به شیوهای انسانی به انسان مربوط شود« - مختاری، . - 190 :1383

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید